مساله ی "امامت" یکی از مهم ترین مباحث کلامی و عقیدتی است که بین فرقه های مختلف، خصوصا شیعه و اهل سنت مورد اختلاف واقع شده است و ما به جهت اهمیت این موضوع، آن ر
... را در سه محور اصلی یعنی ضرورت وجود امام، عصمت و نص امام از منظر دو متکلم بزرگ اهل سنت و تشیع، یعنی ابوحامد غزالی و خواجه نصیرالدین مورد بررسی و مقایسه قرار داده ایم.غزالی وجود امام را به ادله ی شرعی و اجماع امت، ضروری دانسته و آن را برای قوام دین و دنیا مفید می داند اما عصمت را برای امام شرط نمی داند. او معتقد است تنها در امور کشور داری و تجهیز سپاه و... به امام نیازمندیم که برای انجام این قبیل کارها امام نیازی به علم الهی و لدنی ندارد و از این رو به عصمت نیازی نیست. او مانند دیگر پیروان اهل سنت تعیین امام را به انتخاب مردم می داند و هرگونه ادعای نصی از سوی شیعه را بی ربط به مسأله ی امامت و غیر متواتر معرفی می کند. از نظر او اگر این اخبار، متواتر بودند هرگز در آنها شک نمی کردیم در حالی که به این اخبار مشکوکیم. بنابراین احادیثی چون حدیث غدیر و منزلت صرفاً بیانگر احترام و دوستی بین پیغمبر صل الله علیه وآله و علی علیه السلام است؛ نه دلیلی بر امامت علی علیه السلام اما در مقابل این دیدگاه، خواجه ، نظرات متفاوتی داشته و با ادله ی متقن و استواری به دفاع از نظریه ی شیعه می پردازد. خواجه، وجود امام را نه به ادله ی شرعی، بلکه به دلیل عقلی و با استناد به "قاعده ی لطف" بر خداوند واجب می داند و با ارائه ی ادله ی عقلی متعدد، عصمت را نیز برای امام ضروری می داند. وی می گوید اگر امام معصوم نباشد در این صورت تسلسل لازم آمده، دیگر نمی توان به تکالیف شرع اطمینان حاصل کرد، و در صورت انجام افعال قبیح از وی، نهی از عمل وی واجب می شود. در این صورت غرض از نصب امام نقض شده و مقام امام از سایر مردم پایین تر می آید، در حالی که امام باید افضل از همه باشد. خواجه معتقد است عصمت، خصیصه ی نا آشکاری است که کسی جز پروردگار به آن علم ندارد. لذا نصب امام باید از سوی خدا و رسولش صورت گیرد و این یعنی نص. و همچنین با تمسک به شیوه ی رسول خدا بعید است که در خصوص چنین امر خطیری سکوت کرده باشد. سپس خواجه با اختصاص نص و عصمت به علی، امامت را از آنِ علی و فرزندانش دانسته و به ابطال امامت غیر او می پردازد.
بیشتر