جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 138
بررسی تطبیقی نظریه تکثرگرای سروش و وحدت متعالی ادیان نصر
نویسنده:
هانیه سیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهم‌ترین سوالات ما در عرصه معرفت شناسی دینی مسأله پلورالیسم یا کثرت‌گرایی دینی است. آن چه اکنون محل سوال واقع گردیده است اصل وجود کثرت ادیان نیست بلکه تبیین علت این کثرت‌هاست. نظریه "پلورالیزم یا کثرت گرایی دینی" از یکسو و نظریه "وحدت متعالی ادیان" از سویی دیگر واکنش هایی است که نسبت به این مسئله مطرح گردیده است. پلورالیزم به دنبال راهی برای اثبات حقانیت ادیان گوناگون و رستگاری پیروان آن هاست. دکتر سروش به عنوان حامی این تفکر با بهره گیری از معرفت شناسی کانت و هرمنوتیک فلسفی ادعا می کند که پیروان ادیان مختلف به حقیقت فی نفسه دسترسی ندارند و فقط نمودی از امر مطلق را دریافت می‌کنند. او قلمرو معرفت‌شناسی کانت را از تجربه های حسی فراتر دانسته، آن را شامل تجربه‌های دینی نیز می داند. از دیدگاه سروش در واقع هسته ی اولیه ی تمام ادیان تجربه های دینی آن هاست و این فرهنگ ها و ادراکات گوناگون است که در ارائه ی تفسیر این تجربه دخالت کرده، تفسیر های متکثر از آن ارائه می دهد. دکتر نصر هم به عنوان نماینده ی جریان سنت گرایی با استفاده از مبانی ای که عمدتا متأثر از سنت گرایانی چون شوآن وگنون و نیز عرفان اسلامی است قائل به نظریه ی وحدت باطنی ادیان است. او اولاً باطن ادیان را یکی می داند؛ هر چند ظاهر آنها با هم ناسازگار باشند؛ دوم، حکمت باطنی و جاودان را امری مشترک در میان ادیان می بیند که توان ایجاد سازگاری میان ادیان را دارد؛ و سوم آنکه همه ادیان بزرگ را دارای ریشه ای الهی می داند. در مقام مقایسه بزرگترین وجه تشابه این دو دیدگاه اعتقاد به حقانیت ادیان بزرگ تاریخی و رستگاری پیروان آنها است و بزرگترین وجه تفاوت آنان در مبانی آن دو برای اتخاذ چنین موضعی است. سروش از مبانی فلسفی کانت و هرمنوتیک فلسفی در این جهت بهره می برد و نصر از مبانی سنت گرایان، بویژه اعتقاد آنان به ریشه واحد ادیان و نظریه جاودان خرد.
بررسی تطبیقی فضیلت، سعادت و کمال از دیدگاه کانت و فارابی
نویسنده:
مهین فرخ زادگان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فارابی و کانت به عنوان دو اندیشمند مهم در فلسفه‎ی اسلامی و غربی دارای نظریات خاصی در بحث فضیلت، سعادت و کمال می‎باشند. پایان‎نامه‎ی حاضر نظریات این دو فیلسوف را ابتدا هر یک به نحو جداگانه مورد بررسی و سپس مورد مقایسه قرار داده است. از نظر فارابی، فضیلت و سعادت هر یک دلالت بر کمال می‎کنند، به گونه‎ای که انسان از طریق اکتسابِ کمال اول (فضیلت)، به مرتبه‎ی کمال ثانی (سعادت) نائل می‎شود که این سعادت قصوی و کمال نهایی انسان در نظر گرفته می‎شود. از نظر کانت فضیلت، اراده‎ی نیک و خیر مطلقِ مطابق با تکلیف در نظر گرفته می‎شود که سعادت به عنوان خیر مشروط، تنها با ضمیمه شدن به این اراده‎ی نیک ارزش اخلاقی می‎یابد،کمال از نظر وی از پیوند فضیلت و سعادت اخلاقی حاصل می‎گردد، از این رو ماهیتاً با سعادت فرق می‎کند.این دو به رغم تعلق داشتن به دو حوزه‎ی فلسفی متفاوت، و اختلاف نظر در امور گوناگون، در مباحث خاصی نیز نظریاتی عرضه کرده‎اند که تا حدودی به هم متقاربند، از جمله: خیر بودن فضیلت، سعادت و کمال. دلالت داشتن فضیلت و سعادت برکمال. اعتقاد به اختیار به عنوان پیش فرضِ تحقق سعادت و کمال. رابطه‎ی علیت میان فضیلت و سعادت.
گزینش نظریه ارجح در میان نظریات ملاصدرا پیرامون علم به مادیات و در مادیات
نویسنده:
الهه زارع، جهانگیر مسعودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
ملاصدرا در باره علم حضوری در باب وجود‌های مادی دارای سه رویکرد متفاوت است. ایشان در مواضع بسیاری امور جسمانی را که شامل انواع اجسام و اعراض می‌باشند، از حوزه علم حضوری خارج می‌داند و معتقد است آنها نه نزد خود حضور دارند نه نزد واقعیت دیگری حضور می‌یابند و نه واقعیت دیگری نزد آنها امکان حضور دارد. ایشان بنا به مبنایی دیگر معتقد به معلوم واقع شدن مادیات نزد علت مجردشان هستند. اما بنا بر رویکرد سوم در مواضع متعدد دیگر برای کلیه موجودات ادراک و شعور قائل شده‌اند. وی در این دیدگاه، علم و وجود را مساوق می‌داند. بعلاوه به نظر ایشان حضور، شرط علم و در واقع همان حقیقت علم است. تجرد هم شرط حضور است. بنابراین لازم می‌آید امور جسمانی هم دارای نوعی علم حضوری و تجرد باشند، پس هم می‌توان از فرض وجود معلوم در نزد آنها سخن گفت و هم از فرض معلوم واقع شدن آنها به علم حضوری. در این نوشتار سعی ما بر این بوده است که بنا به تعاریف و مبانی ای که ملاصدرا در مورد علم ارائه داده‌اند، مواضع ایشان در این امر را مورد تفکیک قرار داده و در نهایت به بررسی این امر بپردازیم که کدام سخن صدرا را می‌توان به نحو مستدل نظر نهایی و دقیق ایشان در این مساله قلمداد کرد. بنا بر دلایل ارایه شده در پایان مقاله نظریه و رویکرد سوم ترجیح داده شده است.
صفحات :
از صفحه 81 تا 95
بررسی رابطه‌ی خدا و آفرینش با معنای زندگی با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
مرتضی حسینی شاهرودی، مسلم نجفی، محمد مرتضوی{و دیگران}
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان همواره به دنبال معنای زندگی خویش بوده است. معناداریِ زندگی او را از پوچی و سرگردانی بیرون می‌آورد. دانستن معنای زندگی با اعتقاد به وجود یا نبود خدا و بالتبع با بحث آفرینش جهان و انسان پیوندی آشکار دارد. وجود خدا، به‌مثابه‌ی موجود کامل یا واجب‌الوجود، مستلزم صفاتی مانند خالقیت، حکمت و علم است. خلقت عالمانه و حکیمانه مستلزم وجود معنا و غایت برای موجودات جهان و از جمله انسان است. از نگاه فیلسوف، متکلم و مفسری همچون علامه طباطبایی، واجب‌الوجود یا خدا فاقد هدفِ فاعل و البته واجدِ هدفِ فعل است. مراد از فعل خدا مجموعه‌ی عالمِ مخلوقات و از جمله انسان است و هدفِ فعلِ خدا در خلقتِ غیر انسان، عمدتاً فراهم کردن زندگی پاک برای انسان است. در این مقاله با رویکرد فلسفی-کلامی، به واکاوی این مسأله پرداخته خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 49 تا 72
دین و گزاره های دینی از منظر ویتگنشتاین متاخر
نویسنده:
تکتم افخمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده رساله/پایان نامه : موضوع اصلی این پایان نامه که اینجانب در صدد توضیح و تبیین آن هستم؛ دین و گزاره های دینی از منظر ویتگنشتاین متاخر است.لذا از ابتدا تمام تلاش و اهتمام خود را بر آن گذاشتم تا تمامی مبانی و پیش فرض های فلسفی ویتگنشتاین متقدم و متاخر در باب گزاره های دینی را به طور کامل توضیح دهم، که عبارتند از:معنا و نظریه تصویری، بامعنایی و بی معنایی گزاره ها، معنا به عنوان کاربرد، نحوه های حیات، باورر بنیادین و گرامر...و در ادامه به بیان تاثیر این مبانی بر رابطه میان عقل و دین پرداختم و بیان کردم که، از نظر ویتگنشتاین متاخر، ایمان یک نوع شناسایی علمی نیست، بلکه حرکت با شور و شوق اراده است به طرف سعادت ابدی. وی ایمان دینی را مانند بازی مستقلی میداند که، از اثبات عقلانی بی نیاز است. ایمان، مقوله ای است که با وضوح عقلانی و اثبات منطقی سرسازش ندارد.و در ادامه به بیان این امر پرداختم که آموزه های دینی ویتگنشتاین در حوزه ی واقع گرایی دینی قرار دارد یا ناواقع گرایی؛ که بیان کرده ام ویتگنشتاین یک نوع ناواقع گرای معتدل است بر خلاف کی یرکگورد که، ناواقع گرای افراطی است؛ زیرا او همچون ناواقع گرایان افراطی نیست که، فقط زبان را خالق هر چیزی بداند، بلکه از سخنان وی چنین بر می آید که او«عمل» را خالق نهایی هرچیزی می داند.و در آخر،ارتباط اندیشه های دینی وی با پلورالیسم دینی را بیان کردم؛ اینکه از سخنان و آموزه های دینی وی چنین بر می آید که او به نوعی پلورالیسم قائل بوده است، چرا که از نظر وی، هر گروهی با هر فرهنگی، بازی زبانی دینی خاص خود را دارند و هیچکدام از عقاید این گروه ها را خارج از آن گروه، نمی توان به قضاوت نشست.
ارتباط عقل و دین از منظر شیخ مفید و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
سیده سید موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش مسائل زیر مورد توجه است: نظر این دو از عقل به عنوان یکی از اصلی‌ترین امکانات شناختی بشر چیست؟ و رویکرد غالبشان از عقل در معرفت دینی چیست؟ در تعارض‌ بین عقل و نقل، چه راه‌حلی را پیشنهاد می‌کنند؟ نتایج اینکه عقل از نظر این دو در کنار نقل مهم‌ترین امکانات معرفت دینی است. اگر چه جوادی‌آملی معنای عامی برای عقل در نظر می‌گیرد. هر دو محدودیت‌هایی برای توانایی‌های عقل در کشف معارف دینی در جزییات قایل‌اند. با توجه به نظر مفید در فقه و اجتهاد، رویکرد غالب وی به عقل رویکرد ابزاری است، اما جوادی‌آملی صریحاً از عقل در کنار نقل به عنوان منبع معرفت دینی یاد می-کند. در بحث تعارض هر دو تعارض را ظاهری، ولی میان عقل و نقل می‌دانند. در رفع تعارض نیز گاه ترجیح را به دلیل عقلی و گاه به نقلی داده؛ بنابراین آن‌ها عقل‌گرا یا نقل‌گرای محض نیستند؛ اگرچه جوادی‌آملی عقل‌گراتر از مفید می‌توان نامید.
نظریه نهایی ملاصدرا در باب ادراک کلیات (عقل فعال، عقول عرضیه یا خدا؟)
نویسنده:
جهانگیر مسعودی، اعظم پیش بین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
ملاصدرا در مباحث خود در باره درک کلیات مطالب گوناگون و متفاوتی را مطرح کرده است؛ وی از یک سو چنین می‌گوید که در ادراکات حسی و خیالی، نفس مبدع و آفریننده این صور است و سپس با حرکت جوهری و استکمالی خویش به مراتب بالای ادراک یعنی ادراک عقلی دست یافته و متحد با جوهر مفارق عقلی به نام عقل فعال می‌شود و صور کلی را در عقل فعال مشاهده کرده و یا اینکه عقل فعال صور کلیات را به او افاضه می‌کند (دیدگاه مشایی). از سوی دیگر گاهی از اتحاد نفس با مثل (ارباب انواع) و عقول عرضیه سخن می‌گوید (دیدگاه اشراقی). در برخی موارد هم با نگاه خاص و ویژه خود به این نکته اشاره می‌کند که نفس در مراتب عالی سیر استکمالی خویش فانی در ذات حق تعالی می‌شود و حقایق اشیاء را آنچنان‌که هستند، در ذات حق می‌بیند. در این نوشتار ضمن بیان دیدگاه نهایی ایشان بر اساس مبانی حکمت متعالیه به این نکته اشاره شده است که برای جمع میان این دیدگاه‌ها می‌توان از دو رویکرد و تفسیر فلسفی و عرفانی در قضیه بهره برد. درک کلیات با فناء در ذات حق بیشتر با تفسیر عرفانی سازگار است و جمع میان دو دیدگاه مشایی و اشراقی عمدتا با تکیه بر دیدگاه خاص فلسفی ملاصدرا امکان‌پذیر است.
صفحات :
از صفحه 113 تا 130
حکم‌ناپذیری مرتبه ذات الهی و دستگاه منطقی ـ معرفت‌شناختی ارسطویی
نویسنده:
مجید ظهیری، جهانگیر مسعودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مرتبه ذات الهی پیچیده‌ترین اعتبارات عرفانی است؛ مرتبه اطلاق مقسمی که حتی حمل واژه‌های مقام، مرتبه، اعتبار عرفانی، و اطلاق بر آن محل تردید است. درباره وجود لابشرط مقسمی دو اختلاف وجود دارد؛ یکی اختلاف میان فلاسفه و عرفا و دیگر اختلاف میان خود عرفا. اختلاف میان فلاسفه و عرفا در این است که این مرتبه صرفا از معقولات ثانیه فلسفی است و مابه‌ازای خارجی ندارد، چنان‌که فلاسفه معتقدند یا حقیقه الحقایق است، آن‌چنان که عرفا باور دارند. اختلاف میان عرفا نیز در تبیین «لا اسم و لا رسم له» و شرایط و لوازم حمل و سخن‌گفتن در این مقام است. برخی معتقدند هر حملی حتی حمل اطلاق، وجود، وحدت، وجوب، و بساطت بر این مقام نادرست است، چنان‌که سلب آن نیز نادرست است و درباره این مقام فقط سکوت سزاوار است. این گروه در این مقام سخنان به‌ظاهر تناقض‌آمیزی مطرح می‌کنند. برخی نیز معتقدند تعبیر «لا اسم و لا رسم له» به این معنا نیست که امکان اشاره به آن مقام با لفظی از الفاظ و اسمی از اسما انکار شده باشد بلکه فقط اگر حملی منجر به تعین در مقام ذات شود، نادرست خواهد بود. در این مقاله ضمن تحلیل آرای مختلف، به این نتیجه خواهیم رسید که حتی حمل برخی محمول‌ها همچون اطلاق مقسمی، وجوب، و وجود نیز منجر به تعین در مقام ذات می‌شود و با « لا اسم و لا رسم له»، به علت مشروط‌بودن انتزاع از حاق ذات به احاطه علمی و نیز مساوی‌بودن معقول ثانی با معلوم‌بودن و متعین و محدودبودن به حدود فهم، قابل جمع نخواهد بود. فرضیه پیشنهادی نویسندگان این است که دستگاه منطقی ـ معرفت‌شناختی ارسطویی توان تبیین و توجیه حکم‌ناپذیری مقام ذات را ندارد، لکن این به معنای توجیه‌ناپذیری مطلق آن نیست و نمی‌توان از آن خردستیزی یافته‌های عارفان را نتیجه گرفت. همچنین عرفان هیچ الزامی برای کوتاه‌آمدن در برابر دستگاه منطقی ـ معرفت‌شناختی ارسطویی ندارد و می‌تواند در تبیین و توجیه عقلانی ـ منطقی نظریات خود، فارغ از این پارادایم، دستگاه‌های منطقی ـ معرفت‌شناختی دیگر را نیز محک بزند.
صفحات :
از صفحه 69 تا 78
خلاقيت نفس و مبانی انسان‌شناختی آن در حكمت متعاليه
نویسنده:
فاطمه استثنايی, سيدمرتضی حسينی شاهرودی, جهانگير مسعودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بنیاد حکمت اسلامی صدرا,
چکیده :
بعقيدة ملاصدرا، نفس ناطقه بگونه‌يي آفريده شده كه بمحض علم و اراده ميتواند مراد خود را بعنوان شأني از شئون خويش محقق سازد، ولي اين توانايي در نشئات مختلف وجودي نفس و با توجه به مرتبة نفوس، داراي مراتب شديد و ضعيف است. در حكمت متعاليه حيطة خلاقيت نفس، به دو حوزة درون و بيرون تقسيم ميشود. مراد از درون، عوالم غيبي نفس و مراد از بيرون، عوالم طبيعت و ماوراء طبيعت است. مصداق بارز خلاقيت در درون، ايجاد صور ذهني و از مصاديق خلاقيت در بيرون، معجزات و كرامات انبيا و اوليا است. برخي از مباني انسان‌شناختي خلاقيت در حكمت متعاليه كه در اين مقاله بتفصيل مورد بررسي قرار ميگيرد، عبارتند از: تجرد نفس، تجرد قوة خيال، فاعل علمي بودن، جامعيت (بساطت) نفس و مَثَل اعلا بودن آن. بر اساس اين ويژگيها، نفس انسان بعنوان موجودي ملكوتي كه خليفه و مظهر تام و تمام خداي متعال است، علاوه بر خلاقيتهاي دروني، در صورتيكه در علم و عمل به مجردات تام تشبه يابد، ميتواند هرچه را در صفحة تصور او به تجلي علمي موجود شده، تحت سيطرة ارادة خود درآورد و با ارادة خود موجود ذهني را كسوت وجود خارجي بپوشاند.
صفحات :
از صفحه 69 تا 86
عقل در مولوی و پست مدرن(لیوتار)1
نویسنده:
سیده بهشته رضوانی نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در بحث پر دامنه عقل، گاهی سخن از اعتبار تام و تمام عقل بوده و گاه سخن از بی اعتباری و ناکارآمدی آن و گاهی برای آن اقسامی قایل شدند. عقل در آثار مولوی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و با توجه به تقسیمات عقل در این آثار که مهم ترین آن ها: عقل کلی، عقل جزوی است، در این جستارسعی شده ضمن تشریح هر یک از این اقسام، وجوه تشابه میان عقل جزوی و عقلی که در دوره مدرن مطرح شده و نیز عقل کلی و عقل بحران زده ای که لیوتار در دوره پست مدرن مطرح می کند، را به تفصیل بیان کنیم. و تطبیقی میان این دو برقرار سازیم.
  • تعداد رکورد ها : 138