آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
أذکیاء
عنوان :
نویسنده:
عبدالرحمن بن علی ابن جوزي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
تبصرة
عنوان :
نویسنده:
الإمام أبو الفرج عبد الرحمن بن الجوزى
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کتاب التبصره ابن قیم جوزی یک دوره تاریخی از خلقت آدم تا خاتم را به طور مختصر بیان می کند. از قصص انبیا تا ذکر خلفای راشدین و فضایل آنها ، از ذکر فضائل صحابه تا ذکر فضایل روزها و ماه های سال... یک دوره حدیثی-تاریخی از ابن قیم جوزی است.
خرقه سوزی در شعر حافظ
نویسنده:
خدیجه حاجیان ,سعید بزرگ بیگدلی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب,
چکیده :
«خرقه پوشی» از جمله آیین ها و رسوم رایج تصوف است که گاه آدابی دیگر همچون «خرقه انداختن» یا «تخریق خرقه»، «خرقه از سر به درآوردن» و «خرقه از سر برکشیدن» را به همراه داشته است؛ «تخریق خرقه» بیشتر به هنگام وجد به ویژه در مراسم سماع صوفیانه رخ می داده است؛ «خرقه از سر به درآوردن» گاه از سر وجد بوده است و گاه برای زدودن کدورت میان دو صوفی، و «خرقه از سر برکشیدن» برای تنبیه صوفی خاطی در خانقاه ها رایج بوده است. به نظر می رسد «خرقه سوزی» نیز از جمله آدابی بوده که با «خرقه پوشی» ارتباط داشته است. اگرچه در منابع اصلی صوفیه و نیز پژوهش هایی که تاکنون در این زمینه انجام گرفته است، مطلبی قابل استناد به دست نیامده است، این اصطلاح در شعر عرفانی فارسی، از جمله اشعار عطار، سعدی، مولوی، قاسم انوار، فخر الدین عراقی و حافظ بازتابی نسبتا گسترده دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن بررسی اجمالی خرقه و خرقه پوشی در اشعار عرفانی فارسی، به تحلیل و نقد «خرقه سوزی» به ویژه در اشعار عطار و حافظ پرداخته شود.
صفحات :
از صفحه 11 تا 42
الرد علي المتعصب العنيد في الرد علي من لم يجوز اللعن علي يزيد
نویسنده:
ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عبد المغيث بن زهير حنبلي بغدادي متوفي بسال 583 هـ، از معاصرين ابن جوزي، رساله اي در دفاع از يزيد بن معاويه، و منع لعن و ذم وي نوشته است. ابن جوزي، اين كتاب را در رد وي در يك مقدمه و چهارده فصل تدوين نموده، و با استدلال باحاديث و اخبار، و شواهد تاريخي و غير آن، گفته هاي وي را نقد نموده و جايز بودن لعن يزيد را اثبات كرده است. (محمد علي حائري) دانشمند اخباري حافظ واعظ جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن بن علي بن محمد بن علي بن الجوزي صديقي بغدادي حنبلي (510-597) در اين دفتر روشن نمود كه نفرين و لعن بر يزيد پسر معاويه روا است. او در ديباچه ميگويد كه كسي از من در يكي از مجلسهاي وعظ پرسيد كه آيا بر يزيد كه با حسين كرد آنچه را كه كرد و دستور داد كه در شهر مدينه يغما كنند نفرين رواست؟ من بدو گفتم كه همين كرده هاي او خود بسنده است و نيازي بنفرين ندارد و خاموشي بهتر است. باز گفت اين را ميدانم مگر اينكه ميخواهم بدانم بر او ميتوان لعن كرد؟ من گفتم آري دانشمندان پارسا كه يكي از آنها احمد بن حنبل است آنرا روا بداشتند. اين سخن من بخواجه اي كه حديث خوانده بود مگر اينكه هنوز از عصبيت عاميانه نرسته بود رسيد. آنرا نپذيرفته و دفتري بساخت و در آن از يزيد ياري نمود. آن دفتر را يكي از شاگردانم نزد من آورد و درخواست كه آنرا رد نويسم. من گفتم كه او را بكمي دانش و هوش ميشناسم و حديث را هم آنكسي ميتواند روايت كند كه هوشمند باشد. او نه منقولات ميشناسد و نه معقولات در مي يابد و همان حديث ميخواند و درست از نادرست آن و مقطوع از موصول آن و تابعي از صحابي و ناسخ از منسوخ باز نميشناسد و نميتواند ميان دو حديث جمع كند و عصبيتي عاميانه دارد. حديثي را مي پذيرد كه بدلخواه او باشد اگر چه همه فقيهان آنرا نپسندند و بعلم حديث آشنا نيست و براي اثبات سخنان خويش حديثهائي ميآورد كه دروغگويان بر زبان ميرانند و او ميان راستگو و دروغزن جدائي نمي نهد. عبدالرحمن بن عيسي بمن گفت كه او حديث سقيفه را نمي پذيرد با اينكه بر سر زبانها است و همه آنرا درست ميدانند. در شگفتم كه او را محدث ميخوانند با اينكه روزي او را بديدم كه «مسلم بن يسار» را از بزرگان صحابه ميپنداشت بدو گفتم از تابعيان است او ناگزير شد كه از روي عصبيت بگويد كه مانند صحابي است. او براي من حديثي نوشت بدينگونه: «ان الله لما خلق الخلق استلقي و وضع رجلا علي رجل» و گفت كه اين را بايستي بخاري و مسلم روايت كرده باشند. من گفتم اين حديث درست نيست و احمد بن حنبل و ابي داود و ترمدي دوست نمي داشتند كه آنرا روايت كنند و اين را علتي است كه من در «منهاج الوصول الي علم الاصول» خود ياد كردم. بدو گفتم كه خبرهاي صفات را من گرد آوردم و درست و نادرست آنرا از يكديگر جدا ساختم. پاسخ داد كه نپذيرفتن حديث خوار شمردن راوي آنست من گفتم مگر درباره حق باكي ميتوان داشت - اين خواجه فقه هم نميداند و حديثهائي آورده كه خلاف اجماع فقيهان بوده است. اين را بدو گفتند. پاسخ داد من ناگزير نيستم سخنان آنها را بپذيرم. او چنانكه ابو طاهر بن صدر فقيه بمن گفت يكي از دختران چهار گانه خود را بوكالت بمردي بزني داد و صيغه آنرا خواند بي آنكه بگويد كدام را خواسته بود. اين مرد در پشت سر گور احمد حنبل گوري براي خود كند و من بدو گفتم كه چنين كاري پسنديده نيست. چه اينكه اين زمينها از آن همه مسلمان است و مانند مسجد است. ديگر اينكه تاكنون مردگان بسياري در پيرامون گور ابن حنبل بخاك سپرده شده و زمين دست نخورده اي نماند تا تو در آنجا بخاك سپرده شوي مبادا استخوان مردگاني را شكسته باشي و اين خود ناروا است. سوم اينكه در اين گور پاي تو نزديك سر احمد حنبل خواهد بود و اين بي ادبي است. درباره كودني اين مرد محب الدين ابوالبقاء فقيه براي من گفت كه نزد ابن الخشاب، عبدالمغيث را بديدم و سخن بدينجا كشيد كه مردي نذر كرده بود پياده بحج رود و پيامبر فرموده كه خداوند از رنجاندن اين مرد خود را بي نياز است. عبدالمغيث گفت چگونه ميشود كه خداوند از اينگونه رنجها كه مرد بخود رساند بي نياز باشد يا اينكه او بما تكليفها كرده است. ما دريافتيم كه او خداي را نيازمند بما مي پندازد. در ناداني و كودني و گستاخي او همين بس كه دفتري ساخته و در آن از يزيد ياري نمود و از من خشمگين شد كه چرا از حسين ياري نموده ام و بيزيد بد گفته ام. پس دوستم بمن گفت مرا راهنمائي كن و آنچه درست است بمن بگو و بدو منگر. من گفتم كه اگر اين خواجه ميگفت كه بهتر است ما روزگار خويش را در نكوهش هيچكس بيهود نسپريم كسي با او ستيزه نميكرد مگر اينكه او با كسي كه نكوهش نكوهيده اي روا ميدارد در افتاد. اين خود ناداني است چه بزرگان از دانشمندان مانند احمد حنبل آنرا روا بداشتند و قاضي ابويعلي محمد بن الحسين بن الفراء در المعتمد في الاصول اين را از او آورد و قاضي ابي الحسين محمد بن قاضي ابو يعلي هم دفتري بساخت و در آن كساني را برشمرد كه شايسته لعن هستند و در ميان آنها يزيد را ياد كرد و گفت آنكه از نفرين بر او مي پرهيزد يا نميداند يا مرديست دو روي و آنچه ميگويند كه ديندار هيچگاه بر كسي نفرين نميكند در جائي است كه شايستگي آن نباشد. من بدوستم گفتم كه اينست خط و نوشته قاضي ابي الحسين و نگارش او (9 الف). پس ازين ديباچه چهارده فصل است. در نخستين حديثهائي آمده كه در آنها بكساني لعن شده كه در تبهكاري بيكصدم يزيد نميرسند. در دوم تا نهم سرگذشت و زندگي يزيد است و كارها كه با حسين و سر بريده او و خاندان او و همچنين با مردم مدينه كرده است و بمانند مقتلي است. در دهمي تا چهاردهمي (38 الف) رد گفته هاي اين شيخ است و او يزيد را فرمانروائي ميداند كه مردم بدو بيعت كردند و همه از او خشنود بودند بجز پنج تن. آنهم پيشوا اگر چه ستمكار هم باشد بايد از او پيروي نمود گذشته از همه اينها او را معاويه ايكه درباره اش پيامبر فرمود: «خدايا او را راهبر و راهنما كن و راه بدو بنماي» براي فرمانروائي برگزيد و او مردي بخشنده بوده و قرآن ميخواند و حسين بر همچه فرمانروائي بشوريد. ابن جوزي همه سخنان او را در اين فصلها بخوبي رد ميكند. در روضات (ص 411 و 691) نام اين دفتر چنانكه ياد كرده ايم آمده است. ولي در خود متن نامبرده نشد. در كشف الظنون (537: 1) دارد كه «الرد علي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد» از ابن جوزي است و آغازش چنين است: «الحمدلله كفا اجلاله». پيش از ابن جوزي عمادالدين ابوالحسن علي بن محمد بن علي كياهراسي (گرفته از «كيا» و «هراس = هزار آمل») طبري فيقه شافعي (ذيقعده 450- پسين روز پنجشنبه يكم محرم 504) از بزرگترين شاگردان امام الحرمين جويني و دوم غزالي بلكه برتر از او در پاسخ پرسشي كه از او كرده اند درباره يزيد گفت كه او صحابي نبود و در روزگار عمر زاده شد و احمد و مالك و ابو حنيفه دو گونه سخن درباره اش گفته اند: تلويح و تصريح و ما تصريح ميگوئيم و آشكارا چه او بود كه نرد ميباخت و با يوز شكار ميكرد و هماره مي ميخورد و سرودها درباره مي دارد او در اين زمينه داد سخن بداد و نام خويش در پشت برگه پاسخ نوشت. ابو حامد غزالي (450-505) بر خلاف كياهراسي و در پاسخ پرسندگان لعن بر يزيد را روا نداشت و گفتار او و كياهراسي هر دو در تاريخ ابن خلكان (ش 403) و در روضات الجنات (ص 691) ديده ميشود. تفتازاني در شرح مقاصد هم در اين زمينه گفتگو نموده و گفت لعن بر يزيد رواست و پيشينيان مانند غزالي و ديگران كه از آن باز داشته اند براي اين است كه مردم مبادا گستاخ شوند و درباره خليفه هاي ديگر سخني بگويند (روضات) از ابن حجر شهاب الدين احمد هيتمي در الصواعق المحرقة في الرد علي اهل البدع و الزندقة (چاپ شرفيه مصر در 1308 با تطهير الجنان و اللسان عن الخطور و التفوه بثاب سيدنا معاوية بن ابي سفيان ص 125) گفته كه سنيان درباره كفر يزيد اختلاف دارند برخي مانند ابن جوزي و سبطش او را كافر ميدانند و دسته اي او را مؤمن ميپندارند و گروهي از محققان توقف كرده اند. ابن جوزي در «الرد علي المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد» سخنان احمد حنبل و قاضي ابي يعلي را آورده است. گروهي گويند كه لعن او روا نيست و از آنها است غزالي. ابن حجر در اينجا خود هم دليل ميآورد كه نبايد بر او لعن كرد سپس مينويسد كه ابن صلاح هم در فتاواي خود آنرا روا نداشت و گفت كه بهتر آنست كه او را مانند ديگر خليفه هاي غير راشد و پادشاهان اسلام بدانيم نه دوستشان بداريم و نه لعن بر آنها بفرستيم. پس از اين باز ابن حجر ميگويد كه غزالي و متولي (ابو سعيد عبدالرحمن بن ابي محمد مأمون بن علي شافعي نيشابوري فقيه اصولي مدرس نظاميه م 478) و ديگران گفته اند كه كار يزيد با خداست و واعظ و ديگران نبايد مقتل حسين را روايت كنند و از جنگ و ستيزهاي صحابه بر زبان رانند تا مبادا مردم آنها را دشمن بدارند و بدانها بد گويند چه آنها نشانه هاي دينند و بگفته ابي صلاح و نووي همه آنها عادلند (نيز بنگريد بروضات). قاضي محدث مفسر اديب ابن العربي ابوبكر محمد بن عبدالله بن محمد معافري اشبيلي مالكي (468-543) شاگرد غزالي و ابي بكر چاپي و استاد روايت و اسناد ابو عبدالله محمد بن عيشون و شيخ محيي الدين در فتوحات، ميگويد كه: «لم يقتل يزيد الحسين الا بسيف جده - اي لانه الخليفة و الحسين باغ عليه» (روضات ص 695- زركلي 110: 3- معجم المطبوعات ص 174). در مقامع الفضل آقا ميرزا محمد علي كرمانشاهي (م 1216) فرزند محقق بهبهاني (چاپ دوم سنگي نسخ بكوشش آقا ميرزا اسحق كتابفروش در 1316ص 129) دارد كه لعن بر يزيد رواست و بسود نفرين كننده و بزيان او. (محمد تقي دانش پژوه) مؤلف، اين رساله استدلالي را در پاسخ به سؤال يكي از اصحاب خود در مسئله جايز بودن لعن يزيد بن معاويه به علت منكرات فراوان همچون قتل امام حسين (ع)، فرمان نهب اموال و نواميس اهل مدينه، نگاشته و با استناد به دلائل عقلي و نقلي حكم به جواز لعن وي داده است. [عكسي مرعشي 2/417؛ مؤلفات ابن الجوزي /103؛ بروكلمان، ذيل 1/917؛ فيلم دانشگاه 3/68؛ رايانه آستان قدس]
مفهوم تزکیه النفس در اسلام در پرتو آثار حرث المحسب [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Gavin N. Picken
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : اصل تذکریة النفس در اسلام محوری است، اما با وجود این، در مقایسه با مجلدات وسیعی که به فقه اسلامی (فقه) یا روایت نبوی (حدث) اختصاص داده شده است، آثار نسبتاً کمی نوشته شده است. علاوه بر این، بسیاری از آنچه نوشته شده است در احکام کلی آنچه که امروزه تصوف یا تصوف نامیده می شود بوده است و بیشتر این آثار مربوط به دوره پس از غزالی است. با وجود این، آثار زیادی نوشته شده بود و در واقع، مفهوم تذکیه النفس قبل از ظهور غزالی توسعه یافته بود. یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان دوره پیش از غزالی در این زمینه، محقق مسلمان قرن دوم/هشتم، ابوعبدالله الحارث بن. اسدالمباسبی که در حوالی سال 165ق در بصره به دنیا آمد اما بعداً در بغداد اقامت گزید، البته مدتی در کوفه تبعید بود تا اینکه در سال 243/857 درگذشت. المباسبی همچنین به دلیل مهارت هایش در بسیاری از رشته ها از جمله قرآن، روایت نبوی (حدیث) و الهیات مکتبی (Ilm alkalam) شهرت داشت، اما به دلیل تسلط او در زمینه معنویت اسلامی و روانشناسی اخلاقی است. به یاد می آورد. او صرف نظر از شهرت مطلوبش خالی از انتقاد نبود و توسط امام احمدب. ایجنبل (متوفی 242/856) به دلیل دیدگاه های «غیر متعارف» و مورد اهانت پیروان بعدی احمد، ابوذرة الرازی (متوفی 264/878)، ابن جوزی (متوفی 297/910) و عبدالله. -رحیم ایرگی (متوفی 806/1403). با وجود این، او نویسنده‌ای پرکار بود و بنا بر گزارش‌ها بیش از دویست اثر تألیف کرد که معروف‌ترین آنها شاید Kltäb al-Ri'äya li Hugrlq A11äh باشد. همین اثر اخیر و به یاد ماندنی بود که توجه غرب را در قالب محقق بسیار محترم مارگارت اسمیت (متوفی 1970) به خود جلب کرد که اولین محقق اروپایی بود که به طور جدی به زندگی و آثار این مدرس بزرگ تزکیه پرداخت. این بدان معنا نیست که محصبی به عنوان یک حوزه تحقیقاتی خسته شده است، اما، زیرا بسیاری از آثار او حفظ شده و در واقع از زمان کار پیشگام اسمیت منتشر، ویرایش و حاشیه نویسی شده است. از این رو، این پژوهش شامل: الف) بررسی کاربرد زبانی و اصطلاحی اصطلاحات تزکیه و النفس برای تعیین فهم دقیق این مفاهیم در چارچوب اسلام است. ب) بررسی گسترده دوره تاریخی که محصبی در آن می زیست تا میزان نقش عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در زندگی و کار او را ارزیابی کند. ج) بررسی گسترده منابع زندگی‌نامه‌ای و تاریخی موجود، برای تهیه گزارشی دقیق و جامع از زندگی این محقق بی‌نظیر و خارق‌العاده. د) ارزیابی آثار محصبی و شرحی از فهم و روش شناسی مؤلف در مورد مفهوم تذکیه النفس.
عقيدة ابن الجوزي
نویسنده:
ابن جوزي، عبدالرحمن بن علي
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم
کشف المشکل من حدیث الصحیحین (مجلد واحد)
نویسنده:
عبد الرحمن ابن جوزی؛ تحقیق: علی حسین البوّاب
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ریاض - عربستان: دار الوطن,
دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه
نویسنده:
عبدالرحمن بن علی ابن جوزي؛ محقق: حسن سقاف
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عمان/ اردن: دار الامام النووی,
چکیده :
کتاب دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه اثر عبدالرحمن بن علی ابن جوزي می باشد. مؤلف کتاب که از علمای حنبلی مذهب در قرن ششم می باشد، این کتاب را در رد بعضی از علمای حنبلی مثل ابن حامد و ابن الزاغوانی، که برخلاف احمد بن حنبل امام این مذهب آیات و صفات خبری را بر ظاهر آنها حمل می کردند و این صفات را زائد بر ذات دانسته، و از تأویل آن خود داری کرده، و برای خدا صورت و دست و جهت و... اثبات می کردند، نوشته است. این کتاب دارای یک مقدمه و چهار فصل و یک خاتمه می باشد. در فصل اول مؤلف به بیان هفت خطا و اشتباه کسانی که درباره صفات خبری کتاب نوشته و آنها را بر ظاهرشان حمل کرده‌اند پرداخته است. در فصل دوم به این سوال پاسخ داده که چرا پیامبر اکرم از الفاظ موهم تشبیه استعمال کرده است؟ وی در این فصل همچنین به سه دلیل برای سکوت و عدم تفسیر سلف بر چنین احادیث را بیان کرده است. مؤلف در فصل سوم آیات صفات خبری و تفاسیر آنها، و در فصل چهارم احادیثی را که به آنها احادیث صفات اطلاق می شود را مورد بررسی کرده است. وی متذکر می شود که احادیث دارای نقاط دقیق و حساسی هستند و آفاتی دارند که فقط علماء فقیه این ها را می دانند، لذا مؤلف 60 حدیث را در این رابطه در این فصل تبیین می کند. در خاتمه هم مؤلف دوباره بر نفی این افکار از احمدبن حنبل تأکید می کند. و در پایان حسن بن سقاف محقق کتاب، حدیث «رأیت ربی فی أحسن صورة» را نقل کرده و اقوال محدثین را درباره آن بیان می کند، وی این حدیث را ضعیف و جعلی می داند. همچنین جناب حسن بن علی سقاف انتساب کتاب «الرویة» به دار قطنی را با بیان ادله کافی رد می کند.
لعن یزید بن معاویه بررسی نظرات ابن جوزی
نویسنده:
کریستوفر-پویا رضویان؛ استاد راهنما: مجید معارف
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
برای دانشمندان اهل سنت تحلیل واقعه عاشورا برای مقابله با افکار شیعیان امری ضروری بوده است، زیرا این واقعه به شیعیان هویت می بخشید و مراسمی که برای عاشورا برگزار می کردند، فرصتی دوباره برای ترویج اندیشه شیعی به آنان می داد. برای این امر برخی این واقعه را چنان تحلیل و بررسی کردند که نقش یزید را در این حادثه هر چه کم رنگ تر سازند، و نشان دهند که عاشورا به اشتباه رخ داده و یزید در آن مقصر نیست. برای هیمن، لعن او را جایز نمی دانستند. مهم ترین نمایندگان دو دیدگاه در بین عالمان حنبلی مذهب بغداد «ابن جوزی» و «عبد المغیث» بودند. ابن جوزی که در عصر خود رهبری حنابله را در دست داشت به شدت از جواز لعن بر یزید دفاع می کرد و از هم مذهبان خود دلتنگ بود که چرا مذهب احمد بن حنبل را با دفاع از یزید آلوده کرده‌اند. در مقابل عبد‌?المغیث کتابی در دفاع از یزید تالیف کرده و سعی می کرد هم مذهبان خود را قانع کند که این مسلک واقعی احمد بن حنبل است. ابن جوزی کتاب ارزشمند الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید را در رد همین کتاب تالیف کرده است. این مقال در صدد است با بررسی بخشی از جریانات فرهنگی و اجتماعی آن عصر روشن سازد که چرا موضوع لعن یزید در آن هنگام اهمیت یافته و چرا ابن جوزی به تالیف کتاب خویش دست یازیده است. همچنین، در صدد است مبانی، مصادر، و روش‌های بحث و استدلال را نزد ابن جوزی بررسی کند و ارزش کتاب او را در موضوع لعن یزید در مجامع علمی و فرهنگی توضیح دهد.
كشف المشكل من حديث الصحيحين المجلد 2
نویسنده:
ابی الفرج عبدالرحمن ابن الجوزی؛ تحقیق علی حسین البواب
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ریاض: دارالوطن,