جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1372
معنای تخلیه روح چیست؟
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
معرفت‌شناسی از دیدگاه
 شیخ اشراق حکیم سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
نجمه روستایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهمعرفت‌شناسی از منظر شیخ اشراق حکیم سهروردی و ملاصدرا به کوششنجمه روستاییشیوه اصلی تحقیق حاضر چنین است که: نحوه حصول معرفت و تطابق ذهن و عین از منظر شیخ اشراق و ملاصدرا چگونه است؟ معرفت از مسائل مهم حکمت اشراق است. معرفت در نظام حکمت اشراق به واسطه " اضافه اشراقی" بین مدرِک و مدرَک صورت می‌گیرد. نور در این حکمت اساس شناخت است. به این معنی که حضور و ظهور، اساس ادراک بوده و علم اشراقی نیز ناظر به این معنی است. هم‌چنین، از آن‌جا که در حکمت صدرائی معرفت، گونه‌ای از وجود است. بنابراین، بسیاری از مسایل معرفت‌شناسی در گرو هستی‌شناسی معرفت است؛ در این پژوهش پس از کلیات بررسی می‌شود که هر دو فیلسوف دستیابی به شناخت را ممکن می‌دانند. هم‌چنین شیخ اشراق علم را حصول اضافه اشراقیه می‌داند و در علم به جزئیات و صور خیالیه طرف اضافه نفس را عالم مثال منفصل می‌داند و در علم به کلیات طرف اضافه را عقول عرضیه و مثل نوریه می‌داند. علم حق به اشیاء و به ذات خود و علم نفس به ذات خویش و هم‌چنین تعقل جواهر مجرد کیف نفسانی نیست. لذا در علم به غیر آن هم در علم انفعالی صورت علمیه ملازم با فعل و انفعال نفسانی و اضافه به خارج است. لذا نفس در تکامل جوهری به اعتبار تجرد برزخی، متصل به عالم مثال شده و صور خیالی را شهود می‌کند. صور عقلی رشح وجود عقل مجردند و مرتسم در نفس نمی‌باشند و نفس در مقام صعود به عالم مجردات با عقل مجرد و مثال نوری متحد شده و در نتیجه این اتحاد حقایق و معارف کلی را شهود می‌نماید. هم‌چنین تطابق ذهن و عین در دو مقام علم نفس به ادراکات حسی، خیالی و عقلی است. سهروردی معتقد است ادراک حضوری را که به اضافه اشراقی حاصل می‌شود، مجال غیبت در آن نیست و درباره ادراک شیء غائب از انسان بیان می‌کند که صورت و مثال حقیقت آن در انسان حاصل می‌شود. اما بنا بر اصالت وجود، علم حصولی در سایه علم حضوری تحقق می‌یابد و علم حضوری به قوا و آلات است که مبدأ علوم حصولی است. هم‌چنین شیوه تحقیق حاضر به روش توصیفی - تحلیلی است.کلید واژگان: علم و معرفت، علم حضوری و حصولی، اتحاد عاقل و معقول
تبیین مبانی حکمی اشراقی سهروردی در رساله آوازپرجبرئیل
نویسنده:
پریسا طاهری والا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نور به عنوان موضوع فلسفه ی اشراق ، رمز و نمادی است از آگاهی و خودآگاهی . برخلاف فلسفه های رسمی دیگر که موضوعشان وجود است ، مدار فلسفه ی سهروردی مساله ی علم است و علم و آگاهی جز در سایه‌ی اشراقات انوار افاضه شده ازجانب نورالانوار بواسطه ی جبرئیل/روح القدس میسر نمی باشد . سهروردی در داستان رمزی آواز پرجبرئیل با دیدگاهی مشائی-اشراقی یک دوره مباحث معرفت شناسی و جهان شناسی را مطرح کرده که سالک توانسته به عالم مثال وارد شود و پس از ورود به عالم مثال با جماعتی از عقول/فرشتگان مواجه شده و این مواجهه از طریق ادراک خیالی (شهودخیالی) صورت می گیرد و نهایتا با آخرین عقل از سلسله ی طولیه که همان عقل فعال است ،سخن می گوید .اتصال و ارتباط نفس ناطقه ی سالک به عقل فعال منجر به آن شده است که سالک بتواند از طریق این اتصال به معرفت حقایق علوی و روحانی عالم عقول نائل شود . عقل فعال/جبرئیلبا توجه به نقش محوری که در این داستان دارد ،در معرفت شناسی معطی علم است و در جهان شناسی واهب الصور است و در واقع پیوند دهنده ی معرفت شناسی اشراقی به جهان شناسی اشراقی است و این رساله در واقع بیان یک دوره مختصر جهان شناسی و معرفت شناسی مشائی است که به عنوان فلسفه‌ی رایج سهروردی به زبان اشراق بیان نموده . در این داستان سهروردی طی ابتکاری بدیع و بی نظیر جهان شناسی و معرفت شناسی دوگانه (اشراقی –مشائی)را ارائه داده است و در عین حال تلاش نموده که به زیباترین و دقیقترین وجه ممکن تقریب بین دونظام فلسفی مشائی و اشراقی را صورت بندد. واژگان کلیدی : معرفت شناسی ، جهان شناسی ، عقل فعال ، آواز پر جبرئیل
بررسی ابعاد هستی شناسانه و معرفت شناسانه خیال از دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
زینب محمدنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
خیال از دو جنبه هستی شناسانه و معرفت شناسانه، حائز اهمیت است. مکتب فکری اهل مشاء، فاقد بررسی هستی شناسانه آن به معنای اعتقاد به عالم خیال به عنوان یکی از عوالم هستی است. پس از طرح نظریه عالم خیال توسط سهروردی بر اساس عقاید حکمای ایران باستان و نظریات فرزانگان یونان، در فلسفه اسلامی با مخالفت عده ای از فلاسفه و نقد آن و موافقت و پذیرش آن توسط عده ای دیگر از فلاسفه، مواجه شد و از حکمت اشراق وارد هستی شناسی حکمت متعالیه گردید.شیخ اشراق و صدرالمتألهین در بررسی هر دو جنبه هستی شناسانه و معرفت شنناسانه خیال، مشترک هستند. ایشان هر دو، عوالم هستی را متناظر مراتب ادراک دانسته و ادراک خیالی را در ارتباط با عالم خیال توجیه میکنند.
کارکرهای نظریه_ی مثل در فلسفه افلاطون و شیخ اشراق
نویسنده:
فاطمه بنی اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در طول سیر تاریخ فلسفه و حکمت، طرح نظریه‌ی "مُثل" از جانب افلاطون، نخستین نغمه‌ای بود که قلمرو هستی را از محدوده‌ی عالم محسوسات به عالم ماوراء محسوسات گسترش داده و دایره‌ی دید بشر را از تنگنای ادراکات حسی به عالم لایتناهی ادراک معقولات بسط داد. از سوی دیگر توجه کامل حکمای اسلامی به اندیشه " مُثل" و دفاع از آن از سوی برخی از حکما مانند سهروردی، انگیزه‌ای شد تا این اندیشه مورد توجه و بررسی قرار گیرد. افلاطون "مُثل" را متعلَّق اصلی علم می‌دانست و چون طبق نظر وی "مُثل" حقایق عینی‌اند، برای مُثل از حیث هستی‌شناسی، جایگاهی خاص قائل است. از سوی دیگر سهروردی نظریه‌ی عقول عرضیه را که برگرفته از "مُثل" افلاطونی است، جهت تبیین صدور کثرات مادی ارائه کرده است. وی عقول عرضیه را سلسله ای از انوار مجرد می‌داند که در انتهای عقول طولیه واقع شده و در عرض هم‌اند و از نظر وی ادراک نفس از طریق شهود عقول عرضیه،صورت می‌گیرد. در این پژوهش در پی‌آنیم درباره‌ی معنا، اثبات، ویژگی‌های مُثل و بررسی جایگاه مُثل در نظام هستی شناسی و معرفت شناسی این دو حکیم به بررسی بپردازیم.
نمادهای عرفانی در آثار سهروردی
نویسنده:
عصمت داودی نیک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکیم و عارف قرن ششم شیخ شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی موسس حکمت اشراقی نظریه ی سلسله مراتب وجود را حفظ کرد ولی چارچوب هستی شناسی ابن سینا را از وجود به نور تبدیل کرد و با همین تغییر بنیادی شرحی از تعالیم عرفانی و باطنی و بسیاری از موضوعات فلسفی را ارائه نمود. برای آشنایی با تفکر اشراقی ابتدا باید رموز فکری او را که همه نشأت گرفته از نور است بیان کرد ، به همین جهت برای فهم بهتر افکار او فصولی بر مبنای جهانی شناسی، معرفت شناسی، نفس شناسی و حکمت وحیانی نوشته شده تا بیشتر با نمادهای عرفانی که در آثار او دیده می شود، آشنا شد. اصالت نور بر اهمیت هستی شناختی آن نخستین بار ازطریق تفکر اشراقی و نظریه تأله پدید آمد. اساس معرفت شناسی اشراقی علم حضوری و معرفت به خود است.این نظریه او آشتی بین فلاسفه مشائی و نظریه ذوقیه افلاطون است. نظام معرفت شناسی فلسفی در نهایت راه، اشراق است. معرفتی که بدون واسطه و میانجی حاصل می گردد و نفس قادر است مستقیماً به واسطه حضور خودش در ارتباط با عقل فعال واقعیات را بشناسد. معرفت النفس، بنیان معرفت شناسی اشراقی است. شناخت نمادهای عرفانی در آثار سهروردی، دریچه ای جدید به شناخت جدید تفکر او و درک بهتر حکمت ایرانی و وحیانی است. او طالبان حکمت اشراق به حفظ عوالم الهی و ترک مناهی و امور بیهوده راهنمایی می کند. عرفان سراسر ورای ذوق و تجربه است و عارف کسی است که به جای دانستن به دنبال رسیدن و چشیدن است. عرفان یعنی ، فرارفتن از تجارب روزمره و کسب حالاتی که به زندگی رنگی متعالی و معنوی بخشد. حکیم سهروردی کوشید تا پیوند عقل استدلالی با عشق به تعالی را بیان کند.کلید واژه : سهروردی ، حکمت ، اشراق ، عرفان ، معنویت ، نور ، نورالانوار ، شرق و غرب معنوی ، تصوف .
بررسی ارتباط هستی شناسانه نور و ظلمت در اندیشه سهروردی
نویسنده:
فاطمه معظمی گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در نظام اشراقی، اشیاء هستی در دو دسته‌ی نور و ظلمت جای می‌گیرند. امّا تحقق در این نظام، چیزی جز ظهور که ویژگی منحصر نور است، معنا نمی‌شود و از سوی دیگر، میان نور و ظلمت رابطه علّی تعریف می‌شود. حلّ اشکالاتی از جمله توجیه‌ناپذیر بودن تحقق در موجوداتی که ظهور ندارند و یا عدم سنخیت نور و ظلمت را باید در ارتباط علّی ظلمت با نور و ارتباط هر دو با تحقق و هستی جست. سهرودی، منشأ صدور عالم ظلمانی جسم را ظهور فقر ذاتی نوراقرب می‌داند که به تبع ظهور کمالات نورالانوار برای وی ظهور می‌یابد. در نظر وی «ظهور فقر» و «تحقق عالم جسم»، تمایز مصداقی نداشته و همین ظهور تبعی در نگاهی دیگر، تحقق عالم جسم است. پس نور، واسطه در عروض تحقق برای ظلمت شده‌است و تحقق ظلمت به تحققی مستقل از تحقق نور نیست. لذا چیستی و نحوه‌ی تحقق ظلمت تا حدود زیادی قابل تطبیق با چیستی و نحوه‌ی تحقق ماهیت می‌شود. در پاسخ به اشکال سنخیت نیز، «سنخیّت ظلّی» یعنی تابعیّت مطلق و محاکات ظلمت از نور مطرح می‌شود. در این رویکرد، «صدور» نیز از معنای ایجاد موجوداتی مستقل و مباین به معنای عرفانی «ظهورِ» مظاهری غیرمستقل تغییر پیدا می‌کند. تعابیر دیگر عالم جسم نیز می‌توانند با این نگاه به رابطه‌ی نور و ظلمت سازگار باشند. «ظلمت» اشاره به ذات تاریک جسم دارد که جز با ظهوری تبعی قابلیّت تحقق نمی‌یابد. «برزخ»، در معنای حالت ثانوی، می‌تواند منع تحقق مرتبه‌ای ضعیف‌تر بعد از خود را نشان داده و در معنای حیلولت معرفت‌شناختی، می‌تواند حجاب بودن عالم جسم و در معنای حیلولت وجودشناختیِ برگرفته از آموزه‌ی صیرورت افلاطونی، بینابینی ظلمت را میان ظهور مستقل و عدم ظهور محض بنماید. «ظل» به معنای تابع در تحقق، رابطه‌ی علّی نور و ظلمت را نشان می‌دهد. در مجموع، تبیین ظلمت به عنوان «حدّ و مرز نور در مرتبه‎ی عالم جسمانی»، می‌تواند شاهدی باشد بر وحدت‌انگاری هستی‌شناسی حکمت اشراق و آن را از منتسب شدن به «ثنویت‌فلسفی» یا ثنویت در سنخیّت مبرا کند.
رابطه‌ی فاعلیت مطلق خداوند با اختیار انسان در دیدگاه سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
شیرین ارجمند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله مباحثی که در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود مشغول کرده است، بحث اختیار می‌باشد؛ به همین سبب از دیر باز تاکنون، بیشتر دانشمندان از هر دین و مذهب و جایگاهی که برخوردار بودند، درباره‌ی این بحث با روش‌های متفاوتی دیدگاهای مختلفی را بیان کرده‌اند؛ عقیده و دیدگاهای آن‌ها باعث شده که یا طرف جبر را گرفته‌اند و اختیار را برای انسان نادیده گرفته‌اند و یا مباحث آن‌ها به تفویض ختم شده است که در این صورت حق‌تعالی حکیم را و محتاج بودن همیشگی موجودات به او را نادیده می‌گرفتند و عده‌ای دیگر هم، حد و وسط این دو را انتخاب و معیار مبانی خود قرار داده‌اند؛ از جمله این اندیشمندان و فلاسفه، سهروردی و ملاصدرا می‌باشد که این دو راه سوم را در پیش گرفتند و در سایه‌ی فاعلیت حق‌تعالی، اختیار انسان را نادیده نگرفته‌اند و شأن و عظمت او را در جایگاه انسان بودن و در چگونگی انتخاب مسیر زندگی‌اش نگه‌ داشته‌اند، سهروردی در سایه‌ی مبانی دینی و مطالب ژرف فلسفه‌ی خود، فاعل حقیقی را تنها نورالانوار دانسته است و معتقد است که دیگر موجودات فاعل هستند؛ ولی ذات نوری مستقلی ندارند که فاعل حقیقی در افعال خود باشند و در سایه‌ی افاضه‌ی فیض حق‌تعالی است که افعال خود را انتخاب و به انجام آن می‌پردازند؛ زیرا نور را منشأء هر فعل و اثری می‌داند و نورالانوار را فاعل قریب هر فعلی می‌داند و معتقد به اختیار اندکی برای انسان شده است. ملاصدرا هرچند سخن سهروردی را تکرار می‌کند؛ ولی با مبانی و روش متفاوتی که فلسفه‌ی متعالیه‌ی او ایجاب کرده است، اختیار را برای انسان به اثبات می‌رساند. این پژوهش در صدد تبیین چگونگی رابطه‌ی فاعلیت مطلق حق‌تعالی با اختیار انسان، در دیدگاه سهروردی با توجه به تشکیک اشیاء و رابطه‌ی نورالانوار با انوار پایین‌تر و در دیدگاه ملاصدرا، با توجه به تشکیک وجود و وجود رابط و مستقل، در یک بررسی مقایسه‌ای می‌باشد.
  • تعداد رکورد ها : 1372