مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
ابدان ارواح انسان جبر و اختیار(کلام) فطرت(کلام)
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1257
ترجمه کتاب «سلسله دروس مبانی اندیشه اسلامی (3) عنوان درس: (انسان شناسی)» - (درس 6-10)
نویسنده:
نویسنده:سید رضا مهدی رضوی؛ استاد راهنما:حمید امامی فر؛ استاد مشاور :بهنام ملک‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این اثر ترجمه ی بخش دوم از کتاب انسان شناسی است که به عنوان سویم کتاب از مجموعه ی شش کتاب با موضوع مبانی اندیشه اسلام تألیف شده است. این بخش از کتاب نامبرده مشتمل است بر پنج درسی که درباره ی ضرورت راه های فراعادی برای رسیدن انسان به سعادت اخروی و ضرورت نبوت و امامت بعنوان ارائه دهنده این راه بحث می کنند. درس اول درباره ضرورت راه فراعادی و اینکه این راه همان دین است که توسط انبیاء ارائه داده شده است. درس دوم درباره حقانیت اسلام بحث می کند. در این درس با بررسی اهم ترین معجزه اسلام که هنوز زنده و میان انسانها وجود دارد، یعنی قران حقانیت اسلام به اثبات می رسد. ضمنا عدم تحریف لفظی قرآن و عدم امکان آن هم بحث می شود. درس سوم و چهارم درباره جاودانگی و جامعیت اسلام بعنوان لوازم خاتمیت اسلام بحث می کنند. درس پنجم امامت را موضوع خودش قرار داده است. در این درس ضروت امامت بعنوان تداوم نبوت و تعیین امام علی علیه السلام و یازده فرزندانش بعنوان جانشین راستین پیامبر ص به اثبات می رسد.
انسان شناسی عبدالله بوسنوی با تأکید بر مسأله‌ی ولایت
نویسنده:
نویسنده:شهریار سلیمانی؛ استاد راهنما:علی فضلی؛ استاد مشاور :رضا الهی‌منش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
عبدالله بوسنوی از شارحان برجسته‌ی اندیشه‌های ابن‌عربی در آناتولی بوده که حسب تحقیق نگارنده تا سال 1069ق در قید حیات بوده است. او که تنها شارح فصوص‌الحکم در شرق اروپا و نماینده تصوّف خاصّ عثمانی در قرن 11ق بوده، از سوی محقّقانی همچون حاجی‌خلیفه و محبّی گرامی داشته شده و از وی به عنوان اندیشمندی ممتاز، جامع معقول و منقول و از بهترین شارحان فصوص‌الفصوص یاد شده است؛ از این رو به شارح‌الفصوص شهرت یافت. همچنین مطابق بررسی بغدادی، از این صوفی برجسته، 148 اثر بر جای مانده که در این میان دو شرح بر فصوص‌الحکم دارای اهمیّت بسیار می‌نماید. مطابق انسان‌شناسی عرفانی بوسنوی حقیقت کمالی انسان ششمین تعیّن از تعیّنات بوده که با اسم جامع الله در حضرت الوهیّت مطابقت دارد و دیگر تعیّنات که از حضرت واحدیّت آغاز شده‌اند همگی در او مندمج آمده و این اوست که در همه‌ی آنها سریان یافته است و دیگر تعیّنات چیزی جز تجلّی کمالات این حقیقت نمی‌باشند. بوسنوی راز آفرینش انسان را کمال جلا و استجلای حقّ می‌داند؛ زیرا انسان به عنوان روح این مظاهر، تنها تعیّنی است که کلیه‌ی اسماء حقّ در او تجلّی یافته است، بدین جهت ایشان حقیقت انسانی را برزخ میان حقّ و خلق دانسته، که دارای جهتی خلقی و جهتی حقّی می‌باشد، از جهت حقّی نسبت به سایر تعیّنات، خلیفه‌ی حقّ و ربّ سایر مجالی و از جهت خلقی تجلّی اتمّ حقّ و همراه و همراز سایر تعیّنات می‌نماید. بوسنوی نسبت انسان کامل و عالم را نسبت جسم و جان می‌داند، و انسان کامل را روح دمیده شده در عالم تصویر نموده‌اند. عالم صورت حقیقت انسانی یعنی محلّ تجلّی این حقیقت و حقیقت انسانی نیز، علّت غائی و علّت بقای عالم باشد. بدین جهت بوسنوی به تبع محی‌الدین انسان را عالم کبیر و عالم را انسان صغیر گفته است. حقیقت انسانی را مساوی با حقیقت قرآن و قلب انسان را کعبه‌ی مقصوده‌ی حقّ و خزینه‌ی علوم و انوار حضرت حقّ تلقّی نموده‌اند. وی به مانند سایر اهل معرفت یکی از اوصاف حقیقت کمالی انسانی را جامعیّت آن تلقّی نموده و بر این باور است که این حقیقت برزخ میان حقّ و خلق، صاحب صورت الهیّه و صورت کونیّه، جامع کلیه‌ی حضرات و کمالات اسمائی و شامل جمیع حقائق علوی و سفلی است. همچنین برای انسان سه وصف ولایت، نبوّت و رسالت برشمرده‌اند، ولایت را صفتی الهی تلقّی نموده که ریشه در اسم «ولی» دارد و به ازلیّت آن ازلی است، کما این که دو وصف نبیّ و رسول را از مجالی اسم ظاهر حقّ و از عوارض ولایت تلقّی کرده‌اند که انقطاع‌پذیر و غیر دائم‌اند. کمال نبوّت را ختم نبوّت دانسته، کما این که کمال ولایت را ختم ولایت نامیده‌اند. بوسنوی مصداق ختم ولایت عامّه را ابن‌عربی و مصداق ختم ولایت خاصّه را عیسی (علیه‌السّلام) دانسته است؛ هرچند در یک موضوع از قسم سوّمی به نام خاتم ولایت مطلقه نام برده است.
وابستگی-برادری: امید وجود انسان در پرتو نابرابری جهانی. کاوش در انسان شناسی الهیات کارل رهنر و خوزه ایگناسیو گونزالس فاوس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Scott M. Myslinski
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان‌نامه استدلال می‌کند که الاهیات مسیحی نیاز به بررسی انتقادی وجود انسان از طریق مقوله‌های اجتماعی و ساختاری در پاسخ به جهت کنونی جهانی شدن دارد که انسان‌سازی وجود انسان را تهدید می‌کند. به طور خاص، نیاز به یک انسان‌شناسی الهیات مسیحی معاصر وجود دارد که با علوم اجتماعی گفت‌وگو کند و تلاش کند درکی از گناه، فیض و رستگاری انسان را در مقوله‌های ساختاری و اجتماعی توسعه دهد تا دیدگاهی جایگزین از آنچه که دارد ارائه دهد. به معنای انسان بودن در پرتو انسان شناسی غالب است که در قلب خط سیر کنونی جهان در حال جهانی شدن قرار دارد. این بینش جایگزین از وجود انسان باید با چالش جهانی جهانی شدنی که وابستگی و پیوند متقابل بیشتری را بین مردم و ملت ها ایجاد می کند و جهانی جهانی شدنی که انسان شناسی خود محوری و فردگرایی رادیکال را پرورش می دهد و تشویق می کند، مقابله کند. به منظور کمک به انسان شناسی الهیات معاصر که با چالش بحران انسان بودن در چارچوب پیچیده جهانی شدن جهانی روبرو می شود، این پایان نامه از انسان شناسی الهیات دو الهیات یسوعی استفاده می کند: کارل رهنر و خوزه ایگناسیو گونزالس فاوس. این پایان نامه تلاش می کند تا این دو متکلم را وارد گفتگوی پویا کند و در نهایت تحلیلی انتقادی از ماهیت گناه، فیض و رستگاری در درک مربوط به آنها از وجود انسان ارائه دهد تا انسان شناسی الهیاتی مناسب تری برای الهیات مسیحی معاصر ارائه دهد. به منظور انجام این وظیفه، این پایان نامه به شرح زیر ارائه خواهد شد. فصل اول ابتدا وضعیت خط سیر کنونی جهانی شدن را با نگرانی خاص در مورد انسان شناسی زیربنایی شکل کنونی جهانی شدن و مشکل نابرابری جهانی ترسیم می کند و چارچوب های توضیحی مختلفی را ارائه می کند که سعی در پرداختن به این مشکل دارند. سپس پاسخ های مختلفی را از الهیات کاتولیک به این مشکل ارائه خواهد کرد. در نهایت با این ادعا به پایان می رسد که الهیات کاتولیک، و به طور خاص انسان شناسی الهیات کاتولیک، می تواند با ارائه دیدگاهی جایگزین از وجود انسان، پاسخی مناسب به وضعیت و مشکل ارائه دهد. پس از طرح مسئله در فصل اول، فصل دوم نشان خواهد داد که چگونه انسان شناسی الهیات کارل رهنر و خوزه ایگناسیو گونزالس فاوس از بافت تاریخی خود توسعه یافته است. این کار را ابتدا با ارائه چگونگی پاسخ کلیسای کاتولیک به چالش های مدرنیته اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم انجام می دهد. سپس به تشریح چگونگی شکل گیری الهیات و انسان شناسی های رهنر و گونزالس فاوس توسط چالش های مدرنیته می پردازد. پس از تعیین مسئله و قرار دادن اندیشه رهنر و گونزالس فاوس به عنوان منابعی که این پایان نامه از آنها استفاده می کند، فصل های سوم تا پنجم قلب این پایان نامه را تشکیل می دهند. ابتدا، فصل سوم به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه رهنر و گونزالس فاوس به آنچه انسان‌شناسی الهیات مسیحی به‌عنوان مخمصه انسانی می‌بیند و چگونه مقوله الهیاتی گناه را درک می‌کنند تا شروع به ارزیابی انسان‌شناسی الهیات هر دو متکلم با توجه به خط سیر کنونی جهانی‌شدن و جهانی‌شدن کند، می‌پردازد. نابرابری جهانی سپس، فصل چهارم بر روانشناسی هر دو متکلم تمرکز خواهد کرد. پرسش اساسی راهنمای این فصل این است که انسان‌شناسی الهیاتی چه کسی می‌تواند به بهترین نحو به مشکل رستگاری تاریخی و اجتماعی بپردازد. سرانجام، فصل پنجم استعاره‌های ریشه‌ای کلیسا را ​​که از این دو انسان‌شناسی متمایز، اما مکمل، الهیات ناشی می‌شوند، بررسی خواهد کرد. در نهایت، من ادعا می‌کنم که انسان‌شناسی الهیاتی گونزالس فاوس به بهترین وجه انسان‌شناسی جایگزینی را برای انسان‌شناسی رایج در قلب مسیر کنونی جهانی‌سازی ارائه می‌کند، و بنابراین می‌تواند به اندازه کافی به واقعیت نگران‌کننده نابرابری جهانی بپردازد.
شر رادیکال و مسئولیت در انسان شناسی فلسفی پل ریکور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Trevor Kimball
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه، مفهوم مسئولیت اخلاقی برای روشن کردن ایده کانتی از شر رادیکال در رابطه با درک پل ریکور از خود به عنوان شدن استفاده شده است. علیرغم قاعده مند بودن جهان طبیعی، کانت آزادی انسانی را مطرح می کند که می تواند در امتداد خطوط تجربه اول شخص ما درک شود. با تغییر از عقل نظری به عقل عملی، اندیشیدن در مورد عمل بر حسب علت و معلول، جای خود را به آزادی فرضی می‌دهد که در آن می‌توانیم دلایلی برای عمل بیاوریم و تغییرات معناداری در جهان ایجاد کنیم. در عین حال، به نظر می‌رسد که ادعای کانت مبنی بر اینکه انسان‌ها «طبعاً» به شدت شرور هستند، این آزادی را مشکل‌ساز می‌کند. اگر نمی‌توانیم کاری نکنیم، پس چگونه می‌توانیم مسئول اعمال خود باشیم؟ من استدلال خواهم کرد که شر رادیکال به دور از سلب مسئولیت ما در قبال اعمالمان، شرحی تجویزی از انسجام اعمال اخلاقی ما و مبنای مسئولیت ارائه می دهد. هدف این پایان نامه بررسی تأثیر نظریه شر رادیکال کانت بر تفکر ریکور درباره روایت و مسئولیت است. از نظر ریکور، روایت زمینه را برای اندیشیدن به ابتکار عمل واقعی در جهانی که توسط نیروهای طبیعی تعیین شده است فراهم می کند. مسئولیت با این واقعیت فعال می شود که ما نویسندگان معنادار اعمال خود هستیم. شرح قوی ریکور از هویت روایی به طور همزمان یک نظریه عاملیت اخلاقی تفسیری است. این یک جنبه ضروری برای یک نظریه مسئولیت فراهم می کند زیرا به ما اجازه می دهد تا در مورد دلایل اقدامات از نظر ابتکار عمل و در ارتباط با یکپارچگی زندگی خود به عنوان یک کل فکر کنیم. پس از اینکه شرط آزادی را برای مسئولیت در نظر گرفتیم، پذیرش شر رادیکال را به عنوان بهای انسجام زندگی خود در یک ثبت اخلاقی قرار دادیم و عمل را به عنوان چیزی که مسئول آن هستیم و به عنوان چیزی که در هویت روایی ما پیکربندی شده است درک کردیم. ، می توانیم زمینه ای را در نظر بگیریم که در آن به خود تبدیل می شویم. از نظر ریکور، خود هرگز داده شده نیست. همیشه واسطه است. این میانجی‌گری‌ها شامل روایت‌هایی از منشأ شر است که به خود فراتاریخی ما شکل می‌دهد. غیر تاریخی نیست. در عوض، با قرار دادن پذیرش گرایش به شر در زمان روایی، نوعی بینش به امر غیرقابل درک می دهد که بدون نیاز به حافظه ما از پذیرش گرایش، به تجربه اول شخص ما انسجام می بخشد. ما همیشه در شرایطی که تعیین نکرده ایم و مسئولیتی در قبال آن نداریم، در حال تبدیل شدن به یک خود هستیم. به همین دلیل است که منشأ شر باید فرا تاریخی باشد. تاریخ را مشروط می کند و بنابراین نمی توان آن را در حرکت آن گنجاند. نتیجه این مسیر، بیان شدن خود در شرایط فجور است. با توجه به شرایط انسانی و موقعیت اخلاقی که در آن قرار داریم، بنابراین باید از خودمان محافظت کنیم، همانطور که خود را از تاریخ واقعی می شناسیم. ما بدتر از آن چیزی هستیم که خودمان را باور داریم. و با این حال، در زیر این مفهوم، خوبی اصلی وجود دارد که ریکور بسیار متعهد به حفظ آن بود. این خیری نیست که بتوانیم به سادگی به آن برگردیم. از طریق اعمال خودمان، برای همیشه از خود بیگانه می شویم. با این حال، ما می توانیم با بخشش و امید به این خوبی گواهی دهیم. ریکور از سرود بخشش صحبت می کند. این نقطه ای است که فلسفه دین جای خود را برای دین باز می کند. به این ترتیب، همانطور که ریکور همیشه تأیید می کند، تمایلات به خیر در کانت از نظر فلسفی مکانی را که دین در آن انسان توانا را مورد خطاب قرار می دهد، نشان می دهد.
نقد دیدگاه ماکیاولی درباره معیار فعل اخلاقی بر اساس مبانی انسان شناسی آیت الله مصباح یزدی
نویسنده:
نویسنده:کبرات آگبوگون؛ استاد راهنما:زینب کبیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ماکیاولی و آیت الله مصباح یزدی همچون بسیاری از متفکران، متناسب مبانی فکری خود در باب ابعاد فلسفه اخلاق نظراتی ارائه کرده اند. معیار افعال اخلاقی از نظر ماکیاولی، افزایش قدرت فرمانروا و سر بلندی کشور است و آیت الله مصباح یزدی ملاک اخلاقی بودن یک فعل را میزان رساندن فاعل به قرب الهی می‏داند. قدرت از نظر ماکیاولی ارزش ذاتی دارد ولی از نظر آیت الله مصباح یزدی ارزش غیری دارد و تنها چیزی که ارزش ذاتی دارد کمال وجودی انسان است که منجر به قرب الهی بشود. از دید هر دو فیلسوف، ارزش افعال اخلاقی دارای مراتب و درجاتی است. تفاوت دو فیلسوف در انسان شناسی و نگاه به نوع ارزشهاست. ماکیاولی انسان را موجودی تک بعدی و مادی می‏پندارد و ارزش او را در امورات مادی جستجو می‏کند و ارزش ذاتی را در عالم محدود مادی دنبال میکند. آیت الله مصباح یزدی دو بعد مادی و معنوی برای انسان قائل است و بر این اساس ارزش‏ها را در امورات مادی جستجو نمی‏کند بلکه معتقد است ارزشهای معنوی در رساندن انسان به کمال و قرب به خداوند نقش اساسی ایفا می‏کنند. در انسان شناسی ماکیاولی، غریزه نقش مهمی در کنترل رفتار و کردار انسان ایفا میکند؛ غریزه رهبر قوا است و حتی قوه عقل باید با قوه غریزه جهت داده و مدیریت شود. از نظر آیت الله مصباح یزدی عقل فرمانده قوا است و تنها چیزی که سایر قوای انسانی را از حد تفریط و افراط خارج میکند و آن را به اعتدال می‏رساند عقل است. به باور ماکیاولی قدرتمند شدن هدف نهایی و کمال انسان است و برای رسیدن به این هدف نهایی، انسان مجاز است از هرگونه روشی استفاده کند حتی اگر روش غیر اخلاقی باشد. آیت الله مصباح یزدی قدرتمندی انسان را در قرب و نزدیکی به خداوند می‏داند و معتقد است استفاده از هرگونه روشی برای کسب قدرت مجاز نیست و در راه رسیدن به هدف نمی‏توان از روشهای غیر الهی استفاده کرد. بنابراین بر اساس اختلاف مبنایی این دو فیلسوف در مباحث انسان شناسی نظیر رهبری قوا، هدف و کمال انسان، نتیجه گیری آنها نیز در تعیین معیار فعل اخلاقی در مقایسه با کمال انسان متفاوت است.
انسان شناسی الاهیاتی نوارتدوکس راینهولد نیبور در مواجهه با الاهیات لیبرال
نویسنده:
نویسنده:منتظر بلوچی؛ استاد راهنما:یوسف دانشور نیلو؛ استاد مشاور :بهروز حدادی,مهراب صادق ‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
الاهیات مسیحی نوارتدکسی، که به الاهیات نواصلاحات، بحران و دیالکتیک نیز مشهور است، اولین صدای مخالف با الاهیات مسیحی لیبرال بود که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، الاهیات غالب محسوب می‌شد. الاهی‌دانان نوارتدکس، هرچند با هم کاملاً همنوا نیستند، ولی در ضدیت با آموزه‌های الاهیات لیبرال و بازگشتی نو به الاهیات اصلاحات هم‌صدا هستند. راینهولد نیبور بنیان‌گذار اصلی الاهیات نوارتدکسی آمریکا بود. انسان‌شناسی محور اصلی الاهیات نیبور و اساس آموزه‌های الاهیاتِ اخلاقِ اجتماعی و الاهیات سیاسی او است. او الهیات خود را نه از خدا به عنوان مبدا و نهایت، مطلق و بی‌نهایت بلکه از انسان شروع می‌کند و معتقد است مشکلات انسان مدرن ناشی از ناتوانی او در خودشناسی صحیح است. اندیشه مدرن درباره انسان به طور ناهمگونی عناصری از اندیشه‌های کلاسیک یونانی، کتاب مقدسی و خاص دوران مدرنیته را ترکیب کرده است. لذا ضروری است که همه این مؤلفه‌ها به‌تفکیک شناخته و ردیابی شوند. نیبور معتقد است عقل انسان حقیقت را با فروکاهش آن به نظام انسجام درک می‌کند. درک حقیقت کامل و آگاهی یافتن از رازهای فراعقلانی فقط از طریق حکمت دینی امکان‌پذیر است. او با رد مکاتب مختلفی مانند عقل‌گرایی، طبیعت‌گرایی و احساس‌گرایی به عنوان راه‌حل نهایی، تفسیر اسطوره‌ای از کتاب مقدس را بهترین رویکرد برای شناخت انسان می‌داند. ما برای تحلیل بهتر انسان‌شناسی نیبور آن را به سه بخش اصلی الاهیات «خود»، الاهیات گناه و الاهیات فیض تقسیم کرده‌ایم. نیبور تعریفی منطقی از ماهیت انسان ارائه نمی‌دهد بلکه به تشریح وضعیت پارادوکسیکال انسان با دو قطب محدودیت و آزادی می‌پردازد. انسان‌شناسی او بر سه اصل از کتاب مقدس استوار است: 1) انسان مخلوق است. 2) انسان بر صورت خدا خلق شده است. 3) انسان بطور اجتناب‌ناپذیری گناهکار است، هرچند گناه ضرورت ماهیت او نیست. نیبور دیدگاه دوگانه‌انگاری به ماهیت انسان در مکاتب کلاسیک و عرفانی که منجر به شر بودن بدن و خیر بودن روح می‌شود و نجات انسان را در رهایی روح از بدن می‌داند را رد می‌کند. رویکرد او به «خود»، کل‌نگرانه و گشتالتی است و «خود» را دارای وحدتی پارادوکسیکال می‌داند. وضعیت پارادوکسیکال انسان در او اضطراب ایجاد می‌کند. نه محدودیت گناه است و نه اضطراب، بلکه تفسیر نادرست از اضطراب است که انسان را به شورش علیه خدا و غصب جایگاه او سوق می‌دهد. انسان فقط با منابع درونی خود، قادر به نجات خودش نیست بلکه از طریق فیض خدای فرابود نجات می‌یابد. در این پژوهش علاوه بر تحلیل کامل انسان‌شناسی نیبور، روش الهیاتی او نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت ضمن نقد نیبور در روش و محتوا، نکاتی در خصوص درسهای الاهیات نیبور برای اندیشه الهیاتی ما ارائه شده است.
در تصویر خدا: انسان شناسی روح [کتابشناسی انگلیسی]
نویسنده:
Michael Welker
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
.Wm. B. Eerdmans Publishing Co,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: از سخنرانی‌های گیفورد 2019/2020 در دانشگاه ادینبورگ در تصویر خدا توضیح می‌دهد که چگونه تمرکز فرهنگ ما بر روح انسانی و الهی می‌تواند چهار ویژگی شناخته شده جهانی را از وجود انسانی پر رونق احیا کند: عدالت، آزادی، حقیقت و صلح. مایکل ولکر نه تنها از منابع مذهبی بلکه از دانشمندان، فیلسوفان، اقتصاددانان و نظریه پردازان حقوقی و سیاسی الهام گرفته است و ایده روح «چند وجهی» را توسعه می دهد که امکان زندگی و عمل در تصویر خدا را ایجاد می کند. رویکرد جدید ولکر به الهیات طبیعی توضیح می‌دهد که چرا نمی‌توان روح انسانی و الهی را در روابط ساده دوقطبی به اندازه کافی درک کرد و چرا روح انسان نباید به ذهن عقلانی تقلیل یابد. پاسخ به این سوال که دعوت انسان چیست؟ در چارچوب جوامع متکثر مدرن متأخر، هدف او این است که برای مؤمنان و غیر مؤمنان به طور یکسان توضیح دهد که به چه معناست افرادی خلق شده در تصویر خدا، با روح عدالت، آزادی، حقیقت و صلح.
انسان شناسی عرفانی در معارف امام محمد باقر (علیه‌السلام)
نویسنده:
نویسنده:علیرضا ارجمندی؛ استاد راهنما:رضا الهی منش؛ استاد مشاور :حامد ناجی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
انسان به عنوان عصاره کل هستی، همواره محور اکثر پژوهش‌ها بوده است و در این میان، عرفان اسلامی نیز انسان را محور وجود و مظهر اسماء و صفات حق و کلمه تامه الهی معرفی می‌کند. موضوع این رساله تحقیق و بررسی هویت، جایگاه و ابعاد مختلف وجودی انسان مبتنی بر معارف امام باقر(علیه السلام) با رویکرد عرفانی است، نیز بررسی دیدگاه آن حضرت پیرامون چگونگی آغاز آفرینش، بطور عام وآفرینش انسان بطور خاص، در جهانی قبل از جهان کنونی (عالم ذر)، و در باب سرشت انسان، قضا و قدر و نقش آن در جبر و اختیار آدمی و نقش انسان کامل(آل محمد) بعنوان شروع‌کننده و پایان‌دهنده هستی از دغدغه‌های این پژوهش است. دیدگاه امام باقر(علیه السلام) در موضوع انسان‌شناسی بر پایه دو محور قابل تفکیک است: الف) مظهریت اسماء الهی: آن حضرت جایگاه تکوینی انسان کامل را از بعد انسان‌شناسی، خلیفه الله در هستی و مظهر تام و تمام اسماء و صفات خداوندی و برخوردار از اسم اعظم، معرفی می‌نماید. چنین انسانی آگاه به اخبار غیبی ومشرف برتمام احوال جنبندگان و قادر بر تصرفات تکوینی در هستی است و برعالم برزخ و ماوراء از جانب خداوند قدرت دارد. ب) صاحب ولایت تکوینی انسان در هستی، این محور نیز به دو محور تقسیم می‌شود: 1) جایگاه هستی شناختی: محوریت انسان کامل بعنوان صاحب ولایت تامه تکوینی و تشریعی در قالب نبی و رسول و ولی که مظاهر خداوند در مراتب خلقی‌اند. ظهور نهایت مقام ولایت در نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و آل طاهرین اوتجلی پیدا می‌کند. 2) جایگاه سلوکی: انسان کامل تنها راه و وسیله برای هدایت است و در هدایت انسان در عوالم ظاهر و باطن و سلوک انسان‌ها نیز نقش تکوینی دارد و همیشه و در هر زمان ایفاء نقش می‌نماید. از این جهت انسان کامل همیشه و در هر زمان باید وجود وحضور داشته باشد و شناخت او بر انسان‌ها فرض است. باقرآل محمد(علیه السلام) انسان کامل را تنها راه و وسیله برای شناخت و پرستش خداوند معرفی می‌نماید.
بررسی تحلیلی و تطبیقی انسان شناسی در دیدگاههای مولوی و ابن عربی
نویسنده:
نویسنده:مرضیه کاظمی؛ استاد راهنما:طاهره خوشحال دستجردی,سیدعلی‌اصغر میرباقری فرد؛ استاد مشاور :حامد ناجی اصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
شناخت انسان از اصول مهم دست یافتن به معرفت در عرفان اسلامی به شمار می‌رود و به همین دلیل توجه به دیدگاههای انسان شناسی عرفا در تبیین مبانی و اصول بینش عرفانی آنان دارای اهمّیت بسیاری است. البته مبانی انسان شناسی در دو دورۀ اصلی تاریخ عرفان اسلامی، یعنی دوره یا سنّت اوّل عرفانی (از آغاز تصوّف تا قرن هفتم) و دوره یا سنّت دوم عرفانی( قرن هفتم تا دهم هجری) کاملاً با یکدیگر متفاوت است. وجه تمایز اصلی دیدگاههای انسان شناسی در این دو دوره، توجه به رکن هستی شناسی است. شناخت انسان، در سنّت دوم عرفانی، به دلیل آنکه انسان مرتبه‌ای از مراتب هستی به شمار می‌رود، پیوند محکمی با دیدگاههای هستی شناسی دارد. ما در این پژوهش، مولوی و ابن عربی را به عنوان نمایندگان سنّت اول و دوم عرفانی در نظرگرفته‌ایم؛ مولوی به عنوان عارف بزرگ سنّت اول که وسیع‌ترین مجال را برای طرح دیدگاههای این سنّت در حوزۀ انسان شناسی فراهم کرده است. محیی الدین ابن عربی نیز به عنوان چهرۀ برجستۀ سنّت دوم عرفانی که آرا و اندیشه‌های عرفانی وی، الهام بخش بسیاری از بزرگان عرفان و ادب اسلامی بوده است؛ کسانی چون: فخرالدین عراقی، شیخ محمود شبستری، نورالدین عبدالرحمن جامی، شاه نعمت الله ولی و... که همگی متأثّر از مکتب عرفانی ابن عربی بوده‌اند. این رساله از طریق مقایسۀ تطبیقی دیدگاههای مولوی و ابن عربی دربارۀ کلیات مبانی انسان شناسی، بررسی مراتب انسان و تبیین ویژگی‌های انسانهای کمال یافته ، مبانی انسان شناسی دو سنّت عرفانی را تحلیل و بررسی می‌کند.
  • تعداد رکورد ها : 1257