در این رساله ابتدا بطور مفصل به تاریخچه بحث توجیه عقاید دینی (ادله اثبات خدایا خداباوری) در فرهنگ های اسلامی و غربی پرداخته شد، سپس دیدگاه سه تن از متفکران مشه
... هور، یعنی پاسکال، ویلیام جیمز، و استاد مطهری مورد بررسی قرار گرفته است. پاسکال جزء ایمانگرایانی است که معتقد است دل برای خود دلایلی دارد که عقل از درک آن عاجز است. او شرطیه ای راپیشنهاد می کند که در پرتو آن شخص معتقد به گزاره خدا وجود دارد سود بی نهایتی را از آن خود می کند. در ایمانگرایی پاسکال می توان به ضعف هایی از جمله مصلحت اندیشانه بودن ایمان و.... اشاره کرد. تفسیر ویلیام جیمز از اعتقاد دینی بی شک مبتنی بر تفسیر ایشان از پراگماتیسم و مبانی معرفت شناختی آن است. در تجربه گرایی مورد نظر جیمز، حقیقت آن است که دارای فائده عملی باشد و به میزانی که این فائده از اعتبار برخوردار است. اعتقاد دینی هم توجیه پذیر خواهدبود. از طرف دیگر نمی توان از فوائد روان شناختی دینداری صرف نظر کرد. بنابراین حتی اگرخدایی هم نباشد باور به او که سودی بی نهایت دارد معقول به نظر می رسد. اما در نگاه استادمطهری ایمان دارای دو رکن معرفت و تسلیم است که از یک طرف پذیرش یکی بدون دیگری ایمان حقیقی نیست و از طرف دیگر متعلق چنین معرفتی از عینیت برخوردار است. انسان درپرتو عقل، معرفت لازم را نسبت به خداوند و هستی بخش به دست می آورد اما معرفتی که با تسلیم و خضوع همراه نباشد حق نما نخواهد بود. ایشان در طرح مباحث دینی دنباله رو حکمای اسلامی قبل از خود و به ویژه ملاصدرا وعلامه طباطبایی است که بر حسب مرسوم بیشتر مباحثشان پیرامون اثبات وجود خداست، نه معقول نشان دادن باور دینی. استاد مطهری اعتقاد دینی را اموری مطابق فطرت می داند و با بینش قرآنی خود همه انسانها را حق طلب معرفی می کند و نیز نظریه اخلاقی کانت را با تفسیری جدید و با تمسک به برهان فطرت و نظریه پرستش معتبرمی داند. به این ترتیب فلاسفه متأخر اسلامی و به ویژه مطهری به جای توجیه باور دینی و معقول جلوه دادن آن از طریق عقل عملی، بیشتر به دلایل اثبات محوری ترین اعتقاد دینی یعنی وجودخدا از طریق عقل نظری پرداخته اند، اما در میان فلاسفه غربی به ویژه پاسکال و جیمز، عمده مباحث حول محور معقول جلوه دادن باور دینی بوده است، نه اثبات حقانیت وجود خدا.
بیشتر