آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1199
موت‌ الانسا‌ن‌ فی‌ الخطا‌ب‌ الفلسفی‌ المعا‌صر
نویسنده:
مارتین هايدگر، کلود لوی استروس، میشل فوکو؛ مترجم: عبدالرزاق دوای
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
زبان و گفتمان الهیاتی در آدولف گشه [پایان نامه پرتغالی]
نویسنده:
Alexandre Patucci de Lima
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : زبان به موضوع اصلی در اندیشه معاصر تبدیل شد. در سنت کلاسیک تا اوایل قرن بیستم، اساساً به عنوان ابزار فکری صرف طراحی شده بود. این رویکرد به زبان به عنوان ابزار تفکر، منجر به جستجوی زبانی جهانی، خنثی و عینی با هدف ساختن علم شد. به این ترتیب، فلسفه نیز در اوایل قرن بیستم، از برخی جریان‌ها (پوزیتیویسم، فلسفه تحلیلی، حلقه وین) به عنوان تحلیل زبان پیش رفت تا آنچه را که باید گزاره‌های معنادار تلقی شود که دانش را تجمیع می‌کند، از تحلیل منطقی-ریاضی. و به ویژه از تأیید تجربی. در پرداختن این فیلسوفان، گزاره های متافیزیک، اخلاق، دین و الهیات بی معنا تلقی می شوند. این رویکرد، همراه با عوامل دیگر، زبان کلامی را زیر سؤال می برد. با این حال، در قلب فلسفه، مسائلی عمیق تر شد که امکان بازیابی ارزش چندین شکل دیگر از زبان ها را فراهم کرد. فهمیده شد که زبان علمی تنها زبانی نیست که دانش را منتقل می کند، بلکه بازی های زبانی وجود دارد. رویکردهایی مانند ویتگنشتاین، هایدگر، لویناس و پل ریکور چنین جنبه متکثری زبان را تعمیق بخشیدند. بنابراین، راه‌هایی گشوده شد که الهیات بتواند (و باید) ماهیت زبان خود را بازتاب دهد. به این ترتیب آدولف گشه به وجود می آید. او به طور سیستماتیک به موضوع زبان الهیات نمی پردازد، حتی الهیات او نیز به صورت سیستمی یا کتابچه راهنمای بزرگ ساختار یافته است. او بخش‌هایی از تأمل را ارائه می‌کند که به ما امکان می‌دهد به موضوع فکر کنیم. به عقیده گشه، باید دوباره شنید و ارزش سخنان ایمان را بازیابی کرد. از نظر او، الهیات سخنی کاملاً در مورد انسان و برای انسان دارد. در گفتگو با فرهنگ معاصر، گشه قصد دارد عقلانیت خاص زبان و گفتمان ایمان را نشان دهد و از این طریق اعلام کند که خداوند مژده ای برای انسان است.
هایدگر عربی: آخرین دیدار با دکتر عبدالرحمن بدوی (گفتگوی نشریه «المجلة» با عبدالرحمن بدوی)
نویسنده:
پاسخ دهنده: عبد الرحمن بدوي
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
حوزه نت (به نقل از: مجله پگاه حوزه هجدهم تیر 1384، شماره 162 صفحه 24),
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
آخرین دیدار با دکتر عبدالرحمن بدوی؛ پیش درآمد: چنان که برای فاضلان پژوهنده پیداست، «عبدالرحمن بدوی» در پهنه معارف اسلامی آثار پر حجمی نگاشته که شهره است. وی با سرنامه «دراسات اسلامیة» بیش از پانزده عنوان (که گاه هر یک به پانزده مجلد سر می زند) آثار اسلامی خود را منتشر ساخته است؛ با آثاری چون شخصیات قلقة فی الاسلام، الشیعة و الخوارج، و افلاطون فی الاسلام، شهیدة العشق الالهی، تاریخ التصوف فی الاسلام، شطحات الصوفیة، الانسان الکامل فی الاسلام، دفاعاً عن القرآن ضد منتقدیه، الفرق الاسلامیة...، التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة و... گفتنی است که شخصیت صاحب اثر را نمی توان از اثر جدا دانست. تا جایی که برخی آورده اند: «روش هر کس عین شخصیت اوست». بدین جهت جا دارد که بدانیم در پس آثار بدوی، چه شخصیتی نهفته است؛ گرچه از زاویه دید، یک خصم باشد. نکته دیگر اینکه از خلال آنچه می آید، خواننده ریزبین در خواهد یافت که جریان های فرهیخته و فعال عربی، در چه فضایی حضور دارند و رو به کجا و به چه جایی راه می برند. بدوی در نگاشته هایی که می آید، به معارف اسلامی به معنی عام کلمه اشاره دارد که خود آنها را «دراسات اسلامیة» نام نهاده است. چندی پیش شرح حال خود نوشت عبدالرحمن بدوی، در دو جلد نشر یافت. پس از این مجله عربی «المجلة»، تلاش کرد تا مصاحبه ای در این باره با خود او انجام دهد. از اتفاق، این مصاحبه نیز به بی مهری و درشت گویی راه برد و ناتمام بماند. مصاحبه کننده، عثمان تزفارت نیز گزارش مصاحبه خود را با عنوان «عبدالرحمن بدوی زخمی در قلب فرهنگ عربی! منتشر کرد. استاد علی العمیم هم در جو پر تنش، ناکامیاب مصاحبه و جنجالی که کتاب در پی داشت، مقاله ای تند، گزنده و گاه دور از نزاکت، علیه بدوی به نگارش درآورد که خشم و خروش حاصل از این دیدار را نشان می دهد. در بر گردان این مسائل، تلاش شد تا اهم مطالب آورده شود؛ گرچه ناگفتنی و ناشایست بنماید تا چند و چون برخوردها و بگو مگوها در آن دیار معلوممان شود. آنچه در پی می آید نخست نگاشته استاد العمیم و سپس چکیده مصاحبه است. عبدالرحمن بدوی، نماد یک بحران در فرهنگ عربی بدوی با آنکه در فضای فکری و فرهنگی جهان عرب چهره ای شاخص است، اما فرهیختگان و پژوهندگان جهان عرب، کمتر وقعی به او نهاده اند. اگر در آثاری که برای جریان های فلسفی دنیای عرب تاریخ نگاری می کنند و طرح های یاد شده را بر می رسند، از او یادی شود، به عنوان چهره ای اگزیستانسیالیست که با هایدگر، فیلسوف آلمانی پیوند مستقیم دارد، مختصر و کوتاه یاد می شود، چنان که نام وی در گفت و شنودهای حاشیه ای کتاب های کلاسیک فلسفی که دوستان فلسفه پژوه مصری وی سامان داده اند، آمده است. با آنکه بسیاری از کتابهای او چون التراث الیونانی، الفکر الغربی الحدیث، التراث العربی اسلامی و... برای پژوهندگان عرب، کتاب های مرجع به شمار آمده، چرا این نام برجسته، با این همه تولید علمی سرشار، با بی مهری و اهمال روبه رو شده است؟ پیش از این عدم هم صدایی وی با جریان های فکری چون جریان رادیکال را که تأثیر نیرومندی بر اندیشه نخبگان فرهیخته داشتند، دلیل این مسئله می دانستیم. آنگاه که وی مجبور شد، یادی از کارل مارکس و فلسفه او بکند، صفحه های اندکی به وی اختصاص داد و در شناساندن خود و فلسفه اش دو برابر صفحه هایی که درباره کارل مارکس نوشته بود، نگاشت! معرفی دراز دامن خود، بازتابی از احساس حاد عدم اعتراف به او است که بی شک او را نسزد. آنچه حیرت مرا برانگیخت این است که مارکسیست های اهل فلسفه بررسی های ناقدانه ای به دست اندرکار دیگری در فلسفه، یعنی «زکی نجیب محمود» که از اندیشمندان محافظه کار به شمار می رود، وارد آوردند که وضعیت منطق وی را مایه بررسی، کشاکش و اختلاف قرار داد. این رویداد مرا وادار داشت که گمان برم، مشکل در شخصیت خود بدوی است؛ خاصه که از سوی همه طرف های اندیشمند نادیده گرفته شده است. وقتی «شرح حال» را خواندم، آن گمان به یقین راسخ بدل گردید که مشکل در خود شخصیت وی است. «شرح حال خود نوشت» بدوی، شک شرح حال یک ناکام است. و به هر تقدیر این اهمال، ستمی است که بر وی روا شده است. پژوهندگان فلسفه در مغرب عربی تلاش دارند این ستم تحقیرآمیز را رفع کنند، مصریان نیز از ایشان پیروی کردند. گویا اهتمام دیر هنگام به وی در پاسخ فریادهایی بود که به التفات به این شخصیت برجسته فرا می خواند. فرهیختگان رادیکال هم در چارچوب گرایش عام لیبرالیستی که در آن به بعضی از شخصیت ها اعاده اعتبار شد، به وی اعتراف کردند ولی این اهتمام دیر وقت نتوانست از درجه احساس ناکامی که درگیر آن است، بکاهد. بدین سبب به شکلی ناشایست، متعرض شخصیت های فرهنگی مصری که بیشتر در قید حیات نیستند، گردید، اما از زندگان هرگز به چیزی که نپسندند خورده نگرفت. جالب است که ناسزاگویی شامل فؤاد زکریا نگردید با آنکه وی کتابی درباره «نیچه» نگاشت که نوشته عبدالرحمن درباره نیچه را از رده خارج کرد. چنانکه در اواسط دهه هشتاد میلادی مقالاتی منتشر کرد که از خلال آن آرای ناقدانه ای نسبت به فلسفه عبدالرحمن ابراز داشت. علت خودداری از نقد فؤاد زکریا، توان محاجه گر فؤاد زکریاست. این ناسزاگویی دامن گیر استاد امام عبدالفتاح امام و امام بدرالدین الریب نشد که عبدالرحمن را به شکل گزنده ای به نقد گرفتند. عبدالرحمن دانشمندی دائرة المعارفی و پژوهنده ای موشکاف است ولی طبع او به محاجه متین و نیرومند خو نگرفته است؛ از این رو در جریان دانشوری خود از رویارویی مستقیم ابا داشته است. داستان وی با عقاد که در «شرح حال خود نوشت» آورده، این جنبه را روشن می سازد. با آن که علم عبدالرحمن و فرهنگ او ژرفناک تر بود. دانستی است که مصریان فلسفه پژوه ادعا دارند که عبدالرحمن بدوی تقریباً تنها کسی است که دائرة المعارف ها و معاجم بیگانه به او اشارت دارند. آیا اگر عبدالرحمن از «سامی نبودن» خود پرده بر می داشت چنانکه در شرح حال خود کرده، باز هم نام وی در دائرة المعارف ها و معجم های ایشان می آمد یا از چنین شرافت علمی بی بهره می ماند؟! پرسش در خور طرح این است که چه چیزی موجب آمد که از نازیسم آلمانی به دفاع برخیزد؟ گمان ندارم که انگیزه، شوق به ایده ای بود که دل مشغولی دوران جوانی او بود؛ یعنی اگزیستانسیالیزم آلمانی. در واقع انگیزه او از عدم اعتراف مؤسسات علمی غربی به او، به عنوان فیلسوف اگزیستانسیالیست و مقلد مو به موی «مقولات محوری» گفتمان استشراق، نشأت می گیرد. وی به بیش از اعتراف مختصر در دائرة المعارف ها و معاجم غربیان امید بسته بود و انتظار داشت کتاب های عربی وی را به زبان های خود ترجمه کنند و از مؤسسات برجسته علمی آنان جایزه دریافت کند ولی هیچ یک از اینها صورت نگرفت. بدین جهت از مخالف نقد مستشرقان به ناقد آثار ایشان تحول یافت. هم اوست که فروخ و محمد البهی و ادوارد سعید را یک کاسه کرد و آثار ایشان را فرا آمده از قدرنشناسی و جهل می دانست و تهی از هر نوع انصاف! افزون بر این، وی آن آثار را دارای خطاهای فاحش می شمرد که استشراق را هول انگیزه می نماید و به آن دروغ بر می بندند. عبدالرحمن، سارتر فیلسوف را تسخیف می کند با این وجود، کتاب اصلی سارتر «هستی و نیستی: پژوهشی در انتوالژی پدیدارشناسی» را به عربی بر می گرداند. چند سال پیش ناصیف نصار در روزنامه «الحیاة» نوشت: این ترجمه خطاهای پرشمار دارد. محتوای این سخن آن است که جوانان اگزیستانسیالیست در انتهای دهه شصت میلادی، از طریق ترجمه ای پر غلظ طرفدار نحله ای فلسفی شدند. آنچه به گفته ناصیف نصار را اعتبار بخشد این است که عبدالرحمن از باز چاپ ترجمه ای که تاریخ نشر آن اگوست 2966 م. است سرباز می زند که موجب گردید، نرخ آن در بازار خواستاران کتاب های کمیاب، فزونی یابد. مصاحبه؛ اشاره! کتاب «سیرة حیاتی» یا سرگذشت من اثر عبدالرحمن بدوی، به دلیل گفته ها و آرای جدلی ای که در بردارد، گروه های فرهنگی و تبلیغاتی را سراسیمه کرد. نویسنده درباره شیوخ الازهر آورده است که ایشان خلق و خوی طمع ورز دارند و برای وصول به پست های کلیدی، از به کارگیری پست ترین ابزارها نیز هیچ ابایی ندارند. درباره «محمد عبده» هم گفته است که اصلاح طلبی دینی وی ادعایی بوده و تمام اجتهاد او در اصلاح دین، در مباح ساختن «کلاه شاپو» خلاصه می شود، به همین منوال در مورد «احمد امین» می گوید که وی مردی کینه جو و تنگ نظر بود که رشک به هر که برتر بود، قلب او را می خورد! و دکتر «فؤاد بستانی» را نادان، دجال و ذاتاً افعی وصف می کند. دکتر طه حسین را نیز متهم کرده که دست نشانده پلیس بود و از دانشجویان دانشگاهی که ریاست آن را داشت خبر چینی می کرد. قضیه به اینجا پایان نمی پذیرد؛ چرا که وی، از همه مردمان مصر انتقاد می کند و درباره آنان می نویسد: «آنان در آنچه می خوانند و می شنوند تمحص نمی کنند و هر چیزی را تا وقتی که به منافع شخصی آنان مربوط نشود، تصدیق می کنند. مصریان مردمانی هستند که شیفته تشییع جنازه هایند!» از زمانی که این «سرگذشت خود نوشت» نشر یافته، غوغایی دامنه دار در گرفته که همچنان ادامه دارد. نشریه «المجلة» در درازنای چند هفته، کوشش کرد که مصاحبه ای با عبدالرحمن بدوی سامان دهد که سرانجام به نتیجه رسید و در موعد مقرر، مصاحبه آغاز شد، اما شیوه های ژورنالیستی، عبدالرحمن بدوی را به ستوه آورد و از کوره بدر کرد تا اینکه توافق شد، پرسشهای پیشنهادی خود او مطرح گردد ولی این راه حل هم نتوانست از شدت تنش بکاهد و مصاحبه آسوده به سرانجام برسد!
صفحات :
از صفحه 24 تا 0
موت الانسان فی الخطاب الفلسفی المعاصر: هیدجر، لیقی سرویس، میشیل فوکو [کتاب الکترونیکی]
نویسنده:
/ عبدالرزاق الداوی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
اخلاق تفکر در هایدگر، برونو و اسپینوزا [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Riccardo Finozzi
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این اثر مواجهه با ادعای هایدگر مبنی بر پایان یافتن فلسفه است. مواجهه با این ادعا برای ما به شکل ایجاد روشی جدید یا طرح پرسشی جدید نبوده است، بلکه جستجوی ناهنجاری در آنچه هایدگر به عنوان پایان یافته حکم می کند، یعنی فلسفه به مثابه متافیزیک است. به نظر می رسد هایدگر در مواجهه تاریخی خود با تاریخ اندیشه، نویسندگانی را که در تعریف او از متافیزیک نمی گنجند، کنار گذاشته، کنار گذاشته یا فراموش کرده است. ما جووردانو برونو و باروخ اسپینوزا را انتخاب کرده‌ایم، متفکران متافیزیکی که رویه‌ای فلسفی را انجام داده‌اند که قصد تخریب ذهنیت را ندارد، اما در واقع بدون نیاز به آن آغاز می‌شود. تولد سوژه به‌عنوان واقعیت زمینه‌ساز، با دکارت تأیید می‌شود و مدرنیته را آغاز می‌کند که به گفته هایدگر، فلسفه را فرسوده می‌کند و آن را به آغوش علم و فناوری مدرن می‌کشاند. برونو و اسپینوزا به ترتیب مقدم و پیرو تولد مدرنیته و علم مدرن هستند که با چشمی غیر از موضوع مدرن به آن می نگرند. به دنبال رویکردهای متفاوت آنها به فلسفه، ما همچنین رابطه آنها را با اومانیسم رنسانس که هایدگر آن را به عنوان تکرار تاریخی جهان روم رد کرده و به عنوان انحرافی از خاستگاه یونانی اندیشه تلقی می شود، بررسی خواهیم کرد. ما نشان خواهیم داد که چنین اخراج چقدر عجولانه است. هدف ما این است که نه تنها نشان دهیم که هایدگر اشتباه می کند، بلکه اگر تفکر غربی حاوی بذرهای غایت خود باشد، درک متفاوتی از جهان غرب و دستاوردهای آن نیز دارد. این سه نویسنده بر اساس هستی شناسی، عرفان شناسی و اخلاق درگیر خواهند شد و با این حال ما کل این کار را به عنوان یک اخلاق کلی تعریف کرده ایم. اخلاق تفکر نوعی عمل فکری است که می خواهد با درک خود نه به عنوان سوژه ای منزوی و ارباب طبیعت، بلکه به عنوان مکانی که در آن وحدت و کثرت طبیعت اندیشیده می شود، امکان سکونت در جهان خود را برای انسان غربی تصور کند. همزمان.
هوسرل ومعاصروه: من فينومينولوجيا اللغة إلى تأويلية الفهم
نویسنده:
فتحي إنقزو
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دارالبیضاء - مغرب / بیروت - لبنان: المرکز الثقافی العربی,
کلیدواژه‌های اصلی :
تحلیل مواجهه الهیات تومیستی ژیلسون و ماریون با وجودشناسی هیدگر
نویسنده:
علی سنایی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این نوشتار رویکرد ژیلسون و ماریون به وجودشناسی هیدگر تحلیل می­گردد. در ادامه سعی می­شود که علاوه بر بزرگ­نمایی کردن جنبه­های مختلفی از اندیشه هیدگر که مورد توجه ماریون و ژیلسون قرار گرفته است، آراء این دو متفکر نوتومیست مورد مقایسه قرار گیرد. ماریون به عنوان نوتومیست معاصر تحت تأثیر آرای ژیلسون است. نقطة اتصال این دو متفکر نوتومیست این است که بخشی از دیدگاه­های خود را در تقابل با وجودشناسی هیدگر مطرح می­کنند. هرچند آنها مواجهه انتقادی با هیدگر دارند ولی در برخی مواضع از او متأثر شده­اند. ماریون به پیروی از هیدگر شعار پایان متافیزیک را سر می­دهد ولی برخلاف هیدگر معتقد است که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. این در حالی است که ژیلسون راه برون­رفت از مشکلات مدرنیته را مابعدالطبیعه­ای می­داند که مبدأ و غایت آن فعل محض هستی باشد و از این جهت وجودشناسی آکویناس را اصیل­ترین مابعدالطبیعه می­­انگارد. ماریون به تبعیت از ژیلسون معتقد است که رویکرد ماهوی دنزاسکوتوس و دکارت به وجود، موجب نگرش نهیلیستی در دورة معاصر شده است و برای رفع این مشکل باید به دلالت­های تنزیهی که مندرج در آنالوژی آکویناس است، توجه کرد تا زمینه برای تجدید نوعی الهیات سنتی که فارغ از مفاهیم متافیزیکی باشد، فراهم شود.
صفحات :
از صفحه 50 تا 70
بررسی و نقد مبانی انسان شناختی علوم اجتماعی پرسپکتیویستی
نویسنده:
جعفر مروارید، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سئوال اصلی این مقاله این است که ریشه های ناواقع گرایی و نسبی‌گرایی پرسپکتیویسم در علوم اجتماعی را در کجا باید جستجو کرد، زیرا چنانچه از پیشینه و تاریخ علوم اجتماعی بر می آید، این علوم فرزند روشنگری‌اند که در نتیجه انتظار می‌رفت در همسویی با اصول و معتقدات روشنگری مانند عقلانیت و امکان‌پذیری شناخت قرار داشته باشند. علاوه بر عوامل تعیین کننده متعددی که بر گرایش علوم اجتماعی بعد از دهه پنجاه(قرن بیستم) به نسبی‌گرایی نقش داشته اند، نباید از نقش تعیین کننده مبانی انسان شناختی پرسپکتیویسم که در هرمنوتیک، اگزیستانسیالیسم، جامعه‌شناسی معرفت و... ظهور یافته، چشم پوشی نمود. دیدگاه های پرسپکتیویستی عموماً برخلاف دیدگاه مرسوم پیش از خود که می‌پنداشتند انسان موجودی است با ویژگی های خاص از جمله عقلانیت که ویژگی هر فرد بشری است، فرض می‌کند که انسان موجودی سیال و وابسته به اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی فرهنگی مشخصی است که با دیگر افراد انسانی و در خوش بینانه‌ترین حالت با دیگر اجتماعات بشری، هیچ وجه تشابهی ندارد. پرسپکتیویسم، عینیتِ معرفت در علوم اجتماعی را نقادی می‌کند، زیرا مفاهمه، گفتگو و داوری میان آراء و دیدگاه‌ها را ناممکن می‌داند و عقلانیت متداول را نفی می‌کند، به همین جهت از دیدگاهی ناواقع‌گرایانه در فلسفه، علوم اجتماعی و فلسفه دین دفاع می‌کند که تهدید مهمی علیه واقع‌گرایی در علوم انسانی محسوب می شود. امکان زبان در انسان‌ها، کارآمدی آموزش و اصل همانندی، استدلال هایی نسبتاً خوب برای اذعان به طبیعتی مشترک در وجود انسان‌ها است که نتیجه باور به پذیرش طبیعت مشترک انسانی، امکان شناخت در علوم اجتماعی خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 113 تا 130
دین هستی: زهد در فلسفه از کی یرکگور تا سارتر [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Noreen Khawaja (نورین خواجه)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
University of Chicago Press ,
چکیده :
ترجمه ماشینی: دین موجودات یک بحث قدیمی درباره یک سوال مهم است: اگزیستانسیالیسم چیست؟ نورین خواجه استدلال می کند که در قلب اگزیستانسیالیسم، داستانی درباره آزمایش سکولار با سنت های مسیحیت اروپایی است. این کتاب به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه یک زهد کاملاً پروتستانی پایه‌ای برای آرمان اصلی اگزیستانسیالیستی، اصالت شخصی است، که در رویکردهایی از نظریه دینی کی یرکگور در مورد خود تا پدیدارشناسی هایدگر از زندگی روزمره تا مأموریت جهانی سارتر در اومانیسم الحادی منعکس شده است. او استدلال می‌کند که از طریق این سه فیلسوف، ما مشاهده می‌کنیم که چگونه هنجارهای زاهدانه یکی از قوی‌ترین روش‌های تفکر قرن بیستم درباره هویت و تفاوت را شکل داده است - این ایده که خود «واقعی» به سادگی داده نمی‌شود، بلکه چیزی است که هر یک از ما مسئول آن هستیم. برای تولید این کتاب که با بسیاری از شخصیت‌های اصلی در تفکر مدرن اروپایی درگیر است، برای فیلسوفان و مورخان فلسفه اروپایی، محققان مسیحیت مدرن و کسانی که روی مشکلات در تلاقی دین و مدرنیته کار می‌کنند، جذاب خواهد بود.
غلبه بر الهیات: به سوی یک ایمان مسیحی پست مدرن [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Merold Westphal
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Fordham University Press ,
چکیده :
ترجمه ماشینی: غلبه بر بر الهیات مجموعه ای خیره کننده از مقالات مرولد وستفال، یکی از فیلسوفان دین قاره ای برجسته آمریکا است که در آن وستفال ماهیت و ساختار یک فلسفه مسیحی پست مدرن را به دقت بررسی می کند. وستفال که با وضوح و جذابیت مشخصی نوشته شده است، مطالعات استادانه ای را در مورد سخنرانی های اولیه هایدگر در مورد پل و آگوستین، ایده هرمنوتیک، شلایرماخر، هگل، دریدا و نیچه ارائه می دهد، همه در خدمت ایجاد استدلال او مبنی بر اینکه تفکر پست مدرن ابزاری ضروری برای ارائه می دهد. بازنگری در ایمان مسیحی کتاب «غلبه بر الهیات» که باید برای هر دانشجو و استاد فلسفه قاره‌ای و فلسفه دین خوانده شود، مجموعه‌ای ارزشمند است که چهارده مقاله تحریک‌آمیز و روشن یکی از مهم‌ترین متفکران امروزی فلسفه آمریکا را در یک مکان گرد هم آورده است.
  • تعداد رکورد ها : 1199