جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 82
موقعیت خاص انسان از دیدگاه کارل یاسپرس، مارتین هایدگر و ژان پل سارتر
نویسنده:
زینب عبدالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
رویکرد علامه طباطبایی(ره) و کارل یاسپرس به انسان و تاثیر آن بر اخلاق
نویسنده:
مهدی هداوندی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رویکردعلامه طباطبایی(ره) و یاسپرس به انسان و تاثیر آن بر اخلاق عنوان پایان‌نامه‌ای است که پیش‌روی دارید . از نظر علامه حقیقت انسان روح است و روح مخلوقی از مخلوقات خداوند است و حقیقت واحدی است که دارای مراتب و درجات مختلف است. با توجه به شان ومنزلت و جایگاه انسان ، اوبرای دستیابی به حیات طیب و معقول ، لازم است به فضایل و ارزش های اخلاقی روی آورد و بی شک، اخلاق انسانی هم باید از خاستگاه و جایگاه والایی برخوردار باشد . برای رسیدن به این هدف علاوه بر عقل نیازمند طریق دیگرى غیر از طریق تفکر و تعقل براى تعلیم راه حق و طریق کمال و سعادت است و آن طریق وحى است که خود نوعى تکلیم الهى است، و خداى تعالى با بشر - البته به وسیله فردى که در حقیقت نماینده بشر است - سخن مى‏گوید، و دستوراتى عملى و اعتقادى به او مى‏آموزد که به کار بستن آن دستورات وى را در زندگى دنیوى و اخرویش رستگار کند. درخصوص معیار ارزش گذاری افعال اخلاقی علامه علاوه بر اعتقاد به آزادی و اختیار و آگاهانه بودن عمل به عنصر ایمان در ارزیابی افعال اخلاقی تاکید بسیار دارد .مهمترین عنصری که بدون التفات به آن نگاه به تفسیر انسان یاسپرس را بی معنا می کند اومانیسم و شرایط انسان مدرن امروزی است . بررسی نظرات یاسپرس نشان می‌دهد که آنچه در فلسفه یاسپرس کاملا مشهود است این است که آزادی مبنای عمل اخلاقی است .هیچ کس نمی تواند به او بگوید که چه چیز را باید ارزشدانست و چه چیز را نباید ، و بنابراین ، این را هم نمی تواند بگوید که چه باید کرد وچه نیاید کرد . ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ، خودمان ارزش ها را به چیزها نسبت می دهیم .فلسفه یاسپرس فلسفه‌ای است که نهایتا بهمتافیزیک منتهی می‌شود . البته ورود به این ساحت ، حالتی نیست که با عقل واستدلال بتوان به آن نایل شد در واقع یک حالت شهودی است . یاسپرس کاری را که ادیان از طریق عبادت و نیایش انجام می دهند را بوسیله روش فلسفی با تعمق درون انجام می دهد . او معتقد است این کار باید در طی لحظاتی صورت گیرد که به امور دنیوی مشغول نباشیم و مراقب نیز باشیم تا از تفکر تهی نگردیم . این مراقبه آنگاه تحقق می پذیرد که منشاء وجود خود را لمس کنیم ، خواه درآغاز روز باشد و یا در پایان آن و خواه در ساعاتی از روز که فراغت حاصل می شود . یاسپرس بیان می کند که فرق بین تفکر فلسفی با تفکر دینی در این است که تفکر فلسفی هیچ موضوعی و یا جایگاه مقدس و صورت ثابت و مشخصی ندارد . نظمی هم که به آن می دهیم هیچ گاه قاعده تلقی نمی شود ، بلکه همواره امکانی آزاد باقی می ماند . هم چنین تفکر فلسفی نیازی به عبادتگاه خاص ندارد و فقط تنهایی را طلب می کند.
حیات معقول از دیدگاه علامه محمدتقی جعفری و کارل یاسپرس
نویسنده:
حسن تقی لو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده ندارد.
رنج، ایمان، و معنا از دیدگاه داستایفسکی
نویسنده:
مریم محبتی، امیرعباس علی زمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه تهران,
چکیده :
وجود رنج در زندگی انکارناپذیر است. اما چرا رنج وجود دارد؟ علت این همه رنج چیست؟ آیا زندگی آمیخته با رنج ارزش زیستن دارد؟ آیا می توان برای این زندگی معنایی قائل شد؟ آیا رهایی از رنج ممکن است؟ داستایفسکی که رنج را عنصر ذاتی زندگی می داند، سعی کرده است در رمان هایش مساله رنج و عکس العمل هایی که آدمی در برابر رنج از خود نشان می دهد را انعکاس دهد. وی معتقد است که نه تنها رنج وجود دارد بلکه رنج برای سعادت و رستگاری آدمی ضروری است. در این مقاله سعی کرده ایم با مطالعه رمان های داستایفسکی نظر وی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. داستایفسکی رنج های مختلفی همچون رنج وجودی، رنج پوچی، رنج ناشی از فقدان ایمان به خدا، و رنج ناامیدی را می پذیرد. فقدان هدفی والا در زندگی مشکلات را پر رنگ تر می کند، زمانی که خدا از راس زندگی بشری کنار گذاشته می شود، نتیجه حتمی پوچی و ناامیدی است. داستایفسکی با رد تمام اهداف پوچ آدمیانی که در رمان هایش دیده می شوند، ایمان به خدا و ایمان به فناناپذیری روح را عامل اصلی بر طرف ساختن آشفتگی ها، دل مردگی ها و افسردگی های ناشی از رنج موجود در زندگی می داند.
صفحات :
از صفحه 171 تا 197
فلسفه قاره ای و تاثیر آن بر فلسفه تعلیم و تربیت
نویسنده:
طیبه توسلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
فلسفه قاره ای نامی است که در عصر حاضر، بر یکی از دو بینش فلسفی غالب در مغرب زمین بنا نهاده شده است و این نام گذاری بدان جهت است که این دیدگاه عمدتا در قاره اروپا و در تفسیری دقیق تر، در کشورهای غیرانگلیسی زبان، مانند فرانسه و آلمان رشد یافته است. فلسفه قاره ای به مباحث وجودی، اخلاقی، اجتماعی و به طور کلی، موضوعات انسان شناختی می پردازد و در همین مباحث و موضوعات، بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر داشته است. پاسخ به سوال «مهم ترین ویژگی های فلسفه قاره ای چیست و چه تاثیری بر فلسفه تعلیم و تربیت داشته است؟» مهم ترین هدفی است که مقاله حاضر دنبال می کند. روش مطالعه در این تحقیق، از نوع مطالعات نظری استنتاجی است که بررسی، تحلیل و استنتاج مباحث، پایه های اصلی این روش به حساب می آیند. نتایج حاصل از تحقیق، نشانگر آن است که فلسفه قاره ای با اندیشه های هگل شروع می شود و تا جدیدترین دیدگاه های مطرح در عصر کنونی، یعنی ساساختارگرایی و پست مدرنیسم ادامه می یابد. فیلسوفان قاره ای دارای اندیشه های گوناگون و متکثری هستند که در شاخه های متفاوت این دیدگاه تبلور یافته است. در این مقاله، به تحقیق و تفحص در خصوص دیدگاه ها و بینش هایی در فلسفه قاره ای پرداخته شده است که بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر داشته اند. فیلسوفان قاره ای به اکثر موضوعات تربیتی، مانند تربیت اجتماعی، تربیت فردی، تربیت اخلاقی و مشکلات و موضوعات نظام های آموزشی، پرداخته اند و تفاوت در اندیشه های آنان مربوط به شاخه های مختلف از فلسفه قاره ای است.
صفحات :
از صفحه 55 تا 78
مفهوم «برتر از هستی» و فقدان «ارتباط» در اندیشه فلوطین
نویسنده:
طاهره مسگرهروی
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم «برتر از هستی» عنوانی است که فلوطین برای «احد» در نظر می گیرد، تا آن را از هر گونه تعین، انقیاد و کثرت متعالی سازد و این تعالی سازی چنان فاصله ای میان منشا و مبدا هستی (احد) و سایر باشندگان ایجاد می کند که محوری ترین عناصر عرفانی یعنی «ارتباط» و «عشق» را به چالش می گیرد. نگرش عارفانه فلوطین از بنیاد، فلسفی است و در رویکرد عارفانه او به فلسفه شور، شوق و ذوق عارفانه که از ویژگی های عرفان شاعرانه شرقی است، اثری به چشم نمی خورد. هر چند اندیشه فلوطین در این باره زمینه ساز عرفان نظری و موثر در آرا فیلسوفان و عارفان مشرق زمین بوده است، اما عرفان او اساسا بر بنیاد اندیشه فلسفی یونان استوار است. مفهوم «برتر از هستی» برداشتی از ایده نیک در اندیشه افلاطون است و فلوطین این مفهوم را وامدار اوست، به کارگیری این مفهوم و نیز پیراستن «احد» از هر گونه ویژگی آشنای انسانی همانند، اندیشه، عشق، آگاهی، اراده، عنایت و بخشش، او را به مفهومی ناشناس، بیگانه و بی نهایت دور و نیز خدایی خاموش و سرد بدل می سازد. از سوی دیگر تعالی «احد» در کاربرد مفهوم «برتر از هستی»، مفهوم «آفرینش» را نیز به «فیض» بدل می سازد تا تبیینی برای عدم نیاز به اراده و آگاهی خداوند باشد. در فلسفه عرفانی فلوطین به تبع فقدان مفهوم «ارتباط» اثری از «ایمان» نیز به چشم نمی خورد، در واقع این هستی شناسی مبتنی بر خرد اوست که می خواهد خدا و انسان را به شیوه ای استدلالی تفسیر و تبیین کند. در به کارگیری مفهوم «برتر از هستی» می توان به دو نتیجه کلی رسید: 1- فقدان «ارتباط» دو سویه میان انسان و منشا هستی و به تبع آن فقدان شور و شوق، 2- طرد و نفی جهان جسمانی، و به تبع آن بی اعتباری و بی ارزشی انسان و تمام دغدغه ها و تعلقات این جهانی.
صفحات :
از صفحه 91 تا 116
نگاهی به معنای عینیت معرفتی از دیدگاه کانت
نویسنده:
زهرا پورسینا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
یکی از ویژگی های فلسفه کانت سنگینی و پیچیدگی فوق العاده آن است. این سنگینی و دیریابی، در متون شارحان کانت هم کم و بیش به چشم می خورد، به گونه ای که مراجعه به آثار شارحان نیز مشکل را برطرف نمی سازد. آن چه در این مقاله عرضه می شود، از یک سو، کوششی است برای تبیین مساله عینیت معرفتی از دیدگاه کانت، و از سوی دیگر، تلاشی است برای طرح روشن آن چه کانت در این خصوص در صدد بیان آن است. سعی نگارنده در این مقاله تبیین این نکته است که چگونه کانت با وجود محال دانستن معرفت به واقعیت فی نفسه می تواند از عینیت معرفتی سخن بگوید. البته لازم به ذکر است که پرداختن دقیق و کامل به بحث عینیت در نظام فلسفی کانت، از حوصله این مقاله خارج است.
صفحات :
از صفحه 23 تا 48
مقام انسان از دیدگاه علامه طباطبایی و کارل یاسپرس
نویسنده:
علیرضا دانا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر در پی بررسی شأن وجایگاه انسان از دیدگاه دو متفکر شرقی وغربی است.آرا و نظریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از چهره های فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه و کارل یاسپرس به نمایندگی از اگزیستانسیالیسم الهی، مورد بررسی قرار گرفته است.بررسی مقام انسان در آرای یاسپرس وعلامه طباطبایی، بیشتر به موضوع ماهیت وشأن وجودشناختی انسان معطوف است وکمتر به هویت اجتماعی یا جایگاه هنجاری او در میان موجودات دیگر اشاره دارد.چیستی انسان و امکان شناخت او از منظر هر دو متفکر بررسی شده و با توجه به اشتراک آنها در متحوّل بودن وجود انسان و تلبّس دائمی او، نتیجه گرفته شده است که امکان ارائه یک تعریف دقیق وجامع نهایی از انسان وجود ندارد.در مرحله بعد، به منظور دستیابی به یک شناخت اجمالی از انسان، تحلیل کارکردها وشئون نفس مورد توجه واقع شده واصلی ترین عرصه هایی که محل ظهور وبروز آن است ارزیابی شده است. این حوزه ها عبارتند از: حوزه علم وشناخت، حوزه عواطف واحساسات وحوزه عمل، اراده وانتخاب.در حوزه علم ومعرفت، هر دو بر اتحاد عالم ومعلوم(هر یک با ادبیات خاص خود)، امکان علم ما به وجود واقعی اشیاء در خارج و بعضی مسائل دیگر تأکید دارند.ازطرف دیگر قول به ثبات و دوام حقیقت، و اعتقاد به شناخت پدیده ها بدون تصرف ذهن درآن از سوی علامه، و اعتقاد به نسبیت حقیقت و متغیر بودن آن، و پذیرش روش پدیدار شناسی از سوی یاسپرس، از جمله مسائلی است که مسیر آنها را از هم جدا نموده است.سرانجام در فصل پایانی، انواع روابط انسان از قبیل رابطه باخود، رابطه با دیگران ورابطه با خدا تبیین شده است.یاسپرس هماهنگ با سایر اگزیستانسیالیست ها، ارتباط با دیگران را یکی از ارکان به فعلیت رسیدن انسان می داند و بر رابطه انسان با خدا که آن را متعالی نامیده، تأکید می نماید. در نظام فکری علامه، چهره واقعی انسان در پرتو شناخت نفس جلوه نموده و خود شناسی بهترین وکامل ترین طریق ارتباط با خداوند و نیل به معرفت او قلمداد گردیده است.
وجود در حکمت متعالیه و اگزیستانسیالیسم
نویسنده:
مهدی حسین زاده یزدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم «وجود» و جایگاه آن در تفکر فلسفی انسان و پیوندش با دیگر مفاهیم، راه پرفراز و نشیبی را در تاریخ اندیشه بشری می پیماید. جای شگفتی است مفهومی که در بسیاری از سنت های فلسفی، بدیهی و به تعبیری روشن ترین بدیهی شمرده می شود دچار چنین تطوری گردد. این مفهوم در برخی از دیرینه ترین سنت های فلسفی دوران باستان جایگاهی بس محوری داشته است، به گونه ای که موضوع فلسفه، وجود بماهو وجود دانسته می شود. در دوره های پسین این مفهوم در حاشیه مباحث فلسفی قرار گرفت. در سده های گذشته در حکمت متعالیه و اگزیستانسیالیسم غربی دیگربار احیا شد و افق های تازه ای بر اندیشه بشری گشود. گذری کوتاه بر مسائلی که در این دو جریان فلسفی ارائه می شود، از نزدیکی قابل توجهی درباره وجود پرده برمی دارد.در این نوشتار با طرح پاره ای از مسائل مهم در باره وجود در حکمت متعالیه و نزد گروهی از بزرگان اگزیستانسیالیسم، روزنه ای را برای تطبیق و مقایسه جست وجو خواهیم کرد.
صفحات :
از صفحه 59 تا 83
عناصر افلوطینی در اندیشه ابن سینا در تبیین بعضی از صفات علت اولی
نویسنده:
زهره توازیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران : دانشگاه امام صادق (ع),
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث انتساب صفات به خدا و چگونگی و چرایی آن از دغدغه‌های جدی دو حوزه‌ کلام و فلسفه است.این مسأله در بخش الهیات به معنای اخص،شکل جدی‌تری به‌ خود می‌گیرد؛زیرا این بحث از یک سو به موضوع مدل‌های آفرینش ارتباط پیدا می‌کند و از سوی دیگر ایده خدا را در نزد معتقدان واضح می‌سازد.ابن سینا فیلسوف‌ مسلمان با هر دو دغدغه به این بحث پرداخته و از این حیث شبیهی افلوطین فیلسوف‌ تأثیرگذار مغرب زمین عمل نموده است.تا آنجا که وقتی سخن از مدل‌های آفرینش‌ نظریه صدور به میان می‌آید،افلوطین از غرب و ابن سینا از شرق در اذهان تداعی‌ می‌شود.این مقاله در پی آن است تا نشان دهد که در تبیین نظریه صدور ابن سینا کدامیک از صفات خدا به کار می‌آیند و در نمونه افلوطینی آن از چه صفاتی تحذیر می‌شود و ابن سینا در این مسأله و انتساب بعضی از صفات به خدا تا چه اندازه متأثر از مدل افلوطینی است.با بررسی پاره‌ای از باورها و اعتقادات فارابی،فارابی به‌ عنوان واسطه انتقال برخی از مفاهیم افلوطینی به ابن سینا معلوم می‌شود که با وجود شباهت‌های کلی میان افلوطین و ابن سینا در مورد بعضی صفات علت اولی و مدل صدور موجودات از او،تفاوت‌های اساسی میان این دو فیلسوف وجود دارد که‌ نمونه آن توجیه ابن سینا از صدور براساس انتساب صفات عقل،وجود و حیات به‌ خدا است که افلوطین در نظریه خود از آنها تحذیر می‌کرده است.
صفحات :
از صفحه 52 تا 74
  • تعداد رکورد ها : 82