جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 8
قرن العشرون
نویسنده:
ع‍ب‍اس‌ م‍ح‍م‍ود ال‍ع‍ق‍اد
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره: هنداوی,
کلیدواژه‌های اصلی :
أزمنة الحداثة الفائقة
نویسنده:
علی حرب
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تصویر امام حسن(ع) در آثار اسلام شناسان غربی از نیمه دوم قرن نوزده تا پایان قرن بیستم
نویسنده:
زینب میرزایی مهرآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجایی که امام حسن(ع)، سبط پیامبر و امام دوم شیعیان، مورد توجه برخی اسلام شناسان غربی واقع شده اند و آنان دعاوی و شبهاتی را پیرامون شخصیت فردی، خانوادگی و سیاسی ایشان مطرح کرده اند، رساله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی و از طریق جمع آوری، فراوانی سنجی و پردازش اطلاعات به ترجمه و شناسایی دیدگاه های آنان از نیمه دوم قرن نوزده تا اواخر قرن بیستم پرداخت؛ در حقیقت در این نوشتار این سوال مطرح می شود که آیا تصویر امام حسن(ع) در آثار اسلام شناسان نیمه دوم قرن نوزدهم تا پایان قرن بیستم، بر اساس شاخصه هایی که در مرحله مقدماتی استخراج شده، تفاوت معناداری یافته یا خیر؟ نگارنده با بررسی زندگی فردی، خانوادگی و سیاسی امام در خلال آثار اسلام شناسان به این نتیجه رسیده است که هنوز تصویر ارائه شده از امام حسن(ع) واقعی نیست و برمبنای منابع اصیل اسلامی نگاشته نشده است.
تحلیل مناسبتِ نظریه نسبیتِ اینشتاین و معرفت‌شناسیِ قرنِ بیستم
نویسنده:
امیر نعیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه‌ی نسبیتِ اینشتاین برای بسیاری از اندیشمندانِ معاصر دستمایه‌ی سنجش‌گری‌های فلسفیِ متنوعی قرار گرفت. بخشِ عظیمی از این سنجش‌گریها به مواجه‌ی نسبیت با فـلسفه‌ی کانت مربوط مـی‌شود، مواجهه‌ای که توجهِ فیلسوفان و فیزیکدانانِ فراوانی را به خود جلب کرده است. رساله‌ی حاضر تلاشی است برای نمایاندنِ بخشی از مواجه‌ی مذکور از طریقِ پی‌گیریِ نقدهایی که توسطِ کسانی مانندِ رایشنباخ، کارناپ، گودل، هایزنبرگ و خودِ اینشتاین، بر فلسفه‌ی کانت وارد آمدند، کسانی که همگی نقطه‌ی عزیمتِ خود را نسبیت قرار دادند و با تکیه بر آن به نقدِ فلسفه‌ی کانت پرداختند. نقدهای مذکـور در این رسـاله جملگی صبغه‌ی معرفت‌شناختی دارند و این مسأله بی‌ارتباط نیست با محوریتِ معرفت‌شناسی در نظامِ فلسفیِ کانت. نظریه‌ی نسبیت نه تنها در قیاس با فیزیکِ نیوتنی نگرشی نو به جهان است، بلکه این نگرشِ تازه با تجدیدِ نظر در شیوه‌ی نگریستن به جهان نیز همراه است، و از همین جهت است که قابلیتِ مواجهه با فلسفه‌ی کانت را پیدا می‌کند. هایزنبرگ نسبیت و فیزیکِ جدید را مستلزمِ تفسیری نو از امرِ پیشینیِ کانتی می‌داند و بر آن است که معنا و دامنه‌ی کاربردپذیریِ امرِ پیشینی بایستی با نظر به تجربه تعیین شود. کارناپ با ابتنای بر نسبیت، تفکیک میانِ هندسه‌ی فیزیکی و هندسه‌ی ریاضی را می‌پذیرد و از این راه به نقدِ احکامِ ترکیبیِ پیشینیِ کانت می‌پردازد و این احکام را از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌داند. رایشنباخ نیز بر ناسازگاری میانِ نسبیت و فلسفه‌ی کانت تأکید می‌کند و رفعِ این ناسازگاری را منوط به اعمالِ اصلاحاتی در فلسفه‌ی کانت می‌داند؛ اینکه کانت بایستی دست از امرِ پیشینی به‌عنوانِ مبنایی برای تشکیلِ اصولِ همیشه صادق بردارد و به این قناعت کند که امرِ پیشینی مقومِ مفهومِ عین است، هرچند این تقویم‌کنندگی نیز به یک طریقِ منحصربفرد صورت نمی‌گیرد. اینشتاین نقشِ مهمِ مقولاتِ فاهمه در فرایندِ شناخت را می‌پذیرد، اما بجای اینکه همچون کانت آنها را ساختارهای پیشین و متصلّبِ فاهمه بداند، از آفریده شدنِ این مقولات توسطِ ذهن سخن می‌گوید، آفرینشی که نتیجه‌ی صرفِ ادراکاتِ حسی نیست، ولی اعتبارِ خود را مرهونِ همان ادراکات است. گودل در این میان وضعی خاص دارد. وی بر آن است که نظریه‌ی نسبیت گواهی برای آموزه‌های کانت دربابِ مفاهیمِ زمان و مکان فراهم آورده است و از این جهت می‌توان نسبیت را مؤیدِ فلسفه‌ی کانت به‌شمار آورد، بااین‌همه او نیز معتقد است برای اینکه کانت بتواند با نسبیت و فیزیکِ جدید همراه شود لازم است از برخی مدعیاتِ خود عدول کند، مدعیاتی مبنی بر اینکه علومِ طبیعی می‌باید محدود به حدودی باشند که توسطِ صورِ پیشینیِ ادراک فراهم آمده است. مطابقِ رأیِ گودل، کانت برای اصلاحِ این مسأله بایستی دست از فرضِ ناشناختنی بودنِ شیءِفی‌نفسه بردارد. درمجموع، انتقاداتِ مذکور در این نقطه موافق به‌نظر می‌رسند که نظریه‌ی نسبیت با امرِ پیشینی، آنچنانکه کانت آن را تعریف کرده بود، سازگار نیست، و هرچند نمی‌توان نقشِِ آن را در فرایندِ شناخت نادیده گرفت، اما به‌منظورِ همراهی با نظریه‌ی نسبیت باید آن را از نو تعریف کرد. محتوای کلِ رساله را از این منظر نیز می‌توان نگریست که علومِ طبیعی چگونه و تا چه اندازه می‌توانند ما را به تأمل دربابِ مفروضاتِ فلسفی‌مان وادار کنند.
بررسی تحلیلی جنبش‌های نوظهور معنوی مورد شبه قاره ی هند در قرن بیستم
نویسنده:
مرضیه کریمیان محمدآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده جنبش (NRMs) که قدمت آن ها در جوامع ابتدایی به قرن شانزدهم و در مغرب زمین به قرن نوزدهم می رسد، تعبیر نسبتا جدیدی در حوزه ی مطالعات ادیان به شمار می رود که در نیم قرن اخیر به طور چشمگیری مورد توجه دین پژوهان قرار گرفته و حتی به مثابه ی رشته ی جدیدی از فروع جامعه شناسی دین محسوب می شود.در مواجهه با این پدیده ی نوظهور جمعی به طرفداری از این جنبش ها پرداخته و با عضویت در آن ها در صدد دست یافتن به گونه ای از معنویت بودند که ادیان تاریخی از اعطای آن به انسان مسخ شده ی دوره ی مدرن ناتوان مانده بودند. در مقابل گروهی نیز آموزه های این جنبش ها را کفر آمیز دانسته، آن ها را تهدیدی برابر درست کیشی دینی می دیدند و به شدت با آن به مبارزه برخاستند.سوای زمینه هایی که به پیدایش این جنبش ها انجامیده و تعاملات مثبت و منفی ای که با ادیان بومی داشته اند، که خود پژوهش های مفصل و مستقلی در حوزه ی جامعه شناسی دین را می طلبد، تبار شناسی جغرافیایی این جنبش ها و استخراج آموزه های بنیادین مشترک که عمدتا از ادیان بومی همان سرزمین ها نیز الهام گرفته شده اند، حایز اهمیت فراوان است.پژوهش حاضر کوشیده است تا در قالب چهار فصل ابتدا به بررسی اجمالی علل اصلی پیدایش این جنبش ها، یعنی مدرنیته، انقلاب صنعتی و جنگ های جهانی پرداخته، سپس مهم ترین باورها و آموزه های بنیان گذاران سه جنبش نوین با تبار شرقی و خاستگاه هندی یعنی اشو، کریشنا مورتی، و یوگاناندا را مرور نموده و در نهایت تاثیر پذیری آن ها از ادیان شبه قاره ی هند و مکاتب عرفانی وابسته به آن ها را تبیین نماید. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که همه ی این جنبش ها نه با کارکردهای یک دین تمام عیار و ذو جوانب بلکه بیشتر با رویکردی عرفانی الهام گرفته از هندوییزم، بودیزم و مکاتب اوپانیشاد، یوگا و ذن، درصدد ارایه ی دستورالعمل هایی جهت ایصال انسان به کمال آرمانی اش و نجات بشر از شر آلام و مصایبی است که او را فرا گرفته اند. در این راستا آموزه هایی چون عشق، مراقبه، آزادی ذهن از شرطیت ها، خودشناسی، درون نگری و معرفت شهودی محوریت داشته و باورهایی چون حقیقت مطلق، بهشت، دوزخ، تناسخ و ... نه به مثابه ی تعلیمی کلامی بلکه با تفسیری باطنی منظومه ی تفکر عرفانی بنیان گذاران این جنبش ها را تکمیل کرده است. واژگان کلیدی:جنبش های دینی نوین،راجنیش اشو، جیدو کریشنا مورتی، پاراهامسا یوگاناندا، شبه قاره ی هند، مدرنیته.
نگاهى به تئوریهاى انقلاب
نویسنده:
محمد فولادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی قدس‌سره,
چکیده :
ضرورت بحث از تئوری‌های انقلاب، از آن جهت، رخ می‌نماید که در چند دهه اخیر، تحولاتی در سطح جهان، خصوصا در کشورهای جهان سوم، به وقوع پیوسته است؛ نظیر وضعیتی که در دو دهه 50 و 60 میلادی، در اروپا به وجود آمد و زمینه‌ای مناسب، برای طرح مباحث مربوط به انقلاب و ارزیابی محدد تئوری‌های انقلاب را فراهم آورد. ظهور انقلاب اسلامی، در ایران و فروپاشی امپراتوری عظیم کمونیسم، دو واقعه مهم قرن حاضر، تئوری‌های موجود، درباره انقلاب را در هاله‌ای از ابهام فرو برد. از سویی، پیش‌گویی مارکس و تئوری وی، نه تنها محقق نشد، بلکه عملا، خلاف آن نیز، به اثبات رسید و از سوی دیگر، انقلابی در ایران به منصه ظهور رسید که معیارها و تئوری‌های ارائه شده در زمینه انقلاب را زیر سؤال برد؛ چرا که متغیرهایی در این انقلاب، کارگر افتاد و عواملی در پیروزی آن دخالت داشت که از نظر اغلب تئوریسین‌ها مغفول مانده بود و بالاخره، این وقایع، به مثابه برگ بازنده‌ای برای لیبرالیسم و محافظه‌کاران محسوب می‌شود که مخالف هر نوع انقلاب و تغییراتی در سطح جامعه‌اند؛ زیرا اینان، همیشه حافظ وضع موجودند. مقاله حاضر با بحث پیرامون مارکسیسم و مبانی آن، سعی در تبیین انقلاب های حاضر دارد.
برگی از تاریخ ایران؛ نفت ایران آغازگر جنگ سرد آمریکا و شوروی
نویسنده:
ناصر فرشادگهر
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه شهید بهشتی,
چکیده :
اغلب اندیشمندان برآنند که اولین برخورد امریکا و شوروی در دوران جنگ سرد بر سر ایران شکل گرفت. آنچه امریکا را به این درگیری کشاند امتناع شوروی از تخلیه نیروهایش از ایران و همزمان تلاش برای ایجاد حکومت های دست نشانده در آذربایجان و کردستان در فوریه 1964 بود. شوروی به عنوان مظهر مارکسیسم و لنینیسم در جستجوی ایجاد کمربند امنیتی و نفوذ ایدئولوژیک بود و البته منافع اقتصادی خود را نیز مدنظر داشت این مسئله امریکا و انگلیس را خیلی زود برانگیخت تا بخاطر اهمیتی که ایران به عنوان یک منطقه نفت خیز داشت و بخاطر اهمیت آن به عنوان ”درب پسین“ شوروی فعالیت های بازدارنده ای را، در داخل و خارج و از طریق سازمان ملل متحد، در مقابل شوروی، تدارک ببینند. علت العلل تمامی توجهات امریکا به ایران نفت بود و آغاز جنگ سرد در ایران بخاطر واکنش در برابر دست اندازی های شوروی بود. اهمیت نفت برای امریکا به حدی بود که عاقبت حتی با انگلیس، که متحد او بود، در منطقه، رویارو قرار گرفت و به این صورت رویارویی دو جانبه بر سر ایران (امریکا و انگلیس- شوروی) به رویارویی سه جانبه (امریکا- انگلیس- شوروی) تبدیل شد. امریکا درصدد بود تا بر مناطق تحت نفوذ شوروی تسلط تجاری و ایدئولوژیک، بیابد اما وانمود می کرد که با بی میلی در برابر شوروی مقاومت می نماید. امریکا حق برتری خود را در جهان با چیرگی بر کانسارهای نفتی ایران می جست اما انگلیس برای خود در ایران به یک حق سنتی قایل بود و با ایستادگی در برابر این متفق سابق آن را به کنسرسیوم نفتی تبدیل نمود.
صفحات :
از صفحه 281 تا 296
نگاهی به آموزش فلسفه در آسیای میانه (با تاکید بر ازبکستان)
نویسنده:
عباسعلی وفایی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از گذشته های دور، افکار بلند و شخصیتهای علمی و فرهنگی فراوانی در آسیای میانه ظهور کرده اند. شهرهای بنامی چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خیوه و مرو در این منطقه پناهگاه نیکی برای بالندگی علم و دانش و شخصیتهای علمی بوده اند. در این سرزمین، عرفان و تصوف و اندیشه های فلسفی جریان غالب در دوره های گوناگون بوده اند. امّا بخت با آن چنان بوده است که همواره دستخوش تغییرات سیاسی و جغرافیایی گردد. و این دگرگونی و تغییر، باعث ظهور اندیشه های جدید و کمرنگ شدن برخی از تفکرات پیشین شده است. یکی از مباحثی که در این تحولات، تغییرات و دگرگونیهای فراوانی یافته است اندیشه های فلسفی و نگاه به مکاتب فلسفی است. نمود این نگاه را در سده های اخیر، در دو برهه زمانی بیشتر شاهدیم: نخست پس از تسلط شوروی سابق به این منطقه و چیرگی آن بر قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و برخی از سرزمینهای این منطقه، و دیگری پس از استقلال کشورهای مذکور در اواخر قرن بیستم و پدیدار آمدن جریانات جدید در آنها. این مقاله می کوشد تا از حیث تاریخی به این مسئله بپردازد، وضعیت امروز آموزش فلسفه را در آن منطقه بررسی کند و بیشتر بر ازبکستان تأکید کند، زیرا ازبکستان به جهت داشتن صبغه علمی و فرهنگی، در میان دیگر کشورهای آسیای مرکزی از اهمیت ویژه ای در این خصوص برخوردار است.
صفحات :
از صفحه 49 تا 59
  • تعداد رکورد ها : 8