جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1549
تفسیر اسکندر افرودیسی از دیدگاه ارسطو دربارۀ عنایت الهی
نویسنده:
سینا سالاری خرم ، محمد سعیدی مهر ، احمد عسگری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اسکندر افرودیسی ارسطو را قائل به عنایت الهی نسبت به امور تحت‌القمر می‌داند. این مخالف با فهم سنّت پیش از او در فهم ارسطو است که عنایت الهی را تنها محدود به اجسام سماوی می‌دانستند و آن را نسبت به تحت‌القمر بالعرض. اسکندر در فی العنایة درصدد است به گونه‌ای ارسطو را تفسیر کند که نسبت ضروری امور الهی با وجود امور مادّی تحت‌القمر نقض نشود؛ و درعین‌حال این نسبت در چارچوبی غایت‌شناختی نافی شرافت امور الهی نیز نگردد. در این جستار ضمن اشاره به ریشه‌های تفسیر اسکندر در درباب کون و فساد و درباب آسمان ارسطو، نشان خواهیم داد که فهم اسکندر از عنایت مبتنی است بر نظریّه‌ای خاص درباب علّیت که دست‌آخر اسکندر را برای رهایی از بالعرض نشدن عنایت در تحت‌القمر با مشکل مواجه می‌کند.
صفحات :
از صفحه 89 تا 119
ارسطو، کانت و وحدت مسأله متافیزیک
نویسنده:
مصطفی زالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله می‌کوشد توأمان به دو پرسش مهم نسبت به متافیزیک پاسخ گوید: الف) آیا متافیزیک دانشی ناظر به اصول کلی موجودات است یا از موجودی خاص به نحو انضمامی نیز پرسش می‌کند؟ ب) آیا متافیزیک در معنای کانتی آن نوعی گسست از متافیزیک ارسطویی است ؟ برای پاسخ به این دو پرسش نخست با استناد به متون ارسطو نشان داده می‌شود که مسئلۀ متافیزیک اولاً با جستار از اصول کلی موجودات آغاز می‌شود ولی، در ادامۀ این جستار، به پرسش از موجودی خاص یعنی امر نامشروط (اندیشۀ خوداندیش) گره می‌خورد. بنابراین، دانشِ ناظر به اصول کلی موجودات همان دانش به موجودات برین است. پس از تبیین سرشت متافیزیک ارسطویی، با بررسی متون کانت روشن خواهد شد که، برخلاف باور مشهور، نزد کانت نیز همواره تبیین موجودات به پرسش از امر نامشروط گره می‌خورد. بنابراین، متافیزیک نزد ارسطو و کانت همواره در پیوند با امر نامشروط است.
صفحات :
از صفحه 37 تا 66
نگاهی تاریخی به واژه‌های مدینة و مدنی در گزارش‌های عربی کتاب‌های فلسفی یونانی
نویسنده:
سجاد هجری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بی‌گمان، اصطلاح‌شناسی از ضرورت‌های هر دانشی است که اگر تاریخی انجام شود، سودش دوچندان است. در میان اصطلاحات فلسفه‌ی عملی که گر چه نام‌آشناست و در علوم قرآن و نیز تاریخ و عرف فراوان بکار می‌رود؛ اما به‌عنوان زبان‎زدی فلسفی به‌ویژه با نگاه تاریخی بررسی نشده، واژه‌ی مدنی است که صفت نسبی مدینة است. این اصطلاح که در میراث جهان اسلام پربسامد است، در عنوان سومین شاخه‌ی حکمت عملی، «الفلسفة المدنیة»، بکار رفته و اصطلاح نام‌ور و بنیادین «مدنی بالطبع» که در انسان‌شناسی فلسفی و فلسفه‌ی علوم اجتماعی محور است، از آن ساخته شده است؛ ازاین‌رو، پرداختن بدان ضروری است؛ به‌ویژه بررسی آن در مطالعات تمدنی نیز لازم است؛ زیرا واژه‌ی تمدن نیز مبتنی بر آن است. این مقاله با بررسی مدینة و مدنی در فرهنگ‌های اصیل لغت تازی مانند العین، مختار الصحاح، تهذیب اللغة و نیز در برخی کتاب‌های مرتبط با علوم قرآنی، راه را برای تحقیق آن در گزارش‌های عربی متن‌های فلسفی یونانی می‌گشاید که با پژوهش آن‌ها به نظر می‌رسد که مترجم ناشناس خطابه‌ی ارسطو پیشگام در به‌کارگیری مدینة و مشتقات آن در ترجمه‌ی πολις یونانی و مشتقاتش است و در استعمال مدینی به‌عنوان صفت نسبی مدینة نیز منحصر به فرد است و شاید نشان قدمت آن باشد. در این میان، گویا کندی در به‌کارگیری وصف مدنی مقدم است و نیز اسحاق در ترجمه‌ی اخلاق ارسطو، مدینة و مشتقاتش را هرچند تحت‌اللفظی ست، به‌عنوان برابر نهاد πολις یونانی و واژه‌های برگرفته از آن، بیش از سیاسة و مشتقاتش که در عربی رایج‌تر است، می‌پسندد و بهره می‌برد.
صفحات :
از صفحه 205 تا 230
در مورد آشکار نشدن اصل تضاد [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Elisabeta Sarca
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی ک در این پایان نامه به بررسی سه مدل توجیهی برای حجیت معرفتی اصل تضاد می پردازم. ارسطو اصل «اینکه یک صفت نمی تواند در عین حال متعلق به یک موضوع باشد و به یک موضوع تعلق نداشته باشد» را قطعی ترین و مقدم ترین اصول، چه در مرتبه طبیعت و چه در ترتیب، دانسته است. دانش، و به این ترتیب غیر قابل اثبات است. اصل تضاد در هر عمل گفتمان عقلانی دخیل است، و انکار آن به معنای تنزل دادن خود به حالت نباتی است، زیرا قادر به بیان چیزی با معنا نیستیم. راهی که ما به اصل تضاد می رسیم با درک شهودی (اپاگوژ) از تجربه جزییات، با شناخت کلیات در جزییات مورد مواجه است و با استقرای ساده که به نظر میل فرآیندی است که از طریق آن انجام می شود، متفاوت است. ما یک بیانیه کلی را بر اساس نمونه محدودی از جزئیات مشاهده شده می سازیم. از این رو، اصل تناقض که تعمیم صرف تجربه است، از طریق استقراء، قطعیت و ضرورت خود را از دست می دهد. حتی با وجود تأیید بالای تجربه، اصولاً می توان با مثال متقابلی برخورد کرد که آن را رد کند. گزارش میل راه را برای دیدگاه مدرن در مورد اصل تضاد باز می کند. در Principia Mathematica، راسل و وایتهد ادعا می‌کنند که اصل تضاد همچنان یک توتولوژی است، همیشه صادق است، اما از قضایای دیگری که به عنوان بدیهیات بیان شده‌اند، مشتق شده است. فرمول آن، "~ (p & ~p)" کاملاً با فرمول ارسطو متفاوت است، و به همین دلیل است که ما با وضعیت عجیبی روبرو هستیم که بتوانیم قانون تناقض را در یک سیستم رسمی استنتاج کنیم که بدون آن ساخته نمی شد. اصلی که قانون بیانگر آن است. این شاید به این دلیل است که اصل تضاد، به عنوان یک اصل، دامنه کاربرد بسیار بیشتری دارد و در نتیجه بنیادی‌تر از آنچه امروز قانون تضاد می‌نامیم، با کارکرد صوری آن است.
پراکسیس و تئوریا: تفسیر «خشونت آمیز» هایدگر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Megan E. Altman
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این مقاله سعی دارد با طرح پرسشی جالب که هرگز به آن پرداخته نشده است، زمینه جدیدی را در ارتباط میان نوشته های فلسفی مارتین هایدگر و ارسطو مشخص کند. هر دو نویسنده بیشتر افکار اولیه خود را به سؤالاتی در مورد روش های عملی درک انسان ها اختصاص می دهند. با این حال، به نظر می رسد که هایدگر و ارسطو در افکار بعدی خود ناگهان موضوع را کاملاً به روش های ایده آل یا متعالی برای فهم تغییر داده اند. در نگاه اول به نظر می‌رسد که این حالت‌های ایده‌آل ترس انسان هیچ ربطی به یکدیگر ندارند. با این حال، به نظر می رسد هایدگر و ارسطو انگیزه های مشابهی برای رویگردانی از قلمرو عملی و به سوی قلمروی متعالی دارند و به نظر می رسد نتایج مشابهی داشته باشند. تحقیقات من در مورد انگیزه‌ها و نتایج مربوط به آنها مرا به این باور رساند که اگرچه برخی شباهت‌ها وجود دارد که تفکر برانگیز است، اما آنقدر قوی نیستند که بتوان نتیجه گرفت که نوشته‌های بعدی هایدگر با بازیابی ایده‌های ارسطویی مرتبط است. با توجه به اینکه هسته پرسش های اولیه هایدگر از هستی را می توان به عنوان بازیابی ارسطو تعبیر کرد، برای اینکه بتوانیم نقطه ای را که هایدگر تلاش های خود را برای این بازیابی متوقف می کند مشخص کنیم، ممکن است به ما اجازه دهد که تفاوت های اندیشه هایدگر در مورد هستی را بررسی کنیم.
تکرار و مسئله زمانمندی در قلم کی یرکگور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Dafni Giofkou
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه وظیفه تبیین مقوله تکرار کی یرکگور را به عنوان مرتبط با زمانمندی و نحوه آشکار شدن آن از تکرار (1843) و مفهوم اضطراب (1844) تا «گفتمان های سازنده» و سه مجموعه گفتمان در مورد نیلوفرها بر عهده دارد. و پرندگان منتشر شده در 1847، 1848 و 1849. من از نظریه ادبی و بلاغت، نظریه های باستانی زمان (از پارمنیدس تا افلاطون و ارسطو)، نوشته های منتخب از ادبیات رهبانی (از Apophthegmata Patrum تا Ps-Macarius's Homilies و Philokalia of the Neptic Fathers) و Pietism (عمدتاً مسیحیت واقعی یوهان آرنت). این پایان‌نامه به دو بخش با عنوان‌های «حرکت» و «استراحت» تقسیم می‌شود و بدین ترتیب به دو موضوع کلی در نوشته‌های کی‌یرکگارد اشاره می‌کند. بخش اول از حکایت دیوژن سرنخ می‌گیرد که رمان «تکرار» را باز می‌کند و در امتداد مفهوم حرکت/تغییر/شدن و زمان که توسط افلاطون، ارسطو و هگل پرداخته شده است، دنبال می‌شود. من نشان می‌دهم که (الف) چگونه مضامین یادآوری و جاودانگی که در «درباره مفهوم کنایه» (1841) توسط کی‌یرکگارد در «تکرار» بازنگری شده‌اند (ب) که ثابت می‌کند «سخنرانی‌های هگل درباره تاریخ فلسفه» یک بین‌متن مهم در «تکرار» است. من با به کارگیری طبقه بندی روایی ژرار ژنت و توجه به زمانمندی روایی رمان، شیوه ای را نشان می دهم که در آن متن خواننده را با پرسش امکان تکرار درگیر می کند. من نظریه ارسطو در مورد زمان و حرکت (κινήσις) را در فیزیک و افلاطون و لحظه تغییر (ἐξαίφνης) در پارمنیدس را توضیح می دهم تا زمینه لازم را برای (الف) خواندن پاورقی طولانی پارمنیدس (CA, 82) فراهم کنم. -84n/SKS 4, 385) همانطور که در متن مفهوم اضطراب شکسته شده است (ب) نقد لحظه افلاطونی را در مفهوم اضطراب ارزیابی کنید (ج) نقد او را در چارچوب خوانش های معاصر کی یرکگور از پارمنیدس قرار دهید. . کی یرکگور با چالش‌های برخورد لحظه‌ای به‌عنوان یک انتزاع فرازمانی، زیبایی‌شناختی- متافیزیکی و در انجام این کار، زمان‌بندی‌های بدیل پدیدار می‌شوند که به‌عنوان تأثیرات وجودی مطرح می‌شوند: اضطراب، نگرانی، اشتیاق، شادی. بحث اصلی قسمت دوم این است که کی یرکگور از طریق بی تحرکی نیلوفرها و بی خیالی پرندگان، یعنی از طریق جفت «متضاد» کار و استراحت، الهیات سبت-استراحت را معرفی می کند. به طور خاص، شاه ماهی (Alcedo ispida)، که با ساختن لانه خود بر روی دریا به صلح [Ro] دست می یابد، مفهوم کی یرکگور از «رهایی از مراقبت» را نشان می دهد. بنابراین، بعد مهمی از نظریه زمان و ابدیت کی یرکگارد شکل می گیرد. کی یرکگور به طور مستمر موضوع «روز استراحت [Hviledag]» را در متن خود به عبرانیان 3، که در آن سبت و «امروز» به وضوح در هم تنیده شده‌اند، بازنویسی می‌کند. من انواع منابع متنی را از نوشته‌های معنوی پس-ماکاریوس (پدر صحرای قرن چهارم) و ادبیات رهبانیت صحرا گرفته تا نویسندگان دین‌پرست ارزیابی می‌کنم. هدف من این است: (الف) ارائه الهیات تعطیلات سبت در سنت ارتدکس شرقی و در پرهیزگاری (ب) پرداختن به موضوع پیچیده تأثیر Ps-Macarius بر دین پرستی (ج) برای توضیح حضور مضامین هوشیاری. در دعا، هوشیاری، و ἀμεριμνία (رهایی از مراقبت) در رهبانیت صحرا و در گفتارهای کی یرکگور (د) تا نشان دهد که چگونه مفهوم تولد دوباره و «سبت معنوی قلب» تقوایانه در کی یرکگارد بیان می شود. انتظار از استراحت سبت، جدای از مضامین آخرت شناختی آن، واقعیتی است که می توان در اینجا «امروز» به دست آورد. شکستن استراحت سبت در زمان می تواند زمان را در زمان تغییر دهد. طولانی ترین روز، «روز ابدیت»، دقیقاً همین روز (بدون اختیار، 44-45/SKS 11، 48) روز استراحت [Hviledag] است و، همانطور که سعی کردم نشان دهم، با راز قرابت دارد. روز هشتم و دکترین تغییر شکل در معنویت ارتدکس.
هایدگر و مسئله فلسفه اخلاق مدرن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Megan Emily Altman
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : سوال اصلی این پروژه این است که "چرا این که هایدگر از موضع اخلاقی خاصی دفاع نمی کند به عنوان نقدی به حساب می آید؟" انتقاد استانداردی که علیه هایدگر وارد می شود این است که از آنجایی که او هیچ چیز مثبتی در مورد نظریه اخلاقی پس از عصر روشنگری ندارد، چیزی برای کمک به فلسفه اخلاق ندارد و این نشان دهنده بزرگترین نقص او به عنوان یک فیلسوف است. چرا از هایدگر یا هر فیلسوف دیگری تقاضای نظریه‌پردازی درباره اخلاق می‌شود، در حالی که ما این انتظار را مثلاً برای زیبایی‌شناسی، الهیات یا حوزه‌های مختلف منطقه‌ای دیگر از زندگی بشر نداریم؟ چرا باید از هایدگر انتظار داشته باشیم که در مورد اینکه انسان ها باید چگونه باشند تا به فکر اخلاقی اهمیت دهند و درگیر آن شوند، نظریه پردازی کند؟ پاسخ به این پرسش‌ها مستلزم بحث گسترده‌ای از راه‌های فهم اخلاق در اندیشه فلسفی غرب و نیز دیدگاه خود هایدگر از اخلاق است. من با توضیح مفصلی از تغییر پارادایم از اخلاق پیشامدرن آغاز می کنم، زیرا مبتنی بر درک اخلاق (شکلی از زندگی با ابعاد عملی و هنجاری آن)، به مفاهیم مدرن اخلاق مبتنی بر فردگرایی روشنگری (1750-1850) است. و تمایز واقعیت- ارزش. این گزارش از تاریخ اخلاق در فلسفه تلاش می‌کند نشان دهد که گذار به مدرنیته با شکافی بین هستی (هستی‌شناسی) و باید (اخلاق) مشخص می‌شود که هرگونه توجیه اخلاقی پس از عصر روشنگری را غیرممکن می‌کند (و به ما کمک می‌کند تا ببینیم چرا هایدگر همیشه پروژه انجام یک اخلاق را مسخره می کند). هدف اصلی من اثبات این است که تصاحب هایدگر از اندیشه ارسطو نه تنها مفروضات متافیزیکی اساسی فلسفه اخلاق را به چالش می کشد، بلکه راه بازگشت به وحدت اخلاق و هستی شناسی را نیز به ما نشان می دهد. ادعای من این است که هستی و زمان اخلاقی است به همان صورتی که اخلاق نیکوماخوس یک اخلاق است: هر دو مبتنی بر درک اخلاق انسانی هستند و تلاش می‌کنند ویژگی‌های زندگی را نشان دهند که توسط «باید» ساخته شده است. این استدلال زمینه را برای کشف پیش فرض های اساسی حاکم بر دو ایراد برجسته ای که علیه هایدگر مطرح شده است، فراهم می کند: نقد اگزیستانسیالیستی و نیهیلیستی. من دریافتم که این نقدها بر فرض «فردگرایی هستی‌شناختی» استوار است. در مقابل این هستی‌شناسی فردگرایانه جهان اجتماعی، من استدلال می‌کنم که برای هایدگر، فردیت یک داده هستی‌شناختی یا زیست‌شناختی نیست. بلکه یک دستاورد نسبتا نادر از اعضای یک جامعه زبانی است. آنچه از نظر هایدگر مهم است این است که اخلاق، بستر هستی‌شناختی اخلاق است. این اخلاق اصول جهانی یا قواعد اخلاقی آن گونه که اخلاق مدرن به دنبال آن است به ما ارائه نمی دهد، اما مسیرها، راه های وجود و امکاناتی برای زندگی معنادار ارائه می دهد. در پایان، تنها چیزی که ما داریم، درک هایی از زندگی در حوزه های خاص (هنر، مذهب، عشق و غیره) است که ایده آل های شخصیتی را ارائه می دهد که همراه با اهداف و پروژه های معنادار برای کل زندگی ما، یک روحیه شکوفا را ممکن می کند. هدف ثانویه من این است که نشان دهم که هایدگر پیش فرض های غیرانتقادی بخش عمده ای از فلسفه اخلاق را زیر پا می گذارد و روایتی جایگزین از اخلاق ارائه می دهد که چوب را از سر دیگر برمی دارد. من تز خود را به‌عنوان بسط پژوهش‌های اخیر درباره آثار هایدگر، با این استدلال که تاکید هایدگر بر اخلاق انسانی، شیوه‌ای مناسب برای سکونت و خانه‌نشینی در جریان جوهر تاریخی یک جامعه را مطرح می‌کند، تدوین می‌کنم. آنچه در مورد اخلاق پسا انسان گرای هایدگر اصالت دارد این است که تمایز هستی-باید مدرن را انکار می کند و ما را به آمادگی و آمادگی برای ادعای وجود فرا می خواند. اخلاق هایدگر با امتناع از دادن موضع مطلق به انسان گرایی، تلاشی برای مشخص کردن چیستی کامل انسان بودن به معنای پاسخگویی است که درک از هستی دریافت می کند و باید وظیفه ادعای وجود را بر عهده بگیرد. . اگر درست بگویم، پس قضاوت درباره اخلاق هایدگر بر اساس این که آیا او در تدوین فهرستی از مسئولیت ها، حقوق و تعهدات افراد موفق بوده یا خیر، اشتباه است. در حالی که نظریه اخلاقی مدرن به ارائه رهنمودها و اصول بی طرفانه و بدون ارزش برای رفتار فردی می پردازد، هایدگر در مورد شرایط امکان دگرگونی نحوه زندگی می پرسد. این امر بار اثبات را بر دوش کسانی می گذارد که فکر می کنند چیز مهمی در مورد نظریه اخلاقی وجود دارد. مسئولیت اثبات بر عهده کسانی است که می خواهند ادعا کنند که راه درستی برای انسان بودن وجود دارد و زمینه ای مطلق، تغییر ناپذیر و بی زمان برای درک حق وجود دارد.
این یا چیزی شبیه به آن: سقراط و مسئله مرجعیت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Simon Dutton
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه بررسی عملکرد فکری شخصیت افلاطونی، سقراط، با تاکید بر ارائه تعامل دیالکتیکی با اقتدار است. من استدلال می‌کنم که اقتدار، از نظر مفهومی و عملی، برای سقراط مشکلی جدی ایجاد می‌کند. در خوانش من، مشکلات اقتدار نشان‌دهنده درک نامناسب روح و وضعیت بیمار کنش‌های سیاسی-اجتماعی فرهنگ آتن است. من پیشنهاد می‌کنم که سقراط افلاطون از طریق تعامل دیالکتیکی که می‌خواهد اقتدار را تضعیف کند، وقف بهبود شخصی و سیاسی همشهریان خود و جامعه در کل است. من توصیف افلاطون از عمل سقراطی فلسفه را بررسی می‌کنم و ادعاهای مکرر او مبنی بر جهل و بی‌میلی او را از تعهد به آموزه‌های کاملاً مثبت جدی می‌گیرم. من پیشنهاد می‌کنم که این مشکلات را می‌توان در تجزیه و تحلیل مسئله اقتدار جمع‌بندی کرد، و اینکه زیر سؤال بردن اقتدار یک نیروی مثبت در عمل دیالکتیکی است. من سعی می کنم یک استراتژی تفسیری از آثار افلاطون ایجاد کنم که ما را متعهد به قرائت نه کاملاً جزمی و نه کاملاً شکی از افلاطون کند. دوگانگی آشکاری در این پژوهش وجود دارد که نشان می‌دهد گفت‌وگوهای افلاطون باید از یک سو سازنده (ارائه آموزه‌های مثبت) و از سوی دیگر به‌عنوان ناپسند (کاملاً ردکننده) درک شوند. در خوانش خود، به تعبیری ناخوشایند نزدیکتر می شوم. با این حال، من سعی می کنم نشان دهم که سقراط به عنوان یک ضد دکترین معرفی می شود، زیرا تعهد سخت به دکترین شرایط را برای آپوریا فراهم می کند. من معتقدم که توصیف ضد استبدادی سقراط شاهدی بر تعهد او به ادامه تعقیب خرد است. دانش واقعی ایده آل خواهد بود، اما ندانستن هیچ چیز بر مثبت کاذب ارجحیت دارد. در حالی که من تصویری از یک سقراط ضد استبدادی را در ژانر غیرمعتبر گفتگوهای افلاطون ایجاد می کنم، امیدوارم این دیدگاه را حفظ کنم که تعقیب خرد سقراطی آرزویی است. از طریق بحث در مورد گفتگوهای منتخب در این پایان نامه، امیدوارم نشان دهم که پیشرفت سقراطی به سوی دانش مستلزم پرسش اختصاصی از اقتدار است. در خوانش خود توجه ویژه ای به زمینه تاریخی که افلاطون در آن می نویسد، می کنم و این شامل انتخاب هایی می شود که افلاطون در ارائه شخصیت سقراط انجام می دهد. من به پرسش‌های مربوط به زمان و مکان در روایت، شخصیت‌های تاریخی که به‌عنوان دراماتیس پرسونا معرفی می‌شوند، و استقبال بالقوه توسط مخاطبان فوری توجه می‌کنم. من این موضع را دارم که خود فرم گفت و گو چالشی برای اقتدار است و قالب گفت و گوی مکتوب با بررسی زمینه های معتبر تاکید می شود. کسانی که به گفتگو می پردازند، و کسانی که دیالوگ می نویسند، برای به چالش کشیدن اقتدار به توافق می رسند - و برای ورود به این توافقنامه با حسن نیت، باید مایل بود که ادعاهای خود را در مورد قدرت به حالت تعلیق درآورد. در بحث من در مورد انتخاب افلاطون برای توسعه توصیفی از سقراط در تضاد با مشکلات اقتدار، امیدوارم این امکان را باز کنم که خوانش من پیامدهای مهمی را برای درک برخی تعهدات فلسفی بیان شده در گفتگوهای سقراطی مشخص کند. امید من این است که قرائتی از گزیده ای از دیالوگ ها را ارائه کرده باشم که تصویری از سقراط ضد استبدادی را ترسیم می کند، و در این کار چارچوبی را ترسیم کرده ام که ممکن است به طور آزمایشی به دیدگاهی روشنگر، اگر جزئی، به پژوهش افلاطونی کمک کند.
مفهوم طبیعت ارسطو: سه تنش [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
W.W. Nicholas Fawcett
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : مفهوم طبیعت (فوسیس) در آثار ارسطو همه جا وجود دارد و به تفکر او در فیزیک، متافیزیک، زیست شناسی، اخلاق، سیاست و بلاغت می پردازد. بیشتر توجه محققان بر تحلیل فلسفی او از این مفهوم متمرکز شده است که در آن او فوسس را به عنوان «اصل یا علت تغییر و ثابت ماندن در چیزی که عمدتاً به آن تعلق دارد، به خاطر خود و نه تصادفی» تعریف می‌کند (فیز. 192b21-23) و پیامدهایی که این امر در بخش های مختلف فلسفه او دارد. تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفته است، یا نادیده گرفته شده است، که این تنها درک موجود در تفکر او از فوس نیست. این پایان‌نامه استدلال می‌کند که علاوه بر درک فلسفی او از phusis، درک پیش‌نظری دیگری نیز در کار است. پس از بازگشایی این درک ماقبل نظری، که به بهترین وجه به عنوان «جهان طبیعی» توصیف می‌شود، استدلال می‌کنم که سه تنش ناشی از این امر است. ثانیاً، طبیعت بسته به شرایط، هم حالتی ایستا و هم فرآیندی پویا از تغییر در نظر گرفته می‌شود که ارسطو را وادار می‌کند در جاهای مختلف ادعا کند که پیری و مردن هر دو هستند. طبیعی و غیرطبیعی.سوم، طبیعت هم به عنوان یک ایده آل و هم به عنوان چیزی که باید بر آن غلبه کرد تلقی می شود.این تز تلاش می کند تا درک ماقبل نظری ارسطو از فلسفه را آشکار کند و این سه تنش را ترسیم کند. در پایان، من پیشنهاد می کنم که مدرن سردرگمی در مورد طبیعت ممکن است با در نظر گرفتن آگاه شود
تبیین ارسطو از زمان: یک رئالیسم معتدل [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Pierre-Luc Boudreault
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه تفسیری از نظریه ارسطو درباره زمان به عنوان یک کل از مطالعه فیزیک چهارم ارائه می کند. 10-14. این کتاب به مسائل تفسیری و ایرادات مربوط به دیدگاه ارسطو در مورد ماهیت زمان، وجود آن و همچنین وحدت و جهانی بودن آن می پردازد. در پاسخ به این مشکلات، تفسیر برخی از مفسران باستان و قرون وسطی - تمیستیوس، سیمپلیسیوس، فیلوپونوس، آلبرت کبیر و به ویژه توماس آکویناس - تا حد زیادی در برابر تفاسیر اخیر دفاع می شود. استدلال می شود که ارسطو با تعریف زمان به عنوان «تعداد حرکت با توجه به «قبل» و «پس از» (Phys. IV. 11, 219b1-2)، به این معناست که زمان تعداد بخش های کمی حرکت است که توسط آن شمارش می شود. لحظه های متوالی، و اینکه او زمان را این گونه تعریف می کند، زیرا با حرکت شماره گذاری که به جانشینی مربوط می شود، درک می شود. همچنین استدلال می شود که از نظر ارسطو، یک زمان وجود دارد، زیرا کمیت یک حرکت اول در طبیعت است، و آن زمان جهانی است، زیرا با این حرکت، وجود موجودات متحرک را که در هر مکانی قرار دارند اندازه می گیرد. علاوه بر این، استدلال می‌شود که از نظر ارسطو، زمان به‌طور عینی وجود دارد، زیرا وجود آن به حرکت بستگی دارد، اگرچه به وجود ذهن به‌عنوان یک کمیت فعلیت‌یافته، به وجود کامل ذهن بستگی دارد. در مجموع، این پایان‌نامه نشان می‌دهد که علاقه و اهمیت اصلی درک ارسطو از زمان، نشان دادن رابطه زمان با موجودات طبیعی، حرکت، طبیعت و ماده و از سوی دیگر، نشان دادن رابطه زمان با موجودات طبیعی است.
  • تعداد رکورد ها : 1549