آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4398
سرشت انسان در اندیشه هابز و ارزیابی پیامدهای اخلاقی آن بر مبنای آراء علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
روح الله شهریاری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، از طریق رجوع به اندیشه‌های انسان‌شناختی توماس هابز، درپی پاسخ به این سوال برآمده است که سرشت انسان در اندیشه هابز چگونه است؟ تا در پرتو آن و با نظر به اندیشه‌های علامه طباطبایی پیامدهای اخلاقی آن تبیین و ارزیابی گردد. رجوع به اندیشه‌های علامه در این خصوص، علاوه بر تبیین پیامدهای دیدگاه هابز، امکان مقایسه تطبیقی و نیز آشنایی با رای صحیح در خصوص هر مورد را فراهم می‌آورد. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد در تلقی هابز، انسان در حرکات و اعمال خود تابع امیال و انفعالات است به گونه‌-ای که حتی عقل او مسخر امیال و هیجانات او است. در نتیجه برای کنترل انسان، هابز دست یافتن به توافق جمعی و در نهایت به حاکمیت حاکمان تن دادن را می‌‌پذیرد، تا سازش میان انسان‌ها برقرار شود. نتیجه این دیدگاه دست شستن از پشتوانه حقیقی داشتن ارزش‌های اخلاقی است. در مقابل علامه چون از یک سو انسان را ملکی ملکوتی می‌داند، از سوی دیگر عقل را توانمند در شناخت حسن و قبح افعال می‌داند از پشتوانه واقعی احکام اخلاقی، ذاتی بودن حسن وقبح، صدق و کذب پذیری و برهان پذیر بودن آنها سخن می‌گوید. به اعتقاد علامه وضع و اجرای ارزش‌های اخلاقی توسط حاکمان- چنانکه هابز به آن اعتقاد دارد- تبعیت از هوای نفس را در پی‌خواهد داشت و موجب ظلم و ایجاد طبقات اجتماعی می‌شود. همچنین ضمانت اجرایی ارزش‌ها را از بین خواهد برد. بدین جهت علامه حقیقت مطلب را در تبیین دیگری جست و جو می‌کند.
صفحات :
از صفحه 209 تا 244
اراده خدا از نگاه خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
آرمین منصوری ، علی الله بداشتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چگونگي ارادة الهی یکی از مسائل بحث‌برانگیز خداشناسی است كه برغم پذیرش ارادة الهی بعنوان یکی از صفات الهی توسط تمامی اندیشمندان، اختلاف نظرهای بسیاری در تفسیر آن وجود دارد. هدف این مقاله بررسی، مقایسه و ارزیابی آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی در سه بعد معناشناسی، منشأ و هستی‌شناسی ارادة الهی است. خواجه نصیر اراده را عین داعی که همان علم به مصلحت فعل است، میداند و در نتیجه به ارادة ذاتی خداوند معتقد بوده و آن را از صفات ذات میداند. ملاصدرا عینیت حب با اراده را نیز به عینیت علم به مصلحت فعل با اراده اضافه کرده و اراده را صفت ذات قلمداد میکند و روایات وارده از معصومین در صفت فعل بودن اراده را با تغییر معنا و مرتبة آن از معنای قصد انجام فعل و مقام ذات به معنای ایجاد و مرتبة موجودات بالفعل توجیه میکند. اما علامه ‌طباطبایی ارجاع اراده به علم به نظام اصلح را مناقشه‌يي لفظی دانسته و آن را صرفاً نامگذاری قلمداد ميكند. او با ارجاع اراده به هر صفت ذاتی دیگری غیر از علم، مانند حب، مخالف بوده و در نتیجه اراده را نه از صفات ذات بلکه منتزع از مقام فعل و از صفات فعل تلقي ميكند و منشأ انتزاع آن را نفس فعلی که در خارج اتفاق می‌افتد یا حضور علت تامه برای فعل، معرفی میکند. بنظر میرسد تغییر نگاه هستی‌شناسانه به اراده و صفت فعلی دانستن آن توسط علامه در توجیه محذوریتهای عقلی، دقیقتر از صفت ذات دانستن اراده بدون عنایت به تغایر مفهومی میان اراده با علم و حب است که توسط خواجه و ملاصدرا ارائه شده است.
صفحات :
از صفحه 35 تا 48
نسبت الهیات بالمعنی الاعم با الهیات بالمعنی الاخص از منظر حکیمان
نویسنده:
عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دو اصطلاح «الهیات بالمعنی‌الاعم» و «الهیات بالمعنی‌الاخص» ناظر به دو بخش از مباحث در فلسفه اولی هستند که در موضوع خدا و صفات او مشترک‌اند. حال سؤال این است که این دو بخش چه نسبتی باهم دارند؟ آیا الهیات بالمعنی‌الاخص بخشی از مسائل الهیات بالمعنی‌الاعم است که به دلیل اهمیت و شرافت موضوع آن از الهیات بالمعنی‌الاعم افراز شده و یا الهیات بالمعنی‌الاخص مبحثی جداگانه در عرض الهیات بالمعنی‌الاعم است؟ آیا محتمل است الهیات بالمعنی‌الاخص علم مستقلی باشد؟ فیلسوفان در‌این‌خصوص دو دیدگاه را برگزیده‌اند. دیدگاه اول، الهیات بالمعنی‌الاخص را بخشی از الهیات بالمعنی‌الاعم می‌داند و به دلیل اهمیت و شرافت موضوع آن مستقل تدوین شده است و دیدگاه دیگر، الهیات بالمعنی‌الاخص را در عرض الهیات بالمعنی‌الاعم می‌شمارد که این دو علم دو بخش از فلسفه اولی هستند. موضوعات مسائل الهیات بالمعنی‌الاخص با برخی موضوعات الهیات بالمعنی‌الاعم مشترک است، اما روش بحث در الهیات بالمعنی‌الاعم با روش بحث در الهیات بالمعنی‌الاخص کاملاً متفاوت می‌باشد. ضمن اینکه از منظر فیلسوفان، براساس ضوابط منطقی در تقسیمات علوم، الهیات بالمعنی‌الاخص، علم تحت الهیات بالمعنی‌الاعم نیست. ملاصدرا نشان می‌دهد که الهیات بالمعنی‌الاخص باید علم هم‌عرض با الهیات بالمعنی‌الاعم باشد که هر یک از دو الهیات با روشی متمایز از دیگری، بخشی از فلسفه اولی را تشکیل می‌دهند و موضوع هر دو بخش موجود بما هو موجود است.
صفحات :
از صفحه 9 تا 27
بررسی مسئله «فرزندآوری خداوند» مبتنی بر استدلال‌های فلسفی ذیل آیه 3 سوره توحید (بر مبنای تفاسیر ابن سینا، صدرالمتالهین و علامه طباطبایی)
نویسنده:
مهران رضائی، عباس بخشنده بالی، عبدالرحمان باقرزاده لداری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فرزند داشتن خداوند، از مباحثی است که در ادیان و مذاهب مختلف مورد توجه می باشد. مسئله تحقیق، آن است که، «فرزندآوری خداوند» ـ با مبانی برهانی ابن‌سینا، ملاصدرا و علامه طباطبایی پیرامون آیه ۳ سوره توحید ـ چگونه قابل بررسی است؟ روش تحقیق حاضر، تحلیلی ـ توصیفی است که در طول پژوهش، از بازنویسی و واضح‌سازیِ استدلال‌ها، در قالب جداول و گزاره‌های منطقی بهره‌گیری شده است. مبتنی بر یافته‌های تحقیق، ابن‌سینا بر اساس «لزوم ماهیتِ مشترک مابین والد و مولود» فرزندآوری خداوند را باطل می داند. ملاصدرا سه استدلال مطرح می کند؛ استدلال اول دارای ضعفِ «تبیین ناکافی مقدمه» است. استدلال دوم، با مبانی ایشان در باب حرکت جوهری عالم و دوام فیض ناسازگار می باشد. استدلال سوم ایشان، در مقام مقایسه، تناسب بیشتری با مبانی حکمت متعالیه دارد. استدلال علامه‌طباطبایی مبتنی است بر ناسازگاریِ فرزندآوری با صمدیت، که نسخه تکمیلی استدلال [بر اساس وجوبِ وجود خداوند] ارائه شده است.
صفحات :
از صفحه 83 تا 104
بررسی تطبیقی فراز «یا مَن دلّ علی ذاتِه بِذاته» دعای صباح با تقریرات برهان صدیقین
نویسنده:
مسلم احمدی، مجتبی میردامادی، عباس قربانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسئله اصلی پژوهش حاضر انطباق فراز «یا مَن دلّ علی ذاته بِذاته» در دعای صباح با تقریرهای مختلف برهان صدیقین است. با روش توصیفی ـ تحلیلی مهمترین این تقریرها مورد بررسی قرار گرفته شده و یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد تنها می‌توان براساس تقریر علامه طباطبایی ادعا کرد که این فراز اشاره بر برهان صدیقین دارد. در این تقریر از اصل وجود واقعیت به وجوب آن نایل آمده و از طریق لوازم همین وجود، وجوب خدا اثبات می‌شود و به نظر می‌رسد این همان دلالت ذات بر ذاتی است که امام علی× در دعای صباح به آن اشاره فرمودند. اما بر اساس تقریر ابن سینا و ملاصدرا این فراز از دعا مصداق برهان صدیقین نیست. در تقریر ابن سینا امکان ماهوی مأخوذ است و از استحاله دور و تسلسل کمک گرفته شده و در تقریر ملاصدرا از اصول فلسفی مانند اصالت و تشکیک وجود و ربط علّی استفاده شده که در هر دو تقریر از غیر ذات حق برای اثبات وجوب حق کمک گرفته شده است.
صفحات :
از صفحه 45 تا 60
نگره خلود کفار در عذاب جهنم: بررسی نظریات فیض کاشانی و علامه طباطبایی
نویسنده:
مریم خوشدل روحانی ، زهرا رحمانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تقریباً همة دانشمندان مسلمان‌، در اصلِ جاودانگی و خلود در دوزخ اتفاق نظر دارند، اما ‌این که خلود در دوزخ مستلزم عذاب دائم و ابدی است یا ممکن است همراه با انقطاع عذاب باشد. مسئله‌ای است که محل اختلاف آراء واقع شده است. از نظر فیض کاشانی هیچ ملازمه‌ای بین خلود در دوزخ و عذاب دائم وجود ندارد. بنابراین با توجه به مسئلة شمول رحمت واسعة الهی عذاب مخلدین در دوزخ‌، منحصر به مدت معینی است که پس از سپری شدن ‌این مدت دوزخیان از نعیمی‌‌که متفاوت با نعیم بهشتیان است بهره مند می‌‌شوند. از نظر علامه طباطبایی، قرآن‌کریم صراحتاً به خلود عذاب اشاره دارد و منقولات و روایات متعدد‌، نیز موکد‌این مطلب می‌‌باشد. بررسی دیدگاه‌های مختلف در‌ این زمینه ما را به‌این نکات رهنمون می‌‌سازد: الف) خلود از جمله مسائلی است که به علت صفت فناپذیری در دنیا مطرح نیست. در نتیجه‌ این مسئله مختص به روز قیامت بوده که پس از برپایی آن در مورد نعمت و نقمت مطرح خواهد شد؛ ب) خلود در دوزخ از مباحث مورد تأیید‌ آیات و روایات است که در گروه‌ها و قشرهای مختلف متفاوت است؛ ج) برخی به تاویل آیات و روایات مبادرت ورزیده‌اند و به تفکیک مباحث خلود در دوزخ بدون خلود در عذاب قائل شده‌اند.این مقاله درصدد است‌، با روشی تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات فیض کاشانی و علامه طبا طبایی در ‌این مهم بپردازد.
صفحات :
از صفحه 133 تا 160
بررسی تطبیقی نقش ایمان به معاد در زندگی انسان از دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: رقیه احمدیان ؛ استاد راهنما: زهرا کاشانیها ؛ استاد مشاور: عبداله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از آنجایی که انسان اشرف مخلوقات و دارای قدرت انتخاب است، و با داشتن عقل بر دیگر موجودات برتری یافته، مانند دیگر موجودات نیست. بشر امروز با دست‌یابی به علم و صنعت و پیشرفت تکنولوژی بحران‌هایی را هم عاید خود کرده است از جمله بحران معنوی است که در اثر سقوط ارزش‌های اخلاقی، تربیت انسان را مورد تهدید قرار داده است و تنها راه مقابله با این بحران‌ها تربیت صحیح بر اساس محور دین می‌باشد از این رو معاد مؤثرترین عامل در جهت تقویت وجدان فردی و تعاملات اجتماعی می‌باشد. روش پژوهش با توجه به اینکه به بررسی تطبیقی تأثیر معاد در زندگی فردی و اجتماعی از دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی می‌پردازد، یک مطالعه کیفی با روش تطبیقی انجام شده است و پرسش اصلی اینکه نقش معاد در زندگی فردی و اجتماعی از منظر فیض کاشانی و علامه طباطبایی چگونه است؟ و چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی در مؤلفه‌های آن، میان این دو متفکر وجود دارد؟ یافته‌های پژوهش حاکی از آن است فیض کاشانی معاد را هدفمندی خلقت و اعاده حق بندگان، معرفی می‌کند که آدمی بعد فوت سر از حیات دیگر بیرون می‌آورد و ضرورت ایمان به معاد را عدل الهی و اقتضای حکمت خداوند می‌داند و تلافی است در جهان دیگر نسبت به افراط و تفریط و ظلم و انظلام این جهان. در بعد فردی، به بررسی تأثیر معاد در عمل فردی از جمله تغییر بینش، در کاهش و زدودن ناهنجاری‌های روحی و اخلاقی، کنترل غرایز و شهوات، براساس دیدگاه فیض پرداخته شده است. در بعد اجتماعی، تأثیر معاد در عمل اجتماعی به مسئله مسئولیت‌پذیری، افزایش روحیه کار و تلاش، جهاد و استقامت، کنترل خشم، بر اساس دیدگاه فیض پرداخته شده است همچنین علامه طباطبایی معاد را به معنی برگشتن به سوی خدا و باز گشت اشیاء با تمام وجودشان به چیزی که از آن وجود یافته‌اند معنا می‌کند. در بعد فردی، به بررسی تأثیر معاد در عمل فردی از جمله تغییر بینش، اطمینان و آرامش دل، کنترل غرایز و شهوات، انجام تکالیف الهی.. براساس دیدگاه علامه پرداخته شده است. در بعد اجتماعی، تأثیر معاد در عمل اجتماعی به مسئله مسئولیت‌پذیری، افزایش روحیه کار و تلاش، جهاد و استقامت، کنترل خشم، بر اساس دیدگاه علامه پرداخته شده است.
اخلاق از منظر علامه طباطبائی(ره) و توماس آکویناس
نویسنده:
محمد علی عاشوری کیسمی ، مریم پرویزی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق از دیرباز یکی از دغدغه‏های اصلی بشر بوده است. در پژوهش حاضر اخلاق از منظر علامه طباطبائی و توماس آکویناس بررسی شده است. با بررسی تطبیقی آراء علامه طباطبائی و توماس آکویناس شاهد مشابهت‌ها و مفارقت‌های بسیاری خواهیم بود. آکویناس از الهیات و رویکرد عقلی بهره می‌برد. علامه اخلاق را از جنس حکمت عملی می‌داند. ایشان در قالب پنج صورت به بررسی اخلاق پرداخته و تبیین می‌کند: اخلاق فضیلت‌گرایانه (مختص انسان و موجودات صاحب نفس)، اخلاق پیامدگرایانه (قراردادی)، اخلاق وظیفه‌گرایانه، اخلاق دینی (ادیان گذشته) و اخلاق قرآنی (هدف از این اخلاق نه رسیدن به سعادت و خوشبختی اخروی بلکه ذات الهی است). در رویکرد آکویناس اخلاق شرط لازم رسیدن به بالاترین درجه سعادت (مشاهده رودررو ذات الهی) می‌داند و شرط کافی آن فیض الهی و در جهان آخرت قابل دسترسی است. اخلاقی قرآنی علامه طباطبائی، نزدیکی‌ها و تفاوت‌هایی با مشاهده رودررو ذات الهی از منظر توماس آکویناس دارد.
صفحات :
از صفحه 73 تا 96
بررسی تطبیقی نظریه‌ی حدوث و قدم عالم از دیدگاه توماس‌ آکویناس و محمد حسین طباطبایی
نویسنده:
ناهیده ظهوری ، مهدی دهباشى ، سیدحسین واعظى
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی نظریه‌ی حدوث و قدم عالم از دیدگاه توماس آکویناس و محمد حسین طباطبایی با روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کیفی نگاشته شده‌است. نتایج حاصله این است که هر دو فیلسوف دیدگاه الوهی داشته و تفکر در دین را جایز می­شمارند و بر اساس واقع­گرایی خود مهم­ترین بخش فلسفه را وجود مطلق و بحث از خداوند متعال می­دانند. اگرچه ازلی بودن عالم با کمک استدلالات فلسفی برای آکویناس، مانند سایر فلاسفه، اثبات شده بود، ولی به دلیل کاتولیک بودن و تأسی از وحی الهی، در بحث آفرینش، عالم را حادث زمانی می­داند، و به توجیه آن دلایل می‌پردازد به این صورت که خداوند ازلی و دارای اراده‌ی آزاد و مختار است؛ و جهان که معلول اوست حادث زمانی است. محمد حسین طباطبایی در این مقال دیدگاهی دوبعدی دارد، از طرفی، همانند صدرالمتألهین، بنابر اصل حرکت جوهری معتقد است عالم حدوث تجددی و در نتیجه حدوث زمانی دارد؛ از طرف دیگر به دلیل این­ که عالم معلول ضروری علت تامّه‌ی خود یعنی خداوند است، پس حادث علّی است. بنابراین، دو فیلسوف در حدوث زمانی عالم متفق­القول­اند اما مبنای اندیشه‌ی عقلانی طباطبایی نسبت به تعبد آکویناس برتر است و نظریّه‌ی حدوث علّی طباطبایی تا حدی به اصل بهره­مندی در آفرینش آکویناس شباهت دارد.
صفحات :
از صفحه 137 تا 160
بررسی نقش ایمان به معاد در زندگی انسان از دیدگاه فیض کاشانی و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: رقیه احمدیان ؛ استاد راهنما: زهرا کاشانیها ؛ استاد مشاور: عبدالله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ازآنجایی که انسان اشرف مخلوقات است وبا عقل به موجودات دیگری برتری یافته ،ومانندموجودات دیگرنیست لذا نباید دچار روزمرگی شد وتمامی اندیشه وعملش درپی رفع نیازهای آنی وروزمره اش باشد،چرا که دل هر ذره تا افلاک جولانگاه اندیشه اوست وهیچ گاه سلسله جستجوگری وشناختن ناشناخته هایش قطع نمی شود. موضوع معاد درمیان افراد انسانی بحثی است فراگیر ،که ازبحث های تئوری ونظری، به عرصه زندگی عملی ما میرسد.اعتقاد یا بی اعتقادی به دنیای پس از مرگ مستقیم یا غیر مستقیم می تواندتأثیری همه جانبه بر تمامی رفتارفردی وعملی بشر داشته باشدصرف نظرازتنوع باورهای دینی و مکاتب انسانی به زندگی پس از مرگ ،اعتقاد به ادامه حیات انسانی بعد مرگ دنیوی،منشأرفتارهایی است متفاوت با رفتارهای کسانی که مرگ را پایان زندگی می دانند. بانظر اجمالی به آیات قرآن کریم نشان می دهددرمیان مسایل عقیدتی هیچ مساله ای در اسلام بعداز توحید به اهمیت مساله معاد نمی رسد خداونددر سوره نساء87میفرماید:"الله لا اله الا هو لیجمعنکم الی یوم القیامه لا ریب فیه ومن اصدق من الله حدیثا"مساله معادنه تنها بسیارمهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی وفلسفه وسبک زندگی او نیزبسیار تاثیرگذار است. از سوی دیگر متفکران اسلامی در باره معادآثار ارزشمندی را به رشته تقریر در آورده اند، ازدیدگاه علامه طباطبایی حقیقت معاد ودنیایی که انسان پس از مرگ باآن روبروست آثارتربیتی بی شماری به همراه دارد وانسانراوادار می کند که بانظرش به جهان آخرت در روابط خود با دیگران مواظبت بیشتری بکند تا حقی از دیگراعضای جامعه بر دوشش نباشد (طباطبایی ص 236 1385) هچنین ایمان به معاد آثاری بر نوع روابط انسان با دیگران واجتماع میگذارد ازجمله مسئولیت پذیری ،عدالت اجتماعی ،صبر خویشتن داری ،فداکاری ،امیدواری...لذاانسان معتقد به مبداءومعادمی داند سعادت هر موجودی همان چیزی است که خدای متعال برای آن معین کرده وراه به سوی آن سعادت وطریقتی که باید سلوک کند خداوند تشریع وبیان نموده است (طباطبایی ج18ص 115 ،1374) این تحقیق برآن است باتوجه به اهمیت وجایگاه"معاد"درزندگی بشرضمن بررسی چگونگی آموزه های دین اسلام در این مورد نقش وتاثیر آن را در رفتارهای فردی واجتماعی بشر تبیین نماید ودرپی یافتن پاسخ هایی عقلانی ومناسب برای پرسش هایی چنین باشد 1-آیا ایمان به معاد،می تواند منشأرفتارآدمی در زندگی فردی واجتماعی باشد؟ 2-ایمان به معاد،چگونه بشر راازیاس،شکست از ملایمات وگذراز تنگناهای زندگی یاری خواهد کرد؟ 3-این دو بزرگوارچه برداشتی ازآن داشته ودر مقام عمل چگونه به آن پرداخته ووجوه اشتراک وامتیاز دیدگاه فیض کاشانی وعلامه طبابایی دراین باره چیست؟
  • تعداد رکورد ها : 4398