آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 112
سیالیت وجود آدمی از منظر کی‌یرکگور و ملاصدرا
نویسنده:
مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بدون شک، دو متفکر بزرگ عالم غرب و اسلام، يعني کرکگور و ملاصدرا، توجه خاصي به بحث سيلان انسان و حرکت او به سوي تحصيل ماهيت خويش داشته اند که در تاريخ تفکر کم سابقه به نظر مي‌رسد. کرکگور که خود،‌ بنيان‌گذار اگزيستانسياليسم نيز به شمار مي‌رود، انسان را داراي وجودي سيال مي‌داند که مي‌تواند از پايين‌ترين مراحل وجودي خويش به بالاترين مراحل آن صعود کند. این موجود، در هر لحظه، تعالی می‌جوید و از آنچه در آن لحظه است، پای خود را فراتر می‌گذارد. کرکگور معتقد است که انسان، آن موجودی است که عمل می‌کند. بنابراین، انسان دائماً ماهیتش تغییر می‌کند. درواقع، کرکگور به شدت از مقولات جوهری و ایستا دربارة انسان پرهیز می‌کند و بر اين نکته تأکيد مي‌کند که انسان، موجودی است که خود را در مرحلة عمل می‌سازد. در اين تفکر انسان به‌واسطة عمل اختیار، امکانات وجودی خویش را به منصۀ ظهور می‌رساند.آدمی نهایتاً، آن‌چه واقعاً انتخاب می‌کند، می‌شود.بنابراین، آدمی هیچ‌گاه موجودِ قطعی و تعیین شده‌ای نیست؛ بلکه همیشه آن چیزی است که باید تعیین شود. من باید تعیین کنم که آیا خودِ خویش هستم؟در تفکر ملاصدرا نيز انسان بر اساس حرکت جوهری‌ای که دارد هویت خاص و مرتبة وجودی ثابتی ندارد؛ بلکه در وعاء طبیعت و به مقتضای حرکت جوهری و اتحاد و یگانگی با بدن، دائماً در حرکت بوده و از مرتبه‌ای به مرتبة دیگر منتقل می‌شود. بنابراین انسان، مراتب وجودی متفاوتی دارد و در هر آنی از آنات به موجودی تازه منقلب می‌شود و از هر مرتبۀ آن ماهیت خاصی انتزاع می‌شود.انسان، بر اساس حرکت جوهری که در ذات وجودش قرار دارد، باید آرام آرام حرکت کند تا نفس خود را از جسمانیت رهانیدهو لباس تجرد را بر آن بپوشاند. اما گرچه ميان اين دو متفکر دربارة‌ سيلان وجودي انسان،‌ شباهت‌هايي ديده مي‌شود؛ اما با بررسي دقيق آراء آنها اين نتيجه گرفته مي‌شود که ميان کرکگور و ملاصدرا در اين خصوص اختلافات بنياديني وجود دارد که ناشي از نوع نگاه آنها به انسان و حرکت وجودي اوست.
تحلیل مناسبتِ نظریه نسبیتِ اینشتاین و معرفت‌شناسیِ قرنِ بیستم
نویسنده:
امیر نعیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی نسبیتِ اینشتاین برای بسیاری از اندیشمندانِ معاصر دستمایه‌ی سنجش‌گری‌های فلسفیِ متنوعی قرار گرفت. بخشِ عظیمی از این سنجش‌گریها به مواجه‌ی نسبیت با فـلسفه‌ی کانت مربوط مـی‌شود، مواجهه‌ای که توجهِ فیلسوفان و فیزیکدانانِ فراوانی را به خود جلب کرده است. رساله‌ی حاضر تلاشی است برای نمایاندنِ بخشی از مواجه‌ی مذکور از طریقِ پی‌گیریِ نقدهایی که توسطِ کسانی مانندِ رایشنباخ، کارناپ، گودل، هایزنبرگ و خودِ اینشتاین، بر فلسفه‌ی کانت وارد آمدند، کسانی که همگی نقطه‌ی عزیمتِ خود را نسبیت قرار دادند و با تکیه بر آن به نقدِ فلسفه‌ی کانت پرداختند. نقدهای مذکـور در این رسـاله جملگی صبغه‌ی معرفت‌شناختی دارند و این مسأله بی‌ارتباط نیست با محوریتِ معرفت‌شناسی در نظامِ فلسفیِ کانت. نظریه‌ی نسبیت نه تنها در قیاس با فیزیکِ نیوتنی نگرشی نو به جهان است، بلکه این نگرشِ تازه با تجدیدِ نظر در شیوه‌ی نگریستن به جهان نیز همراه است، و از همین جهت است که قابلیتِ مواجهه با فلسفه‌ی کانت را پیدا می‌کند. هایزنبرگ نسبیت و فیزیکِ جدید را مستلزمِ تفسیری نو از امرِ پیشینیِ کانتی می‌داند و بر آن است که معنا و دامنه‌ی کاربردپذیریِ امرِ پیشینی بایستی با نظر به تجربه تعیین شود. کارناپ با ابتنای بر نسبیت، تفکیک میانِ هندسه‌ی فیزیکی و هندسه‌ی ریاضی را می‌پذیرد و از این راه به نقدِ احکامِ ترکیبیِ پیشینیِ کانت می‌پردازد و این احکام را از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌داند. رایشنباخ نیز بر ناسازگاری میانِ نسبیت و فلسفه‌ی کانت تأکید می‌کند و رفعِ این ناسازگاری را منوط به اعمالِ اصلاحاتی در فلسفه‌ی کانت می‌داند؛ اینکه کانت بایستی دست از امرِ پیشینی به‌عنوانِ مبنایی برای تشکیلِ اصولِ همیشه صادق بردارد و به این قناعت کند که امرِ پیشینی مقومِ مفهومِ عین است، هرچند این تقویم‌کنندگی نیز به یک طریقِ منحصربفرد صورت نمی‌گیرد. اینشتاین نقشِ مهمِ مقولاتِ فاهمه در فرایندِ شناخت را می‌پذیرد، اما بجای اینکه همچون کانت آنها را ساختارهای پیشین و متصلّبِ فاهمه بداند، از آفریده شدنِ این مقولات توسطِ ذهن سخن می‌گوید، آفرینشی که نتیجه‌ی صرفِ ادراکاتِ حسی نیست، ولی اعتبارِ خود را مرهونِ همان ادراکات است. گودل در این میان وضعی خاص دارد. وی بر آن است که نظریه‌ی نسبیت گواهی برای آموزه‌های کانت دربابِ مفاهیمِ زمان و مکان فراهم آورده است و از این جهت می‌توان نسبیت را مؤیدِ فلسفه‌ی کانت به‌شمار آورد، بااین‌همه او نیز معتقد است برای اینکه کانت بتواند با نسبیت و فیزیکِ جدید همراه شود لازم است از برخی مدعیاتِ خود عدول کند، مدعیاتی مبنی بر اینکه علومِ طبیعی می‌باید محدود به حدودی باشند که توسطِ صورِ پیشینیِ ادراک فراهم آمده است. مطابقِ رأیِ گودل، کانت برای اصلاحِ این مسأله بایستی دست از فرضِ ناشناختنی بودنِ شیءِفی‌نفسه بردارد. درمجموع، انتقاداتِ مذکور در این نقطه موافق به‌نظر می‌رسند که نظریه‌ی نسبیت با امرِ پیشینی، آنچنانکه کانت آن را تعریف کرده بود، سازگار نیست، و هرچند نمی‌توان نقشِِ آن را در فرایندِ شناخت نادیده گرفت، اما به‌منظورِ همراهی با نظریه‌ی نسبیت باید آن را از نو تعریف کرد. محتوای کلِ رساله را از این منظر نیز می‌توان نگریست که علومِ طبیعی چگونه و تا چه اندازه می‌توانند ما را به تأمل دربابِ مفروضاتِ فلسفی‌مان وادار کنند.
نقد و ارزیابی رویکردهای اصلی موجود در فلسفه پزشکی و ارائه مدلی بر اساس دیدگاه هرمنوتیک گادامر
نویسنده:
پدیدآور: علیرضا منجمی ؛ استاد راهنما: حمیدرضا آیت‌اللهی ؛ استاد مشاور: مهدی معین‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
فلسفه پزشکی با این پرسش اساسی شروع شده است که چه نسبتی میان فلسفه علم و فلسفه پزشکی برقرار است. اگر در این ربط و نسبت مداقه کنیم در اصل، پرسش از چیستی پزشکی است. به بیان دیگر پرسش این است که آیا پزشکی علم است یا نه؟ در پاسخ به این پرسش فیلسوفان پزشکی به دو گروه تقسیم شدند. دسته اول را گروه علم‌گرا می‌نامیم که قائل به این بودند که پزشکی علم است. این گروه تلاش کردند با بهره گرفتن از دستاوردهای فیلسوفان علم به تاملات فلسفی در حوزه طب دست بزنند. گروه دوم از منتقدان قرائت علم‌گرا در طب بودند و بر جنبه انسانی طب تاکید داشتند. به بیان دیگر آنها تلاش می‌کردند تا با برجسته کردن جنبه‌های انسانی طب در فلسفه پزشکی، بنیانی فلسفی برای اخلاق پزشکی دست و پا کنند. در ابتدا با نگاهی تاریخی سیر تطور فلسفه پزشکی مورد مداقه قرار خواهد گرفت و پس از آن به معرفی و تبیین دو رویکرد اصلی علم‌گرا و انسان‌گرا خواهیم پرداخت. پس از آن با نقد هر دو رویکرد و نشان دادن نابسندگی آنها در تبیین طب در فصل سوم به ارائه مدلی خواهیم پرداخت که تبیین جامعی از طب ارائه کند. در فصل چهارم رویکرد مختار این طرح کاویده خواهد شد و نشان داده می‌شود که هرمنوتیک فلسفی گادامر چارچوب فلسفی مناسبی برای این الگوی جامع فراهم می‌کند. در فصل پایانی ضمن جمع‌بندی رویکرد مختار این رساله در تبیین چند مشکل عمده کشور در حوزه سلامت به کار گرفته خواهد شد
آغاز به کار دومین کنفرانس بین‌المللی فلسفه دین معاصر
نویسنده:
استیون کتز، حمیدرضا آیت‌اللهی، کریم مجتهدی، هادی وکیلی، محمد محمدرضایی
نوع منبع :
مقاله , سخنرانی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
بررسی انتقادی نظریة زایتگایستِ اخلاقیِ داوکینز
نویسنده:
حمیدرضا آیت‌اللّهی، فاطمه احمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
داوکینز در دیدگاه «اخلاق ژنتیکی مبتنی بر نظریة تکامل» مدعی است که یک «زایتگایست اخلاقی» یا «روح زمانة اخلاقی» وجود دارد که در جوامع تکامل می‌یابد. وی با رد اصول اخلاقی مبتنی بر دین و مطلق‌گرایی اخلاقی معتقد است که ماهیت اخلاقیات بر اساس روح زمانه به‌سرعت در حال تغییر است و هر دوره‌ای اصول اخلاقی مختص به خود را می‌طلبد. به ادعای او دین و اخلاق محصول فرایند زیستی تکامل و انتخاب طبیعی هستند. اخلاقیات نیز ریشه در دین ندارند، بلکه منشأ داروینی دارند. ژن‌های دگرخواه در خلال فرایند تکامل انتخاب شده‌اند و ما به طور طبیعی واجد نوع‌دوستی هستیم و حس ترحم و نیک‌خواهی و سایر اخلاقیات را می‌توان بر اساس تکامل تبیین کرد. نه‌تنها تمام حیات بلکه اخلاق نیز حاصل فعالیت ژن‌هاست. ژن‌ها با واداشتن ارگانیسم به رفتار نیکوکارانه و اخلاقی، بقای خود را تضمین می‌کنند. طبق نظر او عمل اخلاقی عبارت است از عملی که توانایی بقا را در بلندمدت افزایش می‌دهد و عمل غیراخلاقی عملی است که از این توانایی می‌کاهد. این مقاله درصدد بیان اشکالات دعاوی داوکینز است. پیش‌فرض بی‌مبنای طبیعت‌گرایی، تقلیل‌گرایی گزافی، نسبی‌گرایی فاجعه‌بار اخلاقی، نابسندگی تحلیل تکاملی از سرعت تحول زایتگایست اخلاقی، تعارض تحلیل داوکینز با شهود اخلاقی انسان‌ها، ناموجه بودن پاداش و جزا و تعلیم‌و‌تربیت با تکاملی دانستن اخلاق، تعبیر نامناسب از مطلق‌گرایی، جبر ژنتیکی نافی اختیار انسان، خطاهای روشی- مغالطة منشأ، تلقی نادرست از ابتنای اخلاق بر دین و ایدئولوژی‌گرایی علمی از جملة انتقادات به دیدگاه وی هستند.
صفحات :
از صفحه 1 تا 21
تحلیل مفهوم و وجود خدا در فلسفه دکارت
نویسنده:
نغمه خرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
اومانیسم رنسانس و تاثیر آن در فلسفه دکارت
نویسنده:
حسینعلی رحمتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
خطاهای فلسفی دکارت در تبیین خطاهای معرفتی
نویسنده:
حمیدرضا آیت‌اللهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دکارت در تبیین فلسفیِ علت خطاهای ما به محدود بودن فاهمه و نامحدود بودن اراده و حکم کردن ذهن ما بر اساس اراده آزاد و نامحدودش درباره اموری که فاهمه بطور واضح و متمایز درنیافته است می داند. او برای انی مطالب استدلالهای فلسفی را پیش می کشد که در این مقاله درنظر است چند اشکال فلسفی به تبیین های او نشان داده شود. مهم ترین اشکال آن است که که استدلال دکارت مبنی‌بر نامحدود بودن اراده، یعنی بساطت اراده، از جهتی می­تواند بر نامحدود بودن فاهمه نیز صدق کند. و استدلال او بر محدود بودن فاهمه چون از جهت متعلقات فاهمه است بر متعلقات اراده نیز می تواند دلالت کند و در نتیجه از این جهت اراده نیز محدود است. اشکال دیگر استنتاج نامحدود بودن اراده بخاطر بساطت آن است در حالی که از آن فعلیت محض اراده (یا فاهمه) و در نتیجه مجرد بودن آن نتیجه می شود نه نامحدود بودن آن. در نتیجه تبیین دکارت از خطا و خاستگاه آن، در تفاوت دامنه اراده و فاهمه دانستن، چندان موجه به نظر نمی­رسد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 12
بررسی تطبیقی در باب زمان در فلسفه هایدگر و ملاصدرا؛ با تأکید بر هستی و زمان و اسفار اربعه
نویسنده:
رضا دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه تطبیقی الگوی تاکنونی رایج در جامعه فلسفی ایران بوده است و ذیل آن روشهای مختلفی ارائه شده است. این رساله سعی در گذر از این روشها می کند و به جای آن الگوی پژوهشی پولی ل.پ را ارائه می کند. پولی لوگ استانداردهایی دارد که در مطالعه موضوعات مختلف بایستی رعایت شود. با رعایت این استانداردها امکان فهم متفکران به دور از هرگونه داعیه مطلق انگاری به وجود می آید. هایدگر و ملاصدرا از جمله مهمترین متفکران دو سنت اسلامی و غربی هستند که برای تعامل و گفتگوی میان فرهنگی باید به همزبانی این دو در مسائل اصلی اندیشه ایشان رسید که از جمله این مسائل، مسئله زمان است. مسئله زمان در اندیشه هایدگر اهمیت محوری دارد. برای هایدگر زمان در نسبت با دازاین طرح می شود. معنای هستی دازاین پروا است و زمان مندی عین هستی دازاین است و متفکران در تاریخ مابعدالطبیعه فهمی مبتذل از زمان داشته اند. بنابر تعریف هایدگر از زمان مبتذل هرچند فهم ملاصدرا از زمان در نسبت با انسان است اما همچنان فهمی مبتذل است. اما اگر الگوی پژوهشی پولی لوگ را جایگزین الگوهای رایج کنیم، نتیجه ای دیگر حاصل می شود و امکان گفتگوی دو متفکر با شأن برابر در مسئله ای مهم فراهم می شود که در آن از هر گونه مقایسه شتابزده جلوگیری شده و به جای اراده معطوف به تفوق یا غیره، اراده معطوف به فهمیدن جایگزین می شود و می توان به فهمی مناسب رسید.
ماهیت علم، تصور یا تصدیق
نویسنده:
علی اکبر رشاد ، رضا داوری اردکانی ، حمیدرضا آیت اللهی ، شریف زاده ، عبدالحسین خسروپناه ، سید مصطفی محقق داماد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آن‌چه پیش‌رو دارید، مشروح مذاکرات دو جلسه از سلسله‌ کرسی‌های نقد و نظریه‌پردازی است که با حضور اساتید و صاحب‌نظران برگزار گردید. موضوع اصلی این نشست، تصور یا تصدیق‌بودن علم و نحوه تکون تصور و واقع‌نمایی تصور است که توسط جناب آقای دکتر احمدی تبیین می‌گردد؛ همچنین اساتید دیگر نیز به ارائه دیدگاه‌های خود می‌پردازند که در ادامه خواهد آمد.
  • تعداد رکورد ها : 112