آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4956
تبیین چرایی و چگونگی معرفت حقیقت وجود با رویکرد تاریخی-انتقادی در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:فاطمه گلی فروشانی؛ استاد راهنما:سهراب حقیقت قره قشلاقی؛ استاد مشاور :مرتضی شجاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم حضوری، رکن رکین در معرفت‌شناسی حکمت صدرایی می‌باشد، چرا که تنها راه درک حقیقت هستی است. محوریت حقیقت وجود در حوزه هستی‌شناسی، محوریت ادراک حضوری و وجودی در حوزه علم و معرفت را به دنبال دارد. عنایت و التفات به حقیقت وجود باعث می‌شود، علم و معرفت نیز جنبه حضوری و وجودی پیدا کند. با ادراک حصولی نمی‌توان حقیقت وجود را که حقیقتی حضوری بلکه عین حضور است دریافت. از نظر ملاصدرا فهم حقیقی وجود منحصر به علم حضوری است، و این لازمه تامل در اصالت وجود است. ملاصدرا با موضوع قرار دادن حقیقت وجود و محوریت آن در مباحث و مسائلی که ناظر بر هستی‌شناسی هستند، طبیعتا می‌بایست علم حضوری را محور مباحث معرفتی خویش قرار دهد. وجود مجلای حقیقت و حضور است و این تنیدگی وجود و حقیقت و حضور شاکله هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی فلسفه ملاصدرا را تشکیل می‌دهد. در فلسفه ملاصدرا حقیقت وجود مشکک و ذومراتب است و تمام مراتب وجودی عالم هستی را شامل می‌شود. لذا شناخت حقایق نیز در گرو معرفت حضوری است. معرفت به حقیقت هر موجودی تنها از طریق حضور امکان‌‌پذیر می‌باشد. بدین ترتیب عالِمِ به علم حضوری انسان است و معلوم آن هر حقیقتی است که برای انسان به علم حضوری منکشف می‌شود. اعم از آنکه آن حقیقت ذات خود انسان باشد یا اشیای پیرامون او یا علت هستی‌بخش. بهرحال آنچه مشهود انسان به عنوان شاهد قرار می‌گیرد، اموری از سنخ وجود و حقیقت است. آدمی حقیقت و کنه وجود خود و اشیای پیرامون خود را هنگامی درک می‌کند که در مرتبه علت آن وجود خاص قرار گیرد و این نصیب هر کس نمی‌شود. نفس ناطقه انسانی، حقیقت و کنه وجود خود و اشیا با تمام ذاتیات و صفات را هنگامی درک می‌کند که با ترقی و تعالی وجودی در مرتبه عقل فعال یا در رتبه علتی قرار گیرد، که آن وجود خاص را افاضه کرده است. اتحاد انسان با هر مرتبه از حقیقت وجود موجب تحقق عینی آن مرتبه از حقیقت وجود در درون انسان و در نهایت انکشاف آن مرتبه از حقیقت برای او خواهد شد. بدین ترتیب مرتبه‌ای از حقیقت وجود برای مرتبه‌ دیگری از آن یعنی نفس، حضور می-یابد. در فلسفه ملاصدرا مبنا و منشا شناخت حقایق وجودی، علم حضوری است، در حالیکه فلسفه علم حصولی است و از سنخ تصور و تصدیق است. فلسفه از مسیر برهان به موجود بما هو موجود می‌پردازد و با پای عقل و استدلال گام برمی‌دارد. فیلسوف باید مسیر عقلی همگانی را بپیماید و پایه‌های فلسفه خود را بر مبنای اصول عقلی و معرفتی بنا نهد. اقامه براهین و حجت‌ها و التزام به قوانین بنا به تعبیر خود صدرا امری ضروری می‌باشد در تفکر صدرا برهان دارای ارزش ذاتی است و راه‌گشا می‌باشد. بر خلاف عرفا که برهان را تنها در حد یک موید قبول دارند و برای برهان بذاته ارزش و اصالتی قائل نیستند. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف تبدیل حضور به حصول و شهود به گزاره را ضروری دانسته، چرا که فصل ممیز تفکر فلسفی تبیین مسائل هستی‌شناسی بر پایه روش عقلانی و بهره‌گیری از استدلال‌های برهانی است. اما واقعیت آن است که چگونگی تبدیل حضور به حصول در فلسفه وی به صورت دقیق مشخص و مبرهن نشده است، گرچه می‌توان با استمداد از مبانی او مسیر ورود به این مبحث را گشود. مبنای او در این مساله قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی» است. می‌توان گفت ارائه نکردن یک مکانیزم شفاف در این مساله از سوی صدرا معلول آن است که اساسا وی منطقی برای تبیین چگونگی تبدیل علم حضوری به علم حصولی پیدا نکرده است. این در حالی است که منطق ارسطویی که مبتنی بر ماهیات و علم حصولی است، نمی‌تواند پاسخ‌گوی مسائل وجود شناختی حکمت صدرایی باشد.
هنر متعالی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:سید مهدی سرخان؛ استاد راهنما:رضا اکبری؛ استاد مشاور :زهیر انصاریان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اگرچه ملاصدرا به صورت منقح در آثار خود نظریه‌ای هنری را ارائه نکرده است، اما کنکاش در آثار او امکان بازسازی نظریه هنری او را که می‌توان از آن با عنوان «بازنمایی متعالی» یاد کرد، فراهم می‌آورد. این بازسازی که با روشی تحلیلی انجام می‌شود نیازمند پاسخ به این سوالات است که کیفیت تحقق هنر در نفس هنرمند چگونه است، اثر هنری چه ویژگی‌هایی دارد و سرانجام چه قواعد و ساختاری برای تعلیم‌وتربیت هنرمند وجود دارد. نتایج برآمده از مطالعه آثار ملاصدرا نشان می‌دهد که هنرمند، آفریننده اثر هنری است و هنر «ملکه راسخه»ای در نفس هنرمند است که بر اساس ملکات نفسانی او و در اثر تمرینات فراوان او و با افاضه عقل فعال در عالم خارج تعین می‌یابد. پس از صدور فعل هنری، مواجهه با اثر هنری صورت می‌پذیرد. اثر هنری موجود در خارج، عبارت است از ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه فرمی و محتوایی تفکیک‌ناپذیری که بر محمل مادی خاص آن اثر هنری رخ نموده است. کنار هم نهادن مؤلفه‌های طرح شده، از جمله منشأ زیبایی در هستی، سیر مراتب هنر در عوالم نفس انسان، صنعت عملی و ملکه راسخه هنر، ویژگی‌های فرمی و محتوایی اثر هنری، در کنار مقایسه نظرات ملاصدرا با نظریات رقیب ، شبکه‌ای مفهومی و گزاره‌ای نظریه هنری ملاصدرا را شکل می‌دهد. بر اساس این نظریه، تربیت هنرمند متعالی و خلق هنر متعالی مبتنی بر شکل‌گیری نظام تعلیم‌وتربیت هنری است تا هنرمند را هم از نظر فضیلت‌مندی اخلاقی پرورش دهد و هم فنون و مهارت‌های هنری لازم را به او بیاموزد.
بررسی رابطه‌ی مبانی و آراء خاص ملاصدرا در نفس‌شناسی (حرکت جوهری، کل القوی بودن نفس، ترکیب اتحادی با بدن)
نویسنده:
نویسنده:پریسا طاهری والا؛ استاد راهنما:عباس جوارشکیان؛ استاد مشاور :علیرضا کهنسال
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر، به بررسی و تبیین ارتباط مبانی سه اصل اساسی در نفس‌شناسی ملاصدرا می‌پردازد؛ یعنی: حرکت جوهری نفس، کل القوی بودن نفس و رابطه اتحادی میان نفس و بدن. در اندیشه ملاصدرا بنا بر تلقی خاصی که از تعریف نفس ارائه می‌شود، بدن مرتبه نازله نفس است و چیزی جدای از آن نیست؛ بنابراین نفس از ابتدای حدوث امری جسمانی است که بر اثر حرکت جوهری و تکامل وجودی تدریجاً درجات ترقی را طی می‌کند ازاین‌رو هیچ اختلاف جوهری میان نفس و بدن وجود ندارد. نفس انسانی از طریق اشتداد جوهری به کمالات لایق خویش نائل می‌گردد و نهایتاً به تجرد کامل می‌رسد. همچنین بنا بر وحدت نفس و بدن هیچ‌یک از قوای نفس حتی قوای طبیعی بدن اموری بیرون از حقیقت نفس نیستند و چون حقیقت نفس واحد است تعدد و کثرت قوا یکپارچگی و بساطت نفس را مخدوش نمی‌سازد بلکه همگی به وجود واحد نفس بازمی‌گردند. به‌این‌ترتیب از نظر ملاصدرا هریک از قوا مرتبه‌ای از مراتب نفس و یا شأنی از شئون نفس‌اند و تمام قوا دارای هویت واحد نفسانی هستند. به‌این‌ترتیب ماحصل تحلیل و جمع‌بندی رساله در خصوص سه اصل یادشده این است که این سه اصل پیوند مبنایی با یکدیگر داشته و سه ضلع اساسی و ملازم یکدیگر در فلسفه نفس‌شناسی صدرالمتألهین شیرازی را تشکیل می‌دهند.
رابطۀ نفس و بدن از منظر ملاصدرا و لوازم تربیتی و اخلاقی آن
نویسنده:
نویسنده:نصیبه محمدی؛ استاد راهنما:میثم اکبر زاده ؛ استاد مشاور :رضا رسولی شربیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع رابطۀ نفس و بدن قدمتی به اندازۀ تاریخ فلسفه دارد که امروزه در پرتو نگاه های فیزیکالیستی درغرب به مسئلۀ بدن و ذهن تقلیل پیدا کرده و یکی از مسائل موثر در حوزه های مختلف تعلیم و تربیت است . حکما رابطۀ نفس و بدن را به دو دستۀ کلی مرغ و قفس و رابطۀ ماده و صورت تقسیم می کنند .گرچه ملاصدرا نیز نفس را صورتی برای ماده می داند،اما برخلاف دیگران که نفس را روحانیه البقا و جسمانیه الحدوث می دانسته اند وی معتقد به جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است ، و نفس را در آغاز پیدایش خود نیازمند و متعلق به بدن می داند. ولی پس از گذر از این مرحله به تدریج در اثر«حرکت جوهری» خود را به استکمال می گذراند، تا زمانی که برای بقاء خودش، دیگر به بدن نیازی ندارد. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی–تحلیلی برپایۀ مطالعات کتابخانه ای تلاش می شود ضمن تبیین رابطۀ نفس و بدن از منظر ملاصدرا ، لوازم تربیتی و اخلاقی اصول انسان شناسی ملاصدرا نیز استخراج شود.می توان گفت که نگرش نوین و رویکرد عقلانی –شهودی ملاصدرا می تواند مبنایی اصیل برای تعلیم و تربیت در نظرگرفته شود از این منظر«حقیقت هر فرد»،با اعتقادات و اعمال وی و در پرتو تعلیم و تربیت ساخته می شود و هویت خودش را کسب می کند و در نتیجه، هر انسانی نوع خاصی است و ماهیت همۀ انسانها یکسان نیست. تعلیم و تربیت در اصول انسان شناسی ملاصدرا دارای لوازم و آثاری می باشد ، توجه به تربیت همه جانبۀ انسان، تقویت خود باوری وخود شکوفایی، توجه ویژه به تربیت معنوی، اهمیت تربیت نونهالان، پرهیز از تبعیض و امورکم اهمیت در تربیت. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلت گرای اخلاقی، نظریۀ اخلاقی خود را با بحث از « سعادت » آغازمی کند.هر موجود برطبق (مرتبۀ وجودی اش) از سعادت متناسب برخوردار است.از نگاه ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیاء و دیدن موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همه ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست.بنابر نوشته های ملاصدرا، آراء وی در باب لوازم اخلاقی شامل،مفاهیم و گزاره های اخلاقی، نفس انسانی و قوای آن ، خُلق، حال، ملکه، اراده و اختیار، فضیلت و عدالت،حسن و قبح، لذت، سعادت و شقاوت می باشد. غایت حقیقی علم اخلاق نیز حاصل شدن « ملکۀ عدالت » است و بدون آن نفس انسانی در راهیابی به کمال ممکن خود دچارمشکل می شود.روشن است که حصول این غایت در گرو عمل می باشد..
کارکردهای عقل در حوزه اوصاف الهی و پاسخ به چالش های فرارو از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مژگان فتاحی؛ استاد راهنما:علی ارشد ریاحی؛ استاد مشاور :حمیدرضا شاکرین
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل دارای دو کارکرد استقلالی و ابزاری در حوزه صفات الهی است. کارکرد نخست در حوزه صفات در کشف معرفت مستقل است؛ یعنی به تنهایی قادر است که درباب برخی از اوصاف الهی به نتیجه برسد. کارکرد دوم مبتنی بر کسب معرفت از نصوص دینی است؛ یعنی عقل نه به‌طور مستقل، بلکه به عنوان ابزاری در خدمت نص قرار می‌گیرد. از جمله حوزه‌های مهم معرفتی در آموزه‌های فلسفی و دینی، شناخت اوصاف الهی است. ملاصدرا با التفات به عقل و کارکردهای آن از یکسو و اهتمام ویژه به بحث از اوصاف الهی از سوی دیگر، توانسته است با به کارگرفتن دو کارکرد مذکور، در حوزه اوصاف الهی، مباحث جامع و در مواردی بدیعی را طرح نماید. وی در آثار فلسفی خود عقل را بیشتر به عنوان منبع و در آثار تفسیری و روایی خود از عقل بیشتر به مثابه ابزار مدد گرفته است. وی تلاش کرده است تا با استفاده از هر دو کارکرد، متناسب با شاخصه های هر کدام، (از جمله محوریت برهان در کارکرد استقلالی و وفادرای به ظاهر نصوص دینی در کارکرد ابزاری) به تبیین و تحلیل اوصاف الهی بپردازد. در این میان، از چالش‌های مختلفی که دربرابر دیدگاهش مطرح شده و یا احتمال طرح آن وجود داشته است، غافل نبوده و آن‌ها را در قالب اِشکال مطرح و پاسخ داده است. در این پژوهش با رویکردی تبیینی و تحلیلی ابتدا به تبیین اوصاف الهی از دیدگاه ملاصدرا براساس کارکرد استقلالی عقل پرداخته شد و مهم‌ترین برهان‌های عقلی مورد رصد قرار گرفت و سپس کارکرد ابزاری با محوریت آیات و روایات و تبیین عقلانی صفات الهی بررسی شد. اهمیت رویکرد این پژوهش در آن است که تفکیک دو کاردکرد عقل، سبب دست‌یابی به الگوی روشی ملاصدرا در تبیین و تحلیل اوصاف الهی و تفاوت‌های حاصل از آن است. حاصل رویکرد استقلالی بیانگر آن است که عقل به‌طور مستقل و بدون استناد به متون و گزاره‌های دینی، قابلیت اثبات و فهم اوصاف الهی را دارد و این یعنی زبان مشترک در میان عقلا خارج از چارچوب باورهای دینی. برونداد رویکرد ابزاری نشان‌دهنده‌ی اعتبار متون دینی و نقش-آفرینی آن‌ها در ارائه شناخت از اوصاف الهی دارد، شناختی که با به خدمت گرفتن عقل، گستره و عمق بیشتری می‌یابد. به‌طور کلی، ماحصل استفاده از هر دو کارکرد عقل در حوزه اوصاف الهی (به عنوان یک مطالعه موردی گسترده و مهم) بیانگر نکات مهمی از جمله رد اتهام التقاطی بودن فلسفه ملاصدرا از یکسو و تفسیر به رأی بودن آثار تفسیری او از سوی دیگر است.
بررسی تطبیقی حکمت در فلسفه ملاصدرا و نهج البلاغه
نویسنده:
نویسنده:رحیمه رضایی؛ استاد راهنما:مهدیه نزاکتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
حکمت موهبتی الهی است که خداوند آن را به هرکسی که بخواد اعطا می کند.حقیقت حکمت،معرفت متقن وبرهانی وعمل صائب ودرست می باشد که اگرکسی ازآن بهره مند شود،به خیرکثیر دست می یابد.ازآنجایی که اعطای حکمت ازسوی خداوند است افرادی می توانند ازآن برخوردار شوندکه زمینه های آن رادرخود فراهم نمایند.ازاین رو انسانهایی چون انبیا واولیای الهی وکسانی که رهرو راه آنها باشند،این شایستگی دریافت جکمت را پیدا می کند.در همین راستا حکمت را بر اساس تقسیم عقل به نظری و عملی به دو بخش حکمت نظری و عملی تقسیم نموده‌اند که حکمت نظری که در حیطه آگاهی و اطلاعات است را پله نردبان صعود در حکمت عملی که در حوزه عمل و رفتار است قرار داده‌اند. در این تحقیق روند تکمیلی مباحث حکمت از فارابی تا ملاصدرا به‌وضوح مشاهده می‌شود. چنانچه درروش هم همین روند وجود دارد، به‌طوری‌که از فارابی که معتقد به روش عقلی و استدلالی است شروع می‌شود تا ملاصدرا که معتقد به روش عقلی و برهانی و کشف و سیر و سلوک می‌باشد، منتهی می‌گردد. در تطبیق نظرات فلاسفه با حضرت علی(ع) که هدف تبیین عدم مخالفت فلاسفه اسلامی با اعتقادات شیعی بوده است، ملاحظه می‌شود که نظرات فلاسفه به دلیل اعتقاد شیعی به توحید و امامت در راستای نظرات حضرت است و با توجه به زمان زندگی و محل زندگی و مسافرت‌های فلاسفه‌ای چون فارابی، ابن‌سینا، سهروردی و ملاصدرا که موردتوجه این نوشتار هستند، می‌توان گفت که نظراتشان بدون تأثر از نظرات و تعاریف حضرت نبوده است، به‌طوری‌که هر چه زمان زندگی ایشان بازندگی حضرت و گرداوری نهج‌البلاغه فاصله بیشتری پیدا می‌کند، تأثیر سخنان حضرت در نگرش ایشان به مبحث حکمت و روش تبیین ایشان بیشتر می‌شود که این امر خود حاکی از هماهنگی فلسفه اسلامی با اعتقادات شیعی است و مبین تلاش فلاسفه اسلامی در مبرهن کردن اعتقادات شیعی و رساندن انسان‌ها به سعادت و کمال موردنظر دین اسلام می‌باشد.
بررسی تطبیقی صیرورت انسانی از منظر حکمت صدرایی و دانته
نویسنده:
نویسنده:احمد قطبی میمندی؛ استاد راهنما:فرح رامین,حبیب الله دانش شهرکی؛ استاد مشاور :احمد فاضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از پرسشهای اصلی در فلسفه تطبیقی، پرسش در مورد امکان گذر از محدودیتهای تاریخی است که با مسلّم انگاشتن تاریخیت اندیشه و مابعدالطبیعه به میان می آید و به دنبال فهم منطبق با واقع از مکاتب شکل یافته در دوره های پیشین تاریخی است. بدیهی است که با طرح امکان فراروی از محدودیت های تاریخی از طریق طرح نظرگاه های معتبر فلسفی در مورد حقیقت فراتاریخی، و نیز نظرگاهی در مورد صورت بندی های مختلف تاریخی تاریخیت مطلق اندیشه و مابعدالطبیعه رنگ خواهد باخت. این نظرگاه مبتنی بر یک انسان شناسی خاص است که در آن امکان وصول به حقیقت فراتاریخی برای انسان پذیرفته شده است که در وضعیت های مختلف تاریخی، محدودتر و یا گسترده تر می گردد و همین امر موجب تمایز دوره های مختلف تاریخ می گردد. حال این پرسش قابل طرح است که آیا این امکان به لحاظ تاریخی رو به فزونی دارد یا روبه کاستی؟ و میان جهت گیری انسان در وصول به حقیقت که طبیعتاً تکاملی است، و جهت گیری تاریخی بشریت چه نسبتی برقرار است؟ در مورد دو مکتب حکمت صدرایی و ودانته چنین به نظر می رسد که علی رغم پذیرش حقیقت فراتاریخی و امکان تقرب به آن، مبادی متفاوت این دو مکتب، یعنی قول به اصالت وجود در حکمت صدرایی و قول به اصالت آگاهی در مکتب ودانته، بازتاب متفاوتی در نگرش این دو مکتب در مورد تاریخ و جهت گیری تاریخ دارد. سیر از آگاهی به وجود به طور طبیعی مبین ظهور و تجلی و بنابراین به تعبیر عرفای مسلمان قوس نزول است و سیر از وجود به آگاهی مبین قوس صعود می باشد. در مکتب ودانته جهت گیری نخست مورد تأکید است و در حکمت صدرایی جهت گیری دوم. به همین جهت است که در مکتب ودانته سیر تاریخی بشریت بیشتر، و در حکمت صدرایی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. این موضوع سبب شده است تا برخی تنها صیرورت ممکن در حکمت صدرایی را همان سیر از وجود به آگاهی بدانند که جهتگیری تکاملی دارد و بنابراین در مورد سیر تاریخ بشریت نیز چنین نظری داشته باشند. اما بررسی تطبیقی این دو مکتب نشان می دهد که چنین برداشتی خطا است و می-توان سیر تاریخ از منظر حکمت صدرایی را بیشتر در انطباق با جهان‌شناسی صدرا یافت که یک سیر تنزلی است.
بودن، تبیینی نو از اصالت وجود در منظومه فکری صدرالمتألهین
نویسنده:
نویسنده:سلمان قنبری؛ استاد راهنما:حبیب الله دانش شهرکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تمایز «وجود» و «ماهیت» و تبیین چگونگی ارتباط آن‌ها با یکدیگر، از مباحث مهم فلسفه‌ی اسلامی از «فارابی» تا «ملاصدرا» محسوب می‌شود. ملاصدرا، در مواجهه با موضوع و نظریه‌های فلاسفه‌ی پیش از خویش؛ مبنای« اصالت وجود» را برگزیده و «حکمت متعالیه» را بر اساس آن تنظیم کرده است. او در روشی تعلیمی و تکاملی، با همراهی با آموزه‌ها و چارچوب-های حاکم بر فلسفه و با استفاده از شیوه‌ای خاص در نگارش؛ مسیر مباحث را به سوی نظریات نهایی و متعالی خویش، پیش برده است. سیر نظری صدرایی، با عبور از «اصالت ماهیت» و تنظیم مباحث فلسفی بر مبنای «اصالت وجود» آغاز شده و در شیوه‌ای خاص، از اصالت وجود متعارف، به مبنای «وحدت شخصی وجود» رسیده است. در این نوشتار با شیوه‌ی استنتاجی و تحلیلی و در پی کشف نظریات نهایی صدرایی در مبحث اصالت و وحدت وجود، شش فرضیه ارائه شده است. «دست کشیدن از مبنای اصالت وجود»، «اصالت به معنای اصل اول»، «اصالت ماهیت»، «اصالت کون یا اصالت بودن»، «اصالت عدم یا اصالت کمون» و «اصالت وجود به معنای اصالت بودن» فرضیه‌های قابل طرح هستند. در پایان، اصالت وجود در قامتی نو، به معنای «اصالت بودن»، ترجیح داده شده است.
حیات از دیدگاه فلسفه ملاصدرا و فلسفه زیست‌شناسی
نویسنده:
نویسنده:مریم عباس آباد عربی؛ استاد راهنما:علی حقی؛ استاد مشاور :علیرضا کهنسال
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله‌ی حیات از جمله مسائل میان رشته‌ای است که همواره برای فیلسوفان و دانشمندان علوم تجربی مطرح بوده است. فلاسفه‌ی مسلمان حیات را به لوازم آن (قدرت و علم) تعریف می‌کند. ملاصدرا نیز مانند فلاسفه پیش از خود همین تعریف از حیات را ارائه می‌کند اما وی بر خلاف پیشینیان حیات را مساوق با وجود می‌داند. از اینرو تمامی موجودات اعم از مجردات، حیوانات، گیاهان و جمادات دارای حیات هستند. تعریف حیات در فلسفه زیست‌شناسی در دو رویکرد فهرست‌محور و دانش‌محور خلاصه می‌شود، که بر اساس هر دو رویکرد حیات شامل موجودات طبیعی می‌شود که دارای آثاری از سازگاری و تکامل باشند. طبق این تعریف حیات شامل بخشی از موجودات عالم طبیعت است. از این‌رو طبق تعریف حیات به لوازم آن و طبق مبانی فلسفه ملاصدرا و مساوق دانستن حیات با وجود، رابطه مصادیق حیات بین تعریف فلسفی و زیست‌شناسی، عموم و خصوص مطلق است. بدین ترتیب در این پژوهش پس از ذکر تعاریف حیات، شباهت‌ها و تفاوت‌های این تعاریف مطرح شده است و پس از آن تفاوت‌ها و شباهت‌های مصادیق حیات از دیدگاه فلسفه‌ی ملاصدرا و فلسفه‌ی زیست-شناسی بیان شده است.
لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی ولایت تکوینی از دیدگاه صدرالمتألهین و عارف، عبدالکریم جیلی
نویسنده:
نویسنده:راضیه نیکی؛ استاد راهنما:سعید رحیمیان؛ استاد مشاور :نعمت اله بدخشان,عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبنای حقیقی اسلام و بلکه تمام ادیان آسمانی توحید است. بر اساس آموزه‌های روایی و عرفانی، آنگاه که توحید ظهور، بروز و تفصیل می‌یابد، در وجه ولایت تکوینی انسان کامل رخ می‌نمایاند. چنین نسبتی میان توحید و ولایت، معرفت به ولایت را همسنگ معرفت به توحید قرار داده و اهمیت بحث در باب ولایت را روشن می‌کند. یکی از فروعات مهم این مبحث، بررسی و تبیین لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی و انسان‌شناختی ولایت تکوینی انسان کامل، حقیقت محمدیه (6) است. هدف این رساله، آن است که این لوازم و برآیندها را از دیدگاه دو متأله بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و عارف، عبدالکریم جیلی مورد بررسی و تطبیق قرار دهد. لوازم و برآیندهای هستی‌شناختی ولایت تکوینی انسان کامل در قوس نزول، مشتمل بر افاضات تکوینی و تشریعی است. وجودبخشی و ایجاد کثرات و به تعبیری خالقیت و فاعلیت انسان کامل در تمام مراتب عالم هستی، ابقاء و تکمیل وجود آنان، شفاعت، اعجاز و تصرفات تکوینی، از جمله افاضات تکوینی انسان کامل است. اموری مانند هدایت خلق به صراط مستقیم و زمامداری جامعه نیز از جمله افاضات تشریعی اوست. مهم‌ترین لازمه ولایت تکوینی در قوس صعود، بازگشت جمیع موجودات عوالم هستی به انسان کامل است. جامعیت وجودی و عصمت تکوینی نوع انسان نیز از جمله لوازم و برآیندهای انسان‌شناختی ولایت تکوینی اوست. در این مبحث، رویکرد صدرالمتألهین، آمیزه‌ای اعتدالی از رویکرد فلسفی و عرفانی است، درحالی‌که عارف، عبدالکریم جیلی، غالباً رویکرد عرفانی محض و بلکه وحدت وجودی صرف داشته و بیانات وی مملوّ از تعابیر ویژه‌ای است که تنها بدو اختصاص دارد.
  • تعداد رکورد ها : 4956