جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 40
قرائتی نو (غیرارسطویی) از انسان، خدا و جهان در نظام فکری دکارت
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت را به‌درستی پدر فلسفة‌ جدید می‌نامند. اما باید دید چرا فلسفه‌ای که دکارت طرح آن را درمی‌اندازد، با وصف «جدید» همراه است. تازگی نظام فلسفی دکارت به این است که می‌کوشد تصویر تازه‌ای از انسان، خدا و جهان عرضه کند؛ تصویری که با آنچه از این سه مقوله در فلسفة سنتی سراغ داریم، متفاوت است. انسان دکارتی با انسان ارسطویی بسیار فرق دارد. انسان ارسطویی حیوان ناطق است؛ یعنی به‌جهت برخورداری از نفس است که از حیات و نطق بهره‌مند می‌شود. اما در انسان دکارتی نفس به ذهن فرومی‌کاهد، نطق (به معنای مبدأ درک کلیات) نیز به سخن‌گفتن تبدیل می‌شود و حیات نیز معنای اصلی خود را از دست می‌دهد. می‌توان گفت در نظام دکارتی انسان تبدیل می‌شود به دو بخش کاملاً متمایز شیئ اندیشنده(ذهن) و شئ ممتد(بدن) که ذهن نیز تنها متکفل عقل جزئی(reason) است و در وادی ذهن دیگر خبری از خرد سنتی(intellect) نیست. جهان دکارتی نیز با جهان ارسطویی بسیار متفاوت است. به این معنا که جهان ارسطویی، جهان مقولات عشر است که در آن حیات و سرزندگی به تمام معنا جریان دارد. اما در جهان دکارتی تنها مقولة‌ کمّ است که سیطرة تمام‌عیار دارد و در آن، حیات عنصری است که مغفول می‌ماند و جایگاه روشنی ندارد و جملگی حیوانات(حتی بدن انسان) به ماشین‌هایی مکانیکی فرومی‌کاهند. خدای دکارتی نیز با خدای الهیات بالمعنی‌الاخص فرق دارد. چرا که او کامل مطلق و غیرفریب‌کار است تا آنکه واجد صفات کلامی رایج در ادیان باشد. خدای دکارتی بیش از آنکه نقش دینی داشته باشد، کارکردی معرفتی دارد. دکارت می‌خواهد طرح فلسفه‌ای را در اندازد که آدمیان را «صاحبان و مالکان طبیعت» کند.
صفحات :
از صفحه 141 تا 156
ادراک حسی، تخیل و حافظه در نظام فکری آگوستین
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
آگوستین مانند هر فیلسوف مسیحی دیگری در سده های میانه، اولین و اصلی ترین دغدغه اش نه فلسفه ورزی بلکه دین داری است. روشن است که آنچه در دین اصل است ایمان به خداست نه شناخت نظری او؛ اما برای هر دین داری بایسته است که در پی شناخت نظری نیز برآید تا بتواند از آنچه بدان گرویده، دفاع کند. آگوستین به پیروی از نوافلاطونیان بر آن است که شناخت خداوند از توان بشر بیرون است، اما نظر به اینکه خداوند آدمی را بر صورت خویش آفریده است (سفر تکوین، 1: 26)، بهترین راه برای خداشناسی، شروع از خودشناسی است. اما برای خودشناسی نیز باید از شناخت حسی بیاغازیم و مرتبه به مرتبه به سوی تخیل و حافظه و عقل پیش برویم. آنچه در این مقاله در مدنظر نویسنده بوده، بازنمایاندن جایگاه ادراک حسی، تخیل، حافظه، فراموشی و یادآوری در نظریه معرفت آگوستین است که در این میان، به استفاده آگوستین از افلاطون و نوافلاطونیان نیز پرداخته ایم و کوشیده ایم تا نوآوری های او را در این زمینه ها نیز بازنماییم.
صفحات :
از صفحه 27 تا 52
رابطۀ طبیعت با خدا در دست‌گاه فکری اسپینوزا
نویسنده:
مصطفی شهرآیینی، خدیجه عباسی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رابطة خدا با طبیعت از مسائل دشواری است که در همة‌ ادوار تاریخ فلسفه بدان پرداخته‌اند. در دوران نوزایی و اوائل دورة جدید، این بحث دیگربار و به‌گونه‌ای چالش‌انگیز مورد توجه قرار گرفت و از جمله کسانی که به‌تفصیل به تبیین ارتباط خدا با طبیعت پرداخت و دست‌گاه فکری‌اش را بر این محور بنیان نهاد، باروخ اسپینوزا می‌باشد. در مقالة پیشِ رو، رابطة خدا با طبیعت را در دست‌گاه فکری اسپینوزا بررسی می‌کنیم. در این باره در تاریخ فلسفه دو دیدگاه مطرح است: الف) خداناباوری یا الحاد، ب) همه‌خداانگاری یا وحدت‌وجود. دیدگاه نخست را اهل کنیسه به اسپینوزا نسبت ‌دادند و از فیلسوفان، هیوم او را قائل بدان می‌دانست. اما دیدگاه غالب‌تر در میان اسپینوزاشناسان، قول به وحدت وجود است که از این حیث، او را گاه با وحدت‌وجودیان در سنت‌های عرفانی مسیحیت و اسلام نیز می‌سنجند. البته دیدگاه سومی نیز در کار است به نام «همه‌در‌خدایی» که گرچه در ظاهر به دیدگاه دوم نزدیک است، با خداباوری سازگارتر است و در این مقاله می‌کوشیم با استناد به متون اسپینوزا و واکاوی دو دیدگاه رایج، به‌ویژه وحدت وجود، نشان دهیم که این دیدگاه سوم در تفسیر اندیشه اسپینوزایی از دو دیدگاه نخست، سازگارتر و مقرون‌تر به صواب است.
صفحات :
از صفحه 101 تا 119
نقش خدا در نظام معرفت شناسی دکارت و اوگوستینوس
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی ,مریم غازی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی,
چکیده :
در نظام فلسفی دکارت، خدا نقشی محوری ایفا می کند. برای تضمین اعتبار معرفتی که تامل گر دکارتی به دست می آورد، اثبات وجود خدای غیرفریبکار ضروری است. به عقیده دکارت، وجود چنین خدایی را نه به واسطه حواس- که گاه ما را می فریبد و اعتمادپذیر نیست- بلکه باید به نحو شهودی، یعنی به نحو پیشینی، اثبات کرد. با توجه به این نکته، شیوه روی گردانی اوگوستینوس از حواس برای تامل درباب خدا، راهگشای دکارت در کشف اصول اولیه فلسفه خود، بدون توسل به حواس بود.برای بررسی نقش خدا در کسب معرفت نزد دکارت و اوگوستینوس، باید به این نکته توجه داشت که برای اوگوستینوس، همانند افلاطون، کلیات معقول را اصل و اساس عالم واقع می داند که در پرتو اشراق الهی از آنها آگاه می شویم. در واقع، اوگوستینوس خدا را نوری می داند که بدون او شناخت برای انسان ناممکن است، در حالی که به نظر دکارت، اساس عالم واقع، امور ریاضی یعنی جزئیات معقول است که نه در خدا بلکه در ذهن انسان جای دارد و متعلق شهود قرار می گیرد و نقش خدای غیرفریبکار، جز تضمین اعتبار همین معرفت شهودی نیست. با این حال، دکارت در اثبات وجود این خدای غیرفریبکار از تقسیم بندی مراتب ادراک در نزد اوگوستینوس بهره می برد.در مقاله پیش رو با توجه به همین تقسیم بندی به تفاوت نقش خدا و میزان دخالت فرد در کسب معرفت در نزد این دو متفکر می پردازیم.
صفحات :
از صفحه 95 تا 118
ابن‌ رشد و حقیقت مضاعف: گزارش و بررسی موضع سیگریوس برابانتی
نویسنده:
عاطفه دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابن‌رشد از فیلسوفان بزرگ مسلمان و تاثیرگذار محسوب می‌شود، شخصی که در تفسیر، درک و بیان متون دینی و فلسفی تبحر داشت. و در اغلب آثار به‌جای‌مانده از او، مسائل دینی و فلسفی نمایان است.اندیشه‌های فلسفی او چه در زمان خودش و چه پس از او همواره مورد توجه متفکرین مسلمان، یهودی و مسیحی بوده است، طوری که در قرون وسطی بعد از او در قرن سیزدهم گروهی با عنوان ابن-رشدیان لاتینی شکل گرفت که سیگریوس برابانتی و بوئنیوس داسیانی از افراد سرشناس این گروه محسوب می‌شدند. آن‌ها تفسیر ابن‌رشد از متون ارسطو را دقیق‌ترین تفسیر می‌دانستند. تفسیر ابن‌رشد از ارسطو در برخی موارد، متون دینی کلیسا را نقض می‌کرد و این مسئله زمینه‌ی طرح نظریه‌ای با عنوان «حقیقت مضاعف» را در قرون وسطی فراهم‌کرد.منظور کلیسا از حقیقت مضاعف باور به دو حقیقت، یکی حقیقت دینی و دیگری حقیقت فلسفی بود. کلیسا با متهم کردن ابن‌رشدیان به حقیت مضاعف، به خصوص سیگریوس برابانتی با عنوان رهبر این گروه، آموزه‌های ابن‌رشد و تعالیم ابن‌رشدیان را محکوم کرد.مسئله‌ی رابطه‌ی دین و فلسفه برای ابن‌رشد واقعا اهمیت داشت. او کتاب فصل المقال فی ما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال را در این-باره نوشت، و در آن به اهمیت متون دینی و عقلانی بودن شریعت اذعان کرد، اما نه به جدایی این دو حوزه. ابن‌رشد به صراحت توافق بین دین و فلسفه را اعلان می‌کند و وجود برخی مسائل متعارض را حاکی از وسعت مخاطب دین از یک سو و محدود و خاص بودن اهل حکمت و فلسفه از سوی دیگر می‌داند. وی بر طبق آیات دینی به متفاوت بودن درک انسان‌ها اشاره می‌کند و راه حل مسائل مبهم را در تاویل شریعت قرار می‌دهد. ابن‌رشد در کتاب یاد شده به شرایط تاویل اشاره می‌کند و طبق گفته‌ی شریعت، تنها فیلسوف را متولی تاویل با رعایت شرایط آن می‌داند.در خصوص سیگریوس برابانتی، به نظر می‌آید که وی نیز قائل به حقیقت مضاعف نبوده‌است، بلکه شرایط حاکم او را مجبور به پذیرفتن برخی مسائل دینی می‌کرد که متعارض با عقل بودند. این به ظاهر پذیرفتن هر دو مسائله، متکلمین کلیسا را بر آن داشت تا وی را محکوم به پذیرفتن دو حقیقت کنند.حاصل سخن این است که نسبت دادن «حقیقت مضاعف» به ابن‌رشد در واقع مبنای تاریخی محکمی ندارد. واقعیت این است که ابن‌رشد حقیقت را یکی می‌دانست اما به مراتب در فهم انسان‌ها معتقد بود و فهم فیلسوف را بالاترین فهم در هر چیزی، و از‌جمله در امور دینی، می‌شمرد.
امکان یا امتناع جاودانگی نفس در مابعدالطبیعه: دکارت
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: انجمن علوم قرآن و حدیث ایران,
چکیده :
تاملات در فلسفه اولی بهترین و گویاترین اثر دکارت است که او در آن مابعدالطبیعه ‌خود را به ‌بیانی روشن و به ‌گفته خود به «بهترین و درست ‌ترین روش تعلیم» یعنی به‌ «روش تحلیل» بر خواننده عرض می ‌دارد (CSM II 111). دو واژه «خدا» و «نفس» در عنوان فرعی این کتاب، چه ‌بسا امروزه خوانندگانی را از غیر اهل فلسفه که دغدغه دین و حیات اخروی دارند، به خواندن این کتاب برانگیزد. البته باید توجه داشت که با نگاهی گذرا به نمایه‌ آثار دکارت، در می ‌یابیم که واژه ‌های «خدا» و «نفس» یا «ذهن» (که دکارت این دو را به یک معنا می ‌گیرد) از پرتکرارترین واژه ‌ها در آثار او به‌ شمار می ‌رود و هر کس که اندک آشنایی با نظام فلسفی او داشته باشد، خوب می ‌داند که بن‌‌ مایه نظام فلسفی دکارت بر محور همین مفهوم نفس یا ذهن استوار است. نویسنده مقاله پیش ‌رو بر آن است که اولا آنچه دکارت از آن به نفس انسانی یاد می ‌کند با آنچه در گفتمان دینی و در بحث جاودانگی نفس در ادیان، در مدنظر است، تفاوت بسیاری وجود دارد تا جایی ‌که نفس مدنظر دکارت، به ‌فرض جاودانگی، کارکرد دینی نمی ‌تواند داشته باشد. ثانیا قول به جاودانگی نفس با التزام به اصول مابعدالطبیعه ‌دکارتی سازگار در نمی ‌آید.
صفحات :
از صفحه 263 تا 281
مبانی نظری فلسفه دین کانت در نقدهای سه گانه
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
تناسب سبک ادبی «مدیتیشن» با روش تحلیلی دکارتی در تأملات
نویسنده:
سیدمصطفی شهرآیینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کتاب تأملات متداول‌ترین و پرخواننده‌ترین متن فلسفی در دوران جدید بوده و فیلسوفان با هر مشرب فلسفی آن را در مد نظر قرار داده‌اند و هستۀ اصلی برنامه‌های درسی فلسفه را تشکیل داده است، تا جایی‌که نه‌تنها اهل فلسفه بلکه بیشتر فرهیختگان با این اثر کمابیش آشنایی دارند. هیچ کتابی در تاریخ فلسفه به‌اندازۀ این کتاب کوچک به‌نسبت حجمی که دارد، مهم و مؤثر نبوده است. بی‌گمان یکی از علل اصلی موفقیت‌ این اثر افزون بر غنای فلسفی و عظمت مابعدالطبیعة دکارت، سبک نگارش بدیع و روش برهان‌پردازی منحصربه‌فردی است که دکارت آگاهانه و هنرمندانه آن را به‌کار می‌گیرد. نویسنده در مقالة پیش‌رو می‌کوشد تا از این منظر به تأملات‌ بنگرد و ساختار، سبک و گونة ادبی آن را به‌اختصار بازنماید
صفحات :
از صفحه 31 تا 48
فرض اهریمن بداندیش و طرح فلسفی دکارت
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی,عزیزه زیرک باروقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت در تأمّل نخست شک هایی را دربارة هر چیزی که می توان در آن تردید کرد، مطرح می کند و در تأمّلات بعدی می کوشد به همة این شک ها، به نوعی پاسخ گوید و با این کار نشان دهد که حتی با وجود شک های افراطی بازهم امکان نیل به معرفت یقینی وجود دارد. به این معنا که می خواهد با خود شک به مصاف با شک برخیزد. آنچه در این مقاله مدنظر است این است که آیا دکارت توانسته است بنا به ادعای خود، پس از تأمّل نخست، در تأمّلات دوم تا ششم یک به یک شک های مطرح در تأمّل نخست را به یاری روش تحلیل نفی کند. نویسندگان مقاله بر آنند که دکارت واپسین و در واقع، افراطی ترین شک خود را در تأمّل نخست، یعنی فرض اهریمن بداندیش را، که با این شک، برنامة تردیدافکنی او کامل می شود و وجود عالم مادی یک سره در مظان تردید واقع می شود، در هیچ کجای تأمّلات و حتی در پاسخ به اعتراضات هفت گانه، برطرف نکرده است. به نظر می رسد او در ادامة تأمّلات، جایگاه و نقش اهریمن بداندیش را در نظام فلسفی اش فراموش می کند یا آنکه نمی تواند خود را از چنبرة این فرض شکاکانه برهاند. در این مقاله ما با استناد به آراء خود دکارت و اشاره به نظرات چندی از شارحان و مفسران او می کوشیم به جایگاه و نقش اهریمن بداندیش در سیر شک دکارتی و میزان موفقیت او در غلبه بر شک بپردازیم و معضلی را که به نظر می رسد نظام فلسفی دکارت در این راستا با آن رو به روست، بازنماییم.
خوانش کربن از فلسفة تطبیقی
نویسنده:
سید مصطفی شهرآیینی,بیان کریمی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هانری کربن از جمله متفکرانی است که به طور جدی در صدد محقق کردن ماهیت و چیستی فلسفة تطبیقی بر آمده است. منبع الهام کربن در باب تبیین فلسفة تطبیقی پدیدارشناسی هوسرل بوده است.اعمال روش پدیدارشناسی در فلسفة تطبیقی مستلزم رجوع به ذات اندیشه های فلسفی است. شعار رجوع به ذات اشیاء، متعلق به پدیدارشناسی هوسرل است، ولی هوسرل این ذات را در عالمی ماورایی و قدسی جستجو نمی کرد، بلکه در آگاهی بی واسطه و در عمل ماهیت بخشی در پی این ذات می جست. اما کربن در این جا، با به عاریت گرفتن رجوع به ذات اشیاءِ هوسرل، ذات را طبق هستی شناسی باطنی فلاسفة مسلمان ایرانی، در عالم قدسی و مابعدالطبیعی جستجو می کند. کربن به نقد تفکر تاریخی ماسون - اورسل پرداخته و با اخذ مفاهیمی از پدیدارشناسی هوسرلی تماماً در مقابل وی ایستاده است. از نظرگاه کربن غایت فلسفه دسترسی به ادراک شهودی ذات است و فلسفة تطبیقی با سیر خطی و امتدادی تاریخ و قبول تاریخ انگاری معنا ندارد. کربن در کنار تاریخ زمانمند و این جهانی ای که نگرش مدرن آن را تنها تاریخ واقعی تلقی می کند، تاریخ قدسی را مطرح می کند.
  • تعداد رکورد ها : 40