جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1772
«بررسی تطبیقی مفهوم عقلانیت در اندیشه های ماکس وبر و شهید مطهری و تبعات سیاسی آن»
نویسنده:
امین تقوی فر، حامد عامری گلستانی، شیوا جلال پور، حامد محقق نیا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هسته پایدار اندیشه های ماکس وبر و شهید مطهری عقلانیت است. عقلانیت در اندیشه های وبر با عبور از خوانش پارسونزی، بر اساس سوبژکتویسم کانتی امری برساخته است. یعنی انسان واقعیت را نه در مطابقت با واقع بلکه باید آن را جعل و اعتبار کند؛ چون در حوزه های اندیشه و اخلاقیات هیچ پدیده فرهنگی پیشینی وجود ندارد؛ همچنین عقلانیت در تفکرات شهید مطهری، جنبه های وسیعی چون وحیانی و قرین شرع بودن را در بر می گیرد که از ابزارهای گوناگونی همچون تجربه، وحی، نقل و عقل بهره می برد و از انجا که توانسته است به ابعاد مختلف اجتماعی انقلاب جامعیت بخشد مبنای ایدئولوژیک انقلاب اسلامی است. در این مقاله از روش تحقیق کیفی استفاده شده و روش تجزیه داده ها بصورت توصیفی است. نتیجه ای که به دست آمد این است که عقلانیت در اندیشه های وبر بر اساس ادراکات اعتباری و نه ادراکات حقیقی در منظومه فکری شهید مطهری قابل فهم و تحلیل می باشد.
صفحات :
از صفحه 168 تا 197
وضعیت انسان در هستی از منظر یاسپرس و شهید مطهری
نویسنده:
فاطمه غلامی؛ استاد راهنما: حمید اسکندری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله انسان از اساسی ترینِ مسائل در طول تاریخ تفکر و اصلی ترین موضوعی است که همه علوم به طور مستقیم وغیر مستقیم با آن سر و کار دارند و نیز یکی از اصول و مبانی هر جهان‌بینی و یکی از محورهای اساسی معرفت‌و اندیشه بشری، «انسان» و مباحث مربوط به او است که همواره توجّه‌ و اهتمام اندیشه‌وران و متفکّران را به خود جلب کرده است و در بخش‌ها و به شیوه‌های گوناگون، شناخت انسان و خصوصیات و توانمندی‌های ‌او را مطرح کرده‌اند.و پرسش از اینجا آغاز میشود که به راستی حقیقت انسان چیست ؟ انسان کیست ؟ او چه می‌خواهد ؟ شناخت موقعیت انسان در هستی و نسبت او با جهان و موجودی الهی تاثیری ژرف بر حقیقت انسان دارد ، لذا در طول تاریخ تفکر فیلسوفان به بررسی وضعیت انسان در هستی پرداخته اند تا بتوانند از طریق آن به حقیقت واحد در باب انسان دست یابند ، لکن در طی بررسی "وضعیت انسان در هستی" خود نیز تبدیل به مسئله مهمی گشت و محل مناقشات و اختلافات فراوانی شد.مؤلفه هایی چون آزادی - اینکه آزادی چیست؟ چه کسی آزاده است؟ دست یافتن به آزادی چگونه ممکن است؟- جبر و اختیار ، ایمان ، اخلاق- فاصله میان چه بودن تا چگونه بودن- انسان ایدئال ( انسان کامل) و ... که بیانگر وضعیت و نحوه بودن انسان در هستی هستند ، به نوبه خود محل بحث و جدل فراوانی گشتند و هیچ گاه به تعریف و حقیقت واحد از این مؤلفه ها بر نخوردیم تا جایی که در چند قرن اخیر با قول اکثریت به این مطلب بر خوردیم که چنین مولفه هایی نسبی هستند و تعریف و حقیقت مشترکه واحدی را نمیتوان برای این چنین مولفه هایی یافت.اما از جمله متفکرانی که در باب «وضعیت انسان در هستی» سخن به میان آوردند شهید مرتضی مطهری و کارل یاسپرس هستند ، در صدد تطبیق این دو اندیشه هستیم تا در سایه آن نقاط قوت و ضعف و تمایزات و تشابهات میان این دو اندیشه و حقیقت انسان از نظر هر یک آشکار شود. یاسپرس چنانکه به یگانگی میان سوژه و ابژه معتقد است چنانکه می‌گوید «هیچ "من" بدون موضوع و هیچ موضوعی بی "من" نیست . به دیگر سخن هیچ ابژه ای بدون سوژه و هیچ سوژه ای بدون ابژه نیست و شالوده ساختار آگاهی ما به دوگانگی میان سوژه و ابژه است » لذا هستی و انسان را به نحوی یکی میداند و شناخت هر یک را خالی از دیگری نمی‌پندارد . یاسپرس با وجود اعتقاد بر فنومن ها ، « وضعیت انسان » را اصیل دانسته و با توجه و نکنه سنجی از آثار گذشتگان به ویژه کرکگارد به فنومن هایی اصیل در این عالم معتقد است که سبب هستی حقیقی او خواهد شد و به انسان اصیلی تبدیل خواهد شد.وی انسان حقیقی را آن انسانی میداند که در حقیقت خویش گم گشته و در التهاب درونی امیدوارانه دنبال دستاویزی برای شناخت و دست زدن به انتخاب بر پایه آزادی خویش میزند ، همان گشتنی که رفته رفته به تشکیل ذات او منجر خواهد شد و در پرتوی آن فردیتش حاصل گشته و او یگانه موجودی خاص در این عالم خواهد شد که متمایز از دیگری است، چنین انسانی از امکان ها بی شمار ، از رویارویی با آزادی از تضادهای درونی و از موقعیت های مرزی و با نور ایمان سر برآورده و می‌کوشد خویشتنِ خویش را با یاری دلشوره ، غم ، اضطراب ، دلهره. توجه یاسپرس چون فیلسوف هستی ، به انسان و روال بودن اوست. از نخستین نشانه‌های هستی، سرشاری، حرارت،و در راه بودن است. هستی سرشار بودن، با حرارت بودن، و با حرارت زندگی کردن است. از اینجاست که انسان می‌تواند گاه از هستی دار باشد و گاه نباشد. شهید مطهری می‌فرماید:انسان تنها موجودی است که خودش از خودش تفکیک‌پذیر است؛ این انسان است که ‌انسان بودن خودش را ندارد و باید تحصیل بکند. همانندی بسیار زیادی میان اندیشه این دو متفکر یافت میشود چنانکه در باب وجه تمایز انسان از سایر موجودات این عالم تمایز را به ناطقیت و ناطقیت را به مولفه عظیمی چون «خوداگاهی » بازگردانده اند ، بدین صورت که تمایز به حیوانی است که خود آگاهی دارد ، و این صرف انسان است. هر چه ریز تر میشویم به مولفه های بنیادین تری نیز بر میخوریم تا جایی که محور تمایز میان انسان و حیوان را به انسان و انسان نزدیک میکنند تا جایی که به یک فرد از یک نوع از انسان به یک نام مثلا «علی» بر میخوریم . و این مسئله به ویژه در اگزیستانسیالیسم سرچشمه تمامی مبادی میگردد. در مولفه ای مهم در وضعیت گم گشته انسان در هستی این دو فیلسوف انسان را موجودی فراموش شده میپندارند که تاکنون هر چه به حقیقت او نزدیک شده این گویی به بالاترین میزان سرعت از او دور گشته ایم.هر دو در مولفه ای چون آزادی پای «ایمان » را به میدان آوردند چرا که شهید مطهری پیرو اسلام و یاسپرس اگزیستانسیاللیستی خداباور است، هر دو به این حقیقت دست یافتند که انسان آزادی مطلق ندارد و به حال خود رها نیست و در عین حال در جبر تاریخ یا موجودی الهی به سر نمی‌برد بلکه ذیل ضل و سایه موجود الهی می زید ، زیستن با اعتقاد به موجود الهی آزادی را در انسان مطلق نمیکند چرا که اساسا به نوعی آزادی هیچ گاه مطلق نبوده و نخواهد بود. شهید مطهری در کتاب انسان کامل بسیار در باب این مطلب سخن گفته که انسان تنها موجودی است که حقیقتش را خودش میسازد و ماهیتش از قبل مشخص نیست اگزیستانسیالیسم نیز عقیده ای همانند عقیده شهید مطهری یافت میشود تحت عنوان « تقدم وجود بر ماهیت »چنانکه از نظر اگزیستانسیالیست‌ها به ویژه سارتر، انسان مختار است که برگزیند هر آنچه را که میخواهد چرا که راهی وجود ندارد ، الگویی وجود ندارد همه چیز بر پایه تصمیم خود توست.در این نوشتار بر آنیم تا به ترسیم وضعیت انسان در هستی و جایگاه و نحوه چگونگی زیستن انسان بپردازیم، و مؤلفه هایی همچون نقش آزادی ، جبر و اختیار ، تکنولوژی ، ایمان و دین در وضعیت انسان بررسی کنیم و به این سوالات پاسخ دهیم که 1) نقش انسان در هستی چیست ؟ 2) نحوه زیستن حقیقی آدمی چگونه است ؟ 3) آیا بر پایه اندیشه های شهید مطهری و یاسپرس انسان آزاد است و آزادی به چه معناست؟ 4) تکنولوژی چه نقشی در وضعیت کنونی زیستن ایفا کرده است؟
پیامدهای نحوه هستی جامعه از منظر استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی
نویسنده:
محمد موسیوند؛ استاد راهنما: مجید احسن؛ استاد مشاور: حسین هوشنگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اگرچه مسئله اصالت فرد و جامعه در خاستگاه غربی مطرح شده است، مورد توجه فیلسوفان نوصدرایی از جمله استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی قرار گرفته است. استاد مطهری وجود مستقل و عینی برای جامعه قائل شده‌اند که اثر حقیقی و جدای از افراد دارد و قابل فروکاست به آثار مجموع افراد نیست؛ در مقابل، آیت الله جوادی باور دارند که جامعه یک امر عینی خارجی نیست که مستقل از ذهن و لحاظ عقلی تعیّن و وجود داشته باشد اثبات وجودی تکوینی برای جامعه را دشوار ارزیابی می‌کنند اما با توجه به آثار فراوانی که اجتماع بر فرد دارد، وجود اعتباری جامعه را پذیرفته‌اند. در آثار هر دو فیلسوف، به اهمیت زندگی جمعی و آثار آن بر حیات انسانی اشاره شده است. در این میان، نحوه مدنظر هر فیلسوف در تحقق جامعه بر مباحث بعدی که بر این موضوع مترتب است تاثیرگذار است. عمده پیامدها در زمینه انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی است. آن‌چه در این پژوهش در دستور کار قرار می‌گیرد، ارزیابی دلالت‌های مفسرین نوصدرایی راجع به تحقق یا عدم تحقق جامعه در زمینه‌هایی چون اخلاق،‌ جبر و اختیار، معاد،‌ امامت و ولایت، مهدویت و حکومت واحد جهانی، ایمان و کفر، و امکان حقوق جهانی بشر است.
بررسی وانهادگی انسان از نظر هایدگر و استاد مطهری
نویسنده:
میثاق کاظمی نورالدین وند؛ استاد راهنما: عبدالله نیک سیرت؛ استاد مشاور: مجید طاووسی ینگابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی دیدگاه های مارتین هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست و استاد مطهری، از فلاسفه اسلامی درباره‌ی مفهوم «وانهادگی» بپرداختیم. «وانهادگی» از مفاهیم مرتبط با بحث جبر و اختیار و آزادی انسان است که هرچند هر دو اندیشمند انسان را موجودی مختار و آزاد می‌دانند، اما در مبانی و نتایجی چون «وانهادگی» دارای اختلاف نظر هستند. هایدگر، بر این باور است که انسان، بدون آنکه مبدئی خارج از جهان عینی داشته باشد پا به عرصه وجود گذاشته و از همان آغاز زندگی‌اش در آزادی مطلق قرار می‌گیرد. انسان مدنظر هایدگر در تلاش است تا با قدرت اختیار خود و به واسطه‌ی آزادی مطلقی که در آن قرار دارد شخصیت یا به بیان دیگر ماهیت خود را تعیین کرده و به تمامیت هستی خود برسد. او در این مسیر و برای رسیدن به تمامیت هستی خود باید موجودی وانهاده و کاملا رها از هرگونه وابستگی باشد تا این‌گونه جبری از ناحیه دیگر انسان ها بر تصمیم های او اثر نگذارد. استاد مطهری با وجود اعتقاد به آزادی و اختیار انسان، وانهادگی را امری مردود می‌داند. وی بر این باور است، مفهوم «وانهادگی» در اندیشه هایدگر در واقع همان تفویض معتزلی است، با این تفاوت که هایدگر با استفاده از عبارت« پرتاب شدگی» به وجود خداوند قائل نیست و قانون علیّت را نیز همانند معتزله بر خلاف اختیار و آزادی انسان می‌داند. استاد مطهری باورمند است که قانون علیّت و وجود خداوند هیچ‌گاه موجب حکومت جبر بر انسان نشده تا با نفی آنها قائل به آزادی مطلق یا وانهادگی شویم؛ بلکه اختیار و آزادی انسان، امری میان آن دو است؛ همان موضوعی که در اصطلاح به نظریه کلامی شیعه مبنی بر نه «جبر» و نه «تفویض»، بلکه «امربین الامرین» معروف است.
بررسی تاثیر اندیشه سیاسی ملاصدرا بر علامه طباطبایی، آیت الله طالقانی و آیت الله مطهری
نویسنده:
صدرالدین محمد جمیل زاده؛ استاد راهنما: حسین اطهری؛ استاد مشاور: روح اله اسلامی شعبجری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برای تبیین یک پژوهش ابتدا باید به تعریف مفاهیم در بستر گفتمانی همان زمان که موضوع اصلی مطرح می‌کند بپردازیم، این مفاهیم می‌تواند به ما یک درک کلی جهت شناخت آسان‌تر پژوهش ارائه دهد. این مفاهیم به شرح زیر است: دین: اعتقاد به موجودی ماورایی یا اعتقاد به موجود برتر؛ این موجود یا موجودات در تصور انسان قدرتی فراتر از انسان داشته و آنها را مجاب به پرستش کرده است. زمانی که دین شکل می‌گیرد در کنار آن مفسرانی به وجود می‌آیند که روحانی نام دارند، آنها دین را برای عوام تفسیر و قابل اطاعت می‌کنند و مبنای اصلی گفتمان آنها متون مقدس است. از تلفیق استدلال عقلی و تطابق آن با دین علم کلام به وجود می‌آید، علم کلام سعی بر آن دارد که متون دینی که گاهاً سخت و قابل فهم برای عوام نیست را با استدلال‌های عقلی قابل فهم سازد. عرفان: عرفان روش شناخت فردی است که از طریق کشف و شهود ذهنی و تأملات زاهدانه دست می‌آید و از این طریق به کشف وقایع هستی می‌پردازد، و عرفان به دو گروه اصلی اشراقیون و صوفیه تقسیم می‌شود. اشراقیون به آن دسته از حکمایی گفته می‌شود که از مطلق ادراکات حاصله از طریق تجرید نفس و الهام و اشراق پیروی می‌کنند، خواه آن ادراک موافق دین باشد یا موافق دین نباشد. اما صوفیه فقط آن قسمت از ادراکات حاصله از اشراق را می‌پذیرند که موافق دین یا شرع باشد. ( رشاد، 1365 : 3و2 ) فلسفه: بحث درباره هستی، یعنی شناخت هستی از طریق عقل بشری و فیلسوف به شخصی که دوست‌دار دانایی باشد گفته می‌شود فلسفه به دو بخش اساسی تقسیم می‌شود؛ حکمت یا فلسفه نظری و حکمت یا فلسفه عملی. فلسفه نظری به سه قسم تقسیم می‌شود: فلسفه علیا یا الهیات، فلسفه وسطی یا ریاضیات و فلسفه ادنی یا طبیعیات، فلسفه عملی که آن هم به سه قسم تقسیم می‌شود: اخلاق، تدبیر منزل و تدبیر مدن. البته یک تقسیم‌بندی کلی دیگر در مورد فلسفه وجود دارد که به طور صریح و مشخص، فلسفه پنج قسم بحث مفهوم می‌شود؛ منطق، علم الجمال، اخلاق، سیاست و علم ماورا الطبیعه. (دورانت، 1335: 3 ). منطق: تبیین امور، روشی استنتاجی برای روشن ساختن موضوعات از فنون استقراء و قیاس استفاده می‌کند علوم ثابته مثل ریاضی از این روش برای تبیین خود استفاده می‌کند. علم الجمال: مطالعه شکل ایده‌آل زیبایی؛ یعنی علم شناخت انواع هنر و زیبایی آن. اخلاق: علم تبیین فضیلت‌ها و رذیلت‌ها؛ یعنی مطالعه در رفتار و کمال مطلوب رفتاری در جامعه. سیاست: علم تدبیر مدن؛ یعنی سامان دادن به امور کشورها یا جوامع انسانی. ماورا الطبیعه : علم شناخت آنچه که هست اما ما از طریق حواس انسانی قادر به دریافت آن نیستیم. در نتیجه گفتمان دینی از طریق متون دینی و مباحث نقلی و در قالب علوم کلامی و گفتمان عرفانی از طریق کشف و شهود درونی و گفتمان فلسفی از طریق تفکر عقلی در امور هستی به ما منتقل شده است. با شناخت کلی از این موضوعات به بحث اصلی یعنی سیاست می‌پردازیم و در آن به تبیین اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی خواهیم پرداخت. اندیشه سیاسی: یعنی هرگونه تفکر در باب سیاست و فلسفه سیاسی یعنی تفکر بنیادی همراه با مبانی اصلی برگرفته شده از اندیشه یک فیلسوف در باب سیاست. به عبارت دیگر اندیشه سیاسی عبارت است از هر تأملی درباره مسائل اساسی سیاست اندیشه سیاسی لزوماً در پی آن نیست که با بهره‌گیری از شیوه‌های خاص به معرفت درست برسد و معرفت حقیقی را جانشین گمان سیاسی کند. (پولادی، 1389: 6 ) اما فلسفه سیاسی کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی یا حل معمای سیاسی است. فیلسوفان سیاسی کوشیده‌اند با عزیمت از مبادی وجود شناسی، روش ‌شناسی و کیهان شناسی معین به چنین معرفتی برسند و درباره معمای سیاسی راه حل‌هایی فلسفی ارائه دهند( همان : 7 ) بدین ترتیب هر فلسفه سیاسی را می‌توان نوعی اندیشه سیاسی دانست اما اندیشه سیاسی را نمی‌توان به عنوان فلسفه سیاسی قلمداد کنیم. اندیشه‌های سیاسی به طور عام در یک بستر زمانی طولانی شکل گرفته‌اند و ما نمی‌توانیم به طور دقیق زمان شکل‌گیری آنها را تعیین کنیم، اما برای فهم بهتر آنها نیاز به مطالعه اندیشه‌های سیاسی در بستر تاریخ و شناخت مبادی آنها داریم و البته در این باب شناخت محیط شکل‌گیری برای فهم بهتر بی تاثیر نخواهد بود. هنگامی که ما از پدیده‌های تاریخی سخن به میان می‌آوریم در واقع درباره اموری بحث می‌کنیم که در گذشته به وقوع پیوسته است و ما امروز قادر به آزمایش و تکرار آن نیستیم و شناخت ما عموماً از طریق آثار و متونی است که از آن زمان به ما رسیده و این نوع شناخت دانشی غیر مستقیم در اختیار ما می‌گذارد. به عبارتی دیگر: بازسازی گذشته، حاصل عمل تخیل کردن است ( ریکورد، 1395: 44 ). پوششی اصلی در تاریخ اندیشه سیاسی راه یافتن به نظام فکری هر اندیشمند به طور نسبی است. با توجه به مسائلی که در بالا بیان شد، برای بررسی و شناخت یک اندیشه ما نیاز به مطالعه پیش زمینه‌های شکل‌گیری آن در بستر زمان داریم که این امر منجر به فهم بهتر ما نسبت به آن اندیشه می‌شود. از این رو برای شناخت اندیشمندی چون ملا صدرا به طبع ما ناگزیر به مطالعه سر منشاء این اندیشه‌ها هستیم، لذا در این پژوهش سعی شده که ابتدا به تبیین مفاهیم اساسی و تاریخچه‌ای هر چند موجز و کوتاه از سیر اندیشه سیاسی در بستر زمان و تا دوره ملاصدرای شیرازی اشاره‌ای داشته باشیم. تکیه‌گاه اساسی ما در این پژوهش آراء اصلی مطرح شده توسط شخص ملاصدرا و روش فلسفی او در باب سیاست است؛ که به ولایت در جامعه و هدایت آن به سمت سعادت دنیوی و اخروی و نوع حاکمیت اجتماعی و سیاسی جامعه اشاره دارد و در ادامه به صورت جداگانه به اندیشمندان بعد از او یعنی علامه طباطبایی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله مطهری خواهیم پرداخت.
فهم نوآورانه از دین از نظر استاد مطهری
نویسنده:
زهرا حاجی نیا؛ استاد راهنما: جهانگیر مسعودی؛ استاد مشاور: جعفر مروارید
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در عرصه‌ی نواندیشی دینی، یکی از کسانی که در جهان اسلام اندیشه‌های کمتر مورد توجه قرار گرفته است استاد مطهری می‌باشد. وی در کتاب اسلام و مقتضیات زمان با طرح پاره‌ای از مباحث نواندیشی و مطرح نمودن برخی دیدگاه های نو، تلاش کرده است تا بحث نوآوری در دین را مورد کنکانش و بازنگری قرار دهد. از جمله مباحثی که در آراء و اندیشه‌های استاد مطهری در عرصه‌ی نواندیشیِ دینی می‌تولن نام برد عبارتند از: تغییر در دین، معرفت دینی با نگاهی نو، تغییر باورهای معارفی مسلمان با نگاهی نو به گزاره‌های معرفتی دین، اجتهاد در تمامیت دین به همراه اجتهاد مشروع در حوزه‌ی احکام فقهی و نیز نوآوری‌های صحیح دینی در برابر بدعت‌های نامشروع آن با اینکه گذشتگان در برخی از این مباحث ورود پیدا کرده‌اند امّا نقطه‌ی قوت دیدگاه استاد مطهری در طرح مباحث نواندیشی دینی، محور قرار دادن معرفت و شناخت جدید از دین است. در رساله‌ی حاضر تلاش بر آن است تا بر اساس مبانی استاد مطهری ملاک‌های نوآوری و فهم نوآورانه از دین از نگاه ایشان با تکیه بر مباحث معرفت و شناخت تبیین و تحلیل گردد.
امامت از دیدگاه شهید مطهری
نویسنده:
محمد صالح نژاد؛ استاد راهنما: کشواد سیاهپور؛ استاد مشاور: نعمت الله زکی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ازدیدگاه شیعیان که به نص نبوی درباره جانشینی پیامبر (ص) عقیده دارند ، مسئله امامت و رهبری مساله با ماهیت دینی است . اما منابع فرقه شناختی مساله جانشینی پیامبر را مهمترین مسئله سیاسی که پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن(ص) رخ داد می دانند ، که سبب نخستین افتراق در میان امت اسلامی شد و چنانچه اشعری قمی اهمیت آن را به اندازه ای میداند، که آن را نخستین اختلاف فرقه ساز در تاریخ اسلام می داند. وشهرستانی هم تصریح کرده که در اسلام برسر هیچ مسئله ای به این اندازه شمشیر کشیده نشده است . مطهری با بیان دیدگاه خود و شرح کامل در آثار خود به خصوص کتاب امامت و رهبری و انسان کامل درباره امامت ، اینگونه بیان میکند و در ابتدا به شرح و ترجمه معنای لغوی و اصطلاحی امام و امامت و شیعه می پردازد و در ادامه نظریه های مختلف نحوه شکل گیری و زمان آن را با توجه به مستندات تاریخی و مذهبی اندیشمندان و حکمای شیعه، وسنی بررسی و با بیان اینکه امامت یکی از اصول و ارکان دین است در عقیده شیعیان و این مهم با توجه به نص صریح پیامبر (ص) صورت گرفته است . هر چند کسی ادعا نمیکند که دین اسلام بصورت ناقص می باشد ، ولی با توجه به محدو دیت زمانی و شرایط ایجابی پیامبر (ص) همه مسائل مربوط به جامعه اسلامی را بررسی کند ، وجود نداشت. و با توجه به اینکه ارتباط پیامبر با وحی الهی بود. و بعد از رحلت پیامبر (ص) این ارتباط با بشر قطع شد و خود پیامبر به خاطر شئونی که داشت برای جامع پذیرفته شده بود حاکمیت دینی و سیاسی او برجامعه و هیچکس نظر دیگری نداشت و به همین منظور عقیده علمای شیعه این است که پیامبر (ص) آنچه لازم جامعه اسلامی بوده به شاگرد خاصش علی (ع) که انسان کاملی بوده انتقال داده است ، و در نهج البلاغه سخنی است که می فرماید : پیامبر بابی از علم را برمن گشود که از آن هزار باب باز می شود . و با توجه به منصوص و معصوم بودن علی (ع) بعنوان جانشین پیامبر (ص) و بیان این از طریق پیامبردر چندین مرحله و مناسبت و مقعیت خاص و اینکه بنا به دلایلی که میشود بیشتر آن را به تعصبات قومی و حب ودنیا دوستی گذاشت واین در لابلای متون تاریخی و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی هم سنی ها و هم شیعیان مشهود است و این مهم را از دیدگاه مطهری مورد بررسی قرار دادیم .
تربیت معنوی از دیدگاه شهید مطهری
نویسنده:
زهرا جعفری؛ استاد راهنما: محمد شریف طاهرپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری، یکی از متفکران برجسته معاصر در حوزه‌های فلسفه اسلامی، کلام اسلامی و تفسیر قرآن است. با توجه به جایگاهی که معنویت در آثار این متفکر دارد، بر این اساس، این پژوهش، به بررسی و تبیین مبانی انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی، اصول و روش‌های تربیت معنوی، از منظر شهید مطهری پرداخته که با استفاده از روش تحلیلی - استنتاجی انجام شده است. مبانی انسان‌شناسی، اصول و روش‌ها تربیت معنوی، به ترتیب عبارت‌اند از: اختیار، تفاوت‌های فردی و کرامت (کرامت ذاتی، کرامت اکتسابی)؛ مسئولیت‌پذیری معنوی؛ رعایت تفاوت فردی در سفر معنوی، معنویت ذاتی و معنویت اکتسابی؛ پایبندی به برنامه معنوی، روش پذیرش وجود راه‌های متنوع برای طی سفر معنوی، سعی‌های متفاوت، آگاهی از ارزش‌های معنوی‌مان، محبت نسبت به خداوند. مبانی ارزش‌شناسی، اصول و روش‌های تربیت معنوی، به ترتیب عبارت‌اند از: آزادی، عدالت و نیازمندی به الگوها؛ آزادی معنوی، عدالت معنوی، عدالت اجتماعی و الگوگیری؛ تسلیم در برابر خداوند، تزکیه نفس، روش توکل، تجلی خداوند در انسان، توجه به فرودستان اجتماع و شایسته الگو شدن.
فلسفه دین معلولیت نگر؛ الگوی اسلامی: بررسی آراء فلاسفه‌ی اسلامی با تأکید بر ابن سینا، ملاصدرا و و متکلمان اسلامی با تأکید بر فخر رازی و مطهری از چشم انداز مطالعات جدید معلولیت
نویسنده:
رقیه حق گویان؛ استاد راهنما: نعیمه پورمحمدی ماهونکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه سعی شده با روش ((تحلیل مضمون)) و نیز((مطالعه تطبیقی)) فلسفه و کلام اسلامی از منظر مطالعات معلولیت مورد بررسی قرار گیرد. اندکی پس از پیدایش رشته مطالعات معلولیت، دین نیز، به عنوان نهادی که مدعی در دست داشتن بهترین راه برای سعادت نهایی انسان و نیز به عنوان عاملی که خود را متولی فرهنگ سازی و تنظیم روابط بین انسان و خالق و نیز روابط بین انسان ها می‌داند، مورد توجه این رشته قرار گرفت. تلاش شد تا مشخص شود نهاد دین چه تاثیری بر هویت و زیست فرد دارای معلولیت و نیز تعامل وی با جامعه دارد، چگونه از منظر دین به هویت و جایگاه فرد دارای معلولیت در جامعه پرداخته شده است و کدام گزاره های دینی با حقوق فرد دارای معلولیت در تعارض است. هر چند در مسیحیت مطالعات قابل توجهی در این زمینه انجام شده است، اما در اسلام، و دست کم در رابطه با فلسفه اسلامی، تقریبا می‌توان گفت که هیچ پژوهش در خور توجهی صورت نگرفته است. در این پایان نامه، مشخص شد که گزاره های کلامی و فلسفی در موراد بسیاری با حقوق افراد دارای معلولیت در تعارض است و به نادیده گرفته شدن شأن انسانی وی میانجامد. و این به نوبه خود حق برابر فرد دارای معلولیت با سایر افراد در برقراری ارتباط با خدا را با دشواری مواجه میکند. وجود این تعارض ها گویای نیاز به عصری سازی گزاره های فلسفی و کلامی است. اصلاح، بازخوانی و رفع ابهام از این گزاره ها می‌تواند به بازنگری در دیدگاه دین نسبت به فرد دارای معلولیت به عنوان موجودی دارای شان انسانی و در نتیجه اصلاح دیدگاه جامعه و نیز همچنین بازتعریف وظایف دین و در نتیجه وظایف جامعه در قبال فرد دارای معلولیت بیانجامد.
نسبتِ حیات ابدی و سعادتِ انسان از نگاه ابن سینا و مطهری
نویسنده:
سمیه سارانی؛ استاد راهنما: مریم خوشدل روحانی؛ استاد مشاور: علی اکبر عبدل آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به تبیین و تحلیل نسبت حیات ابدی و سعادت انسان از دیدگاه دو متفکر برجسته اسلامی، ابن‌سینا و مطهّری می‌پردازد. مسئله اصلی این تحقیق، تبیین چگونگی ارتباط حیات ابدی به معنای ادامه حیات نفس پس از مرگ جسمانی - باسعادت به‌عنوان غایت نهایی و کمال مطلوب انسان است. این ارتباط در ساحت‌های مختلف نفس شامل باور، احساسات، عواطف، اراده و عمل موردبررسی قرارگرفته است. هدف این پژوهش، دستیابی به درکی عمیق‌تر از مفاهیم حیات ابدی و سعادت انسان در اندیشه ابن‌سینا و مطهّری و نحوه ارتباط آن‌ها با یکدیگر است. روش‌شناسی پژوهش بر مبنای رویکرد تطبیقی-تحلیلی استوار است. در این روش، آثار ابن‌سینا و مطهّری با دقت مطالعه و تحلیل‌شده‌اند. به‌منظور تحلیل سامان‌یافته، دو چارچوب نظری به کار گرفته‌شده است: چارچوب نظری نیکولاس تتنس برای تحلیل ساحت‌های نفس انسانی شامل باور، احساسات و عواطف، اراده و عمل. دسته‌بندی الیزابت تلفر از معانی انواع سعادت، شامل سعادت اخلاقی و لذت‌گرایانه. این چارچوب‌ها امکان مقایسه دقیق و نظام‌مند دیدگاه‌های ابن‌سینا و مطهّری را فراهم کرده‌اند. فرضیه اصلی پژوهش این است که ازنظر ابن‌سینا و مطهّری، میان حیات ابدی و سعادت انسان ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی وجود دارد که در تمامی ساحت‌های نفس انسانی از باور تا عمل متجلی می‌شود. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که ابن‌سینا و مطهّری، علی‌رغم تفاوت‌هایی در نحوه تبیین و تأکید بر ساحت‌های نفس، هر دو بر وجود ارتباط وثیق میان ارتباط حیات ابدی و سعادت انسان تأکیددارند. ابن‌سینا با تمرکز بر جنبه عقلانیِ روحانی نفس انسان، سعادت ابدی را در اتصال به عقل فعال و ادراک حقایق می‌بیند. او نفس را جوهری مجرد می‌داند که برای تکامل و استکمال ذات خود، بدن را تدبیر می‌کند. این دیدگاه نشان‌دهنده اهمیت ویژه‌ای است که ابن‌سینا برای قوه عاقله و کمالات عقلانیِ روحانی در مسیر نیل به سعادت ابدی قائل است. در مقابل، مطهّری با نگاهی جامع‌تر و با تأسی از حکمت متعالیه صدرایی، بر نقش فطرت انسانی و اهمیت انتخاب‌های آگاهانه در شکل‌گیری سعادت ابدی تأکید می‌کند. او انسان را موجودی دوبعدی می‌داند که دارای جنبه‌های روحانی و مادی است. ازنظر مطهّری، سعادت ابدی انسان درگرو شکوفایی استعدادهای روحانی و معنوی او است، که این امر از طریق انتخاب‌های آگاهانه و عمل به ارزش‌های اخلاقی تحقق می‌یابد. این دیدگاه مطهّری، بر اهمیت پرورش تمامی ساحت‌های نفس انسانی در جهت نیل به سعادت ابدی تأکید دارد. نتایج تحلیل‌های انجام‌شده نشان می‌دهد که در اندیشه هر دو متفکر،ابن‌سیناومطهّری حیات ابدی نه‌تنها به‌عنوان تداوم صرف وجود، بلکه به‌عنوان بستری برای تحقق سعادت ابدی انسان تلقی می‌شود. این دو متفکر، نقش محوری ساحت‌های نفس انسان - از باور تا عمل - را در تحقق سعادت ابدی موردتوجه قرار داده‌اند، اگرچه ابن‌سینا بیشتر بر جنبه عقلانیِ روحانی و مطهّری بر جنبه‌های اخلاقی تأکید دارد. این پژوهش با ارائه تحلیلی عمیق از آرای ابن‌سینا و مطهّری، زمینه‌ را برای مطالعات بیشتر در حوزه فلسفه اسلامی و بررسی‌های تطبیقی درباره ارتباط حیات ابدی و سعادت انسان فراهم می‌آورد. نتایج این مطالعه می‌تواند به‌عنوان مبنایی برای پژوهش‌های آتی در این حوزه مورداستفاده قرار گیرد و به غنای مباحث فلسفی _ کلامی درزمینه حیات ابدی و سعادت انسان بیفزاید.
  • تعداد رکورد ها : 1772