چکیده :
ترجمه ماشینی :
در آغاز قرن بیستم، پس از جنگ داخلی آمریکا، اما قبل از جنگهای جهانی، ویلیام جیمز و دیگران از حکمت سنتهای دینی جهان، بهویژه «زبانهای عرفانی ناگفته» استفاده کردند تا مقوله مدرن عرفان را بسازند.
بخشی برای ایجاد یک هسته مشترک که مردم تقسیم شده به امید تشکیل یک اتحادیه کامل تر هم از نظر مذهبی و هم از نظر سیاسی، حول آن جمع شوند.
بیش از صد سال بعد، نظریه پردازان پست مدرن به ناآگاهی در قلب ارزشمندترین دانش ما از خود و جهانمان به عنوان منبعی روی می آورند تا تهدیدی برای کمک به تلاش های ما برای احترام به دیگران.
پایان نامه من چنین تخصیص های اخیر ناگفته های باستانی را مورد بررسی قرار می دهد، اما فراتر از صرفاً زبانی و منطقی است و از طریق مقایسه آنچه که من شیوه های عرفانی و دنیوی لغو می نامم، مانند مشارکت عملگرایانه جیمز در یک جهان کثرت گرا، به تجزیه و تحلیل تجسم و جا افتاده می پردازد (فصل 1).
تجسم ارتدکس و هترودکس، شرقی و غربی ارتعاشات کیهانی از عرفان باستان، از طریق الهیات عرفانی مسیحی، تا شعر آلن گینزبرگ (فصل 2).
اشتیاق به معنای زندگی بیشتر در دینداری آمریکایی آفریقایی تبار که توسط هاوارد تورمن، لنگستون هیوز و سوجورنر تروث ارائه شده است (فصل 3).
و نظریه پردازی دموکراتیک از فمینیست ها تا پستانسان گرایان (فصل 4).
با برخوردهای خلاقانه متفکران ظاهراً متفاوت که با این وجود پویایی های مشابهی در پذیرش اعمال «معنوی اما نه مذهبی» دارند، من در پی آن هستم که بحث های عرفانی را از طریق توسعه منابع برای درک و تغییر پویایی ستم مانند جنسیت، نژاد، طبقه، گونه ها به جلو ببرم.
و دیگر مسائل مربوط به تفاوت تجسم یافته است.
با استفاده از ژاک دریدا بهعنوان چهرهای پل، من با آنچه که من آن را نادرست خواندن زبانی از ساختارشکنی مینامم مقابله میکنم تا از مشارکت آگاهانهتر در یک حالت تجسم یافته تجربه یک آسیبپذیری مولد که کاملاً جهانی است، دفاع کنم.
با درک مجدد، تناهی تجسم یافته ممکن است منابعی را برای ارتقای عدالت با متحد شدن حول نوع دیگری از هسته مشترک فراهم کند - هسته مشترک بدون هسته مشترک.
بنابراین، نامعین بودن ممکن است به معنای جرأت ناشناختن خود و دیگران از طریق مشارکت در رازی فراتر از تقسیمبندیهای واضح باشد - ذاتی و متعالی، مادی و غیر مادی، مرد و زن، انسان و حیوان.
at the turn of the twentieth century, after the american civil war but before the world wars, william james and others drew on the wisdom of the world’s religious traditions, especially the “mystical languages of unsaying,” to construct the modern category of mysticism in part to provide a common core around which divided peoples might rally in the hopes of forming a more perfect union both religiously and politically.
over one hundred years later, postmodern theorists turn to unknowingness at the heart of our most cherished knowledge of ourselves and our world as a resource rather than a threat to aid in our efforts to honor others.
my dissertation examines such recent appropriations of ancient unsaying, but moves beyond the merely linguistic and logical to analyze the embodied and emplaced through comparing what i call mystical and mundane modes of undoing, such as jamesian pragmatic participation in a pluralistic universe (chapter 1); orthodox and heterodox, eastern and western embodiments of cosmic vibrations from ancient gnosis, through christian mystical theology, to allen ginsberg’s poetry (chapter 2); the yearning for more life meaning in african american religiosity represented by howard thurman, langston hughes, and sojourner truth (chapter 3); and democratic theorizing from feminists to posthumanists (chapter 4).
with creative collisions of apparently disparate thinkers who nevertheless share similar dynamics of embracing “spiritual but not religious” practices, i seek to move discussions of the mystical forward through developing resources for understanding and transforming dynamics of oppression such as gender, race, class, species, and other issues of embodied difference.
using jacques derrida as a bridge figure, i counter what i call the linguistic misread of deconstruction to advocate for more aware participation in an embodied mode of experiencing a generative vulnerability that is absolutely universal.
understood anew, embodied finitude may provide resources for promoting justice by uniting around a different kind of common core—a common core of no common core.
indeterminateness, then, may mean daring to unknow ourselves and our others through participation in a mystery beyond clear cut divisions—immanent and transcendent, material and immaterial, male and female, human and animal.