جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4259
بررسی مسئله مسئولیت اخلاقی و جبر طبیعی و اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی:سازگارگرایی یا ناسازگارگرایی
نویسنده:
پدیدآور: الناز شاکری استاد راهنما: فرشته ابوالحسنی نیارکی استاد مشاور: مهران رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مباحث مهم اخلاقی که از گذشته توجه فیلسوفان اخلاق را به خود معطوف کرده مسئله مسئولیت اخلاقی است.در طول تاریخ مباحث اخلاقی و مسائل فراوانی تحت عنوان معنای مسئولیت،شرایط آن،خصوصیات مکلف و ویژگی های سائل مطرح شده است.نکته قابل تامل و مهم این موضوع در آنجاست که به ارتباط آن با برخی مباحث فلسفی و کلامی و برخی علوم دیگر مثل علوم طبیعی توجه کنیم.این مسئله از طرفی با مباحثی از جمله اختیار و علیت و جبر توامان شده است .امروزبه دلیل رشد چشمگیری که در علوم جامعه شناسی،مردم شناسی و روان شناسی پدید امده مسئله مسئولیت اخلاقی انسان را به چالش های جدی فراخوانده و بر اهمیت آن می افزاید برخی از اندیشمندان علوم انسانی با رفتارهای انسان،هرکدام به نوعی اختیار و اراده آزاد را از انسان نفی کرده و اذعان می کنند که آدمی کمتر به عنوان فاعل های داری اختیار وآزاد به شمار می آیند اما آنچه که اغلب در مباحث مسئولیت به آن توجه می شود،اراده انسانی است زیرا در غیر این صورت پیامد چنین دیدگاهی نفی مسئولیت اخلاقی از آدمی می باشد.به همین دلیل بحث از اراده انسان و مسئولیت به شدت به هم وابسته است. نکته ای که برای ما در این مقاله حائز اهمیت است ارتباط بین اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی است؛و رویکردی که علامه طباطبایی راجع به این مساله دارد.مسئویت اخلاقی شامل وظایفی است که هر فرد برای رعایت حقوق دیگری برعهد دارد که این می تواند شامل خود فرد یا اشخاصی غیر فرد باشد. مسئولیت اخلاقی در بین فیلسوفان غربی از از اهمیت بسزایی برخوردار است آنها تلاش های بسیاری در این زمینه انجام دادند و برآن بودند که اختیار مهمترین زیربنای مسئولیت اخلاقی است و به منظور حل اختلاف بین اختیار و جبری بودن عالم دیدگاه های مختلفی را در پیش گرفتند که گروهی چنین رابطه ای را می پذیرند و گروهی دیگر آن را رد می کنند،هرکدام متناسب با دیدگاهایشان درجات مختلفی از اختیار را در انسان قائل شدند.88گروهی تسلیم این اختلاف شدند و دیدگاه ناسازگارگرایان را در پیش گرفتند و گروهی دیگر مختار بودن انسان را با جبرگرایی توام دانسته و دیدگاه سازگارگرایی را در پیش گرفتند،اما آنچه که جمع بیشتری به آن معترف هستند ضرورت پذیرش اراده آزاد برای پذیرش مسئولیت اخلاقی است.نگرش ناسازگارگرایی می تواند از سه منظر اختیار گرایی و جبرگرایی و ناسازگارگرایی سخت مورد مطالعه قرار گیرد. ایپیکوریان،کانت،آکمپیل و روبرت کن جز آن دسته اختیارگرایان هستند که در اختلاف بین جبرگرایی و اختیار،انسان را موجودی دارای اختیار تام در نظر گرفتند و هرگونه دیدگاه جبرگرایی در باب آن را نفی کردند.در مقابل افرادی مانند رواقیان و اسپینوزا که انسان را حاصل مواردی مانند حوادث گذشته محیط،وراثت،ژنتیک و... دانسته اند و چه بسا انسان را موجودی مجبور و اعمالش را نیز اجباری می دانند. در آثار غربی ذکر شده است که تا عصر مدرن گرایش بیشتر به سمت دیدگاه ناسازگارگرایی بوده است اما با عبور از عصر مدرن و با ورود هابز و هیوم به عالم فلسفه دیدگاه سازگارگرایی به طور جدی مطرح می شود و رشد می کند. جبر دو دسته است:1-جبرطبیعی 2-جبر مابعدالطبیعی جبرطبیعی خود به دو دسته طبیعی برون فردی مانند محیط،خانواده،معلم،... و طبیعی درون فردی مانند ژنتیک،وراثت و... تقسیم می شود. مساله ما بررسی مسئولیت اخلاقی در بستر مساله جبر و اختیار است و ما تلاش می کنیم علامه را با توجه به دیدگاه- های مختلف سازگارگرایی یا ناسازگارگرایی بررسی کنیم و بگوییم اگر علامه در این ادبیات قرار گیرد دیدگاهش چگونه است. ما پاسخ های علامه را در باب توجیه مسئولیت اختیاری با توجه به عوامل مختلف طبیعی مثل خانواده،ژنتیک،جنسیت،تغذیه... رصد می کنیم تا نشان دهیم علامه سازگارگرا است یا ناسازگارگرا و تبیین فلسفی ای از آن ارائه می دهیم. نوآوری این پژوهش در آنجاست که،این پژوهش برای اولین بار به طور مستقل به بررسی مساله مسئولیت اخلاقی با در نظر گرفتن تاثیر جبر طبیعی و اجتماعی،از دیدگاه علامه طباطلایی به عنوان فیلسوف مسلمان می پردازد تا نشان داده شود ایشان فیلسوفی سازگارگرا است یا ناسازگارگرا .هرچند که علامه آثار مستقلی در این باب ندارند اما می توان به طور پراکنده این مباحث را در آثار ایشان یافت.
مواقف آخرت از دیدگاه علامه طباطبایی در مقایسه با رویکرد ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: حمیدرضا حیدری استاد راهنما: مهدی ساعتچی استاد مشاور: سیدرضا قائمی رزکناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
فیلسوفان مسلمان از ابتدا به تبیین فلسفی وعقلی آموزه‌های دینی اهتمام داشته‌اند.از جمله آموزه‌های مهم در سنّت اسلامی آموزه معاد هست.جزئیات مسئله معاد همچون چگونگی مواقف آخرت جزء مسائلی نیست که به صورت پیشادینی برای انسان روشن باشد؛ ولی تلاش برای فهم معقول آن پس از مواجهه با آموزهای دینی میسّر است. از جمله فیلسوفان مسلمانی که به این مهم اهتمام ورزیده‌اند می توان به ملاصدرا وعلامه طباطبایی اشاره کرد.ملاصدرا در آثار خودش به تفصیل به این مسئله پرداخته است، وپیش از این پژوهش هایی در تبیین نظریات وی انجام شده است. اما در تبیین دیدگاه‌های علامه طباطبایی در این زمینه، پژوهش جامع و درخوری صورت نگرفته است؛ از این رو جای پژوهشی که مستقلاً به دیدگاه‌های علامه طباطبایی بپردازد خالی است. از طرفی می دانیم که علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره‌های شاخص سنّت حکمت متعالیه صدرایی شناخته می‌شود، با این حال وی هرگز اثری به سبک فلسفه صدرایی در بحث معاد تالیف نکرده است. از این رو بررسی دیدگاه‌های او در مقایسه با رویکرد ملاصدرا در این زمینه بایسته است. روش علامه طباطبایی در تبیین مواقف کاملاً مستند بر آیات وروایات است وبه ندرت به تاویلات فلسفی روی آورده است؛ به بیان روشن‌تر علامه طباطبایی بر خلاف ملاصدرا سعی داشته است که چارچوب کلی را از آیات وروایات گرفته وبعد در فهم و تبیین موقف اگر نیاز به تبیین وتاویل فاسفی بود ارائه دهد.
روش علامه طباطبایی در معناشناسی واژگان قرآن
نویسنده:
پدیدآور: رضیه فرسانی استاد راهنما: ریحانه سادات هاشمی (شهیدی) استاد مشاور: نفیسه شبیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معنا شناسی واژگان قرانی یکی از علومیست که همواره مدنظر دانش پژوهان و مفسران علوم قرانی بوده و در عصر حاضر از ابعاد جدیدی به این موضوع توجه شده است .علامه طباطبایی یکی از مفسران ژرف نگر معاصر است که با دیدگاهی اجتماعی و جدید به تفسیر قران پرداخته و نظر به انکه روش ایشان در معناشناسی واژگان در تفسیر ایشان اهمیتی ویژه مییابد در این زمینه لازم است مورد تحقیق و دقت بیشتری قرار گیرد .
حیات پس از مرگ از دیدگاه ملاصدرا و بررسی و نقد آن با نظر به آراء آقاعلی مدرس زنوزی و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه حیاتی آشتیانی؛ استاد راهنما: رضا اکبریان ؛استاد مشاور: حامده راستایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مرگ از احوال نفس انسانی است. نفس آدمی به واسطه اتحادی که با بدن دارد، دارای اوصاف و احوالات گوناگونی است. یکی از مهم ترین این اوصاف «مرگ» است. به نظر ملاصدرا نفس با به کار گرفتن بدن، استعدادهای مختلف خود را به فعلیت می رساند. و در صورتی که با به کمال رسیدن خود، دیگر نیازی به بدن نداشته باشد، نفس از بدن مفارقت می کند و به واسطه این مفارقت، از عالم دنیا وارد عالم آخرت می شود. ضمنا چون نفس بالذات زنده است و بدن به واسطه اضافه تدبیری نفس، دارای حیات است، بنابراین نفس که عین شعور و آگاهی به خود می باشد، پس از مرگ به حیات خود ادامه می دهد و این بدن است که با عدم تدبیر به واسطه نفس ترکیب خود را از دست می دهد و دچار مرگ می شود. ملاصدرا براساس یک سری مبانی ابتکاری از جمله اصالت وجود، جسمانیه‌الحدوث و روحانیه‌البقاء بودن نفس، حرکت جوهری اشتدادی آن و... مرگ را به عنوان امری وجودی تعریف می‌کند که تنها باعث انتقال نفس انسان از عالم دنیا به عالم آخرت می‌شود، نه باعث نابودی نفس انسان. وی مرگ را به سه نوع طبیعی، اخترامی و ارادی تقسیم می‌کند و در توضیح هر یک از آن‌ها می‌گوید: اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس باشد، مرگ طبیعی، اما اگر خروج نفس از بدن در اثر استقلال نفس نباشد، بلکه در اثر خرابی بدن به خاطر حادثه‌ای باشد، مرگ اخترامی و اگر خروج نفس از بدن به اراده و اختیار انسان باشد، مرگ ارادی خواهد بود. سپس وی با اقامه دلایل عقلی و نقلی، تجرد نفس ناطقه انسانی و تبع آن، حیات پس از مرگ را اثبات می‌کند و حیات پس از مرگ را یا برزخی می‌داند یا اُخروی و معتقد است که انسان بعد از مرگ تا روز قیامت، در بهشت یا جهنم برزخی، به سر می‌برد. اما با برپایی قیامت، حیات اُخروی او آغاز می‌شود که وی از حیات اُخروی به معاد تعبیر می‌کند، معاد را نیز اعم از معاد روحانی و معاد جسمانی می‌داند و هر دو را با دلایل عقلی اثبات می‌کند.
بررسی نقش عقایددرسرنوشت ونجات اخروی انسان ازمنظرعلامه طباطبایی وابن عاشور
نویسنده:
پدیدآور: نرگس خدمتگذار استاد راهنما: عباس اسماعیلی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقاید در کنار احکام و اخلاق از ارکان اساسی معارف اسلامی محسوب می شود. از دیدگاه دانشمندان اسلامی نیز از مهمترین و تعیین کننده ترین حالات بشری و زیربنای تفکرات انسانها شمرده شده است به طوری که می توان گفت پایه تمام جهت گیری های او در زندگی دنیا و آخرت است. از سوی دیگر نجات اخروی و سرنوشت ابدی انسان نیز از دغدغه های همیشگی انسان بوده است. زیرا از نظر اسلام اعمال انسان با معیار عقاید او ارزیابی و پذیرفته می‌شود و نخستین چیزی که در بازجویی‌های پس از مرگ از انسان سؤال می‌شود، عقاید اوست. این پژوهش در صدد است تا به صورت توصیفی و تحلیلی و با روش کتابخانه‌ای، با بررسی آیات قرآن و با تکیه بر آراء و نظرات تفسیری علامه طباطبایی و ابن عاشور نقش عقاید را در نجات و رسیدن به سعادت و یا شقاوت او بررسی نماید. یافته های پژوهش نشان می‌دهد که تمسک به کتاب الهی؛ مستند بودن به دلیل و برهان؛ منطبق بودن عقاید بر فطرت انسان؛ متکی بودن به عقل و استدلالهای عقلی؛ متکی بودن بر علم غیب از جمله ملاکهای شناخت عقاید درست از نادرست می‌باشد. همچنین ایمان به خدا و رسول خدا (ص)؛ ایمان به معاد، انجام اعمال صالح،اطاعت از خدا و رسول (ص)؛ رعایت تقوا؛ پای بندی به نماز؛زکات؛ تزکیه نفس؛ شفاعت؛ و نیکو کار بودن از جمله عوامل نجات اخروی محسوب می شوند. از موانع شناخت عقاید صحیح نیز می‌توان به عدم معرفت کامل نسبت به خدا، وجود امراض قلبی؛ مادی گرایی، باطل گرایی؛ظن و گمان؛رشک و حسادت؛ طمع ورزی، تقلید کورکورانه اشاره نمود. راهکارهای احیاء عقاید،از منظر آموزه های دین اسلام نیز عبارتند از؛ کسب معرفت نسبت به خدا و جهان هستی؛ بصیرت یافتن نسبت به عقاید صحیح، دست یابی به حکمت، اقتدا به اسوه حسنه؛ استفاده از موعظه حسنه، ارائه برهان ، مجادله نیکو.
رویکرد علامه طباطبایی به مسئله حقانیت و نجات در ادیان
نویسنده:
پدیدآور: امیرحسین نوبتی سندیانی استاد راهنما: قدرت‌الله قربانی استاد مشاور: سید شهاب الدین حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
امروزه بشریت با کثرت و تنوع حیرت انگیزادیان ومذاهب گوناگون روبرواست. ودنبال یافتن پاسخ این پرسش است که ازبین ادیان موجود درجهان کدام یک حق است؟ وکدام دین میتواند موهبت نجات را برای بشریت فراهم کند؟ این نوشتار به تبیین دیدگاه علامه طباطبایی درخصوص حقانیت ادیان ومسئله نجات پرداخته وبا بررسی نظرات ایشان، تلاش دارد رویکرد متفاوتی را دراین موضوع ارائه نماید. علامه قائل است مسئله نجات و حق بودن، دو مقوله جدا ازیکدیگرند ونباید این دومقوله را با هم خلط کرد. ازبررسی آثار مختلف علّامه طباطبایی می توان استنباط نمود که وی با ارائه دیدگاهی نوین، بر این باوراست که ادیان الهی، غیرازاسلام، به نحوی هرچند فروتربهره‌هایی ازحقیقت دارند، به همین دلیل پیروان سایرادیان هم میتوانند، البته با شرایطی، اهل نجات و رستگاری باشند، اما دین اسلام به عنوان خاتم ادیان، کاملترین دین محسوب شده، از حقانیت کاملتری برخوردار است و نیزبه بهترین وجه می تواند پیروان خود را به فلاح و رستگاری نائل نماید. علامه طباطبایی درآثارخود بحث مستقلی درباره تنوع ادیان مطرح نکرده‌اند؛ اما دربرخی آیات مطالب دقیق وعمیقی را متذکر شده‌اند. علامه قائل به تکثر ادیان نیستند، همانطورکه درگذشته اشاره کردیم ایشان معتقد هستند که دینی که از سوی خدای متعال برای هدایت بشرنازل شده است یک دین بیش نیست وتمام ادیان آسمانی که بر انبیای مختلف تجلی یافته است درحقیقت، تجلیات همان حقیقت واحد هستند. از نظرایشان اساساً، ادیان اختلاف ذاتی ندارند بلکه اگراختلافی نیزهست، اختلافات غیرذاتی است و به جزئیات مربوط می‌شود. علامه طباطبایی با رویکردی نوین، با طرح مسئله وحدت ذاتی ادیان وحقیقت مشترک ادیان آسمانی، محل نزاع ومسئله را تغییر داده وهیچ گونه تعدد وکثرتی برای ادیان قائل نیست.ایشان همچنین درمسئله نجات پیروان ادیان، اولاً نجات را منحصردرپیروی ازدین حق، دین توحید که برخاسته از فطرت الهی انسان است، می داند. به عبارت دیگر، سعادت و نجات ازآن کسی است که به تمام انبیای الهی ایمان آورده وبه دین حق جامه عمل بپوشاند. وکسانیکه بنا به جهل قاصرانه خویش یا جبر زمانه، و بدون تقصیر، نتوانسته اند این مسیرهدایت را تا به انتها دنبال نمایند، به شرط آنکه همان مقدارازدین حق که دریافت نموده اند راعمل کنند، مشمول سعادت ونجات می داند.
تفسیر و بطن از نظر علامه طباطبایی بین اتحاد و افتراق
نویسنده:
پدیدآور: بلال محمد عبد الصاحب عبد الصاحب استاد راهنما: مهراب صادق‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عنوان پایان نامه ای که پیش روی شما قرار می دهم، البطن و تاویل از منظر علامه طباطبایی بین اتحاد و افتراق است. آنچه در ادامه می آید تبیین بطن و تاویل از نگاه علامه طباطبایی و تأثیر آنها در روح و فکر جامعه بشری است. همچنین ضرورت تأویل را توضیح میدهد؛ به این دلیل که افراد زیادی هستند که در زمان خود به دنبال گمراه کردن افراد بودند، لذا ضرورت بحث از تاویل روشن می شود. به همین ترتیب، بطن و معنای آن را از نظر مفسران توضیح دادیم که از جمله دیدگاه آیت الله محمد هادی معرفت است که بطن قرآن را همان تاویل می دانستند که در پژوهش ما این موضوع از ضروریات تاویل است. همینطور در اثبات بطن آمده است که علامه طباطبایی می فرماید قرآن کریم با کلمات و الفاظ خود اهداف دینی را روشن می کند و احکام لازم را در مورد اعتقادات و کار با آن به مردم ارائه می دهد. و امکان تأویل را بیان کردیم، یعنی گروهی از مفسران توضیح دادند که تأویل همان تفسیر است که مراد اصلی از کلام به شمار می رود و به چگونگی شناخت بطن و تأویل پرداختیم. و اینکه باطن قرآن در فهم بقیه آیات قرآن از اهمیت بالایی برخوردار است، بنابراین برای تفسیر و فهم قرآن شرایطی است که در شایستگی انسان در تفسیر قرآن و علم به باطن آیات باید رعایت شود. و در این بحث از روش علامه طباطبایی ره یاد کردیم: برخی از مفسرین معنای تاویل را همان تفسیر می دانند که بر مراد حقیقی کلام دلالت دارد و گروهی دیگر معتقدند منظور از تاویل همان معنای مخالف ظاهر الفاظ است. و این معنا در بین متاخرین شایع است کما اینکه معنای اول بین قدمای از مفسران رایج بود و علامه طباطبایی بعد از اشاره به آراء مختلف به این دیدگاه متمایل می شود که تأویل، حقیقی است که گزاره های قرآنی از قبیل حکم، نصیحت یا حکمت بر آن استوار است و برای همه آیات محکم و متشابه قرآن وجود دارد. و اینکه از جمله مفاهیمی نیست که با کلمات نشان داده می شود. بلکه از امور عینی متعالی ای است که از محدودیت های الفاظ به دور است و خداوند آن را به همراه قید لفظ به کار برد برای اینکه تقریب به ذهن گردد مانند مثال ها که برای تقریب برخی مسائل به ذهن به کار برده می شوند و متناسب با فهم شنونده به تبیین مسائل می پردازند. و قرآن کریم لفظ تاویل را به کار نمی برد مگر در معنایی که ما ذکر کردیم و علامه طباطبایی معتقد است که علم به تاویل مخصوص خداوند نیست و این ادعا را با تکیه بر برخی ادله قرآنی و روایی مطرح می کند که در جای خودش به ادله مذکور خواهیم پرداخت.
بررسی خلط حقیقت و اعتبار در اندیشه کلامی خواجه نصیر بر پایه نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد مهدی ایوبیان کشاورز استاد راهنما: علی ارشد ریاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در ایضاح اصطلاح خلط حقیقت و اعتبار لازم است از نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی آغازیده شود، چرا که اولا مسئله خلط حقیقت و اعتبار از منازعات مترتب به قبول این نظریه است و دوما نظریه ادراکات اعتباری به علت جوانی محتاج توضیح است. نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی با رساله اعتباریات(طباطبایی،1386) در سال 1308 متولد شد و در رساله الترکیب 1308،(طباطبایی،1386) رساله المنامات و النبوات 1308،(طباطبایی،1386) رساله فی البرهان 1310،(طباطبایی،1386) و رساله الانسان فی الدنیا 1321،(طباطبایی،1388) و حاشیه کفایه (طباطبایی، -) و تفسیر المیزان رشد یافت و سرانجام در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم،(طباطبایی،1387) به کمال خود رسید. این نظریه قرائت‌های ناهمگون و مناقشات گوناگونی در قلمروهای مختلف علوم انسانی (چون اخلاق، علوم اجتماعی، معرفت‌شناسی و غیره) در پی افکنده است. از زوایایی که کمتر موردبحث و گفتگو واقع‌شده است، زاویه تأثیر نظریه ادراکات اعتباری علامه بر علم کلام است. که شاکله این تاثیر قائم بر دو ادعای علامه طباطبایی ست: اول: علم کلام علمی اعتباری است دوم: علم کلام هم در حوزه تعریفات و هم در حوزه تصدیقات مشمول خلط حقیقت و اعتبار است، به این معنا که ادراکات اعتباری و حقیقی دو قسم از ادراکات میباشند که هر کدام احکام خاص خود و ساحت مخصوص به خود را دارند و اگر چه رابطه خاصی باهم دارند، یعنی هر مفهوم اعتباری بر روی حقیقتی استوار است( مطهری، 1376، جلد6 : ص 393)اما از آنجا که مفاهیم اعتباری زاییده عوامل احساسی هستند دیگر رابطه تولیدی با ادراکات حقیقی ندارند ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 395)و انتقال و استفاده هر کدام از این مفاهیم در ساحت دیگری، خطایی است که آن را خلط بین حقیقت و اعتبار میشمارند. علامه ادراکات را به دو قسم ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری تقسیم می‌کند. ادراکات حقیقی انکشاف ها و انعکاس های ذهنی از واقع و نفس الامر می باشد، اما ادراکات اعتباری فرض‌هایی میباشند که ذهن برای رفع نیاز های حیاتی، آن‌ها را ساخته و جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارند و با واقع و نفس الامر سروکاری ندارند. از ادراکات حقیقی می‌توان در براهین فلسفی یا علمی استفاده و نتیجه علمی یا فلسفی گرفت و نیز می‌توان از یک برهان فلسفی یا علمی یک ادراک حقیقی حاصل کرد ولی نمیتوان در مورد اعتباریات این چنین استفاده ای را کرد؛ به‌ دیگر سخن ادراکات حقیقی تابع نیازهای طبیعی موجود زنده و عامل های مختص محیط زندگانی او نیست و با تغییر نیازهای طبیعی و عوامل محیط تغییر نمی‌کنند و اما ادراکات اعتباری تابع نیازهای حیاتی و عامل های مختص محیط بوده و با تغییر آن‌ نیازها تغییر می‌کنند. ادراکات حقیقی قابل‌ نشو و ارتقا نیستند و اما ادراکات اعتباری یک سیر تکاملی و نشو و ارتقا را طی می‌کند. ادراکات حقیقی مطلق و دائم و ضروری میباشند ولی ادراکات اعتباری نسبی و موقت و غیرضروری نیستند. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 371) علامه طباطبایی با تکیه‌بر این نظریه و با توجه به نفی رابطه تولیدی مابین ادراکات اعتباری و حقیقی، بر این باور است که علم کلام علمی اعتباری است و ازآنجاکه مفاهیم اعتباری کلی، ضروری و دائمی نیستند، نمی‌توان از آن‌ها در برهان استفاده کرد. بنابراین تمام استدلالهایی که با مقدمات حقیقی به نتایج اعتباری منتج شده‌اند و هم‌چنین همه احتجاجاتی که با مقدمات اعتباری، به نتایج حقیقی دست یازیده‌اند (من‌جمله غالب استدلال‌های متکلمین که در غالب آن‌ها در باب مبدأ و معاد، حسن و قبح و یا سایر مفاهیم اعتباری دست‌آویز قرار گرفته است) فاقد اعتبار منطقی است. ( مطهری، 1376، جلد6 : ص 401) مضاف بر این، ایشان تعیین حدود حقیقی برای اعتباریات (در علم کلام) را خلط حقیقت و اعتبار دانسته، سخن از جنس و فصل و حد و تعریف در مباحث حسن و قبح و ثواب و عقاب و حبط عمل و فضل، را از مصادیق این خلط در حوزه تعریفات، قلمداد می‌کنند و سخن از ضرورت و امتناع در علم کلام را به خدمت گرفتن حقایق در امور اعتباری می‌پندارند. هم‌چنین بحث از واجب و ممتنع در مسائل مربوط به خداوند متعال و ادعای اینکه بر خدا واجب است که چنان کند و غیرممکن است که چنین کند را نه‌تنها برهان نمی‌دانند، بلکه آن را خلط بین حقیقت و اعتبار محسوب می‌کنند. (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). علامه طباطبایی بر این باورند که علم کلام، فلسفی و برهانی نیست، بلکه اعتباری و جدلی است (طباطبایی، 1374، جلد5 : ص456 ). هم‌چنین معتقدند که در علم کلام، در حوزه تصورات و تصدیقات، بین حقیقت و اعتبار خلط‌هایی صورت گرفته است. این پایان نامه برآن است که در ابتدا با روش توصیفی تحلیلی، با بررسی ادراکات اعتباری در مجموعه آثار ایشان، تصویر شفافی از نظریه ادراکات اعتباری در منظومه فکری ایشان بدست دهد و مشخص کند منظور علامه از مفاهیم اعتباری چیست و دلایل اثبات این نظریه کدامند. سپس با بررسی ربط و نسبت بین ادراکات اعتباری و حقیقی، واضح سازد که رابطه تولیدی به چه معناست و ادله وجود یا عدم وجود رابطه تولیدی بین این ادراکات کدامند و منظور علامه به طور مشخص از خلط حقیقت و اعتبار چیست و اشکالات مترتب بر این خلط کدامند وآیا استخدام این هردو دسته از ادراکات در ساحتی مشترک، مشمول حکم خلط ناروا خواهد شد یا خیر؟ . در گام سوم با تکیه بر آثار کلامی خواجه نصیرجایگاه علم کلام در طبقه بندی علوم بر طبق نظریه ادراکات اعتباری علامه مورد مطالعه واقع خواهد شد تا مشخص شود آیا این نظریه به تفصیل در طبقه بندی علوم منجر خواهد شد، یا خیر، در گام چهارم با شفافیت حاصل آمده در مورد ادراکات اعتباری و حقیقی و رابطه آنها و ماهیت (اعتباری بودن) علم کلام (مشخصا آثار کلامی خواجه نصیر) به مصداق یابی در آثار کلامی خواجه نصیر پرداخته و سعی میشود تا مصداق های خلط حقیقت و اعتبار در قلمرو تعریفات کتب کلامی خواجه نصیر الدین طوسی، شناسایی و مورد بحث قرار گیرد تا مشخص شود استفاده از مفاهیم منطقی چون جنس و فصل در
نقد مبانی انسان شناختی جداانگاری معنویت از دین با تأکید بر آثار علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: عاطفه قاضی زاهدی استاد راهنما: علی عسگری یزدی استاد راهنما: حسین رهنمایی استاد مشاور: سید احمد غفاری قره باغ استاد مشاور: سیدمحمدرضا موسوی فراز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معنویت با عنوان عام «فراروی از چارچوب زندگی روزمره» یکی از موضوعات مورد توجه مکاتب معاصر است که در دهه‌های اخیر، اقبال فراوانی به آن شده است. جریان جداانگای معنویت از دین با شعار معنوی هستم اما دینی نه، رویکردی است که برای پاسخگویی به نیاز معنوی انسان مدرن و عصر جدید، در رقابت با ادیان نهادینه و سنتی شکل گرفته و دین و کاربردهایش را کمرنگ نموده است. مبانی و نظام اعتقادی این جریان را می‌بایست در بسترها و زمینه‌هایی جست و جو کرد که این رویکردهای معنوی از آنها نشأت گرفته‌اند. از آنجایی که بررسی مبانی هر دیدگاه در ارزیابی نظری و کارایی عملی آن تأثیری به سزا دارد، این تحقیق در صدد است تا با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد انتقادی، مبانی انسان‌شناختی جداانگاری معنویت از دین را ذیل سه عنوان اومانیسم، فردگرایی و آزادی نقد و بررسی کند. در این راستا بر آراء و نظرات علامه طباطبایی که از شارحان مکتب صدرا و مفسر آیات قرآن است، تأکید و استفاده می‌شود. هریک از این مبانی ذکر شده، پیامدهایی را نیز در معنویت‌گرایی نوین به دنبال دارند. اصلی‌ترین مبنا در رویکرد جداانگاری معنویت از دین اومانیسم است که ریشه در نگرش مونیستی داشته و ابتنای معنویت نوین بر آن لوازمی چون خودالوهیتی، خودشیفتگی، تغییر در نظام ارزش‌شناسی و نگرش نجات‌شناسی و نفی عالم غیب به عنوان عالمی مستقل را در پی دارد. طبق آراء علامه طباطبایی مهمترین نقد وارد بر اومانیسم، فهم نادرست جداانگاران معنویت از دین، از جایگاه وجودی انسان و غفلت از ساحت مجرد انسان است. ساحتی که حیات معنوی انسان در گرو توجه به آن است. مبنای فردگرایی نیز ملازم با اموری چون سوبژکتیویسم، خودآیینی و خودخواهی، برابری‌طلبی و نسبیت ارزش‌ها، نفی اشتراک مقصد معنوی، نفی رضایت خاطر و نادیده انگاشتن نقش نهادهای اجتماعی است. در مقابل علامه با تکیه بر معارف وحیانی انسان، را دارای فطرتی الهی می‌داند که مهم‌ترین رهنما برای زندگی معنوی انسان است. آزادی‌طلبی سومین مبنا از مبانی جداانگاری معنویت از دین است که ریشه در تفرد اومانیستی دارد و نسبیت ارزش‌ها و از بین رفتن اخلاق انسانی، تبدیل شدن آزادی به هدف فی نفسه و حق‌گرایی از جمله مهم‌ترین پیامدهای آن است. در مقابل علامه آزادی را ابزاری برای رسیدن به آزادگی و زندگی معنوی می‌داند که فی نفسه هدف و ارزش نیست.
ارزیابی انتقادی مکتب اثبات گرایی حقوقی مبتنی بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
پدیدآور: علی جلیل زاده استاد راهنما: هادی طحان نظیف استاد مشاور: مرتضی جوانعلی آذر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مکتب اثبات‌گرایی حقوقی، جزو مهم‌ترین مکاتب حقوقی در عالم حقوق به شمار رفته و عمده نظام‌های حقوقی دنیا کم و بیش از آن تاثیر گرفته‌اند. با این حال همواره چالشی بر سر شناخت دقیق و مبنایی این مکتب پیش روی محققان حقوقی وجود داشته و دارد و آن عبارت است از اینکه عمده نظریه پردازان این مکتب، از شرح و بسط مبانی فلسفی اثبات‌گرایی حقوقی خودداری کرده و حقوق را به سان یک علم کاملاً مستقل تحلیل نموده‌اند. عدم وضوح این مبانی و تکیه بر مطالعه حقوق از آن جهت که در واقعیت اجتماعی چیست -و نه اینکه چه باید باشد-، راه را برای تحلیل های دقیق و عمیق فلسفی و نقد این مکتب دشوار می‌سازد. از طرفی، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، که دلالت‌های مهمی در هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، ارزش‌شناسی و انسان‌شناسی ادراکات اعتباری که قانون و مفاهیم حقوقی از آن جمله‌اند، داشته و براین اساس، ظرفیت گسترده-ای در نقد و بررسی مبانی و نتایج مکتب اثبات‌گرایی دارد. از این رو سوال پژوهش حاضر این است چه نقدهایی بر مبانی و نتایج مکتب اثبات‌گرایی حقوقی بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی وارد است؟ این پژوهش از منظر هدف، پژوهشی نظری ـ بنیادی و روش انجام‌ این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی است و برای گردآوری اطلاعات آن، از روش کتابخانه‌ای استفاده شده است و نهایتاً به این نتایج می‌انجامد که مکتب اثبات گرایی حقوقی علی‌رغم تصریح و تبنّی عالمان آن به مبانی مشخص فلسفی، ارتباط وثیق با پیش‌فرض‌های فلسفی و میراث انباشته علمی عصر روشنگری داشته و نتیجه آن بنا نهادن علم حقوق به صورت یک نظام نظریه‌پردازی خودبسنده و منقطع از هر امر فراحقوقی و با آثار و ظواهر مشخصی است، در حالیکه مبتنی بر نظریه اعتباریات، قانون و مفاهیم حقوقی، از آن جهت که اعتباری‌اند، نمی‌توان آن‌هارا خودبسنده دانسته و ماهیت آن-ها در ربط و نسبت با امور فراحقوقی قابل تعریف می‌باشد که این مبنا به نوبه خود دارای مظاهر و آثار مشخصی در نظریه حقوقی مبتنی بر مبانی نظریه اعتباریات می‌باشد.
  • تعداد رکورد ها : 4259