آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 38
نظریه معناداری دونالد دیویدسون برای زبان طبیعی با تکیه بر کتاب inquiries into truth and interpretation
نویسنده:
پدیدآور: محمد حسین سعیدی ؛ استاد راهنما: حسین واله ؛ استاد مشاور: علی حسینخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مسئلهی اصلی پژوهش ما،معطوف به دو پرسش اصلی فلسفهی زبان میباشد؛1-معنا چیست2- چه چیزی یک عبارت زبانی را معنادار میکند؟.با توجه به این دو پرسش،مسئلهی اصلی پژوهش ما این است که یک نظریهی معناداری چگونه باید تنظیم شود و فرم صحیح قضایایی که ارائه دهندهی معنای صحیح یک جمله میباشد،چگونه است؟. دیویدسون پیشنهاد میدهد که بهترین فهم از معنا از طریق مفهوم صدق به دست میآیدو بنابراین،بهترین راه برای ارائهی یک نظریهی معنا،تمرکز بر شروط لازم وکافی برای ارائهی یک نظریهی با کفایت (adequate)صدق است.بنابراین،برای ارائهی یک نظریهی معنا برای هر زبان، باید به نظریهی صدقی متکی بود که در قضایای خود،شرط صدق هر جمله بالفعل و بالقوه از این زبان را ارائه میدهد. دیویدسون تلاش میکند تا تبیینی ارائه کند که چگونه میتوانیم یک نظریهی صدق نظاممندرا که توسط تارسکی گسترش داده شده است را به عنوان نمونه ای برای نظریهای برای نظریهی معناداری ترکیبی برای زبان طبیعی استفاده کنیم. نظریهی صدق تارسکی معنای جملات را براساس شرایط صدق آنها و وجوه ترکیب شدن اجزای جمله(یعنی مشارکت یا سهم این اجزا در تعیین معنای جمله)،به دست میدهد.به نظر دیویدسون یک نظریهی صدق در قالبی مشابه با آنچه تارسکی در ذهن داشت،وقتی ملاکها و محدودیتهای مورد نظر دیویدسون را برآورده سازد،میتواند عمل تعبیر و ارائهی معنای جملات را به انجام برساند؛اما این نظریهی صدق و خروجیهای آن به آزمون تجربی درآیند و این آزمون تجربی تجربی،در واقع،تایید(تجربی) این نظریه از سوی تعبیرگر در فرایند تعبیر رادیکال است.معبر،فرضیههایی را به عنوان اصول موضوعه نظریهی صدق وضع میکند،و آنها را با شواهدی از رفتار گوینده و موقعیت مشترک میان او و گوینده به دست میاید،ارزیابی میکند.در ادامه،قضایای مود نظر خود جملات (-T) که شروط صدق جملات را ارائه میدهند،از این اصول موضوعه استنتاج میکند. دیویدسون در بحث تعبیر رادیکال،فرضی را در مور یک کاربر زبان (مثلا فارسی زبان) مطرح میکند که در آن فرض،کاربر زبان قصد شناخت سخن گوینده دیگررا دارد و هیچ شناختی از آن زبان این گوینده ندارد.این تعبیرگر نه معنای الفاظی را که او به کار میبرد،میداند و نه از افکار او آگاهی دارد.این شخص تنها به شواهد رفتاری از گوینده،موقعیت و چند رویداد مشترک دسترسی دارد. این شخص که اکنون «معبر رادیکال » نامیده می شود، می تواند در فرآیندی کـل گرایانـه، بـه فهمی از زبان این گویندگان برسد . معبر از عبـارت هـایی کـه گوینـد گان، در موقعیـت هـای خاصی بیان می کنند، آغاز و سعی می کند ارجاع و مصداق های اجزای این عبارت ها را بیابد و از این موارد، شرط صدق آنها را استنتاج کند . این معبر، گوینـدگان آن زبـان ناشـناخته را عامل هایی عاقل در نظر می گیرد که همچون خود وی، باورهای منسجم و اغلب، د رستی در باب جهان خارج دارند . معبر می داند که گویندگان آن زبان جمله های خاصی را فقـط، اگـر موقعیتهای خاصی وجود داشته باشد، صادق میدانند. دیویدسون زمانی میتواند نظریه صدق به شکل تارسکی به صورت موفقیّتآمیز به کار گیرد که محدودیت سازندهای را برای تعبیرگر رادیکال بر اساس موضوعهی مشخص تعیین کند. چنین نظریه ای باید بدست یک تعبیرگر که بدنبال فهم یک زبان دیگر است ساخته شود و صدق و کذب آن توسط وی مورد سنجش قرار گیرد؛ این تعبیرگر از شواهد رفتاری گوینده استفاده می کند تا قضایای نظریه خود را بسازد.
نسبت رفتارگرایی معرفت شناختی با نفی پلورالیسم معرفتی در نگاه دیویدسون
نویسنده:
سعیده کوکب
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلة مورد بحث در این مقالهنسبت بینرفتارگراییمعرفت شناختی و پلورالیسم معرفتی یا نسبی گرایی است. آیا می توان از طرفی به رفتارگرایی اعتقاد داشت، و نظریة بازنمایی را کنارگذاشت، اما از طرف دیگر پلورالیسم معرفتی را انکار کرد و پذیرفت که حقیقت یا صدق نقش کلیدی و مهمی در فهم ما دربارة جهان و دیگر اذهان ایفا می کند؟ در این مقاله سعی بر این است که پاسخ مثبت دونالد دیویدسون به این سؤال مورد بررسی قرار گیرد و نظر انتقادی او به رویکرد ریچارد رورتی، که برای حقیقت هیچ جایگاه فلسفی قائل نیست، مطرح گردد.
نسبیت گرایی اخلاقی به عنوان موضعی معرفت شناختی (دیدگاه دیوید ونگ)
نویسنده:
مسعود صادقی علی آبادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
نسبیت گرایی معرفت شناختی در اخلاق، با پذیرش دست کم برخی تفاوت های اخلاقی به این تفاوت ها بر حسب ارزش های معرفتی مانند صدق و توجیه پذیری عطف توجه می کند. ارایه تحلیلی نسبیت گرایانه از گزاره های اخلاقی که هم اطلاق اصطلاحات معرفتی در آنها را بپذیرد و هم تفاوت های اساسی و اختلاف های حل ناشدنی را تبیین کند بخش محوری تلاش دیوید ونگ، فیلسوف چینی الاصل آمریکایی است که تحولات اخیر در فلسفه زبان را نیز مدنظر قرار داده است. این جستار در پنج بخش تنظیم شده است: مقدمه؛ تحولات اخیر در فلسفه زبان؛ نقص های نظریات نسبیت گرایانه پیشین؛ تحلیل نسبیت گرایانه ونگ از گزاره های اخلاقی؛ بررسی و نقد تحلیل نسبیت گرایانه ونگ.
صفحات :
از صفحه 149 تا 182
نگاهی بر تأثیرپذیری جان مک داول از دیویدسون و فرگه در نظریه ی معنا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
دیویدسن، هابرماس، و ایدۀ اینترسوبژکتیویته
نویسنده:
محمد رضا اسمخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این مقاله، ابتدا می‌کوشم توصیفِ مختصری از مسئلۀ کانونیِ فلسفۀ مدرن؛ یعنی نسبت سوژه-اُبژه و راه‌حل‌های ممکن برای آن ارائه دهم. سپس می‌کوشم با رهیافتِ مقایسه‌ای به توضیحِ نقاطِ مشترکِ راه‌حلِ دو فیلسوفِ معاصر، یعنی دیویدسن و هابرماس، به این مسئله بپردازم. این راه‌حل که بر ایدۀ اینترسوبژکتیویته تکیه دارد در این حکم خلاصه می‌شود که رابطۀ سوژه و اُبژه در بستری اینترسوبژکتیو قوام می‌یابد. نکتۀ مورد تأکیدِ این مقاله این است که هرچند این دو فیلسوف از چارچوب‌های فلسفیِ متفاوتی تغذیه می‌کنند، ولی عملاً از جهتِ نحوۀ مواجهه اشان با این مسئله همگرایی‌های زیادی دارند. بدین منظور، هدف این است که وجوهِ مشترکِ کارِ ایشان در چند بُعد تحلیل و بررسی می‌شوند: چرخش زبانی؛ ایدۀ مثلث‌بندی در برابر جهان های سه‌گانه؛ «مفاهمه/ارتباط» به منزلۀ بنیادِ زبان؛ «عقلانیت مشترکِ» سوژه‌های زبانی معرفتی: اصل همدلی در برابر ادّعاهای اعتبار؛ و درنهایت ظرفیتِ «گفتگوی بیناشخصی» برای برقراریِ ارتباط بین اندیشه‌ها یا چارچوب‌های فکریِ متفاوت.
صفحات :
از صفحه 33 تا 60
دلالت بدون مدلول در اسامی خاص
نویسنده:
محسن زمانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
دو رویکرد میلی و توصیفی در معناشناسی نام های خاص، هر کدام برآوردگار شهودهایی و در عین حال ناقض شهودهایی دیگرند. سینز بوری کوشیده است تا با معرفی نظریه دلالت بدون مدلول(RWR) ، نظریه ای بینابین دو نظریه فوق ارایه دهد. در این مقاله، ابتدا به انگیزهای معرفی RWR، همچون حل برخی مشکلات در متون موجهه، به دست دادن معناشناسی ای درخور برای نام های تهی و وفاداری به نظریه معنای دیویدسون، پرداخته می شود و سپس نظریه مختار او تقریر و نقد می شود. در بخش آخر، کوشش می شود برخی مسایلی که برای نظریه میلی مطرح شده است، حل شود. از آنجا که RWR بیشتر نظریه ای میلی است تا توصیفی، این خود می تواند نشان دهد که بیش از دو نظریه پیشین، برآوردگار شهودهای ماست.
صفحات :
از صفحه 167 تا 186
فیلسوف امریکایی [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
جووانا بورادوری
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
chicago And London: the university of chicago press ,
چکیده :
فیلسوف امریکایی مجموعه‌ایست از نه گفت‌و‌گو با برجسته‌ترین فیلسوفان امریکا در نیمهٔ دوم قرن بیستم: کواین، دیویدسون، پاتنم، نوزیک، دانتو، رورتی، کَوِل، مک‌اینتایر، و کوون. در این گفت‌و‌گوها با مهم‌ترین چهره‌های فلسفهٔ امریکا، جووانا برادوری کوشیده است تا طیف وسیعی از مباحث تاریخ اندیشهٔ امریکایی را بررسی کند. فیلسوف امریکایی را یکی از نخستین بررسی‌های انتقادی دربارهٔ پس‌زمینهٔ تاریخی و نهادیِ شکل‌دهندهٔ فلسفهٔ معاصر امریکا دانسته‌اند.
فیلسوف امریکایی
نویسنده:
جووانا بورادوری؛ ترجمه: میثم محمدامینی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: فرهنگ نشر نو,
چکیده :
فیلسوف امریکایی مجموعه‌ایست از نه گفت‌و‌گو با برجسته‌ترین فیلسوفان امریکا در نیمهٔ دوم قرن بیستم: کواین، دیویدسون، پاتنم، نوزیک، دانتو، رورتی، کَوِل، مک‌اینتایر، و کوون. در این گفت‌و‌گوها با مهم‌ترین چهره‌های فلسفهٔ امریکا، جووانا برادوری کوشیده است تا طیف وسیعی از مباحث تاریخ اندیشهٔ امریکایی را بررسی کند. فیلسوف امریکایی را یکی از نخستین بررسی‌های انتقادی دربارهٔ پس‌زمینهٔ تاریخی و نهادیِ شکل‌دهندهٔ فلسفهٔ معاصر امریکا دانسته‌اند.
استعاره و علم تجربی
نویسنده:
حسین شیخ رضایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
در این نوشته پس از بررسی مختصری در باب وجوه مختلف پدیده استعاره و مروری کوتاه بر سیر تحول این مفهوم، به دو رویکرد قرن بیستمی به استعاره (متعلق به بلک و دیویدسن) اشاره خواهد شد. آن گاه به بررسی نقش استعاره در فلسفه علم می پردازیم. ابتدا نشان خواهیم داد که استعاره چگونه نقش پر کردن خلاءهای زبانی علم را بر عهده دارد: زبان علم بدون استعاره نمی تواند هم پای محتوای رو به توسعه آن پیش رود. آن گاه به مقوله مهم تر جایگاه استعاره در توسعه نظریه های علمی و نقش استعاره در پیشرفت علم خواهیم پرداخت. استدلال اصلی این نوشته آن است که نه الگوی بلک و نه الگوی دیویدسن نمی توانند به تنهایی از عهده نشان دادن نقش استعاره در علم برآیند. پیشنهاد نگارنده آن است که تلفیقی از این دو دیدگاه لازم است تا بتوان دو مرحله مهم پیشرفت علم را توضیح داد. الگوی دیویدسن برای توضیح نقش راهنما و سرنخ بودن استعاره مناسب است و الگوی بلک برای توضیح نقش شناختی استعاره در علم کارآمد خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 57 تا 74
بررسیِ انتقادی ماهیّتِ «قصد» از دیدگاه دونالد دیویدسُن و صدرالمتألّهین
نویسنده:
فاطمه سادات کتابچی ، کرامت ورزدار
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله اساسیِ این پژوهش بررسی و واکاویِ تعریفِ قصد/عمد در فلسفه‌ی دیویدسُن و صدرالمتألّهین و هدف از آن تمایزِ کُنشِ قصدی از غیرِقصدی است. روشن شدنِ ماهیّت این کُنش و تعریفِ دقیقِ آن، در حکمتِ عملی و علومی همچون فقه، حقوق و اخلاق حائزِ اهمیّت است؛ زیرا موضوعِ این علوم، کُنشِ قصدی یا همان عمل است. دیویدسُن قصد را یک حالتِ ذهنیِ مستقلّ نمی‌داند و آن را به علیّتِ باور و میل در نسبت با انجامِ یک عمل تحویل می‌کند؛ بنابراین یک فعل، قصدی است اگر و تنها اگر معلولِ میل و باورِ عامل باشد. صدرالمتألّهین نیز در بابِ قصد تحویل‌گراست امّا برخلافِ دیویدسُن کُنشِ قصدی را عملی ناشی از اراده و آگاهیِ مرتبه دوّمِ عامل به غرضِ فعل می‌داند. نتایجِ این پژوهش که بر اساسِ روشِ توصیفی - تحلیلی و از طریقِ تحلیلِ لوازمِ منطقیِ مفهومِ قصد به‌دست‌آمده‌است نشان می‌دهد تعریفِ دیویدسُن بخاطرِ اشکالاتی همچون عدمِ تحویلِ میل به اراده و اشکالِ انحراف در سلسله‌ی علّی مانعِ اغیار نیست؛ در نتیجه تعریفِ صدرالمتألّهین از قصد و کُنشِ قصدی قابلِ دفاع‌تر از تعریفِ وی است.
صفحات :
از صفحه 173 تا 194
  • تعداد رکورد ها : 38