این پژوهش با عنوان "(پژوهش تطبیقی) علم رجال مقارن بين شیعه و اهل سنت از قرن پنجم تا نهم هجري" , شامل يك مقدمه، چارچوب پژوهش، تحلیل منابع آن و چهار فصل ميباشد
... د.
فصل اول: با تبیین مهمترین اصطلاحات پژوهش؛ به خصوص تعریف جرح و تعديل نزد اهل سنت و علم رجال نزد شيعه آغاز شده، و بيان ميكند كه واژه علم رجال نشان دهنده علمی است که فقط به بررسي شرایط راویان ميپردازد، و اینکه علم جرح و تعديل شاخه ای از علم رجال است. سپس به اصول و مبادي اوليه علم رجال نزد اهل تسنن و شیعیان، همراه با ذکر مهمترین كوششهاي رجالي پرداخته، همچنين بيان نموده که طلوع دانش در ميان اهل سنت از زمان صحابه پديدار شده است. در حالی که تألیفات آنان پس از گردآوري احادیث بوده و کتابهای رجال اهل سنت پس از اواسط قرن دوم هجری در اين عرصه پديدار شدند. از جمله اين كتابها، كتاب «التاريخ» نوشته ليث بن سعد (وفات 175 هـ) و كتاب «التاريخ» اثر عبدالله بن مبارك (وفات 181 هـ) ميباشد.
در قرن سوم، احادیث جمع آوری، آثار و تأليفات نگاشته شده و صحاح و مسانيد ظاهر شدند، و منتقدان به سلسله اسناد توجه نشان دادند. در آن مرحله بود كه کتاب های رجال اهل سنت به دلیل اينكه ثقات (افراد معتمد) و ضعاف (اشخاص غير معتمد) را با هم گرد آورده بودند، متمایز گرديدند. اولين شخص از شيعيان اهل بيت كه در قرن اول سخن از علم رجال به ميان آورد، عبيدالله بن أبي رافع (متوفي به سال 40 هجري) بود. نام كتاب او «تسمية من شهد مع امير المؤمنين في الجمل و صفين و النهروان من الصحابة) بود. مهمترين كتابهاي اين مقطع كتاب «الرجال» اثر عبدالله بن جبله (وفات 221 هـ) و كتاب «المشيخة» از حسن بن محبوب (وفات 224 هـ) و كتاب «طبقات» از البرقي (وفات 249 هـ) ميباشد. با این حال، چیزی جز تلاشی که البرقی برای ما بر جاي نهاد، به دست ما نرسيد و ابن داوود حلي به آن اعتماد کرد و آن را يكي از منابع كتاب خود قرار داد و از او با نشانه «قي» ياد كرد كه خلاصه «البرقی» است، همچنين اين كتاب یکی از منابع کتاب «الخلاصة» از علامه حلي ميباشد.
فصل دوم به تلاش علماي رجال قرن پنجم و ششم از هر دو مكتب اختصاص دارد.
در اين مقطع دو طبقه در مكتب شيعه وجود دارد: مرحلهي ساختاري اصلي و بنيادي، كه به زمان شيخ طوسي (وفات 460 هـ) و نجاشي (وفات 450 هـ) منتهي ميشود. طبقه دوم: تكميل كننده طبقه اول است مانند كارهاي شيخ رازي (وفات پس از 585 هـ) و ابن شهر آشوب (وفات 588 هـ)؛ زيرا طبقه اول ساختار بنيادي يعني "اصول چهارگانه رجالي" بود و طبقه دوم كارهاي تکميلي يا "ثانویه" به شمار ميرفت، و اين طبقهبندي بيانگر وجود تنوع در کارهاي رجالي در این دوره است، بنابراین بخشی از آنها مانند کتاب رجال طوسی، آن طبقات را روشنايي بخشيده و شرح دادند، و بخشي ديگر به فهرستها و تأليفات رجالي روي آوردند، همان گونه كه در فهرست طوسي و نجاشي آمده است. بخش سوم به ميراث حديثي رجال توجه كرده است، كه طي سه قرن اول از ائمه به ما رسيده است، همان گونه كه در كتاب «رجال كشي» آمده، كه اين كتاب توسط شيخ طوسي خلاصه نويسي شده است.
در مورد كتابهاي رجالي اهل سنت پس از قرن پنجم هجري مشخص است که اکثر آنها- اگر نگوييم همه آنها- یا مقدمهاي بر کتابهای سابق، يا حاشيهاي بر آنها هستند، و یا از آنها نقل شدهاند، یا خلاصه یا ويرايشي از آنها هستند، و اين مرحله تكميلي در مجموعهي رجال اهل سنت است.
فصل سوم: به سهم علماي رجال دو مكتب در قرن هفتم و هشتم هجری پرداخته است. نقد و بررسي اسناد در بین شیعیان در زمان سيد بن طاووس (وفات 673 هـ) به اوج خود رسيد، به طوري كه او براي اولين بار حديث را با تقسيمات چهارگانهاش به (حديث صحيح، حديث حسن، حديث موثق و حديث ضعيف) طبقه بندي كرد. این فصل به پيدايش روشهای روشني از طبقه بندی پرداخته است، كه همانند روش ابن داود (وفات 740 هـ) و روش ابن مطهر حلي (وفات 726 هـ) ميباشند. صرفنظر از گستردگي دايره طبقه بندي، منابع ابن مطهر حلي و ابن داوود حلي به طور كلي متكي بر اصول اوليه رجالي هستند.
طبقهبندی و تقسيمات علماى رجال اهل سنت انواع مختلفى دارد، از جمله طبقهبندی صحابه، که به تقسيماتي در رابطه با شناخت صحابه می پردازد، و مشهورترین طبقهبندی كه در اين مبحث وجود دارد، در كتاب "أسد الغابة في معرفة الصحابة" تأليف ابن اثير ميباشد.
فصل چهارم و پايانى، در مورد مرحلهى كمبود تألیفات درباره "علم رجال" در بین شیعیان است، بر خلاف قرون گذشته و قرنهاي پس از آن، از دانشمنداني كه در قرن نهم هجری در بين شيعيان ظهور يافت «بهاء الدین النيلی» بود، او بيان كرد که آنچه در این مرحله نوشته است، حواشي و پاورقیهايی بر کتابهای پیشین است.
اما نوشته های رجال مکتب اهل سنت درباره شناخت رجال كتابهاى
بیشتر