جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 918
بررسی تطبیقی-تحلیلی فهم و شناخت خداوند از نظر سورن کی‌کگارد و مولانا جلال‌الدین
نویسنده:
مریم دریابار
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحقیق حاضر با عنوان بررسی تطبیقی- تحلیلی فهم و شناخت خدا و فهم از نظر سورن کی‌یرکگارد و مولانا جلال‌الدین در صدد بیان دیدگاه و اندیشۀ این دو متفکر عارفه پیشه در جهت راه‌های شناخت خدا می‌باشد. شناخت خدا از مهم‌ترین دغدغه‌های انسان در همۀ ادوار بوده و هست، به دلیل اینکه شیوۀ رفتاری و عملکرد آن‌ها را تحث قرار می‌دهد.دیدگاه مولانا به خاطر برخورداری از شیوه‌ها و راهکارهای ناب، حائز اهمیت است. مولانا برای شناخت خدا، گاهی مانند فیلسوفان، برای گروهی که جزء از این راه نمی‌توانند به شناخت برسند، اقامۀ برهان می‌کند و گاهی نیز عارفانه و عاشقانه به شناخت حضوری و بی‌واسطۀ خدا از طریق صفای دل می‌پردازد. مولانا برای بیان مفاهیم از شیوۀ غیرمستقیم و با زبان تمثیل، ضرب‌المثل و قصه استفاده می‌کند، و در این راه، طبیعت و موجودات را به خدمت می‌گیرید.اندیشۀ سورن کی‌یرکگارد نیز به دلیل تجربۀ شخصی و درونی‌اش و همچنین غیرعقلانی دانستن شناخت خدا، قابل توجه می‌باشد. وی از ایمان‌گرایان مشهور مسیحی است که شاید بیش از هر فیلسوف دیگر بر اهمیت درون و فرد تأکید می‌کند. او معتقد است که شناخت خدا ورای عقل است و تنها راه شناسایی خدا به وسیلۀ ایمان است. از نظر او ایمان یک جریان است که باید هر لحظه آن را با انتخابی خود خواسته پذیرفت. و یک رابطۀ خصوصی با خداست که قابل بیان و آموزش نیست.
بررسی تطبیقی شرور درحکمت متعالیه ومثنوی معنوی مولوی
نویسنده:
زهرا مداحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسی تطبیقی آرای تربیتی ایمانوئل کانت و جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی
نویسنده:
علی نیکوفرید
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف اصلی این پژوهش بررسی شباهت‌ها و تفاوت‌های اندیشه های تربیتی ایمانوئل کانت و جلال الدین محمد بلخی ملقب به مولوی است . روش تحقیق،‌ روش توصیفی – تحلیلی است که برای جمع آوری اطلاعات از روش سندکاوی استفاده شده است در این پژوهش پنج مولفه انسان شناسی ، ماهیت تعلیم و تربیت،اهداف تعلیم وتربیت ،اصول تعلیم وتربیت، روش های تعلیم وتربیتمورد مقایسه قرار گرفته است که مهم‌ترین یافته هابه این شرح می‌باشد. شباهت‌ها: در ماهیت تعلیم و تربیت: کانت و مولوی هر دو به مساوات و برابری در تعلیم و تربیت ، قدرت عقل و محدودیت آن ، پرورش اندیشه انسان و تهذیب اخلاق ، عملی بودن تعلیم و تربیت ،ماهیتى تدریجى و پیوسته تعلیم و تربیت اعتقاد دارند. در ماهیت انسان هر دو به الهی بودن و نیک بودن ذات انسان ، نیازمند بودن انسان به تعلیم و تربیت، قدرت عقل و اندیشه در انسان واختیار و آزادی انسان اعتقاد دارند.در اهداف تعلیم و تربیتهر دو به هدف رسیدن به کمال انسانیت و پرورش و هدایت عقل و اندیشه،اعتقاد دارند.در اصول تعلیم و تربیت هر دو به اصول آزاد‌ی، فعالیت، تبعیّت از مربی، توجه به همه ابعاد وجودی متربی و تدریج و وجود مراحل متعدد و رعایت اصول هر یک اعتقاد دارند. در روش‌های تعلیم و تربیت هر دو به روش تشویق و تنبیه وروش کار و فعالیت اعتقاد دارند. تفاوت‌ها:در ماهیت تعلیم و تربیت کانت غایت تربیت را تربیت اخلاقی می‌داند و اساس تربیت را رسیدن به قانون اخلاقی می‌داند. مولوی غایت تربیت را قرب الهی می‌داند و مهمترین نوع تربیت را تربیت عرفانی می‌داند. کانت به نظام تعلیم و تربیت مبتنی بر آزادی فرد و رشد و تعالی استعدادهای فرد معتقد است و مهمترین بخش تعلیم و تربیت تربیت اخلاقی می‌داند وتعلیم و تربیت بر ارزش‌ها تأکید دارد و ارزش‌ها بر بایدهای اخلاقی استوار است و از سوی دیگر مولوی معتقد است درتعلیم و تربیت تزکیه بر تعلیم مقدم است فن تربیت، کنش و گاه واکنشی است مهرآمیز ، بخردانه ، با روندی آهسته و پیوسته و بالنده.سود معنوی و مادی متربی در پی برانگیختن و پروراندن هماهنگ و همه سویه همه نهادهای خدا آفریده او برمی آیدهمچنین مولوی معتقد است که در تعلیم و تربیت شخصیت انسان آنگاه شکل می گیرد و به ثمر می نشیند که رابطه او با خدا رابطه عشق و فنا باشد و تعلیم و تربیت عرفانی خویش را بر شعور جهان هستی استوار است. درماهیت انسانکانت به امکان تجربه و درک قوانین طبیعی توسط انسان تأکید می‌کند و مولوی به سلسله مراتبی بودن جسم و روح انسان تأثیر متقابل روح و بدن معتقد است همچنین ویژگی‌های فقر ذاتی، عشق ورزی و تأثیر پذیری و تأثیرگذاری را برای انسان بر می-شمارد.دراهداف تعلیم و تربیتکانت اهداف‌ آراسته شدن به آداب و پرورش بعد فرهنگی در انسان،ایجاد نظم و انضباط در انسان، پرورش نیروی فهم و قضاوت در انسان، استواری در اخلاق و تهذیب اخلاق و نفس، پرورش عمومی قوای ذهن، پرورش خاص قوای ذهنی وتبدیل حقیقت به امر اخلاقی را برای تعلیم و تربیت بر می‌شمارد و مولوی اهداف فناءفی الله و بقاءبالله، تربیت نفس وکنترل نفس اماره و تهذیب اخلاق خود، پرورش و هدایت عقل و اندیشه، حل مشکلات وجودی، رسیدن به سعادت دین و دنیا را برای تعلیم تربیت ذکر می‌کند.دراصول تعلیم و تربیتکانت اصول تربیتی از جمله اصل انضباط، اصل تجربه، اصل آینده نگری، اصل، اصل لزوم همراهی علم با عمل توجه دارد و از سوی دیگر مولوی اصول تربیتی از جمله اصل عبودیت، اصل عنایت خداوند،اصل کرامت انسان،اصل تفرّد توجه دارد. درروش‌های تعلیم و تربیتکانت به روش تربیت منفی، روش بازی و کار، روش سقراطی و روش تعقل‌گرایی توجه دارد از سوی دیگر مولوی به روش الگویی، روش مهرورزی، روش موعظ? حسنه، روش مشاوره، روش داستان سرایی و قصه گویی وروش تمثیل توجه دارد.
بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر
نویسنده:
فریبا اکبرزاده، مهدی دهباشی، جعفر شانظری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
چکیده :
مرگ و تأثیر آن بر معنی زندگی از دغدغه های همیشگی بشر بوده است؛ مولوی در شمار اندیشمندانی است که موضوع مرگ و رابطه آن با معنای زندگی را در مثنوی و کلیات شمس به تفصیل بیان نموده است. مولوی عارف، بسیار «مشتاق مرگ» است و از آن با تعبیر «عروسی ابدی» یاد می کند. از دیدگاه وی، مرگ به معنی «قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه «آغاز زندگی جاودانه دیگری» است. در اندیشه مولوی، معنی زندگی، تولد دوباره یافتن، تکامل انسانی، روی کردن به صفای باطن، به دنیای قلب پا نهادن، زمام عقل را به عشق الهی سپردن، ایجاد تغییر و تحول در جریان زندگی و پرهیز از خشک اندیشی، همراهی با زمان و... است. هایدگر نیز در شمار فیلسوفان معاصری است که بخش عظیمی از اندیشه فلسفی خویش را به مرگ و معنای زندگی اختصاص داده است. از دیدگاه هایدگر ، مرگ، نوعی «انتخاب اجباری» و گاهی «هراسناک» توصیف شده است. از نظر وی، معنای صحیح مرگ، واقعیتی بیرونی و عمومی در جهان نیست، بلکه «امکان درونی هستی» خود انسان است که نقطه پایانی بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که «هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در می آید و مرگ، حد پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعه ای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه ساختاری بنیادی و جدایی ناپذیر از «در جهان بودن» ماست. از این رو، رویارویی انسان با مرگ، نه تنها «کلید خودمختاری»، بلکه «کلید تمرکز» نیز هست. افزون بر این، هایدگر بر این باور است که زندگی دارای معناست و این معنی، وظیفه ای است که سازنده «ماهیت» انسان است. این پژوهش بر آن است تا به تحلیل تطبیقی موضوع مرگ و معنای زندگی از نگاه این دو اندیشمند بپردازد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 20
بررسی تطبیقی مسائل کلامی در حدیقه سنائی و مثنوی مولوی
نویسنده:
مریم شفیعی تابان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهش حاضر، حدیقه الحقیقه-به عنوان نخستین منظومه عرفانی-و مثنوی شریف-به کامل ترین و مهمترین اثر عرفانی-از جهت آرا و اندیشه های کلامی بررسی و با هم مقایسه شده اند. علم کلام-به عنوان یکی از مهمترین علوم اسلامی-وظیفه دفاع از دیانت-به ویژه اعتقادات-در برابر معارضان را به عهده دارد. سنائی و مولوی را در وهله اول، به عنوان چهره هایی عارف می شناسیم، سپس عنوان متکلم در مورد آن دو عزیز، صدق می کند. هر دو شاعر، اشعری هستند-البته با گرایشهای شیعی- و با عقل گرایی صرف در ستیز.تار اندیشه های عرفانی آن دو بزرگوار، بسیاری جاها در پود عقاید فلسفی و کلامی تنیده می گردد و افکاری عالی و درخشان را شکل می دهد. با عنایت به تفاوت موجود در مشرب عرفانی آن دو مرد ربانی، و این که مولوی در حوزه عرفان و تصوف مسلک خاصی را می پیماید، برخی آرای کلامی صرفا به مولانا اختصاص دارد و آنها را بدان گونه که در مثنوی مندرج است، در حدیقه به هیچ وجه نمی بینیم. همچنین سنائی و مولوی در برخی مباحث، با یکدیگر اختلاف عقیده دارند که در متن، بدین موارد پرداخته شده است. نکته مهمی که از این رساله منتج می گردد، این است که آزاد اندیشانی چون سنائی و مولانا را در حوزه یک مذهب خاص نمی توان محدود کرد، چرا که این دو شاعر عارف مسلک-به دور از هر گونه تعصب و خام اندیشی-گرایش به آرای مختلف از مذاهب متفاوت را اختیار نموده و با کیمیای عشق، رنگ ها و نمودهای ظاهری را از میان برداشته اند.
بررسی تطبیقی اثبات وجود خدا از منظر ملاصدرا و مولانا
نویسنده:
حمیدوالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش نخست به مقوله شناخت و راههای آن به ویژه در شناخت و معرفت حق تعالی از منظر ملاصدرا پرداخته و پس از آن به خداشناسی و اثبات وجود حق نظر کرده و سرانجام به جایگاه خداشناسی و اثبات وجود حق از نظر ملاصدرا از حیث دینی عرفانی و فلسفی دست یافتیم. در پی آن به براهین اثبات وجود حق از منظر حکمای پیشین اشاره شده و براهین خاص حکمت متعالیه را مورد بررسی قرار داده که رهیافت جنبه وجودشناختی اوصاف اثبات وجود اوصاف کمالی برای حق است و حاصل جنبه معرفت شناسی عینیت صفات با ذات و عدم مغایرت آنها با یکدیگر است. در مرحله بعد به تفسیر شهودی ملاصدرا از حق پرداخته و به اذعان وی به ناتوانی علم حصولی در معرفت به ذات حق اشاره شده چرا که او سعی دارد در راه شناخت حق از فطرت عشق و طریق صدیقین یاری جوید او معتقد است انسان با دست از دن به انسان کامل و راهنمایی هایش می تواند اندک معرفتی به حق بیابد و به مرتبه فنای فی الله و محو موجودیت موهوم برسد و به بقای بالله باقی گردد. در آخر اذعان دارد که حتی علم حضوری و شهودی نیز در درک ذات احدیت ناتوان است و تنها انسان را تا اولین مرحله تعیین و تجلی حق هدایت می نماید و فراتر از آن بال و پر انسان می سوزد. سپس به بحث و بررسی مطالب فوق از نگاه مولوی پرداختیم و این مطلب را دریافتیم که وی در تمام مراحل فوق با ملاصدرا هماهنگ و همگام است و تنها تفاوت آنها در این است که مولانا وجود حق تعالی را بی نیاز از اثبات و دلیل م داند به این معنا که مقوله شناخت حق تعالی را از حیث دینی و عرفانی پی می گیرد و به جنبه فلسفی و عقلی آن توجهی ندارد.
بررسی تطبیقی انسان شناسی عرفانی از نظر مولوی و اکهارت
نویسنده:
اکرم علی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف این پژوهش بررسی تطبیقی انسان شناسی عرفانی از نظر مولوی و اکهارت است.مولوی واکهارت هر دو از عرفای اسلامی ومسیحی قرن هفتم هجری {سیزده میلادی}هستند،یعنی هردو متعلق به یک عصر می باشند.نتایج به دست آمده از پژوهش مشترکات چشمگیری را نشان می دهد
بررسی تطبیقی اندیشه‌های مولانا و کارلوس کاستاندا
نویسنده:
مسعود پورتحویلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عرفان مقوله ای باطنی و فراعقلی بوده و به واقع راهی قلبی و درونی است برای شناخت حقیقت خود، جهان خود و خداوند. عارفان بر این باورند که شناخت حقیقت راه های گوناگونی دارد و علم و عقل گرایی تنها یکی از این راه هاست، نه تنها راه. به ویژه در روزگار پست مدرن و بر اثر ظهور معرفت شناسی جدید و در هم شکسته شدن اقتدار علم و متدهای تجربی راه برای مکتب های عرفانی و معنوی که انسان را به درکی شهودی و یقینی فرا می خوانند، گشوده شده است. بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا می توان به این نکته رسید که همه ی عرفان ها که از دل ادبیات و فرهنگ یک ملت بر می خیزند نیز یک هدف و حقیقت واحد را دنبال می کنند. این مکتب بر این باور است که آموزه های عرفانی با درنوردیدن مرزها، مذاهب و ملیت های گوناگون را پشت سر نهاده و در همه ی فرهنگ ها به هر شکلی وجود دارند. به زبان دیگر تمام اندیشه های عرفانی و فراعقلی از آنجا که جزو ویژگی های سرشتین و وجودی انسان هاست، از یک اندیشه ی نخستین برخاسته و یک هدف را می جویند. حتی در میان دورترینِ فرهنگ ها از لحاظ زمانی و مکانینیز می توان تشابهات و وجه اشتراکاتی یافت. برای اثبات این نظریه در این پژوهش به بررسی تطبیقی اندیشه های مولانا و کارلوس کاستاندا پرداخته شده است که از لحاظ مکانی، یکی در شرق است و دیگری در غرب و از لحاظ زمانی، حدود هشتصد سال میان این دو مکتب فاصله می باشد. مولانا در میان عارفان ایران و جهان از وجهه ای خاص برخوردار است و بن مایه ی اندیشه های او از نوعی دیگر است. چرا که در اواسط زندگی خویش به خاطر آشنایی با شمس تبریزی، دچار تحول روحی و افکار درونی شد و همه ی اندیشه های اش به گونه ای دیگر بیان گردید. کارلوس کاستاندا نیز که دانشجوی رشته ی مردم شناسی بود پس از آشنایی با دون خوان ماتوس، عمری تحصیل و کسب دانش را بی فایده دید و آتش در آن اندوخته ها زد و موسی وار همراه دون خوان وارد دریا شد. با بازبینی نکات و آموزه های عرفانی در احوال و افکار این دو عارف، به یگانگی ها و تشابهاتی میان آن ها برمی خوریم و نتیجه ی به دست آمده را گواهی یا مهر تاییدی تلقی می کنیم بر ادعای یگانگی عرفان ها، مکتب اصالت معنی و در نهایت وحدت درونی ادیان.باری در این پژوهش بر آنم تا بر اساس مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا و با نگرش عرفان تطبیقی به بررسی اندیشه های مولانا و کارلوس کاستاندا بپردازم.
«عقل» و «تجربه دینى» از نگاه امام على (علیه السلام)
نویسنده:
مسعود امید
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
از جمله وجوهى كه مى توانيم در مبحث عقل و دين آن را مطرح ساخته و مورد تأمل و بررسى قرار دهيم و از آن منظر در بحث عقل و دين نظر افكنيم، نسبت عقل و تجربه دينى است. در اين منظر مراد از عقل معارف انتزاعى، تحليلى و استدلالى و يا به تعبيرى شهود و تجربه عقلانى است و مقصود از تجربه دينى تجربياتى است كه در قالب سه دسته از رويدادها رخ مى دهد: 1. وحى، تجربه اى است متعالى و برين كه صرفا در ارتباط انبياى الهى (عليهم السلام) با خداوند رخ مى دهد. اين رخداد تجربى تنها مربوط به انبياى الهى است 2. احساسات و حالات درونى كه از وضعيتى معنوى برخوردارند؛ حالات معنوى و دينى كه در نتيجه ارتباط با خداوند يا امور دينى براى انسان حاصل مى شود؛ از قبيل خشوع، خشيت، خوف از خداوند، احساس محبت، شوق و... به خداوند 3. تجارب عرفانى، كشف و شهودهايى كه علاوه بر انبيا و اوليا، انسان هاى سالك و اهل عرفان و معنا نيز از آن ها برخوردارند. در اين مقال در پى بررسى نسبت تجربه دينى، به معناى تجربه عرفانى، با عقل هستيم.
سیماى على (علیه السلام) در مثنوى
نویسنده:
حسن فراهانى
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
مولوى با سخنان حضرت على (عليه السلام) آشنايى كامل داشته و بيت اول سخنى است منسوب به على (عليه السلام) كه فرمودند: «اذا جاء القضا ضاق الفضا.» اين نقل قول تأكيدى است بر نقش ولايت حضرت على (عليه السلام) كه دين را نگهبان است، زيرا با تداعى آيه اى از قرآن مجيد هشدار مى دهد كه «كَلّا لَئِن لَمْ يَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بالنّاصِيه.» (علق: 15) اين آيه قرآن خطاب است به فردى بت پرست از مردم مكه كه برده مسلمان خود را از نمازگزاردن منع مى كرد. وظيفه مولايى و نگاهبانى دين از آن جهت به عهده حضرت على (عليه السلام) است كه خود قرآن ناطق است. بنابراين، على (عليه السلام) مردى است كه رهروان و پيروانش او را عاشقند و بت پرستان و منكران تعاليم قرآن از او در بيم. در این مقاله سیمای امرالمومنین (ع) در مثوی مولوی ذیل این مباحث بیان می شود: على (عليه السلام) و درافكندن با عمرو بن عبدود؛ على (عليه السلام) و فتح باب خيبر؛ على (عليه السلام) و واگويه با چاه؛ على (عليه السلام) و قاتل خود؛ على (عليه السلام)، باب علم نبى (صلى الله عليه وآله)؛ على (عليه السلام)، مولا؛ على (عليه السلام)، انسان كامل و... .
  • تعداد رکورد ها : 918