جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1512
به سوی نظریه افلاطونی کل و اجزا [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Ariel Meirav
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان نامه معرفی و تشریح مفهومی جدید از رابطه بین کل و جزء است. من پیشنهاد می‌کنم کل‌ها را می‌توان به‌عنوان «وحدت» در نظر گرفت، برخلاف تصور کنونی آشنای آن‌ها به‌عنوان «مجموع». به دنبال سرنخی که در تمایزی که افلاطون در Theaetetus (203c-205e) بین دو مفهوم از یک موجود پیچیده ارائه می کند، ارائه شده است، من استدلال می کنم که تمایز مشابهی را می توان به طور منسجم در اصطلاحات مدرن توسعه داد. بخش اول به پیشینه مفهومی و تاریخی کلی مشغول است. برخی از محدودیت‌های نظری در مورد هر نظریه کل و اجزا به چالش کشیده می‌شوند و صرفاً ظاهری هستند. در بخش دوم، مفهوم کل به عنوان مجموع ارائه شده است، و به طور گسترده بحث می شود که بحث های مدرن درباره کل ها عموماً این تصور را پیش فرض می گیرند. این پیش‌فرض نه تنها توسط نویسندگانی که از نظریه‌های صرف‌شناختی «کلاسیک» لزنیفسکی و گودمن پیروی می‌کنند، بلکه توسط نظریه‌پردازان همدلی کل‌نگر (مثلاً از مفهوم کل ارگانیک یا گشتالت استفاده می‌کنند) مشترک است. که بر نظریه های «نئوکلاسیک» تکیه می کنند. تاکید می شود که این مفهوم از مشکلات و اشکالات اساسی و جدی رنج می برد. در بخش سوم، مفهوم کل به عنوان واحدها معرفی شده است. یک نظریه واحدها با جزئیات منظم و رسمی ارائه شده است و نقاط اختلاف از پیش فرض های نظریه های سنتی مورد بحث قرار می گیرد. نشان داده می شود که چگونه در تصور موجودیت های انضمامی (از انواع معین) به عنوان واحدها، فرد از بسیاری از مشکلاتی که تصور آنها را به عنوان مبالغ درگیر می کند، رها است. در نهایت، نشان داده می‌شود که چگونه نظریه وحدت‌ها ابزار قدرتمندی برای حل برخی از معماهای متافیزیکی مرکزی در مورد موجودات عینی، به‌ویژه معماهای مرتبط با حفظ هویت در مواجهه با از دست دادن یا به دست آوردن قطعات، فراهم می‌کند.
درس گرفتن از رمان: فمینیسم، فلسفه، ادبیات [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Joanna Kerr
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در این پایان نامه به دنبال ایجاد ارتباط بین تعصب علیه و سپس پتانسیل مشارکت دیدگاه های ادبیات و فمینیسم در فلسفه هستم و سعی می کنم به طور همزمان به این دو سؤال پاسخ دهم. ادبیات چگونه می تواند فلسفی باشد؟ چگونه فمینیست ها می توانند فلسفه بنویسند؟ به این معنا که سعی می‌کنم این پرسش‌ها را جدی بگیرم و دقیقاً به آنها پاسخ دهم، این تز در سنت فلسفی تحلیلی قرار می‌گیرد. با این حال، پاسخ من به این سؤالات، و در نتیجه اکثر این تز، به شکل نمایشی غیرسنتی از پتانسیل فلسفی ادبیات است که از طریق سه ژانر ادبی فمینیستی ارائه شده است. داستان های خودکار، داستان های اتوپیایی، و داستان های پلیسی. به نظر می‌رسد استفاده از تقسیم‌بندی‌های عمومی راهبرد مناسبی برای بازپس‌گیری ادبیات به‌عنوان فلسفی است، زیرا نشان‌دهنده همسان‌سازی با دفاع ارسطویی از هنرهای ادبی در برابر حمله افلاطون است. با این حال، من استدلال می کنم که این گونه های ادبی به طور سنتی با عباراتی تعریف شده اند که خواندن فلسفی را ممنوع می کند. من این تعصب ضد فلسفی را افشا می‌کنم و سپس بازیابی می‌کنم، به‌ویژه زمانی که با تجدید نظر ژانر فمینیستی هم‌خوانی داشته باشد. این بازیابی به شکل یک مفهوم‌سازی مجدد فلسفی از هر ژانر، و یک تحلیل تطبیقی خاص از دو متنی است که به‌عنوان نماینده هر ژانر، آنطور که من تصور می‌کنم، اتخاذ می‌شود. به این ترتیب امیدوارم نشان دهم که یادگیری از رمان نه تنها ممکن است، بلکه بسیار سودمند است.
اصطلاحات فلسفی افلاطون: تاریخچه کلماتی که در هستی شناسی دیالوگ های میانی او متمرکز است [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Fritz-Gregor Herrmann
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان نامه ارائه مقدماتی برای درک بهتر بخش های مرکزی فلسفه افلاطون است. روش آن تلفیقی از معناشناسی دیاکرونیک سنتی و بررسی زمینه های ادبی و اجتماعی کلمات است که می توان آن را عمل شناسی نامید. امید است که توجیه آن با به کارگیری نتایج آن مطالعات بر بخشی از متن افلاطونی ارائه شود که در بخشهایی در پرتو برخی یافته های جدید بازتفسیر شده است. نقطه عزیمت تحقیق انجام شده، گذری از یکی از گفت و گوهای دوره میانی افلاطون است که عموماً فرض می شود حاوی جوهر اندیشه های او در مورد موضوعات هستی شناختی در زمان تألیف است: Phaedo lOOd - 105e. از این متن، تعدادی اصطلاح مهم که بیشتر آنها در دیالوگ های دیگر با تاریخ مشابه تکرار می شوند، انتخاب شده اند: fiSXSXSlV، 7tapstvai، 7tpOG£lV(Xl، fevetvai، sI8ck;، 'l5sa و برخی از همزادهای آنها، تاریخچه ها. این اصطلاحات، از اولین وقوع آنها در ادبیات یونانی موجود، معمولاً هومر، از طریق نویسندگان و گونه های مختلف شعر حماسی، غنایی و تراژیک، نوشته های تاریخی، فلسفی، پزشکی و بلاغی تا گفتگوهای اولیه خود افلاطون ردیابی شده اند. در جریان بررسی، به نظر می‌رسید که اسم‌های 8t§OQ و 'l5ea به دو دلیل با جزئیات بیشتر و تا حدودی جامع‌تر مورد مطالعه قرار گیرند: از یک سو، توسعه معنایی آنها مشخص‌تر و متنوع‌تر است و بنابراین سزاوارتر است. بررسی دقیق؛ از سوی دیگر، نظر دانشمندان، که در همه جا مورد توجه قرار گرفته است، در معنا و مفهوم این دو اسم بیشتر از هر یک از اصطلاحات انتخاب شده دیگر تقسیم شده است. بنابراین، لازم به نظر می‌رسید که اکثر موارد پیش از افلاطونی این دو اسم در زمینه‌های آن‌ها ترجمه شوند - که اغلب نیاز به تفسیر و بحث داشت که ممکن است در ابتدا صرفاً انحراف به نظر برسد - اقدامی که در مورد این اسم ضروری نیست. افعال مورد بررسی این به خودی خود یک نتیجه اولیه است: اسامی راحت تر از افعال با پسوندهای معنی به کار می روند. آنها به احتمال زیاد در کاربرد ثابت هستند که ممکن است یک اصطلاح فنی باشد. تفاوت در وضعیت و اهمیت اسامی در مقابل افعال در ترتیب جداگانه مواد در قسمت های اول و دوم منعکس شده است. بخش سوم شامل کاربرد برخی از نتایج به دست آمده از مطالعات معنایی تک تک کلمات در بخش های I و II است. در ماهیت این تمرین است که بسیاری از پیشرفت‌های J که در قسمت‌های I و II ردیابی شده‌اند، در قسمت سوم استفاده نمی‌شوند. با این حال، احساس می‌شد که تا زمانی که مطالعه کاملی از تمام زمینه‌های واقعی مختلف پیش از این انجام نشود، نمی‌توان با قطعیت معنا و معانی هر اصطلاح معین را در هر متنی مشخص کرد. این تلاش بیهوده نبود، زیرا می توان با دقت عادلانه نشان داد نه تنها معنای عبارات انتخاب شده در واقع در مورد افلاطون، بلکه مهمتر از آن، اینکه افلاطون اصطلاحات فلسفی خود را از کدام زمینه های ادبی و فکری گرفته است: توانایی تعیین اینکه افلاطون به چه کسی واکنش نشان می دهد. افکار او، و با چه کسی در نوشته هایش گفتگو می کرد، مهمتر از بازسازی زبانی ساده «معنا» است. افلاطون را در بخش فلسفی مرکزی گفت و گوی مرکزی فایدون در تعامل با سه حزب حداقل تا حدی متمایز از فیلسوفان پیش سقراطی می بینیم: آناکساگوراس و پیروانش، فیثاغورثی ها و دموکریتوس. در حالی که بیشتر آن با عقاید دریافت شده مطابقت دارد، واکنش به دموکریتوس در همان مرحله اولیه کار نویسندگی افلاطون معمولاً فرض نمی شود. این به خودی خود و استفاده افلاطون از افکار پیشینیان خود در آمیختن و تصحیح مفروضات آنها در حالی که زبان آنها را با مقاصد خود تطبیق می دهد، ممکن است ما را وادار کند تا در برخی از دیدگاه های رایج در مورد هستی شناسی افلاطون تجدید نظر کنیم. با این حال، مطالعه ای که در اینجا تلاش می شود در نظر گرفته شده است که ماهیت اولیه داشته باشد. کاربرد متن افلاطونی در بخش سوم را باید تنها به عنوان نمونه ای از چگونگی اعمال بررسی های معنایی بخش های اول و دوم در مورد گفتگوهای افلاطون و دیگر متون فلسفی نزدیک به معاصر درک کرد.
تفسیر «تیمائوس» افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Evan Rowland Benjamin
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
پرسش از اشکال آثار باستانی در افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Konstantinos Kravvaritis
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
عامل اخلاقی در لائوزی و افلاطون [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Yinlin Guan
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : نظریه فاعل اخلاقی، نظریه هنجاری است که اعمالی را به دنبال مقام بالاتر تجویز می کند. در این پایان نامه، من تحلیل تطبیقی افلاطون و لائوزی ها را انجام می دهم تا آنچه را که آنها در مورد فاعل اخلاقی می گویند، آشکار کنم. یافته‌های من نشان خواهد داد که همین نظریه، در رابطه با شکل‌گیری فاعل اخلاقی، غایات اخلاقی نهایی و انگیزه‌های اخلاقی، در چین باستان و فلسفه‌های یونانی، به‌ویژه لائوزی و افلاطون به کار می‌رود. با توجه به شواهد مفهوم عامل اخلاقی در لائوزی و افلاطون، متوجه شدم که هر دو مردم را در یک زمینه سیاسی-اجتماعی تشویق می کنند که از الگوی تعیین شده توسط یک شخصیت نمونه در هر یک، که حکیم در لائوزی و حکیم است، پیروی کنند. فیلسوف-شاه در افلاطون با توجه به روند تربیت/پرورش افراد به مرحله الگوسازی، هر یک از جنبه های مرتبط با شخصیت نمونه ارائه شده است، مانند غایات اخلاقی نهایی، روانشناسی اخلاقی و اعمال آنها. من استدلال می‌کنم که ما می‌توانیم دریابیم که فاعل اخلاقی را می‌توان با پیروی از یک مقام بالاتر در لائوزی و افلاطون، دائو و خدای کیهانی پرورش داد، در حالی که رابطه بین فاعل اخلاقی و جامعه انسانی در هر فلسفه به‌طور متفاوتی ارائه می‌شود. . هم خدای دائو و هم خدای کیهانی عالی ترین خیر را برای انسان ها نشان می دهند، زیرا حاوی اصول نظمی هستند که انسان ها باید از آنها تقلید کنند. می‌توانیم دریابیم که هدف نهایی اخلاقی برای لائوزی‌ها این است که مطابق با دائو زندگی کنند، در حالی که برای افلاطون این است که تا حد امکان خداگونه شود. بر اساس رابطه فاعل اخلاقی و غایات اخلاقی نهایی، من استدلال می‌کنم که اگرچه لائوزی و افلاطون هر دو به ارتباط بین امیال و انگیزه عمل برای فاعل‌های اخلاقی توجه می‌کنند، اما برخورد با معرفت متفاوت است، که منجر می‌شود. به تفاوت در درمان خواسته ها. هر دو فکر می کنند که امیال برای انگیزه های فاعل اخلاقی برای عمل ضروری است. کارگزاران اخلاقی را می توان پرورش داد (لائوزی ها) و (در افلاطون) آموزش داد و به روشی خاص کنترل کرد تا خواسته هایی را که آنها را به عمل تحریک می کند تنظیم کند. انگیزه اخلاقی برای لائوزی این است که فاعل اخلاقی هیچ آرزویی نداشته باشد، در حالی که بهترین زندگی برای فاعل اخلاقی در افلاطون این است که روح عاقل بر کل جسم و روح انسان حکومت کند. برای لائوزی وووی عمل کردن و نداشتن آرزو، زندگی بر اساس دائو است، در حالی که برای افلاطون، اجازه دادن به بخش عقلانی روح بر زندگی انسان ها، غایت اخلاقی نهایی است که زندگی انسان را هدایت می کند. تا حد امکان خداگونه شویم یافته‌های این پایان‌نامه این است که می‌توان مفهوم فاعل اخلاقی از جمله رابطه با شکل‌گیری فاعل اخلاقی، غایات اخلاقی نهایی و روان‌شناسی اخلاقی را هم در لائوزی و هم در افلاطون شناسایی، تفسیر و ارزیابی کرد. با شناسایی مفهوم فاعل اخلاقی در لائوزی و افلاطون، ارزشی را که این امر می‌تواند به بحث‌ها در نظریه‌های اخلاقی معاصر بیفزاید، نشان می‌دهم.
در برابر وگل: دفاع از روایت ارسطو از طبیعت [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Mitchell Witteveen
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : استیون ووگل استدلال می‌کند که طبیعت نباید به عنوان مقوله‌ای مستقل از انسان در نظر گرفته شود، و در عوض بیشتر به عنوان چیزی ساخته شده توسط انسان درک شود. نظر او اساساً هستی شناسانه است: ووگل منکر این است که بین امر طبیعی و مصنوعی تفاوتی در نوع وجود دارد. برای اثبات این امر، ووگل در برابر دو مفهوم جداگانه از طبیعت که در گفتمان محیطی رایج هستند، بحث می کند تا نشان دهد که هر دو مشکل ساز هستند. اولین تعریف «طبیعت(1)» مفهوم طبیعت به عنوان بخشهایی از جهان است که انسانها آنها را لمس نکرده اند. تعریف دوم «طبیعت(2)» است که هر چیزی را که فیزیکی است طبیعی می داند. معلوم می شود که اولی همه چیزهایی را که انسان می داند یا با آنها روبرو می شود حذف می کند. دومی بیش از حد می گیرد که در تشخیص طبیعی و غیر طبیعی مفید باشد. اگر طبیعت فقط به قوانین فیزیکی جهان اشاره کند، هیچ کاری که انسان در جهان انجام می دهد نمی تواند طبیعی را تهدید کند. پس از رد این دو دیدگاه، او به این نتیجه می‌رسد که طبیعت را نه به‌عنوان یک چیز خودبسنده، بلکه به‌عنوان چیزی ساخته‌شده اجتماعی باید درک کرد. من استدلال می‌کنم که وگل تعریف سومی از طبیعت را نادیده می‌گیرد که می‌تواند از مفهوم ارسطو از فوسیس و توسعه بعدی آن به دست آید. سنت ارسطویی، به ویژه توسط سنت توماس آکویناس. من می‌خواهم روشن کنم که چرا مفهوم ارسطو از طبیعت متمایز از آنهایی است که فوگل به آن حمله کرده است. به طور خاص، من معتقدم که گزارش ارسطو می تواند تعهدات هستی شناختی ای را که در تقابل با هر یک از دیدگاه هایی که وگل نقد می کند، توجیه کند. من از ارتباط آن با فلسفه زیست محیطی معاصر به ویژه در برابر اتهام ایدئولوژی که وگل علیه سایر مفاهیم طبیعت مطرح می کند، دفاع خواهم کرد.
برداشت افلاطونی از فضایل فکری: اهمیت آن برای معرفت شناسی و تعلیم و تربیت معاصر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Alkis Kotsonis
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف اصلی من در پایان نامه ام این است که نشان دهم، برخلاف باور رایج که طبق آن ارسطو اولین کسی بود که فضایل فکری را تصور کرد و آن را توسعه داد، نشانه های محکمی وجود دارد که افلاطون قبلاً مفهوم فضایل فکری را درک کرده و شروع به توسعه مفهوم فضایل فکری کرده است. با این وجود، نباید اهمیت کار ارسطو در زمینه فضایل فکری را دست کم گرفت. ارسطو شرح بسیار کامل تری (در جزئیات و استدلال) از هر دو، یعنی مفهوم «فضیلت» و مفهوم «عقل» از لحاظ متافیزیکی، معرفتی و روانشناختی ارائه داد. با این حال، اولین برداشت از فضایل فکری را باید در مجموعه افلاطونی یافت. چنین تحققی نه تنها مورد توجه تاریخی است، بلکه مهم‌تر از همه، همانطور که می‌خواهم نشان دهم، تصور افلاطونی از فضایل فکری می‌تواند در بحث‌های معاصر درباره نظریه‌های معرفت‌شناسی فضیلت و رویکردهای مبتنی بر فضیلت به تعلیم و تربیت امیدوارکننده باشد. بحث افلاطون از امیال عقلانی قوی ترین نشانه وجود مفهوم فضایل فکری در گفتگوهای افلاطونی است. امیال عقلانی سازنده فضایل عقلی هستند: امیال دارای تمایل هستند. امیال عقلانی تمایلاتی برای دنبال کردن کالاهای عقلانی هستند. فضایل فکری از این قبیل منش ها هستند. علاوه بر این، شواهد دیگری وجود دارد که افلاطون فضایل فکری را درک کرده بود. برنامه آموزشی دقیق او در جمهوری با هدف توسعه امیال عقلانی است، در حالی که در سمپوزیوم او درباره میل شدید عقلانی به شناخت خیر بحث می کند. با وجود این، برای اینکه از نظر فکری با فضیلت باشد، نه تنها باید میل به دانش داشت. همچنین باید به طور سیستماتیک و قابل اعتماد در دستیابی به خواسته های عقلانی خود موفق بود. من نشان خواهم داد که مؤلفه موفقیت فضایل فکری افلاطون را می توان در روش دیالکتیکی او یافت. دیالکتیک افلاطون هم توسعه دهنده فضیلت است و هم روش قابل اعتمادی است که فیلسوفان برای رسیدن به اهداف خواسته های عقلانی خود از آن استفاده می کنند. من استدلال خواهم کرد که معرفت یکی از فضیلت های فکری اولیه افلاطون است. در این راستا، من به استدلال اخیر پریچارد استناد خواهم کرد که بر اساس آن درک، که از دانش متمایز است، شکلی از دستاوردهای شناختی است و در نتیجه آنچه در نهایت ارزشمند است. من بر اساس شواهد متنی از گفت‌وگوهای افلاطونی میانی و بحث‌های اخیر در ادبیات تفسیری استدلال خواهم کرد که معرفت افلاطون، اگرچه معمولاً به عنوان دانش ترجمه می‌شود، اما به برداشت پریچارد از فهم نزدیک‌تر است. همچنین نشان خواهم داد که معرفت افلاطون، مشابه تصور پریچارد از فهم، یک دستاورد شناختی است که با شانس یا شهادت نمی توان به آن دست یافت. برداشت افلاطونی از فضایل فکری چیزی منحصر به فرد برای ارائه به معرفت شناسی فضیلت معاصر دارد. افلاطون برخلاف ارسطو بین حکمت نظری و حکمت عملی تفاوتی قائل نیست. به گفته افلاطون یک عامل عاقل هم در امور عملی و هم در امور نظری عاقل است. علاوه بر این، افلاطون، برخلاف ارسطو، تمایز دقیقی بین فضایل اخلاقی و فکری قائل نیست. بنابراین، برداشت افلاطونی از فضایل عقلی، در مقایسه با ارسطویی، نقطه شروع مناسب تری برای محققانی است که می خواهند استدلال کنند که فضایل عقلی جز جزئی از اخلاق نیستند. علاوه بر این، من استدلال خواهم کرد که برداشت افلاطونی از فضایل فکری نیز برای رویکردهای مبتنی بر فضیلت به آموزش، شایستگی قابل توجهی دارد. افلاطون این سؤال را مطرح کرد که آیا می‌توانیم به دانش دست یابیم، اما با این وجود، نظریه‌ی تعلیم و تربیت الهام‌گرفته از سقراطی خود را توسعه داد که بر اساس آن می‌توانیم یادگیری را بدون دانستن آموزش دهیم. سقراط بارها نادانی خود را اعلام کرد. با این وجود، او به آموزش جوانان آتن ادامه داد. این چیزی است که من پیشنهاد می‌کنم که تصور افلاطون از فضایل فکری می‌تواند به نظریه‌های تربیت کمک کند: ما باید به کودکان نه با انتقال مستقیم دانش به آنها، بلکه با ایجاد تمایلاتی در آنها برای جستجو و کسب حقیقت آموزش دهیم. من استدلال خواهم کرد که اگرچه نظریه افلاطون در مورد تعلیم و تربیت تا حدودی توسط محققان معاصر نادیده گرفته شده است، امروزه چیزهای زیادی در مورد آموزش شخصیت معرفتی به ما می‌آموزد. برنامه آموزشی افلاطونی از انتقال مستقیم دانش از معلم به دانش آموز حمایت نمی کند، بلکه بر ایجاد تمایلات معرفتی فراگیران تمرکز دارد.
تکرار و مسئله زمانمندی در قلم کی یرکگور [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Dafni Giofkou
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه وظیفه تبیین مقوله تکرار کی یرکگور را به عنوان مرتبط با زمانمندی و نحوه آشکار شدن آن از تکرار (1843) و مفهوم اضطراب (1844) تا «گفتمان های سازنده» و سه مجموعه گفتمان در مورد نیلوفرها بر عهده دارد. و پرندگان منتشر شده در 1847، 1848 و 1849. من از نظریه ادبی و بلاغت، نظریه های باستانی زمان (از پارمنیدس تا افلاطون و ارسطو)، نوشته های منتخب از ادبیات رهبانی (از Apophthegmata Patrum تا Ps-Macarius's Homilies و Philokalia of the Neptic Fathers) و Pietism (عمدتاً مسیحیت واقعی یوهان آرنت). این پایان‌نامه به دو بخش با عنوان‌های «حرکت» و «استراحت» تقسیم می‌شود و بدین ترتیب به دو موضوع کلی در نوشته‌های کی‌یرکگارد اشاره می‌کند. بخش اول از حکایت دیوژن سرنخ می‌گیرد که رمان «تکرار» را باز می‌کند و در امتداد مفهوم حرکت/تغییر/شدن و زمان که توسط افلاطون، ارسطو و هگل پرداخته شده است، دنبال می‌شود. من نشان می‌دهم که (الف) چگونه مضامین یادآوری و جاودانگی که در «درباره مفهوم کنایه» (1841) توسط کی‌یرکگارد در «تکرار» بازنگری شده‌اند (ب) که ثابت می‌کند «سخنرانی‌های هگل درباره تاریخ فلسفه» یک بین‌متن مهم در «تکرار» است. من با به کارگیری طبقه بندی روایی ژرار ژنت و توجه به زمانمندی روایی رمان، شیوه ای را نشان می دهم که در آن متن خواننده را با پرسش امکان تکرار درگیر می کند. من نظریه ارسطو در مورد زمان و حرکت (κινήσις) را در فیزیک و افلاطون و لحظه تغییر (ἐξαίφνης) در پارمنیدس را توضیح می دهم تا زمینه لازم را برای (الف) خواندن پاورقی طولانی پارمنیدس (CA, 82) فراهم کنم. -84n/SKS 4, 385) همانطور که در متن مفهوم اضطراب شکسته شده است (ب) نقد لحظه افلاطونی را در مفهوم اضطراب ارزیابی کنید (ج) نقد او را در چارچوب خوانش های معاصر کی یرکگور از پارمنیدس قرار دهید. . کی یرکگور با چالش‌های برخورد لحظه‌ای به‌عنوان یک انتزاع فرازمانی، زیبایی‌شناختی- متافیزیکی و در انجام این کار، زمان‌بندی‌های بدیل پدیدار می‌شوند که به‌عنوان تأثیرات وجودی مطرح می‌شوند: اضطراب، نگرانی، اشتیاق، شادی. بحث اصلی قسمت دوم این است که کی یرکگور از طریق بی تحرکی نیلوفرها و بی خیالی پرندگان، یعنی از طریق جفت «متضاد» کار و استراحت، الهیات سبت-استراحت را معرفی می کند. به طور خاص، شاه ماهی (Alcedo ispida)، که با ساختن لانه خود بر روی دریا به صلح [Ro] دست می یابد، مفهوم کی یرکگور از «رهایی از مراقبت» را نشان می دهد. بنابراین، بعد مهمی از نظریه زمان و ابدیت کی یرکگارد شکل می گیرد. کی یرکگور به طور مستمر موضوع «روز استراحت [Hviledag]» را در متن خود به عبرانیان 3، که در آن سبت و «امروز» به وضوح در هم تنیده شده‌اند، بازنویسی می‌کند. من انواع منابع متنی را از نوشته‌های معنوی پس-ماکاریوس (پدر صحرای قرن چهارم) و ادبیات رهبانیت صحرا گرفته تا نویسندگان دین‌پرست ارزیابی می‌کنم. هدف من این است: (الف) ارائه الهیات تعطیلات سبت در سنت ارتدکس شرقی و در پرهیزگاری (ب) پرداختن به موضوع پیچیده تأثیر Ps-Macarius بر دین پرستی (ج) برای توضیح حضور مضامین هوشیاری. در دعا، هوشیاری، و ἀμεριμνία (رهایی از مراقبت) در رهبانیت صحرا و در گفتارهای کی یرکگور (د) تا نشان دهد که چگونه مفهوم تولد دوباره و «سبت معنوی قلب» تقوایانه در کی یرکگارد بیان می شود. انتظار از استراحت سبت، جدای از مضامین آخرت شناختی آن، واقعیتی است که می توان در اینجا «امروز» به دست آورد. شکستن استراحت سبت در زمان می تواند زمان را در زمان تغییر دهد. طولانی ترین روز، «روز ابدیت»، دقیقاً همین روز (بدون اختیار، 44-45/SKS 11، 48) روز استراحت [Hviledag] است و، همانطور که سعی کردم نشان دهم، با راز قرابت دارد. روز هشتم و دکترین تغییر شکل در معنویت ارتدکس.
  • تعداد رکورد ها : 1512