جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 42
مفهوم علوم انسانی در اندیشه متاخر ویلهلم دیلتای
نویسنده:
فخری ملکی؛ رضا داوری اردکانی
نوع منبع :
نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دیلتای در بخش اول اندیشه اش برای استقلال بخشیدن به علوم انسانی موفقیت چندانی به دست نیاود بدین جهت برای یافتن راه حل مناسب اندیشه اولیه خود را مورد تامل و بازبینی قرار داد. دستاورد این تلاش مجدد این بود که تنها با روش درون بینی نمی توان علوم انسانی تاسیس کرد زیرا که طریق درون نگری اساساً واسطه تفهیم و تفاهم قرار نمی گیرد. لذا دیلتای در بخش دوم اندیشه اش معتقد می شود که باید تاریخ را آیینه قرار داد و از طریق تامل در آن به شناخت خود رسید. مفاهیم کلیدی که دیلتای برای رسیدن به مقصود خود به کار می برد، عبارتند از: تجربه زیسته، عینیت یافتگی روح و فهم. فهم از نظر دیلتای بازسازی و باز تولید محتوای فکری نهفته در یک جلوه فیزیکی است. در این بازسازی باید فضای فکری و زمینه های تاریخی – فرهنگی و سایر اموری که با مولف نسبت دارد مورد توجه قرار گیرد. دیلتای مقولاتی را در تقابل با مقولات صوری تحت عنوان مقولات حیات معرفی می کند که شامل: زمان، معنا، ارزش، غایت و نیروی مولد است.از میان این مقولات زمان جایگاه ویژه ای در نظام فکری دیلتای دارد. زیرا که مقولات دیگر از تامل در این مقوله به دست می آید.
صفحات :
از صفحه 111 تا 146
مفهوم علوم انسانی دراندیشۀ نخست ویلهلم دیلتای
نویسنده:
فخری ملکی ، رضا داوری اردکانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در تاریخ تفکر به ویژه در حوزۀ علوم انسانی اندیشۀ ویلهلم دیلتای نقطۀ عطف محسوب می­شود. دوران دیلتای با علم­زدگی تمام عیار مصادف بود عده­ای که علم­زده بودند میان روش علوم طبیعی با علوم انسانی تفاوت اساسی قایل نبودند و هر داعیه­ای که داشتند مآل کارشان به ماده انگاری مکانیکی می­رسید. دیلتای با این گروه به مقابله برخاست و معتقد شد که برای حل مسئله نسبت علوم انسانی با شناخت طبیعت باید به سنخیت موضوع و محتوای هر علمی با روش تحقیق در آن علم توجه کنیم در غیراین­صورت به شناخت وافی و کافی نخواهیم رسید. دیلتای موضوع علوم انسانی را واقعیت اجتماعی _تاریخی و روش تحقیق در آن را درون­نگری و تجربه درونی می­داند. تجربه درونی از نظر او یقینی­تر از تجربۀ بیرونی است. لذا علوم انسانی می­تواند به یقین بیشتری درقیاس با علوم طبیعی دست یابد. اصل الاصول اندیشۀ دیلتای در این راه اصل پدیدار است. این اصل بیان می­کند که اشیا همانند احساسات به عنوان امور واقع آگاهی به انسان داده می­شود و تابع شرایط آگاهی است.
صفحات :
از صفحه 237 تا 256
پدیدارشناسی؛ تنها روش هرمنوتیک فلسفی و نقد آن
نویسنده:
مسعود فیاضی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­ شناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شده­اند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیک‏ها و فلسفه­هایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب می­شود هم هستی­شناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریف‏هایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمی­تواند نقطه تکیه­گاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد می­شود، به نسبی­گرایی و حتی ایدئالیسم منجر می­شود.
صفحات :
از صفحه 37 تا 65
تحول هرمنوتیکی پدیدارشناسی: هایدگر و ریکور
نویسنده:
میثم دادخواه، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­شناسی و هرمنوتیک در قرن بیستم تعاملاتی جدی با هم داشته­ اند؛ تعاملی که البته از طریق پدیدارشناسی ممکن شد و اوج این ارتباط را در آثار سه فیلسوف مطرح این قرن یعنی هایدگر، گادامر و ریکور می‏توان مشاهده کرد. در این مقاله مروری بر ویژگی های برجسته خط سیر فلسفی ریکور ارائه می­شود؛ مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شق عمده هرمنوتیک، یعنی هرمنوتیک رمانتیک و پدیدارشناختی دارد؛ تلفیقی که به دنبال آن است تا حق هر دو نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده، در عین حال نقاط ضعف آنان را نیز تا حدودی پوشش ­دهد. درحقیقت ریکور در روند فلسفی خویش به جای اینکه همانند هایدگر مستقیماً به مسئله هستی ­شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه تأملی درنهایت هستی ­شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی­دهد؛ ازاین­رو برای ریکور نیز هستی ­شناسی مسئله بنیادین بود؛ اما او مسیری طولانی­تر را برای رسیدن به این هدف برگزید؛ مسیری که در آن لازم بود پدیدار­شناسی نیز در ساختاری جدید و به شکلی متفاوت از هوسرل و هایدگر مطرح شود. تلاش این نوشتار بررسی این مسیر طولانی­تر در مقایسه با نگاه مستقیم هایدگر به مسئله هستی­ شناسی و بیان این ادعاست که برگزیدن این راه با وفادارماندن به هستی­ شناسی هم ممکن و هم لازم بوده است؛ از سوی دیگر بررسی و ایضاح نقش هایدگر و ریکور در تحول پدیدارشناسی هوسرل از طریق تزریق هرمنوتیک به آن، بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل می­دهد؛ همچنین این موضوع را نقد و ارزیابی خواهیم کرد که ریکور تا چه میزان توانسته است تاریخی‏بودن فهم انسان را در کنار جنبه عینی ­گرایانه معرفت­ شناسی حفظ کند و رویکرد او در تلفیق میان تبیین و فهم با چه چالش­هایی روبروست.
صفحات :
از صفحه 109 تا 138
روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی (مختصات، بایستگی‌ها و ویژگی‌ها)
نویسنده:
رمضان علی تبار فیروزجایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
روش‌شناسی‌ علوم انسانی به عنوان دانش درجه دوم، یکی از محورهای اصلی فلسفه علوم انسانی است. در باب علوم انسانی موجود رویکردهای مختلفی مطرح بوده و مکاتب مختلفی نظیر رویکرد پوزیتیویسم، تفسیری (تفهمی)، انتقادی و... شکل گرفته است؛ اما در باب علوم انسانی اسلامی و روش آن، در ابتدای راه قرار داریم. از مهم‏ترین مسائل در این زمینه، شناخت «روش علوم انسانی اسلامی» است. در باب چیستی‌ «روش‌ علوم انسانی اسلامی» مسائل مختلفی مطرح است؛ از جمله اینکه مراد از «روش علوم انسانی اسلامی» چیست و دارای چه ویژگی‌هایی است؟ برخی از ویژگی‌ها و بایسته‌های روش علوم انسانی اسلامی عبارت‎اند از: منظومه‌ای‌بودن و رعایت اقتضائات منظومه و الگوی اسلامی، ابتنا بر مبانی دینی و اسلامی، دارای چهارچوب نظری، انعطاف‌پذیری، دارای سطوح مختلف، جامعیت و کمال، تعمیم‌پذیری و... که مقاله حاضر می‌کوشد ویژگی‌های یادشده را بررسی کند.
صفحات :
از صفحه 147 تا 176
معرفة المعروف: تحولات التأويلية من شلايرماخر إلى ديلتاي
نویسنده:
فتحی انقزو
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
مومنون بلاحدود,
فلسفه التاريخ عند دلتاي
نویسنده:
سعديه رجب عبد العليم
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
جایگاه فلسفه علوم اجتماعی پل ریکور در سنت فلسفی هرمنوتیکی
نویسنده:
محمد کاظم علمی سولا
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
مقاله حاضر کوششی در راستای بررسی نقادانه ای ارتباط میان سنت فلسفی هرمنوتیکی و ماهیت علوم اجتماعی در حوزه نظام فلسفی پل ریکور است. این جستار درصدد بیان این مطلب است که چگونه ریکور فلسفه فهم را هم زمان به عنوان نظریه ای در روش، معرفت شناسی، و هستی شناسی در نظر می گیرد، و چگونه با شلایر ماخر، دیلتای، هوسرل، هایدگر، ویتگنشتاین و فروید در اصول خاصی هم رای بوده و در عین حال با عرضه دیدگاه های ویژه و اصیل خاص خویش، خود را از همه آنان متمایز می کند. در بخش پایانی این پژوهش نظراتی منتقدانه درباره فلسفه هرمنویکی خاص خود ریکور عرضه گردیده است.
صفحات :
از صفحه 3 تا 12
فلسفه نیچه یا نیچه فیلسوف
نویسنده:
علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه علامه طباطبایی,
چکیده :
از دوران باستان تاکنون، فلسفه از سوی فیلسوفان به اشکال و صور گوناگون تعریف شده است. هر چند نیچه نیز، که خود را «فیلسوف» می دانست، تعریفی از «فلسفه» ارایه نمود،‌ اما تعریف و برداشت او از «فلسفه» با سایر تعاریفی که تا زمان او مطرح شده بود، تفاوت بنیادی داشت و برای نخستین بار از زاویه ای جدید و نگاهی نو به «فلسفه» نظر انداخت. نیچه با به زیر نقد کشیدن پیش فرض های اصلی نظام های متافیزیکی، فلسفه را در ذات و اساس خود، نیست انگارانه و دوران آن را پایان یافته تلقی کرد. او «فلسفه» را سخن نابهنگام و خلاف عادت می دانست و کار خود را عبارت از «فلسفه» و نامی نیز که برای خود برگزید، نه شاعر یا دانشمند یا روان شناس، که «فیلسوف» بود. نیچه با تقسیم فیلسوفان به دو گروه قانونگذاران یا فرمانروایان، و مطیعان یا فرمانبران یا به بیانی دیگر، فیلسوفان آفریننده ارزش ها و فیلسوفان اهل معرفت یا عاشق حقیقت، فیلسوف راستین و از جمله خودش را از گروه اول یعنی همان فیلسوف نابهنگام دانست و خود را «فیلسوف آینده» و فلسفه اش را فلسفه ای از آن آیندگان به شمار آورد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 23
  • تعداد رکورد ها : 42