چکیده ماشینی :
دیوانگی گناه است. افراد دارای ناتوانی های عاطفی دوری می شوند. بیماری روانی مشکل کلیسا نیست.
هر سه ادعا اشتباه است.
در دیوانگی، هدر اچ. واچک تا
... اریخچه واکنشهای پروتستان به بیماری روانی در آمریکا را دنبال میکند. او نشان میدهد که چگونه دو نیروی متمایز با هم ترکیب شدهاند تا مراقبت مسیحی از کل شخص را خنثی کنند. حرفه ای شدن پزشکی برای محدود کردن حوزه اقتدار مسیحی به قلمروهای خصوصی و معنوی کار کرد و شفا و مراقبت - هم جسمی و هم ذهنی - را به متخصصان سکولار و پزشکی واگذار کرد. میراث الهیاتی که بیماری را با گناه پیوند میداد، به همان اندازه تأثیرگذار بود، انگ اجتماعی اطراف افراد مبتلا به یک بیماری روانی را عمیقتر کرد. کلیسای پروتستان که تمایلی به درگیر کردن مبتلایان نداشت تا مبادا آن را نیز آلوده به معاشرت کند، به میل خود مراقبت از افراد مبتلا به بیماری روانی را به متخصصان سکولار واگذار کرد.
در حالی که بی توجهی قاعده کلی را تشکیل می داد، پنج استثنای تاریخی از الگوی بی توجهی خوش خیم نمونه ای از تلاش های پروتستان برای ادعای پاسخی کاملاً مسیحی است. بررسی دقیق زندگی و کار روحانی استعماری کاتن ماتر، پزشک دوران انقلاب بنجامین راش، دوروتیا دیکس فعال قرن نوزدهم، کشیش و بیمار آنتون بویزن، و روانپزشک کارل منینگر، هم محدوده و هم پیشرفت مراقبت های پروتستانی را ترسیم می کند. Vacek وقایع نگاری می کند که پروتستان تلاش می کند تا معنای الهیاتی را از بیماری (مادر)، ایجاد مراقبت به عنوان شغل مسیحی (راش)، دفاع از درمانده ها (دیکس)، بازپس گیری اقتدار مذهبی (بویزن)، و درخواست برای افراد مبتلا به بیماری روانی را شرح دهد. (منینگر).
روایت تاریخی واچک مبنای تأمل الهیات او در مورد مراقبت مسیحیت معاصر از افراد مبتلا به بیماری روانی و درک مسیحی از بیماری روانی است. واچک با نشان دادن گرانش آنچه که در برنامههای روحانی و جماعت ظاهر میشد – و ناموفق بود – بررسی میکند که چگونه مسیحیان باید خطوط دائماً در حال تغییر اقتدار فرهنگی را در حین مراقبت از کسانی که رنج میبرند هدایت کنند.
بیشتر