جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1512
رابطه تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی در اساطیر یونان از منظر افلاطون و ارسطو
نویسنده:
نویسنده:بهاره گراوندی؛ استاد راهنما:علیرضا آرام
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مسئله این تحقیق این است که: الف) از دیدگاه افلاطون و ارسطو تربیت اخلاقی و تربیت زیبایی‌شناختی چه رابطه‌ای با یکدیگر دارند؟ ب) از دید هر یک از آنان اساطیر یونان چه تأثیرات ممکن یا مطلوبی بر تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی بر جای گذاشته یا باید بر جای گذارند؟ اهداف و ضرورت تحقیق، به تأثیر گسترده اسطوره در فرهنگ یونان و مواجهه نسبتاً متفاوت دو فیلسوف با این فرهنگ مسلط باز می‌گردد. اما در مقام پاسخ به دو پرسش مرکزی مطرح شده، نخست آراء دو اندیشمند در موضوع تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی، به تفکیک میان دو فیلسوف و دو موضوع تربیتی فوق توصیف و تحلیل گردید. در گام دوم با رجوع به آراء این دو فیلسوف درباره اساطیر یونان، هر دو نقش مثبت و منفی، یا تأثیرات ممکن و مطلوبِ اساطیر بر تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی مخاطبان حکایت‌های اساطیری مورد تأمل قرار گرفت. این پایان‌نامه با روش تحلیلی و مقایسه‌ای به بررسی دو پرسش اصلی خود پرداخته است. نتیجه‌ی کوتاهِ حاصل از تحلیل، تأمل و مقایسه انتقادی فوق بدین قرار است: الف) هر دو فیلسوف بر رابطه متقابل تربیت اخلاقی و زیبایی‌شناختی تأکید دارند و در واقع دو مفهوم نیکی و زیبایی را مترادف و همسو می‌دانند. ب) از نظر هر دو متفکر اساطیر یونان به شرط نظارت تربیتی لازم می‌توانند به عنوان حکایت‌های مفید آموزش و همچون تمهیدی برای ارشاد به رشد اخلاقی و تشویق به ذوق زیبایی‌شناختی مورد توجه قرار گیرند و با «کارکرد آموزشی» خود مقبول افتند. ج) ارسطو در عین همراهی با افلاطون در دو مرتبه پیشین، ضمن گشودن فضای تجربه ورزی عملی با اثر هنری، مفهوم کاثارسیس را به عنوان «کارکرد درمانی» اساطیر مطرح کرده است. در آموزه‌ی ارسطویی مورد بحث زمینه‌ای برای تربیتِ غیرمستقیم در دو حوزه اخلاقی و زیبایی‌شناختی فراهم می‌شود و از این رو آثار هنری از شعار زدگی و محتوا گرایی افراطی فاصله می‌گیرند. در واقع آن‌چه ارسطو به تعلیم افلاطونی «آموزش از طریق بازسازی اساطیر» افزوده است، در حکم یک شیوه تربیتی غیرمستقیم بوده که دعوی تأثیرِ اخلاقی- زیبایی‌شناختی مضاعف آن قابل ملاحظه است.
پایدیا: آرمان‌های فرهنگ یونانی، جلد سوم: تضاد آرمان‌های فرهنگی در عصر افلاطون [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Werner Jaeger (ورنر یگر)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Oxford University Press,
چکیده :
ترجمه ماشینی: اثر کلاسیک سه جلدی ورنر یاگر که در ابتدا در سال 1939 منتشر شد، اکنون با جلد شومیز موجود است. Paideia، شکل دادن به شخصیت یونانی از طریق اتحاد تمدن، سنت، ادبیات، و فلسفه، مبنای ارزیابی یاگر از فرهنگ یونانی است. جلد اول، بنیاد، رشد و بحران فرهنگ یونانی را در دوران باستانی و کلاسیک توصیف می‌کند و به پایان می‌رسد. با فروپاشی امپراتوری آتن. جلد دوم و سوم این اثر به تاریخ فکری یونان باستان در عصر افلاطون، قرن چهارم قبل از میلاد می پردازد - عصری که در آن یونان هر چیزی را که در این جهان ارزشمند است - دولت، قدرت، آزادی - از دست داد. اما همچنان به مفهوم payeia چسبیده بود. مناندر به عنوان آخرین شاعر بزرگ آن، نقش اصلی این آرمان را در فرهنگ یونانی خلاصه کرد و گفت: "مالیاتی که هیچ کس نمی تواند از انسان سلب کند، پایدیا است."
دین اخلاقی: هرمنوتیک زندگی اخلاقی ریکور متأخر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
James C Carter
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه با نوشته های بعدی پل ریکور درگیر است تا فلسفه او را به عنوان یک کل درک کند. بازسازی هرمنوتیک زندگی اخلاقی ریکور سهم قابل توجهی از او را در فلسفه دین معاصر نشان می دهد. هدف این هرمنوتیک تبیین دین اخلاقی است که انسانها را به طور جهانی بر اساس زندگی مشترک آنها به عنوان موجودات توانا به هم پیوند می دهد. برای تسهیل این هرمنوتیک، نشان خواهم داد که خوانش گزینشی از فلسفه ریکور، نقش محوری «اخلاق کوچک» او را در پل زدن آثار بعدی و قبلی‌اش آشکار می‌کند. انسان توانا (l'homme capable) در ریکور متأخر باید هم در رابطه با «اخلاق کوچک» و هم با معماری دین اخلاقی درک شود. تبیین هدف (تلوس) زندگی اخلاقی و هنجار («قانون اخلاقی») دین اخلاقی از «اخلاق کوچک» به نقش مهم ارسطو و کانت در معماری ریکور اشاره دارد. خود ریکور «معماری» را در اصطلاح کانتی به عنوان یک چارچوب انتقادی تعریف می‌کند، در حالی که برداشت متافیزیکی اسپینوزا از تلاش عقلانی (conatus) برای زندگی در کمال آن را به کار می‌گیرد. مفاهیم اصلی برگرفته از اسپینوزا، ارسطو و کانت در بازسازی کنونی هرمنوتیک ریکور مستتر هستند. سه بعد از زندگی اخلاقی در متافیزیک اسپینوزا، انسان‌شناسی ارسطو و فلسفه اخلاق کانت ظهور می‌کند و معماری ریکور را به ما می‌دهد. از نظر ریکور، هدف اخلاقی مبتنی بر متافیزیک توانایی انسان است و ماهیت خواستار «قانون» دین را اخلاقی می کند. این دین زندگی خوب را هدف تلاش انسان فرض می کند. اما به طور اساسی، این تز «پیکان دینداران» (la flèche du religieux) را آشکار می‌کند، زیرا سوژه‌های توانا را برانگیخته می‌کند تا زندگی را با و برای دیگران در نهادهای عادلانه در آغوش بگیرند. در نتیجه، زندگی به عنوان قلب دین اخلاقی ریکور آشکار می شود.
سیاست و آموزش در فلسفه غرب باستان
نویسنده:
Umut Arat
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ریشه‌های پیوند نزدیک بین سیاست و آموزش، که توسط بسیاری از فیلسوفان مدرن و همچنین محققان معاصر به رسمیت شناخته شده است، را می‌توان در فلسفه غرب باستان یافت. این دوره از تاریخ بشر شاهد ظهور نهضت‌های فلسفی بود که اندیشه‌های سیاسی، تربیتی و متافیزیکی کم و بیش منسجمی داشتند که از آموزش به عنوان شکل اصلی فعالیت سیاسی خود استفاده می‌کردند و امیدوار بودند که نظام تعلیم و تربیت را شکل دهند. سیاست. بررسی و درک این رویکردهای مختلف باستانی برای درک پیوند بین سیاست و آموزش امروز حیاتی است. با این وجود، تحقیقات کمی در مورد بررسی این پیوند در ریشه های باستانی آن انجام شده است. این مطالعه بر جنبش های فیثاغورثی، سقراطی، افلاطونی، سینیکی و رواقی تمرکز دارد. سیاست این جنبش‌ها عمدتاً از طریق دیدگاه‌های آن‌ها درباره جنسیت، برده‌داری و نظام‌های اجتماعی-اقتصادی بررسی می‌شود و در طیفی از محافظه‌کاران از یک سو و رادیکال‌ها از سوی دیگر طبقه‌بندی می‌شوند. آموزش‌های این جنبش‌ها عمدتاً به‌عنوان معلم‌محور یا دانش‌آموز محور طبقه‌بندی می‌شوند و برنامه‌های درسی، نظریه‌های آموزشی، شیوه‌ها و پروفایل‌های دانشجوی ترجیحی آن‌ها بررسی می‌شود. هدف این مطالعه نشان دادن این است که رویکردهای سیاسی و آموزشی این جنبش‌ها با یکدیگر همسو بوده است، حتی اگر محافظه‌کار یا رادیکال بودن جنبشی مستقیماً تعلیم و تربیت آن‌ها را تعیین نکرده باشد، که بیشتر با کارکرد سیاسی آن بر اساس نیازها تعیین می‌شود. از جنبش، و اینکه آموزش برای ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی لازم اما ناکافی است. این مطالعه با درس‌هایی به پایان می‌رسد که از تجربیات فلسفه باستان برای کسانی که می‌خواهند از طریق آموزش تغییر ایجاد کنند، به پایان می‌رسد.
افلاطون در زمان به عنوان یک پدیده کیهانی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Lorenzo Lazzarini
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه تفسیری اصیل از گزارش زمان در تیمائوس (37c6-39e2) ارائه می دهد، و استدلال می کند که زمان در افلاطون به بهترین شکل به عنوان یک پدیده کیهانی تصور می شود. در بخش اول، دیدگاه من از جنبه‌های مهم در تقابل با خوانش اجماع قرار می‌گیرد، که بر تعریف متافیزیکی تمرکز دارد (زمان تصویر متحرک ابدیت است، 37d5) و اهمیت کیهان و سیارات را در آفرینش زمان کم‌اهمیت می‌کند. من خوانش استاندارد αἰών را به عنوان «ابدیت» رد می‌کنم و در عوض آن را به‌عنوان ویژگی ضروری برای الگوی موجود زنده در نظر می‌گیرم. از این رو به این نتیجه می رسد که خلقت زمان - که تصویر αἰών است - برای موجود زنده کیهانی ضروری است. با این حال، زمان به بهترین وجه به عنوان یک پدیده کیهانی تعریف می شود، زیرا توسط حرکت زنده کیهان تشکیل شده و با چرخش های مرئی سیارات شناسایی می شود. در ادامه پایان نامه، دو جنبه اساسی از روایت افلاطون را بررسی می کنم که نیاز به بررسی بیشتر دارد - زندگی و ساختار. در بخش دوم، بر تاریخ معنایی αἰών تمرکز می کنم و استدلال می کنم که در افلاطون، αἰών در رابطه با زمان، کارکردی پارادایماتیک پیدا می کند، در حالی که همچنان هسته معنای سنتی خود را به عنوان «طول عمر» حفظ می کند. در واقع، αἰών و زمان هر دو توسط افلاطون به عنوان کلیت های زندگی تعریف می شوند، اگرچه αἰών شامل یک وحدت تقسیم نشده است، در حالی که زمان در توالی هایی از اجزا تشکیل شده است که یک کل را تشکیل می دهند. در بخش سوم، من بر این تمرکز می کنم که چگونه سیارات دوره های روح کیهانی را قابل مشاهده می کنند و در نتیجه، ساختار بی شمار زمان را به نمایش می گذارند. این ساختار در واقع شامل الگوهای قابل مشاهده تغییر پیکربندی سیارات است. با انجام این کار، آنها دنباله هایی از واحدها را مشخص می کنند که بهینه بودن آنها زمان را به بهترین نمونه اعداد در دنیای فیزیکی تبدیل می کند.
نمودهای محض: ظاهر، باور، میل در پروتاگوراس افلاطون، جورجیاس، جمهوری
نویسنده:
Damien Storey
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی نقش ظواهر، با تداوم قابل توجه، در روانشناسی و اخلاق پروتاگوراس، گورگیاس و جمهوری افلاطون می پردازد. مشترک این دیالوگ ها این ادعاست که ظواهر ارزیابی تقریباً همیشه نادرست هستند: آنچه خوب یا بد به نظر می رسد معمولاً در واقع چنین نیست و آنچه خوب یا بد است معمولاً چنین به نظر نمی رسد. من استدلال می‌کنم که این تفاوت بین ارزش ظاهری و واقعی، اساس تشخیص افلاطون را در مورد طیف گسترده‌ای از خطاهای عملی تشکیل می‌دهد: پدیده‌های روان‌شناختی مانند آکراسیا، برداشت‌های اشتباه از خیر مانند لذت‌گرایی، و تأثیر منابع فرهنگی فساد مانند خطابه، سفسطه، و شعر همچنین، به همین ترتیب، اساس گزارش او از احساسات پایین تر مانند اشتها، خشم یا ترس را تشکیل می دهد. چنین احساساتی به‌ویژه ما را به بیراهه می‌برند، زیرا اشیاء آنها - مثلاً لذت‌های اشتهاآور مانند غذا، نوشیدنی، یا رابطه جنسی - ظاهری فریبنده دارند. یکی از اهداف اصلی این پایان نامه این است که نشان دهد که این یک نقطه توافق مهم بین روانشناسی پروتاگوراس، گورگیاس و جمهوری است. من استدلال می کنم که در هر سه دیالوگ، خطاهای انگیزشی ناشی از نوع خاصی از خطای شناختی است: پذیرش غیرانتقادی ظواهر. روانشناسی اولیه و میانی افلاطون در شرح موضوع این خطا متفاوت است - در پروتاگوراس و گورگیاس، کل شخص. در جمهوری، بخش اشتهاآور یا با روحیه روح یک فرد - اما نه در تئوری اولیه آنها در مورد چگونگی ظهور احساسات ما یا، مهمتر از همه، چرا آنها ممکن است ما را به سمت اهداف مضر برانگیزند.
دیوژن در زمان خودش [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Karen Sieben
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : پیشبرد عقاید افلاطون و ارسطو از یک سو و رواقیون از سوی دیگر دیدگاه بدبینی دیوژن را تحت الشعاع قرار داد که از نظر زمانی به عنوان پل ارتباطی بین آنها عمل می کرد و از نظر تاریخی، بدبینی را در بسیاری از تاریخ خود چیزی بیش از یک نقطه توقف نشان نمی داد. هدف این پایان نامه نشان دادن این است که فلسفه دیوژن یک نقطه توقف نبود، بلکه جایگزین مناسبی برای فلسفه های اصلی بود که به آن توجه چندانی نمی کردند. استفاده از تحلیل تاریخی و ریشه‌شناختی در منابع مورد اعتماد، بدبینی را روشن‌تر نشان می‌دهد. ابتدا نشان می دهد که زندگی دیوژن آزمایشی بود در "ساده زیستی" که او را به اتخاذ یک سبک زندگی طبیعی مشابه با شیوه زندگی سنتی یونان سوق داد. ثانیاً، نشان می‌دهد که یک شیوه طبیعی زندگی باعث شده است که او هنجارهای مرسوم جدید را رد کند، که به اعتقاد او اکتساب‌گرایی، تمایز طبقاتی و بدخواهی را تشویق می‌کند و در نتیجه جوانان را تضعیف می‌کند. و سوم، با گذشت زمان، دیوژن فلسفه خود را توسعه داد، که بر آزادی بیان یا پارگی، خودکفایی و خودمختاری متمرکز بود - آرمان‌هایی که فیلسوفان مدرن مانند روسو، نیچه و فوکو را به خود جذب کرد. نتیجه می‌گیرم که خواندن بهتر دیوژن فیلسوفی باهوش و شوخ را نشان می‌دهد که همانطور که او می‌گفت زندگی می‌کرد. انتقاد او از هنجارهای مرسوم آتن به صورت طنز طنز آمیز و سرگرمی و همچنین آموزش بود و در این عمل او به مردی پرهیزیا تبدیل شد - یک حقیقت گو که می توان روی آن برای حمایت از حقیقت حتی در موقعیت های خطرناک حساب کرد. این جسارت می‌خواست که داستان‌های مربوط به او به سرعت به آن اشاره می‌کنند. بدين ترتيب، بدبيني ديوژن به عنوان شيوه اي از زندگي كه در آن شخص شخصيت و شهامت سخن گفتن را پرورش مي دهد، همراه لازم براي هر فلسفه در هر عصري است، نه فقط فلسفه خود.
فلسفه زدایی آنجلا کارتر از اندیشه غربی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Heidi Yeandle
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : افلاطون، ژان ژاک روسو، توماس هابز، رنه دکارت، جان لاک، دیوید هیوم، لودویگ ویتگنشتاین، گیلبرت رایل، امانوئل کانت و مارکی دو ساد چه اشتراکاتی دارند؟ در طول قرن‌ها و - وقتی صحبت از افلاطون به میان می‌آید - هزاره‌ها، آن‌ها شخصیت‌های کلیدی فلسفه غرب هستند که ایده‌های واقعیت، دانش، هستی، وضعیت طبیعت و اخلاق را مورد بحث قرار داده‌اند، ایده‌هایی که در رمان‌های آنجلا کارتر نقش محوری دارند. در این پایان نامه، من کارتر را به عنوان یک (د)فیلسوف معرفی می‌کنم و استدلال می‌کنم که او نظریه‌های محوری فلسفه غرب را واسازی می‌کند و در عین حال بر روی همان مفاهیم فلسفه می‌کند و صدای زنانه‌ای را در این رشته به شدت آندرومحور کمک می‌کند. با انجام این کار، من اولین بحث عمیق از بینامتنیت فلسفی کارتر را به نقد کارتر، فراتر از ارجاعات صریح کارتر که تا به امروز توسط محققان کارتر تصدیق شده است، سهیم می کنم. اگرچه این یک موضوع اصلی است، اما اصالت استدلال من با ارجاعات من تقویت می شود. t) مطالب آرشیوی که مجموعه مقالات آنجلا کارتر را تشکیل می دهد. این پایان نامه بر اساس تعامل کارتر با طیف متفکران غربی فوق الذکر، با تمرکز بر تأثیر افلاطون بر قهرمانان و شروران (1969)، ماشین های آرزوی جهنمی دکتر هافمن (1972) و مصائب حوای جدید (1977) در فصل اول تنظیم شده است. ، در حالی که فصل دوم به تحلیل کارتر از استدلال های هابز و روسو در قهرمانان و تبهکاران اختصاص دارد. در فصل سوم، دکارت (در رابطه با دکتر هافمن)، لاک (در مقابل رقص سایه، 1966، شب جدید، و شب‌هایی در سیرک، 1984) و هیوم، با ارجاع به چندین برداشت (1968) و عشق (نوشته 1969، انتشار 1971). تأثیر ویتگنشتاین و رایل بر دوران دکتر هافمن و کارتر در ژاپن در فصل چهارم بررسی شده است. فصل پنجم و آخر بر کارتر و فلسفه اخلاق تمرکز دارد و به کانت و ساد توجه ویژه ای می کند و در مورد رقص سایه، چندین برداشت و عشق، و همچنین دکتر هافمن و زن سادی (1979) بحث می کند.
آزادی و طبیعت در مک داول و آدورنو [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Tom Whyman
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : جان مک داول مدعی است که جهت گیری «انسانی» (در مقابل «حیوانی») نسبت به جهان با «ارتباط عمیق» بین عقل و آزادی مشخص می شود. در این تز، من استدلال می‌کنم که مک‌داول نمی‌تواند از این تصادف استفاده کند، زیرا برداشت افلاطونی او از عقلانیت، پیشاپیش به بازتاب آزاد کمک می‌کند. این هم برای «تجربه‌گرایی حداقلی» که مک‌داول قصد دارد در کار بزرگ خود، «ذهن و جهان» تضمین کند، و هم برای «طبیعت‌گرایی طبیعت ثانویه» ظاهراً لیبرال و ضد علم که آن را در آنجا همراهی می‌کند، مشکل‌ساز است. در نهایت، من استدلال می کنم که مشکلاتی که اندیشه مک داول در معرض آن است را می توان با استناد به فلسفه طبیعت (و به طور خاص، ایده «تاریخ طبیعی») که در اندیشه تئودور آدورنو، نظریه پرداز انتقادی مکتب فرانکفورت یافت می شود، حل کرد. . من استدلال می‌کنم که آدورنو می‌تواند ارتباط مناسب بین عقل و آزادی، و بنابراین آنچه که خود مک‌داول به‌عنوان جهت‌گیری کاملاً انسانی نسبت به جهان توصیف می‌کند، برقرار کند. بنابراین، مک داولین های متقاعد باید انگیزه داشته باشند، حداقل از این نظر «آدورنیایی شوند». اندیشه مک داول و تعدادی از معاصرانش (برندوم، پیپین) اغلب به عنوان نوعی «هگلی شدن» فلسفه تحلیلی در نظر گرفته می شود. استدلال‌های من نیاز به «نظریه‌پردازی انتقادی» آن را نشان می‌دهد.
"پیروزی اراده: بدن در آثار اکسپرسیونیست‌های آلمانی حدود 1905-1945 و فلسفه آرتور شوپنهاور
نویسنده:
Marc Rufus Brealey
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی تصویری از بدن انسان در هنر اکسپرسیونیست آلمان و راه هایی می پردازد که از طریق فلسفه آرتور شوپنهاور می توان آنها را تفسیر کرد. این الهام از ادعای فرانتس مارک است که به تعبیر شوپنهاور، جهان به‌عنوان اراده بر جهان به‌عنوان نمایندگی در زمان خودش اولویت داشت. بحث با ارزیابی توسعه هنر انتزاعی واسیلی کاندینسکی در رابطه با فلسفه شوپنهاور از جهان به عنوان بازنمایی آغاز می شود. در اینجا به قرائت شخصی کاندینسکی از دکترین بینایی و رنگ شوپنهاور توجه می شود. فصل 2 به بررسی تصویرهای رقص در اکسپرسیونیسم می پردازد، جایی که بدن به عنوان عینیت بخشیدن به اراده در نظر گرفته می شود. بحث از طریق مطالعه موردی کار امیل نولده انجام می شود. علاوه بر بدن در حرکت، موضوع بدن برهنه نیز در ایدئولوژی و عمل اکسپرسیونیستی مرکزی بود. از این رو، فصل 3 درگیر تفسیری از تصویرهای اکسپرسیونیستی از بدن برهنه بر اساس آموزه شوپنهاور از ایده های افلاطونی و جهان به عنوان بازنمایی است. آغاز جنگ در سال 1914 نسل اکسپرسیونیست را با چالش های جدیدی روبرو کرد. بنابراین، فصل 4 به بررسی تجربیات نظامی هنرمندان منتخب اکسپرسیونیست می پردازد تا تأیید یا انکار اراده به جنگ را ارزیابی کند. فصول پایانی پایان نامه به رابطه بین اکسپرسیونیسم و ​​رژیم نوظهور نازی در دهه 1930 منعکس می شود. بر اساس فلسفه اخلاق شوپنهاور، فصل پنجم، کاوشی در مورد «هنر منحط» و بدن‌های «منحط» در رابطه با هنرمند اتو مولر و تصویر او از کولی‌ها را در نظر می‌گیرد. در نهایت، فصل ششم ارتباط امیل نولد با نازیسم را بررسی می‌کند و تفسیر جدیدی از این ارتباط‌ها را بر اساس دکترین اراده آزاد شوپنهاور ارائه می‌دهد. در خاتمه، این تز نشان می‌دهد که ادعاهای مارک به طور کلی در طول این دوره معتبر بودند، اما بدون استثنا نبودند.
  • تعداد رکورد ها : 1512