جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 336209
نقش معلومات فلسفی در تفسیر قرآن بر اساس آراء ملاصدرا
نویسنده:
احمد فربهی؛ استاد راهنما: محمد باقر سعیدی روشن؛ استاد مشاور: علی اکبر بابایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی تحلیلی، انتقادی حرکت نفس نزد ابن‌ سینا و ملاصدرا با تأکید بر دیدگاه استاد فیاضی
نویسنده:
نادر شیراوند؛ استاد راهنما: مهین کرامتی فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش درباره حرکت نفس از دیدگاه ابن‌سینا، ملاصدرا و استاد فیاضی پرداخته شده است که هر کدام بر اساس مبانی فلسفی خود درباره حرکت نفس نظریاتی بیان نموده‌اند. از نظر ابن‌سینا تغیر و تحرک در نفس در اعراض نفس می‌باشد و نفس فاقد هر گونه تغیر و حرکت جوهری است و اساس جوهر نفس ثابت و پایدار است و چون نفس مجرد است هیچ‌گونه تغیری در آن راه ندارد و تغیرات در نفس، از نوع تحول در اعراض است زیرا مشائیان حرکت را از خواص جسم می‌دانند اما ملاصدرا حرکت جوهری را حرکتی ذاتی و درونی اشیاء مادی می‌داند و حرکت جوهری او در برابر نظریه مشهور حرکت در عرض مشائیان است و معتقد است حرکت نفس پس از مرگ محال است و با مرگ و قطع تعلق نفس به بدن دیگر حرکت در نفس وجود ندارد او جهان ماده را جهان حرکت جوهری و سیلان جوهری می‌داند و بر اساس مبانی خودش در حرکت جوهری و مادی دانستن یکی از مراتب نفس، به وقوع حرکت جوهری در نفس تا زمانی که به بدن تعلق دارد، اعتقاد دارد و مبنای حرکت نفس از نظر وی از سنخ وجود است نه ماهیت. اما استاد فیاضی می‌گوید نفس با اینکه ذاتاً مجرد است و از ابتدا وجود تا ابد قابلیت حرکت دارد و حرکت به زندگی دنیوی محدود نیست و امکان حرکت در نفس همیشه وجود دارد، یعنی نفس تا نفس است و وجود دارد چه در دنیا چه در برزخ و چه در محشر حرکت دارد اما ممکن است حرکت در برزخ و قیامت اختیاری نباشد بلکه اجباری باشد. بنابراین هر سه فیلسوف معتقد به حرکت در نفس هستند که ابن‌سینا معتقد به وحدت نفس و تعدد قوا است و ملاصدرا به وحدت نفس و قوا که عین هم هستند و استاد فیاضی به دو نفس نباتی و حیوانی ناطق معتقد است.
فرشته‌شناسی از دیدگاه علاّمه طباطبایی با تأکید بر المیزان
نویسنده:
بهجت موسوی احمدی؛ استاد راهنما: ابوالفتح پرهامی، قدرت الله خیاطیان؛ استاد مشاور: عبدالکریم زارع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
واژه ملک و مشتقات آن نزدیک به نود مرتبه در آیات قرآن کریم آمده است.« اصل مَلَک ، مألَک به تقدیم همزه از ألوک به معنای رسالت است ، سپس لام در آن مقدم است و مَلّاک خوانده می شود و سپس همزه به دلیل کثرت استعمال حذف و به مَلَک تغییر پیدا می کند و هنگام جمع ، همزه آن بر گردانده شده و گفته می شود ملائکه.» (قرشی ، 1354، قاموس قرآن ، ج6 ، ص275). علامه طباطبائی (1281-1360 ه ش) در ذیل آیه 1 سوره فاطر بحث فرشتگان را این چنین مطرح می کند« جاعل الملائکه رسلا اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع » ، کلمه " ملائکه " جمع ملک ـ به فتحه لام ـ است ، که موجوداتی هستند مخلوق خدا ، و واسطه هایی بین او و بین عالم مشهود ، که آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است ، و بندگان محترمی هستند که هرگز خدا را در هر صورتی که به ایشان فرمان بدهد نافرمانی نمی کنند ، و به هر چه مأمور شوند انجام می دهند. بنابرآین ، جمله « جاعل الملائکه رسلا » اشعار بلکه دلالت دارد بر اینکه تمام ملائکه ، چون کلمه ملائکه جمع است و در آیه با الف و لام آمده افاده عموم می کند ـ رسولان و واسطه هایی بین خدا و بین خلق هستند ، تا اوامر تکوینی و تشریعی او را انجام دهند ، و دیگر وجهی ندارد که ما کلمه «رسل » را که در آیه است ، اختصاص دهیم به آن ملائکه ای که بر انبیاء نازل می شدند ، با اینکه قرآن کلمه «رسل » را بر ملائکه ای که واسطه وحی نبودند نیز اطلاق کرده ،از آن جمله در آیه 61 سوره انعام فرموده «حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا » و نیز در آیه21 سوره یونس فرموده:« انّ رسلنا یکتبون ما تمکرون » ونیز درآیه 31 سوره عنکبوت فرموده: « ولمّا جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا انّا مهلکوا اهل هذه القریه » و کلمه « أجنحه » جمع « جناح » است که در پرندگان به منزله دست انسان است ، وپرندگان به وسیله آن پرواز می کنند ، و به فضا می روند و بر می گردند ، واز جایی به جای دیگر نقل مکان می کنند. وجود فرشتگان نیز مجهز به چیزی است که می توانند با آن کاری را بکنند که پرندگان آن کار را با بال خود انجام می دهند ، یعنی ملائکه هم مجهز به چیزی هستند که با آن از آسمان به زمین و از زمین به آسمان می روند ، و از جایی به جای دیگر که مأمور باشند می روند ، قرآن نام آن چیز را « جناح » (بال) گذاشته ، و این نامگذاری مستلزم آن نیست که بگوییم ملائکه دو بال نظیر پرندگان دارند ، که پوشیده از پَر است ، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح ، نیست ، همچنان که الفاظ دیگری نظیر جناح نیز مستلزم معانی معهود نمی باشد ؛ مثلاً ، وقتی کلمه عرش و کرسی و لوح و قلم و امثال آن را در باره خدای تعالی اطلاق می کنیم ، نمی گوییم عرش آنها و کرسی و لوح و قلمش نظیر کرسی و لوح و قلم ماست ، بله این مقدار را از لفظ جناح می فهمیم که : نتیجه ای را که پرندگان از بالهای خود می گیرند ، ملائکه هم آن نتیجه را می گیرند ، و امّا اینکه چطور ان نتیجه را می گیرند از لفظ جناح نمی توان به دست آورد. جمله « اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع » صفت ملائکه است ، و کلمه «مثنی » و « ثلاث » و کلمه « رباع » هر سه الفاظی هستند که بر تکرار عدد دلالت دارند ، یعنی کلمه «مثنی »به معنای دو تا دو تا است ، و کلمه « ثلاث » به معنای سه تا سه تا ، و کلمه « رباع » به معنای چهار تا چهار تا است. گویا خداوند بعضی از فرشتگان را ، دو بال داده و بعضی را سه بال ، و بعضی را چهار بال . و جمله « یزید فی الخلق ما یشاء » ـ بر حسب سیاق ، خالی از اشاره به این نکته نیست ، که بعضی از ملائکه بیش از چهار بال هم دارند . « انّ الله علی کلّ شیء قدیر » ـ این جمله تمامی مطالب قبلی را تعلیل می کند ، ممکن هم هست تنها تعلیل جمله اخیر باشد ، ولی ـ احتمال اول روشن تر به نظر می رسد (طباطبائی ، 1363 ، تفسر المیزان ، ج 17 ص 5 ـ10). در کتاب بحار الانوار از کتاب اختصاص نقل کرده است که وی به سند خود از معلی بن محمد ، و او با اسقاط نام راویان از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود : « خدای عزّوجلّ ملائکه را از نور آفرید » (مجلسی ، بحار الانوار ، ج 59 ، ص191 ، حدیث 48). و نیز در تفسیر قمی آمده که امام صادق (علیه السلام ) فرمود : ملائکه آب و طعام نمی خورند ، و برای او فرشتگانی دیگر است که تا روز قیامت یکسره در سجده اند ( قمی ، تفسیر قمی ، ج 2 ، ص 206 ) و نیز در تفسیر نور الثقلین آمده که امام صادق (علیه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) فرموده :هیچ موجودی از مخلوقات خدا نیست که عددش بیشتر از ملائکه باشد (عروسی حویزی ، تفسیر نورالثقلین ، ج 4 ، ص 34 ،حدیث 20 ). و نیز در تفسیر قمی آمده که امیر المؤمنین ( علیه السلام ) در باره خلقت ملائکه فرموده : خدایا ملائکه را بیافریدی و در آسمانت جای دادی ، ملائکه ای که نه در آنان سستی هست و نه غفلت ، و نه در ایشان معصیتی مفهوم دارد. آری آنها داناترین خلق تو به تو هستند وترسنده ترین خلق تو از تواند ، و مقرب ترین خلق تو به تواند و عامل ترین خلق تو به فرمان تواند ، نه خواب بر دیدگان ایشان مسلط می شود ، و نه سهو عقول ، و نه خستگی بدن ها ، ایشان نه در پشت پدران جای می گیرند ، و نه در رحم مادران ؛ و نه خلقتشان از ماء مهین است ، بلکه تو ای خدا ایشان را به نوعی دیگر ایجاد کرده ای ، و در آسمانهایت منزل دادی ، و با جای دادنت در جوار خود اکرامشان کرده ای ، و بر وحی خود امین ساختی ، و آفات را از ایشان دور کردی ، و از بلاها محافظتشان فرمودی ، و از گناهان پاکشان ساختی ، اگر قوت تو نبود خود قوی نمی شدند ، و اگر تثبیت تو نبود خودشان ثابت قدم نمی گشتند و اگر رحمت تو نبود اطاعت تو نمی کردند ، و اگر تو نبودی آنها هم نبودند . لیکن اگر آنها که این همه نزد تو مقام دارند ، و تو را اطاعت می کنند و نزدت دارای منزلتند ، و غفلتشان از امر تو اندک است ، آنچه را که از تو بر ایشان پوشیده مانده ، مشاهده می کردند ، و آن عظمت را که تا کنون از تو پی نبرده ان
ترجمه و تحلیل کتاب تفسیر موضوعی (معاد شناسی) به زبان سواحلی
نویسنده:
زیدو عمرو کیشاما؛ استاد راهنما: حاشر زکریا موسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تفسیر موضوعی معاد به مسئله معاددر قرآن می پردازد ابتدا مفاهیم و اصلاحات باید معرفی شود و سپس دلایل معاد توضیح داده شود همانطور که میدانیم یکی از مسائل ضروری هر آیینی منطق واستدلال حاکم بر موضوع میباشد لذا با توجه به ضرورت معاد که یکی از اصول دین مبین اسلام میباشد و تمام جوامع بشری در این امر مبتلا به میباشند بایستی این موضوع را به عنوان معاد شناسی در قرآن مورد بررسی قرار دهیم این کتاب در 16 درس عنوان و تدوین شده که هر کدام از مفاهیم واصلاحات حاصل در معاد ابتدا کتاب توضیح داده شده است که بعنوان بازشناخت کلیاتی درباره معاد در اولین درس شروع شده است وبعد از آن هم در خصوص دلایل معاد و خود عنوان مرگ و احتضار و اجل و برزخ و از درس 4 تا انتهای کتاب ، موضوعات احتضار ، اشتراط الساعه ، نفخ صور بهشت و دوزخ توضیح داده شده است. معرفی زبان سواحلی وکشورهایی که به زبان سواحلی صحبت میکنند ؟ زبان سواحلی به همین نام سواحیلی مشهور است و از زبان سواحلی عضو از خانواده زبان های بانتو وزبان مادری اقوام سواحلی است. سواحلی همچنین زبان میانجی منطقه دریاچه های بزرگ وسایر بخش های شرق وجنوب آقریقا ، شامل تانزانیا ، اوگاندا ، رواندا، بوروندی ، کینیا، بخش هایی از مالاوی ؛ سومالی ، زامبیا ، موزامبیک ، سودان جنوبی ، جمهوری دموکراتیک کونگو است ودر برخی از کشورهای عربی مثل عمان وغیره.ضرورت ترجمه کتاب به زبان سواحلی با توجه به اینکه در شرق آفریقا عده ای از مردم آنجا دین مبین اسلام را پذیرفته اند و شیعه اثنا عشری میباشند لذا یکی از اوامری که میتوانند اثبات کننده ذات اقدس الهی و شناخت پروردگار و اینکه انسانها در زیست خود احساس عبث ولغو نکنند باید این کتاب معادشناسی به زبان خود آنها ترجمه و تحلیل شود تا قوه ی جذب بیشتری نسبت به شناخت معاد در قرآن برای تمام جوامع بشری در شرق آفریقا شود.
معناشناسی اسامی روز قیامت در قرآن کریم
نویسنده:
فاطمه براتی؛ استاد راهنما: محمدرضا بیگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از اصلی‌ترین مباحث مطرح شده در قرآن، بحث معاد و قیامت است. از روش‌های قرآن برای بیان معارف مربوط به قیامت، ذکر اسامی متعدد برای این روز است تا ترسیم دقیقی در مجموع آیات، از آن روز عظیم و حوادث فوق‌العاده و تکان دهنده آن کرده باشد. البته «نام» در اینجا به معنی اسم خاص (یا به تعبیر ادبیات عربی «علم شخص)» نیست، بلکه معنی وسیع‌تری دارد که نام‌های توصیفی را نیز شامل می‌شود، یعنی عناوینی که متکی بر اوصاف آن روز و ویژگی‌های آن است. کثرت اسامی قیامت برای تکرار کلمات و مترادف و متشابه‌گویی نبوده است؛ بلکه هر یک از این اسماء و خصوصیات، دارای حکمتی است که خود وسیله آگاهی خردمندان و گشایش رازی از اسرار آفرینش و کشف معنایی از معنای خلقت و درک مرحله‌ای از مراحل معاد است. در این پژوهش ما از منظر دانش معناشناسی، به اسامی قیامت در قرآن کریم اشاره می-کنیم که معانی هر یک از آنها، حادثه و حالتی از آن روز را برایمان توصیف می‌کند. حوادثی که نوعی هشدار برای عملکرد صحیح در زندگی ما به حساب می‌آیند. حالاتی که اگر انسان به تفکر در آنها بپردازد، هرگز از فرمان پروردگار خویش سرپیچی نمی‌کند تا مبادا در روز قیامت به آن دچار شود و اینکه هریک از این اسامی دارای حکمتی است که در قرآن برای بندگان ذکر شده است.
تحلیل محتوایی تکذیب کنندگان قیامت در قرآن
نویسنده:
فاطمه محسن زاده آجائی؛ استاد راهنما: معصومه قنبرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تحلیل محتوا، روشی برای شناخت و گزارش الگوهای موجود در داده های کیفی است. این روش فرایندی برای تحلیل داده های متنی است و داده های پراکنده و متنوع را به داده هایی غنی و تفصیلی تبدیل می کند. در این روش با تشکیل شبکه مضامین سعی می شود اطلاعات پراکنده به اطلاعات منسجم وهماهنگ با هم تبدیل شود. مضمون یا تم، مبین اطلاعات مهمی درباره دادها و سؤالات تحقیق است و تا حدی معنی و مفهوم الگوی موجود در مجموعه ای از داده ها ر ا نشان می دهد.(. عابدی جعفری، 1390، ص 153) این روش، روشی نظام‌مند، کمی و کیفی است که با استفاده از نمونه‌های داده‌ای متنی یا تصویری به شناسایی، کدگذاری و تفسیر الگوها، مفاهیم و روابط پنهان می‌پردازد. هدف اصلی آن، استخراج واقعیت‌های معنادار و پایدار از منابع داده است تا پرسش‌های پژوهشی یا فرضیات پژوهش را روشن و مستدل سازد. این روش به‌دلیل انعطاف بالا می‌تواند ابتکارات محقق را نیز در پژوهش بگنجاند و کمتر با بن‌بست‌های تکنیکی مواجه می‌شود زیرا اطلاعات متن در آن مهندسی می‌شود. روش تحلیل محتوایی انواع مختلفی دارد که عبارتند از:1-تحلیل محتوای کمی 2- تحلیل محتوای کیفی 3- تحلیل محتوای ترکیبی 4-تحلیل محتوای تفسیری 5- تحلیل محتوای شبکه ای 6-تحلیل محتوای ترکیبی با رویکرد نظریه بنیادین 7- تحلیل محتوای مقایسه ای 8-تحلیل محتوای تصویری. در میان رویکردهای مختلف به تحلیل محتوا، فرایند شش مرحله‌ای براون و کلارک (Braun and Clarke) به دلیل انعطاف‌پذیری و جامع بودن، مورد توجه پژوهشگران است. این فرایند چارچوب ساختار‌یافته‌ای را برای پژوهشگران فراهم می‌کند تا بتوانند پیچیدگی داده‌های خود را مرور کنند و تم‌ها یا همان مضمون‌های معنادار را استخراج کنند. روش براون وکلارک در تحلیل محتوای آیات بدین صورت است که شامل مراحل زیر است: . 1-جمع‌آوری داده‌ها:انتخاب آیات مرتبط با موضوع انکار قیامت از قرآن کریم . 2-آشنایی با داده‌ها و خوانش اولیه:مطالعه دقیق و چندباره آیات منتخب . 3-کدگذاری اولیه:شناسایی واحدهای معنایی (جملات یا عبارات کلیدی) . 4-تشکیل مضامین اولیه:گروه‌بندی کدهای مشابه در قالب دسته‌های مفهومی . 5-بازبینی و پالایش مضامین:حذف یا ادغام مضامین تکراری یا ضعیف . 6-تشکیل شبکه مضامین نهایی:سازمان‌دهی مضامین در قالب شبکه‌ای مفهومی 7-تفسیر و تحلیل نهایی:تحلیل مضامین استخراج‌شده در چارچوب اهداف تحقیق. در قرآن کریم، موضوع قیامت و بازخوردهای مربوط به آن به‌طور مکرر مورد تأکید قرار گرفته است. یکی از نگرش‌های رایج در این متن مقدس، ذکر تکذیب‌کنندگانی است که به پیام‌های الهی در مورد روز قیامت و پیامدهای آن اعتقادی ندارند. این تکذیب‌کنندگان، نه تنها به آیات الهی بی‌اعتنا هستند، بلکه به نوعی در برابر حقیقت انکار می‌کنند و از پذیرش واقعیت‌های معنوی و دینی سرباز می‌زنند. تحلیل محتوای آیات مربوط به انکار ،قیامت می تواند ابعاد مختلفی از جمله روان شناسی انکار، دلایل عقلی و منطقی عدم باور به معاد این باور را روشن سازد. همچنین بررسی شیوه های قرآن در مواجهه با این افراد اعم از بیانی اخلاقی و هشداردهنده می تواند به فهم دقیق تری از اهداف تربیتی و معرفتی قرآن کریم منجر شود. انکارکنندگان قیامت در قرآن به عنوان افرادی توصیف می‌شوند که در گفتار و عملشان تضاد دارند. آنها ممکن است به زبان ادعا کنند که به خدا ایمان دارند، اما در عمل به آموزه‌های وی بی‌اعتنا هستند. این نفاق ناشی از ترس آن‌ها از مسؤولیت در قبال اعمالشان است در آیه 8 سوره بقره آمده است:( و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین). در آیه (کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ) در سوره مطففین به این امر نشان می‌دهد که انکارکنندگان از عواقب کارهای خود آگاهند، اما به جای پذیرفتن حقیقت و مسئولیت‌ها، در تلاش برای فرار از آنها هستند تحلیل محتوای آیات مربوط به این گروه می‌تواند ابعاد مختلفی از قبیل روانشناسی انکار، دلایل عقلی و منطقی انکار قیامت، و تأثیرات اجتماعی و فرهنگی این انکارها را روشن سازد. همچنین، بررسی استراتژی‌های قرآن در مواجهه با این تکذیب‌کنندگان و نحوه بیان علمی، اخلاقی و تنبیهی آیات می‌تواند به درک عمیق‌تری از هدف پیام الهی و پیامدهای رفتار این افراد کمک کند.
بررسی تطبیقی مفهوم آزادی انسان از دیدگاه ملاصدرا و نیچه
نویسنده:
یاسین خالصی؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آزادی از بنیادی‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین مفاهیم فلسفی است که در حوزه‌های متافیزیک، انسان‌شناسی، اخلاق و سیاست جایگاهی محوری دارد. پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقی، به بررسی مفهوم آزادی در آرای ملاصدرا، فیلسوف مسلمان و بنیان‌گذار حکمت متعالیه، و فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی منتقد سنت متافیزیک غرب، می‌پردازد. ملاصدرا آزادی را امری ذاتی و مرتبط با حرکت جوهری و مراتب وجودی انسان می‌داند که در هماهنگی با اراده و مشیت الهی معنا می‌یابد. آزادی نزد او با تعالی روح، قرب به حق و تحقق اختیار عقلانی در چارچوب نظام هستی تعریف می‌شود. در مقابل، نیچه با نگرشی انتقادی به متافیزیک و اخلاق سنتی، آزادی را در قالب اراده معطوف به قدرت و توانایی انسان برای خلق ارزش‌های جدید و رهایی از قیود فرهنگی و دینی تفسیر می‌کند. این تحقیق با تکیه بر روش کیفی و رویکرد تحلیلی-هرمنوتیکی، به مطالعه آثار اصلی دو فیلسوف و منابع ثانویه پرداخته و به مقایسه نظام‌مند مبانی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و اخلاقی آنان می‌پردازد. هدف اصلی، روشن‌سازی وجوه اشتراک و افتراق این دو دیدگاه و تبیین غایت آزادی در چارچوب دو سنت فکری متمایز است. نوآوری پژوهش در ایجاد فضای گفت‌وگوی بینافرهنگی میان حکمت اسلامی و فلسفه پست‌مدرن، ارائه الگویی ترکیبی از آزادی، و بازخوانی چالش‌های معاصر چون نسبی‌گرایی اخلاقی و بحران معنویت در پرتو اندیشه‌های ملاصدرا و نیچه است. یافته‌های این مطالعه می‌تواند برای فلسفه تطبیقی، علوم انسانی و مباحث تربیتی و فرهنگی کاربردهای گسترده‌ای داشته باشد.
تجسم اعمال از دیدگاه ملاصدرا و شیخ حر عاملی
نویسنده:
محمدرضا رهبر؛ استاد راهنما: میثم اکبرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به تحلیل تطبیقی نظریه تجسم اعمال در قیامت از منظر دو اندیشمند برجسته اسلامی می‌پردازد: ملاصدرا به عنوان نماینده حکمت متعالیه و شیخ حرّ عاملی به عنوان عالم حدیث‌پژوه شیعه. مسئله اصلی، تبیین چگونگی تبدیل اعمال انسان به صور عینی در آخرت و کشف نقاط اشتراک و افتراق این دو دیدگاه است. با روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری کتابخانه‌ای، یافته‌ها نشان می‌دهد: ملاصدرا با تکیه بر مبانی فلسفی شامل حرکت جوهری (تحول ذاتی نفس بر اساس اعمال) - بدن مثالی (ظهور ملکات نفسانی در قالب صور برزخی) ، تجسم اعمال را پدیده‌ای وجودی می‌داند که پاداش و کیفر، ذاتی خودِ اعمال است. شیخ حرّ عاملی در آثار حدیثی خود (مانند وسائل الشیعه) با استناد به: آیات قرآن (مانند (وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا)، روایات معصومین (تجسم غیبت به صورت "خوردن گوشت مرده") تجسم اعمال را واقعیتی نقلی بدون تبیین فلسفی می‌پذیرد. هر دو عینیت یافتن اعمال در قیامت را تأیید می‌کنند. ملاصدرا با رویکرد عقلانی-وجودی مکانیسم تجسم را تحلیل می‌کند، حال آنکه حرّ عاملی صرفاً به مستندات نقلی استناد می‌جوید.
جاهلیت عالمانه و راهکارهای مقابله با آن در قرآن کریم
نویسنده:
پدیدآور: سمانه کوثر ؛ استاد راهنما: نفیسه امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
با بررسی آیات مشتمل بر واژه جهل و یا آیات حکایتگر از دوره جاهلیت، دو نوع جاهلیت، جاهلیت عالمانه و جاهلیت عوامانه متصور می‌گردد. گروهی با وجود بهره گیری از تعالیم اسلام و شنیدن استدلالات و تبیین رسول خدا ص واهل کتاب با داشتن کتاب حق در حالی که به حقانیت و نبوت رسول خداص آگاه بودند، ولـی آن را انکار کرده، عالمانه و عامدانه در جاهلیت خود به سر برده اند و سعی در ابقاء جاهلیت در جامعه نموده اند. بررسی آیات مربوط به جاهلیت عالمانه، حاکی از حساسیت بیشتر آن نسبت به جاهلیت عوامانه در قرآن کریم است؛ که معمولا تحت لوای علم و دین مداری است و بررسی مصادیق جاهلیت عالمانه برای شناخت ریشه جریان‌های اسلامی و دینی در صدر اسلام و بعد ازرحلت رسول خداص و راز برگشت مولفه‌های جاهلی با وجود فداکاری‌های رسول خداص) و پیروان حقیقی اش و انقلاب فرهنگی آنحضرت، ضروری است. این نوشتار که بر اساس روش، توصیفی- تحلیلی، به صورت جمع‌آوری آوری مطالب و تحقیق کتابخانه‌ای می‌باشد ؛ با بررسی آیات حکایتگرجاهلیت عالمانه و اثبات وجود علم و عدم بهره گیری از تعقل و توجه نمودن به ارکان اصلی جاهلیت اساسی ترین مصادیق جاهلیت عالمانه را تحت عناوین تسلیم ناپذیری آگاهانه در برابر حاکمیت الهی، مقاومت در برابر نظام ارزشی اسلام و جمود بر ارزش‌های جاهلی، رهبری فکری و مدیریت روانی، نفوذ در سیستم حکومتی رسول خدا(ص) جستجو می‌نماید. در نهایت این پژوهش به دنبال ارائه الگوی قرآنی مناسب برای مقابله با جاهلیت عالمانه است که می‌توان به صورت اجمالی دینداری عاقلانه و برخورد عاقلانه با بهره گیری از الگوی حلم پیامبر و اعراض و نادیده گرفتن بردبارانه و برائت از شرک و کفر جاهلان آگاه و هجرت، ومقابله با نفوذ و نفوذی‌های جاهلیت عالمانه، تمسک به اهل بیت و امام زمان عجل اﷲ تعالی فرجه الشریف از جمله راهکارهای قرآنی دانست که در جهت مقابله با جاهلیت عالمانه راهگشاست.
الگوی مطلوب نصیحت در معارف علوی
نویسنده:
پدیدآور: حسین قاسمی نژاد ؛ استاد راهنما: علی حسین زاده ؛ استاد مشاور: علی نجفی ایوکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
یکی از نیازهای ضروری رشد انسان ها در جوامع انسانی احساس مسئولیت آن ها در برابر سرنوشت یکدیگر می باشد . در دین مبین اسلام یکی از مسئولیت های برتر مومنان نسبت به یکدیگر ویژگی " موعظه و نصیحت " نسبت به یکدیگر می باشد . این ویژگی از مهم ترین ارکان زندگی سعادتمندانه و ضامن بوجود آمدن جامعه ی ایده ال دینی می باشد . در زمینه ی ضرورت و اهمیّت این موضوع از حضرت رسول (ص) مروی است " که عظیم ترین مردم از جهت منزلت در نزد خدا در روز قیامت ، راهروترین ایشان است در زمین از جهت خیرخواهی خلق خدا " (نراقی،1397،ج393:1) و همچنین از حضرت صادق (ع) مروی است که " بر مومن واجب است خیرخواهی برادر مومن خود در حضور و غیاب او " (همان:393) برخی لغویون از جمله الزبیدی در کتاب تاج العروس می گوید :" النُّصْحُ والنَّصِیحهُ والمُنَاصَحهُ:إِرادهُ الخَیْرِ للغَیرِ وإِرْسَادُه لَهُ، وَهِی کلمهٌ جامعٌ لإِرادهِ الخَیْر" (زبیدی، 1414ق، ج7:175) یعنی جامع‌ترین ترجمه لغوی برای نصیحت " خیرخواهی" می باشد . بنابراین با توجه به گستردگی " مفهوم خیرخواهی" در معارف اسلامی می توان نتیجه گرفت نصیحت مشتمل بر اقسام مختلفی می باشد که از آن جمله می توان به ارشاد جاهل ، موعظه و مشورت دادن اشاره کرد . در همین راستا امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند : " قد نصح من وعظ"(تمیمی آمدی ،1410ق،ج492:1) هرکس موعظه کند ، به تحقیق نصیحت کرده است، به عبارت دیگر موعظه یکی از شئون خیرخواهی و نصیحت کردن می باشد. یکی از مسائل مهم در اجرای این حق متقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر بررسی و شناخت عناصر تشکیل دهنده ی فرآیند نصیحت کردن می باشد . در فرآیند اجرای نصیحت و خیرخواهی سه ضلع مثلث نصیحت ، نصیحت کننده و نصیحت شونده نقش اساسی و تعیین کننده دارد . در ادامه به اختصار مفاهیم لغوی و اصطلاحی نصیحت مورد بررسی قرار می گیرند . نصیحت : واژه نصیحت در زبان عربی از ریشه نصح می باشد که در ادامه به بررسی آن می پردازیم : راغب اصفهانی در کتاب مفردات می نویسد : النُّصْحُ: تَحَرِّی فِعْلٍ أو قَوْلٍ فیه صلاحُ صاحبِهِ. (راغب اصفهانی ،دارالقلم ،ج1 :808) نصیحت یعنی انجام کار یا ادای سخنی که صلاح (خیر) صاحبان نصیحت در آن باشد . همان طوری که خداوند متعال از این کلمه در آیاتی از قرآن کریم ظاهرا اراده معنای خیر خواهی فرموده و می فرماید : لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَهَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ[الأعراف/ 79] قطعا من پیام پروردگارتان را به شما رساندم و برایتان خیرخواهی کردم ولی شما خیرخواهان را دوست ندارید . و همچنین می فرماید : وَقاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ [الأعراف/ 21] و (شیطان) برای هر دو ( حضرت آدم و حوا ) سوگند سخت و استوار یاد کرد که یقینا من برای شما از خیر خواهانم همچنین ابن الاثیر جزری در کتاب النهایه فی غریب الحدیث و الأثر درباره واژه نصیحت می نویسد : النَّصِیحَهُ: کَلِمَهٌ یُعَبِّرُ بِهَا عَنْ جُمْلَهٍ، هِیَ إِرَادَهُ الْخَیْرِ لِلْمَنْصُوحِ لَهُ، وَلَیْسَ یُمکنُ أَنْ یُعَبَّر هَذَا الْمَعْنَی بِکَلِمَهٍ وَاحِدَهٍ تَجْمَع مَعْنَاهُ غَیْرِهَا. وَأَصْلُ النُّصْحِ فِی اللُّغَهِ: الخُلوص. یُقَالُ: نَصَحْتُهُ، ونَصَحْتُ لَهُ. وَمَعْنَی نَصِیحَهُ اللَّه: صِحَّهُ الِاعْتِقَادِ فِی وَحْدَاانِیَّتِهِ، وإخلاصُ النِیَّه فِی عبادتِه. والنَّصِیحَهُ لِکِتَابِ اللَّه: هُوَ التَّصْدِیقُ بِهِ والعمَلُ بِمَا فِیهِ. ونَصِیحَهُ رَسُولِهِ: التَّصْدِیقُ بنُبُوَّته ورسالتِه، والانْقیاد لِمَا أمَر بِهِ ونَهَی عَنْهُ. ونَصِیحَهُ الْأَئِمَّهِ: أَنْ یُطِیعَهم فِی الْحَقِّ، وَلَا یَری الخروجَ عَلَیْهِمْ إِذَا جارُوا. ونَصِیحَهُ عَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ: إرشادُهم إِلَی مصالِحِهم. ( ابن الاثیر،1399،ج5 :63) . " نصیحت به معنای خیرخواهی برای نصیحت شونده است و هیچ کلمه ای غیر از نصیحت به تنهایی نمی تواند این معنا را برساند و معنای واقعی نصح به معنای خلوص و پاکی و خالص بودن است ." ابن اثیر در ادامه درباره ی معانی اصطلاحی نصیحت می نویسد : "ونصیحت برای خدا یعنی اعتقاد صحیح به وحدانیت و خلوص نیّت داشتن در عبادت اوست و نصیحت برای کتاب خدا به معنای تصدیق آن و عمل به مطالب آن و نصیحت برای رسول خدا به معنای تصدیق نبوّت و رسالت او و پیروی از اوامر و نواهی اوست و نهایتا نصیحت مسلمانان به معنای ارشادو راهنمایی آن ها به مصالحشان است ." در زبان فارسی نصیحت به معنای پیشنهادی است که فردی به دیگری ارائه می‌دهد تا او را به راه راستراهنمایی کند. در لغت‌نامه دهخدا، واژه «نصیحت» به این شکل تعریف شده است: نصیحت به معنای خلوص نیت، خیرخواهی، و بیان کردن سخنان یا توصیه‌هایی است که هدف آن اصلاح امور و هدایت فرد به سوی مسیر درست باشد. همچنین این واژه به مفهوم پند دادن، توصیه و اندرز دادن با نیت خالص و خالی از خودخواهی نیز آمده است.(دهخدا،1377:ذیل واژه) مرحوم نراقی در معراج السعاده در باب معنای اصطلاحی نصیحت می نویسد : " نصیحت عبارت است از دوست داشتن خیر و نعمتی که صلاح بوده باشد از برای مسلمین و خلاصه آن خیرخواهی ایشان است و آن از معالی صفات و شرایف ملکات است. هر کس که طالب خیر و خوبی از برای مسلمانان بوده باشد در هر خیری که به ایشان برسد شریک است،یعنی ثواب او مثل ثواب کسی است که آن خیر را رسانیده است." (نراقی،1397ش:393) در نهایت می توان نتیجه گرفت کلمه نصیحت مترادف خیرخواهی برای دیگران ، دعوت به صلاح ، خیر و رستگاری است که در قالب پند و اندرز و موعظه و یا حتی انتقاد بصورت خالصانه توسط فردی نسبت به فرد دیگر بیان می شود.
بررسی تطبیقی آیه 24 سوره یوسف از منظر فریقین( با تاکید بر تفاسیر المیزان و اطیب البیان و تفسیر المنیر و تفسیر التحریر و التنویر)
نویسنده:
پدیدآور: صدیقه مزرعه ؛ استاد راهنما: مصطفی جلالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از آیاتی که شایسته ،بلکه ضروری است به دقت بررسی گردد و ابعاد گوناگون آن کاویده شود، آیه 24 سوره مبارکه یوسف است که خداوند در قالب ایجاز می فرماید:«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ ...» اهمیت این بحث از دو جهت است یکی آنکه آیه مزبور، بیانگر چگونگی مواجه یکی از پیامبران معروف الهی با زنی نامحرم و در نتیجه زمینه ساز مباحثی پرچالش در مسئله عصمت ایشان است. دیگر بدان جهت که در تفسیر آن به روایاتی فراوان ولی متنافی با عصمت پیامبران بر می خوریم که در بسیاری از منابع تفسیری و حدیثی عامه نقل شده و حجم زیاد آنها ابهام زا و شبهه برانگیز است. بسیاری از صاحبان این تفاسیر با مسلم گرفتن روایات مزبور از هرگونه بررسی و نقد آن ها خودداری نموده و به نقل آنها اکتفا کرده اند. برخی نیز در پی توجیه آنها برآمده ولی برای این منظور تحلیل هایی ارائه داده اند که به جای حل مشکل به پیچیدگی آن افزوده است. برای مثال گفته اند خداوند پیامبرانش را به این گونه لغزش ها مبتلا نمود تا به آنان بخشش و گذشت الهی را بشناساند و این نعمت خداوندی را به آنان معرفی کند. (طبری،:1415: 242/12) یا گفته اند علت مبتلا شدن پیامبران به این سنخ خطاها این بوده است که آنان را در امید داشتن به رحمت الهی و مأیوس نشدن از گذشت او پیشوای گناهکاران توبه کار قرار دهد.( همان) نیز گفته اند: آنچه از یوسف سرزد گناه صغیره بود که صدور آن از پیامبران جایز است. ( ابن جوزی، 1407: 152/4 ، قرطبی، 1405، 167/9) حتی بعضی از حکمت ها و فواید این سنخ خطاها سخن گفته اند. حکمت هایی مانند افزایش ترس از خدا، شدت یافتن حیا، رهایی یافتن از عجب و خود شیفتگی تلذذ از نعمت گذشت و.... ( قرطبی، 167/9:1405) در این میان مفسرانی مانند ابن عطیه اندلسی (م 541) ق) و عبد الرحمن ثعالبی (م 876) (ق) از اساس منکر نبوت یوسف در زمان وقوع این رخداد شده اند. (قرطبی، 1405: 167/9 ، ثعالبی، 1418 : 319/3) و بدین وسیله خود را از مشکلات و پیامدهای آن رها ساخته اند. البته این ادعا با توجه به قرائنی از همین سوره مانند آیه:« وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا »( یوسف ،22) مردود به نظر می رسد. برخی نیز با دست و پا کردن سنخی دیگر از روایات در پی توجیه یا حتی تقدیس این رفتار یوسف برآمده اند. مانند روایت ذیل از رسول خدا : یقول الله تعالی: «إذا هَمَّ عَبْدِی بِسَیَّنَهٍ وَلَمْ یَعْمَلَهَا لَمْ أَکتبها علیه، فإن عملها کتبتها علیه.» (ابن جوزی، 1407 157/4) خدای تعالی می فرماید: هرگاه بنده ام تصمیم به انجام گناهی گرفت ولی آن را انجام نداد گناهی بر او ننویسم و اگر انجامش داد یک گناه بر او بنویسیم. و نیز در روایت ذیل به آن حضرت نسبت داده اند: «قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ: رَبِّ ذَاکَ عَبْدُکَ یُرِیدُ أَنْ یَعْمَلَ سَیِّئَهً وَهُوَ أَبْصَرْ بِهِ ، فَقَالَ : أَرْقُبُوهُ، فَإِنْ عَمِلَهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ بِمُثْلِهَا. وَإِنْ تَرَکَهَا فَاکْتُبُوهَا لَهُ حَسَنَهً إِنَّمَا تَرَکَها من جرای» (قرطبی، 1405: 168/9) فرشتگان گفتند: پروردگارا! این بنده ات میخواهد گناهی از روی آگاهی انجام دهد. خدا فرمود:مراقبش باشید اگر مرتکب شد یک گناه برایش بنویسید و اگر مرتکب نشد، یک حسنه برایش ثبت نمایید؛ زیرا آن را به خاطر من ترک نموده است.
  • تعداد رکورد ها : 336209