جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4571
حیات پس از مرگ از دیدگاه ملاصدرا و بررسی و نقد آن با نظر به آراء آقاعلی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه حیاتی آشتیانی؛ استاد راهنما: رضا اکبریان ؛استاد مشاور: حامده راستایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مرگ از احوال نفس انسانی است. نفس آدمی به واسطه اتحادی که با بدن دارد، دارای اوصاف و احوالات گوناگونی است. یکی از مهم ترین این اوصاف «مرگ» است. به نظر ملاصدرا نفس با به کار گرفتن بدن، استعدادهای مختلف خود را به فعلیت می رساند. و در صورتی که با به کمال رسیدن خود، دیگر نیازی به بدن نداشته باشد، نفس از بدن مفارقت می کند و به واسطه این مفارقت، از عالم دنیا وارد عالم آخرت می شود. ضمنا چون نفس بالذات زنده است و بدن به واسطه اضافه تدبیری نفس، دارای حیات است، بنابراین نفس که عین شعور و آگاهی به خود می باشد، پس از مرگ به حیات خود ادامه می دهد و این بدن است که با عدم تدبیر به واسطه نفس ترکیب خود را از دست می دهد و دچار مرگ می شود. ملاصدرا براساس یک سری مبانی ابتکاری از جمله اصالت وجود، جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقاء بودن نفس، حرکت جوهری اشتدادی آن و... مرگ را به عنوان امری وجودی تعریف می‌کند که تنها باعث انتقال نفس انسان از عالم دنیا به عالم آخرت می‌شود، نه باعث نابودی نفس انسان. وی مرگ را به سه نوع طبیعی، اخترامی و ارادی تقسیم می‌کند و در توضیح هر یک از آن‌ها می‌گوید: اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس باشد، مرگ طبیعی، اما اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس نباشد، بلکه در اثر خرابی بدن به خاطر حادثه‌ای باشد، مرگ اخترامی و اگر خروج نفس از بدن به اراده و اختیار انسان باشد، مرگ ارادی خواهد بود. سپس وی با اقامه دلایل عقلی و نقلی، تجرد نفس ناطقه انسانی و تبع آن، حیات پس از مرگ را اثبات می‌کند و حیات پس از مرگ را یا برزخی می‌داند یا اُخروی و معتقد است که انسان بعد از مرگ تا روز قیامت، در بهشت یا جهنم برزخی، به سر می‌برد. اما با برپایی قیامت، حیات اُخروی او آغاز می‌شود که وی از حیات اُخروی به معاد تعبیر می‌کند، معاد را نیز اعم از معاد روحانی و معاد جسمانی می‌داند و هر دو را با دلایل عقلی اثبات می‌کند.
روش علامه طباطبایی در معناشناسی واژگان قرآن
نویسنده:
پدیدآور: رضیه فرسانی استاد راهنما: ریحانه سادات هاشمی (شهیدی) استاد مشاور: نفیسه شبیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معنا شناسی واژگان قرانی یکی از علومیست که همواره مدنظر دانش پژوهان و مفسران علوم قرانی بوده و در عصر حاضر از ابعاد جدیدی به این موضوع توجه شده است .علامه طباطبایی یکی از مفسران ژرف نگر معاصر است که با دیدگاهی اجتماعی و جدید به تفسیر قران پرداخته و نظر به انکه روش ایشان در معناشناسی واژگان در تفسیر ایشان اهمیتی ویژه مییابد در این زمینه لازم است مورد تحقیق و دقت بیشتری قرار گیرد .
ماهیت وحی در اندیشه علامه طباطبایی و حسن حنفی مطالعه تطبیقی
نویسنده:
پدیدآور: عباس جاسب رشک الفریجی استاد راهنما: احمد کریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این پژوهش با عنوان « چیستی وحی در اندیشه علامه طباطبایی و حسن حنفیه» بررسی تطبیقی و تبیین ماهیت وحی در اندیشه دو عالم که هر یک در رشته خود پیشگام به شمار می روند، یعنی علامه سید محمد حسین طباطبایی، مفسر و فقیه معاصر، و دیگری: دکتر حسن حنفی، پیشگام مدرنیته و نوسازی در دین است تا ماهیت نزول را به روایت و گزارش هر یک بیابد. این پژوهش از طریق بررسی استقرایی و تحلیلی کتب این دو اندیشمند و در نهایت مقایسه دیدگاه‌هایشان سامان یافت. نتایج این تحقیق نشان داد که اندیشه طباطبایی و حسن حنفی در تغییر پذیری برخی شرایع وحیانی دارای اشتراک است اما حسن حنفی می گوید این تغییرات حتی در ماهیت وحی است در حالی که طباطبایی تغییر را فقط در صورت و شکل شرایع می بیند. دلایل نزول وحی برای هر دو اندیشمند مهم است، اما طباطبایی بر ادامه اعتبار وحی برای هر زمان و مکانی تأکید می کند، در حالی که حسن حنفی همین را دلیل بر محدود بودن وحی می داند. طباطبایی اعجاز کلام قرآن و معانی وحی الهی را تأیید می کند اما حسن حنفی می‌خواهد تا وحی را انسانی و غیر الهی نشان دهد و ایدئولوژیک بودن آن را از بین ببرد.
تطبیق عالم مثال و عالم برزخ از دیدگاه علامه طباطبایی و علامه جوادی
نویسنده:
پدیدآور: زینب اصغریان استاد راهنما: معصومه اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برزخ چه از واژه براز به معنای زمین پهناوری که بین دو دریا یا رودخانه بزرگ فاصله انداخته است گرفته شده باشد چه معرب باشد و از برزه به معنای حاجز و جدا کننده گرفته شده باشد در لغت ان را به معنای حائل یا حد وسط بین دو چیز معنا کرده اند. برزخ در میان حکما، متکلمان و عرفا معانی متفاوتی دارند که البته با یکدیگر بی ارتباط نیستند. برزخ در اصطلاح فلاسفه همان عالم مثال است که حد وسط عالم ماده و عالم عقل می باشد. یعنی این عالم از ماده مجرد است اما برخی آثار ماده را دارد ، مانند کم ،کیف ، وزن و ... که فلاسفه عالم مثال را به متصل و منفصل تقسیم کرده اند. عالم مثال متصل عالمی است که به نفس انسان وابسته است و ذهن انسان در پیدایش آن نقش دارد. مانند صورت های ذهنی . عالم مثال منفصل عالمی است که به ذهن انسان وابسته نیست و قوه ادراک انسان در پیدایش آن نقشی ندارد. مثل وجود انسان در عالم برزخ و وجود فرشتگان. پیروان مشا و ابن سینا بر خلاف اشراق و صدرایی این عالم را انکار می کنند. در میان عرفا مراتب ظهور وجود بی نهایت است اما این مراتب در 5 مرتبه کلی با عنوان حضرات خمص قرار می گیرد که مرتبه سوم مرتبه ارواح جزییه یا همان عالم مثال است که عالم برزخ نیز نامیده می شود. این مرتبه از وجود ذو وجهین است یعنی هم شبیه عالم عقل و هم شبیه عالم ماده است . از ان جهت که ماده ندارد به عالم عقل شبیه است و از آن جهت که آثار ماده را دارد شبیه به عالم ماده است. که برزخ را به دو قسم برزخ صعودی و نزولی تقسیم میکند. برزخ نزولی عبارتست از تجلی خداوند در مرتبه ای از عالم هستی که آن عالم امری مجرد است اما برخی آثار عالم ماده را دارد مثل عالم فرشتگان. و برزخ صعودی ، عالم ارواح انسانی بعد از مفارقت از نشئه دنیایی است که به تعبیر ملاصدرا با همان رشد و تکامل انسان و حرکت جوهری به این مرتبه تجرد برزخی می رسد. در اصطلاح متکلمان عالم برزخ ، عالم میان مرگ و قیامت است. در میان مفسران نیز به معانی مختلفی به کار رفته است .
بررسی دلایل روانشناختی خاستگاه دین از منظر اریک فروم و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه زهرا میردلیر استاد راهنما: رمضان مهدوی آزادبنی استاد مشاور: محمود دیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دین یکی از گسترده ترین مقوله هایست که در حوزه نظریه پردازی و تفکر نظری قابل تأمل است. با وجود آن که بعد از دوره نوزایی یعنی رنسانس و سیطره وتسلط حس گرایی تجربه و عقلانیت به عنوان ابزاری مهم در دنیای غرب پیش بینی می شد که ضرورت و اهمیت دین در قلمرو زندگی اجتماعی کم کم افول می نماید ولی با بررسی وتفحص در وضعیت دین داری در میانه قرن بیستم و استمرار آن در دنیای پس از صنعتی شدن در قرن بیست و یک نشان می دهد که دین هم در عرصه های متعددی از جمله دین ورزی همانند التزام عقیدتی، رفتاری و نهاد اجتماعی و همچنین در عرصه های تفکرات و تحقیقات نظری به عنوان یکی از شاخص ترین و اساسی ترین قلمرو تفکر نه فقط از دست دادن مقام،جایگاه و اهمیت خویش را تجربه ننموده بلکه همواره در حال تجربه ی نیرو و حضوری قدرتمند و نیرومند در همه‌ی قلمروهای وعرصه ها در ارتباط با دین هست. (فروید زیگموند، 1396، ص114). درباره منشأ و خاستگاه دین ودینداری،رویکردهای متعددی وجود دارد ازجمله رویکرد کلی جامعه شناختی، رویکرد روانشناختی و رویکرد فلسفه و الهیات که تبیینهایی از جهل ونادانی بشر، طبیعت پرستی، ازخودبیگانگی، علاقه های اجتماعی، بیماری وسواسی تا صورت ازلی خدا در ضمیر ناهشیار، تجربیات دینی یا امر قدسی و فطرت وسرشت دینی بیان شده که صبغه ورنگ غالب آنان به تبیین روانشناختی باز میگردد. در این بین، دیدگاه و نظرات اریک فروم که به طور معمول وی را جزو نو فرویدیهایی به شمار می‌آورند نوعی روانکاوی همراه با نگرش‌های روانشناسی اجتماعی قرن بیستم درآمیخته است که در روانشناسی دین، ارزش بیشتری مییابد. در دیدگاه اریک فروم علاوه بر اینکه نگرشهای مثبتی نسبت به دین و دفاع ازآن وجود داشته وی نظریه پردازی می باشد که جایگاه جدیدی و مستقلی را درعلم روانکاوی اجتماعی، ومبحث فرهنگ و شخصیت، در حوزه دانش انسانشناسی روانشناختی، و علم فلسفه و جامعه شناسی با رویکرد انتقادی و ریشهای به خصوص در زمینه تغییرات اجتماعی و ساختار جامعه های انسانگرای آینده، بنیان نموده است(فروم، 1368، ص55). در نظرات وی دیدگاه انسانگرایانه شاخص مهمی است از وجوه خاص انسانگرایی فروم می توان به شناخت اهمیت و نقش انسان در فرآیند تشکیل تاریخ وجامعه اشاره نمود. (فروم، 1388، ص59). بخش مهمی از محتوای فکری فروم را می توان درعدم باوری دانست بدین معنا که شخصیت بشر بوسیله نیروهای زیست شناختی که ماهیت غریزی نیز دارند شکل داده شده است، و به صورتی انعطافپذیری از سمت این نیروها راهنمایی میشوند. فروم در مخالفت با نظرات فرویدکه عامل جنسی را به عنوان یک نیروی که شکل دهنده دررفتار با هنجار یا روانرنجوراست را نمیداند، وی شخصیت بشر را تحت نفوذ عواملی چون نیروهای اجتماعی و فرهنگی دانسته که همه این عوامل در چارچوبی از فرهنگ و نیروهای جهانی در زمانی که تاریخ بشریت را تحت نفوذ داشته بر شخص اثر میگذارند(فروم، 1388، ص147). همچنین فروم اعتقاد دارد که مسائل فلسفی را نمیتوان از مسائل اخلاقی جدا نمود. وی، در راستای نظرات کانت، این عقیده را دارد که پند و اندرزهای رایگان اگر بر پایههای محکم اخلاقی و فلسفی بنا نشده باشد بیهوده و بی تأثیر خواهد بود. مارکس نیز اعتقاد دارد که هدف فلسفه تنها نمی توان در شناخت جهان دانست، بلکه تغییر آن را نیز باید در نظر داشت. (فروم، 1385، ص 120.( طباطبایی در تعریفی که ازدین داشته آن را در ارتباط با ماورای طبیعت دانسته و آن را باوری بر داشتته ها و دستورات علمی و اخلاقی دانسته که پیامبران ازسوی خدا برای هدایت وراهنمایی انسان آورده اند.(طباطبایی، 1391، ص49) طباطبایی علاوه بر اینکه ریشه ومبدأ پیدایش دین و توجه انسان به خدا در عقل و فطرت انسان میداند نقش جوامع را در پیدایش دین نادیده نگرفته است (طباطبایی، 1393، ص50). همچنین طباطبایی بیان میدارد گرچه جامعه در پیدایش دین تأثیر داشته ولی به طور قطع نمی توان آنرا علت پیدایش دین دانست.(طباطبایی، 1391، ص63). بنابراین در روانشناسی دین پنج گونه از مباحث مورد بررسی قرار میگیرند: ابتدا عوامل روانی که در پیدایش دین تاریخی تأثیر داشته، دوم شامل عوامل روانی روآوردن به دین، سوم عوامل روانی که در کیفیت دینداری مؤثر است، چهارم پیامدهای و نتایج روانی دینداری و پنجم عواطف و احساسات را در نظرداشتن، به عنوان شاخصی برای میزان و کیفیت دینداری در خاستگاههای درونی و روانی محسوب می شود در عصر حاضر تفکر اسلامی با هجمه های که از اندیشه های غربی نشأت گرفته مورد حمله قرار گرفته، از اینرو بحث های جدید در حیطه معرفت وشناخت دینی به ویژه خاستگاه دین ضروری به نظر می رسد. به سب اینکه اکنون بیشتر دیدگاه ها ونظرات بیشتر ریشه ها و پایه های اعتقادی را مورد توجه قرار داده است.
تحلیل کنش‌گری انسان با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: حمید احتشام کیا استاد راهنما: حبیب‌اله دانش شهرکی استاد راهنما: احمد عابدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله تحلیل کنش‌گریِ انسان از منظر فیلسوفان و متکلمان اسلامی با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفت. کنش‌گری به‌مثابه عمل بلکه دقیق‌تر به‌مثابه فرآیندشناسی صدور فعل آگاهانه از انسان تلقی شد و برای تبیین و تحلیل آن به مؤلفه‌هایی چون علم، اراده، اختیار، میل، احساسات و اموری مانند آن توجه شد و در نهایت و با تأکید بر دیدگاه علامه، عمل یا کنش‌گری انسان فعل معطوف بر علم به معنای علم عملی تبیین شد و مقوله‌هایی چون میل، اراده و اختیار به آن تحویل برده شد. در این رساله ضمن تبیین علم عملی به‌مثابه علمی که رهبری کنش‌گری در انسان (فاعل بالقصد) را بر عهده دارد، نسبت آن با اختیار و اراده نیز نمایان شد. در این تحقیق توضیح دادیم، «علم عملی» صرفا شناختاری نیست؛ بلکه بر خلافِ علم نظری که کاملا شناختاری است، دارای وجه انگیختاری نیز بوده و ازاین‌رو انبعاثِ قوای فعاله نفس را برعهده دارد. همچنین به احساسات و عواطف انسانی به‌مثابه ریشه‌های شکل‌گیری علم عملی توجه کرده و توضیح دادیم خاستگاه این احساسات و عواطف، اقتضائات انسانی است. ما در ادامه به نظریه‌پردازی درباره قلب انسان به‌مثابه ساحتی دوگانه پرداخته که واجد بار ارزشی بوده و به دو ساحت عقلانی و جهلانی تحلیل می‌شود. قلب در این دیدگاه مرکز شناخت عملی با رویکرد ارزشی است. بنابراین تحلیل هر آنچه از انسان به مثابه فعل آگاهانه صادر می‌شود در نهایت با شناختی عقلانی یا جهلانی در قلب مواجه می‌شود. «قلب انسان» به‌مثابه قوه شناخت عملی، وجهی دیگر از همان نفس ناطقه است با این تفاوت که نفس‌ناطقه مشترک بین تمام انسان‌ها و فاقد بار ارزش‌شناختی است، اما «قلب» دارای بار ارزش‌شناختی تبیین شد و از این منظر به دوگانه‌ای با عنوان عقل و جهل، نور و ظلمت، توحید و شرک، ملک و شیطان و ... قابل تحلیل است. در واقع قلب انسان مرکز شناخت عملی است که با اقتضائات عقلانی و جهلانی و احساسات معطوف به آن علم عملی یعنی فایده‌انگاری‌ها (تصور و تصدیق به‌فایده) را به وجود می‌آورد.
تبیین آموزه لاجبر و لاتفویض بل امرُبین الامرین از دیدگاه چهارمتکلم معاصر شیعه علامه محمدحسین طباطبایی،شهید مرتضی مطهری،علامه محمدتقی جعفری،علامه محمدتقی مصباح یزدی
نویسنده:
پدیدآور: بهروز قربانی استاد راهنما: حسین اترک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
بحث درباره محدوده قدرت انسان همواره یکی از دغدغه های اندیشمندان ادیان الهی بوده است. در سنت اسلامی نیز بحث بر سر میزان قدرت انسان نظریات مختلفی را در بین عالمان مطرح ساخت. چنانکه برخی با استناد به نصوص دینی الهی به ویژه قرآن جانب اختیار، برخی جبر و عده ای نظریه دیگری با عنوان «کسب» را بیان نمودند. ائمه شیعه به عنوان مفسران متن قرآن و مرجع دیگر اندیشه های شیعیان پس از قرآن، آموزه «لاجبر و لا تفویض بل امرٌ بین الامرین» را به عنوان مرامنامه شیعه در تنازع بین جبر و اختیار معرفی نمودند که به ویژه در کلام امام ششم شیعیان امام جعفر صادق آمده است. آموزه «لاجبر و لاتفویض» می کوشد تا موضع میانه جبر و اختیاررا برگزیند. به گونه ای که آدمی در عین اینکه در اعمالش مختار است در عین حال و در هر آن و لحظه وابسته به خداوند است و خداوند هر زمان که بخواهد می توان قدرت و اختیار را از او بگیرد و به موجودی بدون هرگونه قدرت و اختیار بدل کند. این پایان نامه می کوشد تا دیدگاه ها ی چهار تن از عالمان معاصر و ایرانی شیعه را دراین آموزه بررسی نماید. این دانشمندان شامل علامه محمدحسین طباطبایی(1281- 1360ش)، شهید مرتضی مطهری(1298- 1358ش)، علامه محمدتقی جعفری(1302- 1377ش) و استاد محمدتقی مصباح یزدی(1313- 1399ش) می شود. آنها دارای تألیفات متعدد در علوم مختلف اسلامی از جمله، تفسیر قرآن، فلسفه، کلام و عرفان اسلامی هستند. از طرفی دیگر، شاید در سده اخیر بیشترین تلاش را در جهت تبیین و دفاع از اندیشه های شیعه داشته اند. به طور خلاصه می توان گفت این اندیشمندان بنا به رویکردهای معرفتی شان به جستجو و بحث در این باره پرداخته اند. چنانکه برای نمونه علامه مصباح و علامه طباطبایی رویکرد فلسفی به این مسأله داشته اند و شهید مطهری و علامه جعفری به ترتیب رویکرد کلامی و عرفانی در این باره اتخاذ کرده اند. این پایان نامه پنج فصل دارد. در فصل نخست مباحث واژگانی حوزه جبر و اختیار آمده است. افزون بر این، اندیشه های معارض هم معرفی و بررسی شده اند. در فصل های دوم تا چهارم به ترتیب و با توجه به تقدم و تأخر تاریخی این چهار دانشمند بزرگ شیعی، اندیشه های آنها درباره جبر و اختیار تبیین و بررسی شده است. در بخش نتیجه گیری نیز خلاصه ای از دیدگاه های این بزرگان و رویکرد آنها در جبرو اختیار آمده است.
بررسی تطبیقی جلوه های حیات اخروی در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی و سید قطب در تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن
نویسنده:
پدیدآور: سیده ماندانا صالحی استاد راهنما: قربان جمالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حیات اخروی و مسئله معاد، به عنوان یکی از مهم‌ترین ارکانی ایمانی، جایگاه بسیار مهمی در قرآن کریم و آیات الهی دارد. در این میان، برخی ویژگی‌های این حیات از جمله بحث معاد جسمانی در آخرت، موضوع شفاعت و ... بعضاً مورد اختلاف برخی از مفسّران و قرآن‌پژوهان قرار گرفته است. تفسیر وزین المیزان اثر علامه طباطبایی و نیز تفسیر «فی ظلال القرآن»، اثر عالم مشهور اهل سنت، سید قطب، به عنوان دو تفسیر مهم اجتماعی در میان فریقین، در بررسی از آیات مربوط به آخرت، دارای مباحث و سخنان ارزشمندی هستند که می‌توان ضمن آشنایی با آراء و دیدگاه‌های این دو اندیشمندِ جهان معاصر در باب حیات اخروی، با اشتراکات و تشابهات فکریِ آن دو به مثابه دو شخصیّت و مفسّر بارز در میان شیعه و اهل سنّت، آگاهی یافت که این خود، سبب همگرایی و تقریبِ بیشتر میان دو مذهب در این حوزه خواهد گردید. رهیافت این تحقیق گویای آن است که هر دو تفسیر با قبول معاد جسمانی در آخرت، مسئله شفاعت و خلود در جهنّم و بهشت را به کمک آیات مربوطه، بررسی نموده و دارای نقطه‌‌نظرات مشترکی در این حوزه هستند. رویکردِ مشابه تفسیری دو مفسّر - تفسیر قرآن به قرآن- سبب شده است تا در بسیاری از مسائل مربوط به حیات اخروی، تلاقی فکری یکسانی داشته باشند. البته علامه و سید قطب از روایات و احادیث نیز در این زمینه غافل نبوده و با توجّه به نوع آیات، از این روایات نیز بهره می‌گیرند. این پایان‌نامه در صدد آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی و با استناد به دو تفسیر و «فی ظلال القرآن»، مسئله حیات اخروی را از گذرِ آراء این دو مفسّر مورد بررسی قرار دهد.
أثر اسباب نزول در فهم آیات قرآن نزد علامه طباطبایی و آیت‌الله معرفت
نویسنده:
پدیدآور: مالک کاظم عبدعلی خیکانی؛ استاد راهنما: زهرا اخوان صراق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اقوال علما در نیاز ما به اسباب نزول برای فهم قرآن، از غیرممکن بودن فهم مراد خداوند بدون دانستن اسباب نزول تا بی-نیازی مطلق تفسیر از اسباب نزول گسترده‌است. پژوهش حاضر به منظور آشنایی با: جایگاه روایات اسباب نزول، میزان نیاز ما به آن در فهم آیات قرآن، معیارهای پذیرش یا رد روایاتِ اسباب نزول و راه‌های درمان ضعف روایات، بر آرای دو تن از دانشمندان معاصر، سیدمحمدحسین طباطبایی و شیخ محمدهادی معرفت که نقش بزرگی در مطالعات قرآنی معاصر دارند تمرکز می کند. در این پژوهش، بعد از معرفی دو دانشمند و منهج علمی ایشان در فهم قرآن، از طریق تحقیق و بررسی در آثارشان، آشکار می‌شود که علامه طلاطبایی در تفسیر خود، به اسباب نزول چندان اعتماد نمی کرد به دلایلی: یکم اینکه اعتبار اکثر این روایات اثبات نمی‌شود. دوم اینکه اسباب نزول مذکور، عمدتاً برداشت مفسران نخستین از آیات بوده و نه سبب نزول واقعی، یعنی آنان با حدس و گمان آیه‌ای را به مورد و مصداقی مربوط کرده‌اند نه اینکه شاهد - یا ناقل معتبر- نزول آیه در آن ماجرا بوده باشند. سوم آنکه غایت قرآن که کتاب هدایت بندگان است و به گواهی خودش تبیان همه چیز است، نمی‌شود متوقف بر چیزی باشد که در دسترس نیست. نیز آنکه هر آنچه ممکن است از این روایات بدست آید، از راه سیاق و قرائن داخلی و خارجی آیات بدست می‌آید. علامه معرفت با آنکه برای روایات اسباب نزول نقش مهمی در فهم آیات می‌بیند ولی برای روایات تفسیری -که اسباب نزول هم از آنهاست- آفاتی بر می‌شمرد. با این وجود راه‌هایی برای ارزیابی و علاج این روایات ارائه می کند؛ از جمله: سند روایت به ویژه آخرین نفر در سند مورد اطمینان باشد، تواتر یا استفاضه روایت - ولو در معنی و نه درالفاظ - ثابت شود، یا اینکه روایت به طور قطعی اشکال آیه را حل و ابهام آن را رفع کند که این خود شاهد صدق روایت خواهد بود حتی اگر از جهت سندی، صحیح یا حسن نباشد.
بررسی و تحلیل سنت هدایت ایصالی از منظر قرآن کریم وحدیث با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبائی
نویسنده:
پدیدآور: مریم سلماسی استاد راهنما: محمد رنجبر حسینی استاد مشاور: هادی حجت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی تردید انسان برای دستیابی به سعادت و کمال نیازمند هدایت الهی می باشد و هدایت الهی یکی از سنتهای الهی است. هدایت در لغت به معنای ارشاد و دلالت بر شیء و نیز ارشاد و راهنمایی و نشان دادن راه با لطف و مدارا و مهربانی، و همینطور تعیین کمال مناسب یک شی ء و راه رسیدن به آن می باشد. سنن الهی قوانین ثابت و روشهایی هستند که خداوند جهت تدبیر و اداره ی امور انسانها و جهان هستی به کار می گیرد. سنتهای الهی را می توان در دو گروه سنتهای مطلق و سنت های مقید تقسیم بندی نمود. در این میان سنت هدایت عبارت است از اینکه پروردگار متعال هر موجودی را که آفریده است، به سوی کمال وجودیش راهنمایی کرده است. هدایت الهی از نظر کیفیت و چگونگی به دو دسته تقسم می شود: هدایت تکوینی(قوانین ثابت و کلی حاکم برهستی که از طرف خداوند در نهاد تمام موجودات عالم به صورت غریزی و غیر اختیاری به ودیعه نهاده شده است: «رَبُّنَا الَّذِی اَعطی کُلَّ شَی ءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدَی» (سوره طه: آیه5) و هدایت تشریعی (قوانین الهی در قالب امر و نهی که از طریق ارسال رسل و انزال کتب به انسانها می رسد و انسان با استفاده از عقل و با اختیار خود وبه صورت آگاهانه اقدام به پذیرش یا عدم پذیرش آنها می کند: «هُوَ الَّذِی اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی...» سوره توبه: آیه 33، سوره فتح: آیه 28 ). سنت هدایت ایصالی(وصولی) یکی از سنتهای مقید است که خاص مومنان و جامعه ایمانی می باشد و مشروط به عملکردهای مؤمنان است. افراد مؤمن با بهره گیری از هدایت تکوینی از طریق استفاده ی صحیح از نور عقل و فطرت وبا اختیار خویش، هدایت تشریعی پیامبران الهی را لبیک می گویند و پروردگار متعال در پاسداشت ایمان و عمل صالح ایشان،آنها را مشمول دریافت هدایت ایصالی خویش می گرداند و می فرماید: «اِنَّ الذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ یَهدیهِم رَبُّهُم بِاِیمانِهِم...» (سوره یونس: آیه 9) بنابر این خداوند متعال طبق سنت هدایت ایصالی علاوه برنشان دادن مسیر حق و باطل، با سبب سازی و عنایت و مراقبت خاص از مؤمن، مسیر ایصال به مطلوب را برایش هموار می فرماید و او را به سرمنزل مقصود می رساند. باید به این نکته توجه داشت که مراد از واژه ی هدایت در مورد وصول کفار به آتش دوزخ درآیات قرآن کریم در معنای دلالت ایشان به دوزخ به کار رفته است و اصلا در مفهوم هدایت ایصالی نمی باشد: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِیَهْدِیَهُمْ طَرِیقًا.إِلَّا طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا وَکَانَ ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرًا» (سوره نساء: آیات168-169) چرا که اضلال اولیه و ابتدایی در مورد هیچ یک از انسانها توسط خداوند صورت نمی گیرد اما در صورتی که بشر، هدایت ابتدایی را نپذیرد و با اختیار خود پای در مسیر اضلال گذارد خداوند متعال با سنتهایی چون امداد و استدراج روز به روز بر اضلال او می افزاید و او را دچار اضلال ثانویه و به عبارتی اضلال کیفری می گرداند که نقطه ی مقابل هدایت ایصالی (هدایت پاداشی) است. علامه طباطبایی (ره) از مفسران معاصر در آثار خود خصوصا تفسیر المیزان ذیل آیات مربوط به سنت هدایت الهی نکات ارزشمندی را بیان نموده اند که می طلبد به دیدگاه ایشان بر موضوع هدایت ایصالی به صورت منظومه وار نگریست؛ زیرا هدایت ایصالی دارای یک ماهیت، فرایند شکل گیری، مصادیق است و می تواند آثار فردی و اجتماعی داشته باشد. بدیهی است که موانع معرفتی و رفتاری می تواند راه این هدایت را ببندد. لذا در این پژوهش پس از بیان مفاهیم و معانی لغوی و اصطلاحی هدایت و انواع آن، ابتدا ماهیت و فرآیند هدایت ایصالی را از منظر قرآن و حدیث با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی بررسی خواهیم کرد و سپس به بیان مشمولان هدایت ایصالی و مصادیق آن می پردازیم. در ادامه به آثار و پیامدهای هدایت ایصالی از جنبه ی فردی و اجتماعی خواهیم پرداخت و موانع بهره مندی از هدایت ایصالی را بیان می کنیم.
  • تعداد رکورد ها : 4571