جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 13
تحلیل استعاره‌های مفهمومی قرآنی با تأکید بر نظریه لیکاف و جانسون مطالعه موردی جزء 30
نویسنده:
زهرا چاوش زاده؛ استاد راهنما: حسین خانی کلقای
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
استعاره‌های مفهومی، یکی از ساحت‌های زبانی است که ادعا می‌کند نظام ادراکی انسان اساساً سرشتی استعاری دارد و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمره‌ی انسان فراوان به کار می‌رود. فلذا با توجه به سرشت استعاری قرآن برای دستیابی معرفت دینی و جهان‌بینی اسلامی، می‌توان به علوم قرآنی نیز اشاره و اذعان داشت که استعاره‌های قرآن ساختار مفهومی خاصی را در شناساندن معارف هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی تفکر بشری دنبال می‌کنند و قرآن کریم با این سرشت استعاری میان ساحت‌ها و عوالم گوناگون ارتباط برقرار ساخته است که براساس آنها جهان‌بینی قرآنی شکل می‌گیرد؛ ازاین‌رو به کارگیری رویکرد استعاره‌ی مفهومی در فهم مفاهیم قرآنی می‌تواند مهم و اثرگذار باشد. در این تحقیق استعاره های ساختاری، وجودی یا هستی شناختی و استعاره های جهتی به شرح ذیل در جزء سی قرآن کریم مورد بررسی قرار گرفته اند. استعاره‌های ساختاری در جزء سی‌ام قرآن کریم در 3 دسته‌ی 1. زندگی تجارت است، 2. زندگی سفر است و 3. زمان یک منبع محدود است و یک کالای ارزشمند است، شناسایی شدند. استعاره‌های وجودی (هستی‌شناختی) در این جزء قرآن کریم، در 3 دسته‌ی 1. استعاره‌های شیء انگاری، 2. استعاره‌های وجودی ظرف مکان، 3. استعاره‌های وجودی انسان انگاری، مورد شناسایی قرار گرفتند. در پایان، استعاره‌های جهتی در جزء پایانی قرآن کریم در 4 دسته‌ی 1. استعاره‌های جهتی دور و نزدیک، 2. استعاره‌های جهتی بالا و پایین، 3. استعاره‌های جهتی جلو و پشت، 4. استعاره‌های جهتی درون و بیرون (مرکز و حاشیه) شناسایی و طبقه‌بندی شدند.
پیامدِ افزونه معرفتیِ استعاره در معرفتشناسی دینی با تکیه بر آرای جورج لیکاف و مارک جانسون
نویسنده:
محسن حکیم زاده حسینی؛ استاد راهنما: عبدالرسول کشفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«فهم (یا تجربه) استعاری» به معنای فهم (یا تجربه) یک مفهوم (یا یک شیء) از طریق فهم (یا تجربه) شیء دیگر است. شیء دیگر را «استعاره» می‌نامند. در تعریف کلاسیک، استعاره، مقوله‌ای صرفاً مرتبط با زبان بود: «واژه استعاره به صورت یک عبارت زبانی یا شعری جدید تعریف می‌شد که در آن یک یا چند واژه متعلق به یک مفهوم خارج از معنی متعارف آن مفهوم به منظور بیان یک مفهوم مشابه به کار می‌رفتند» (لیکاف و جانسون، 2003/1403: 322). اما، از منظر لیکاف و جانسون اهمیت استعاره نه پیوند آن با زبان، بلکه با اندیشه و عمل است. «ماهیت نظام مفهومی عادی ما، که اندیشه و عمل‌مان مبتنی بر آن است، از بنیاد استعاری است» (لیکاف و جانسون، 2003/1403: 9). این دو متفکر معتقدند برای فهم مفاهیم انتزاعی و یا مفاهیمی که تصویر واضحی در اذهان ندارند گریزی از تمسک به «مفاهیمِ روشن‌تر» نداریم و این «مفاهیمِ روشن‌تر» همانا استعاره‌ها هستند. در الهیات مسیحی، استعاره «عشق» برای خدا و استعاره «کبوتر» برای روح القدس نمونه‌ای از این «مفاهیم روشن‌تر/استعاره‌ها» هستند (لیکاف و جانسون، 2003/1403: 143). در نگاه سنتی، خاستگاه استعاره وجود شباهت میان شیء و استعاره آن شیء است: شباهتی که از طریقِ مقایسه، میان این دو آشکار شده است- comparison theory. بر مبنای این دیدگاه استعاره فاقد هر افزونه معرفتی است، زیرا، فاعل شناسا با توجه به شناختِ قبلی که از ویژگی‌های شیء دارد دست به گزینشِ استعاره برای آن شیء می‌زند. به عنوان مثال، آگاهی از ارزشمندی «وقت» است که استعاره «طلا» را برای آن در نظر می‌گیرد. استعاره طلا هیچ «افزونه معرفتی» برای «وقت» در اختیار فاعل شناسا قرار نمی‌دهد. طلا صرفاً «ارزشمندیِ وقت» را به فاعل شناسا نشان می‌دهد یعنی همان ویژگی که از پیش نسبت به آن آگاهی داشته است و همین آگاهی نیز سبب انتخاب استعاره طلا برای وقت شده است. لیکاف و جانسون ضمن مردود دانستن دیدگاه مقایسه‌ای بر این باورند که «استعاره زاینده شباهت و نه زاییده آن است». به نظر می‌رسد که این دیدگاه ریشه در نوعی نسبی‌گروی معرفت‌شناختی ناظر به صدق دارد . در همین راستا است که لیکاف و جانسون حقیقت مطلق را انکار می‌کنند (فصل 24، همان). این دو متفکر در نفی واقعیت فیزیکی (که خاستگاه نسبی گروی یادشده) است چنین می‌نویسند: واقع‌گرویِ سنتی متمرکز بر واقعیت فیزیکی (ونه واقعیت فرهنگی و فردی) است. نهادهای دینی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نیز افرادی که درون این نهادها کار می‌کنند از واقعیتی کمتر از درختان، میزها و سنگ‌ها برخوردار نیستند (همان، ص. 181). بر مبنایِ نسبی‌گروی معرفت‌شناختی ناظر به صدق، واقعیتی مستقل از شاکله مفهومی انسان وجود ندارد و واقعیت از طریق توصیف آن ساخته می‌شود (نظریه وابستگیِ توصیفیِ واقعیت ). نلسون گودمن (فیلسوف آمریکایی معاصر) در دفاع از این دیدگاه چنین می‌نویسد: توصیفات بسیار و به یک اندازه معتبر از امر محسوس وجود دارد. ... فیزیکالیزم و فنومنالیزم در یک ردیف و هر دو شیوه‌ای از توصیف و ساخت جهان‌اند و هیچ راهی برای نشان دادن اینکه کدامیک از این دو نظام معرفتی صحیح تر از دیگری است وجود ندارد. ریچارد رورتی فیلسوف پست‌مدرن آمریکایی نیز در این باره چنین می‌نویسد: «افرادی مثل گودمن، پاتنم و خودم -... می اندیشیم که هیچ شیوه مستقل از توصیفی، که [بر اساس آن] جهان موجود باشد، وجود ندارد. در اینجا این پرسش پیش می‌آید که : با توجه به نظریه توصیفی واقعیات، توصیف چگونه صورت می گیرد؟ در پاسخ گفته می‌شود اینکه چه طرحی را برای توصیف جهان برگزینیم بسته به این است که چه طرحی را برای گزینش «مفید» بدانیم و اینکه چه طرحی را برای گزینش مفید بدانیم، مبتنی بر علایق و نیازهای ممکن ما به عنوان موجودات اجتماعی است (نظریه نسبیتِ اجتماعیِ توصیف) . بنابراین، این مفاهیمِ ما هستند که واقعیت را می سازند. مفاهیمِ ما با تقسیم بندی جهان و کشیدن مرز بین آن ها، واقعیات را شکل می دهند (مانندِ کاردهای شیرینی‌بُری هستند که «قطعات کیک» واقعیت را شکل می دهند). مثلا، اگر دور یک دسته ستاره خط بکشیم صورت نجومی «دبِّ اکبر» شکل می‌گیرد و اگر دور یک دسته اتم خط بکشیم ، مولکول را خلق می کنیم، و به بیان دقیق تر، دبِّ اکبر و مولکول پا به عرصه وجود می نهند. دبِّ اکبر و مولکول بدون فعالیت توصیفی ما وجود ندارند. لیکاف و جانسون مبتنی بر این دیدگاه از افزونه معرفتی استعاره سخن می‌گویند. استعاره‌ها مبتنی بر علایق و نیازهای ممکن ما به عنوان موجودات اجتماعی شکل می‌گیرند و به عنوان طرح‌‌هایی برای توصیف جهان به کار گرفته می‌شوند. از اینجاست که استعاره می‌تواند شباهت‌زا، و از این رو معرفت‌زا (و نه مبتنی بر شباهت و معرفت پیشین) باشد. لیکاف و جانسون دراین‌باره چنین می‌نویسند: «استعاره‌های جدید توان خلق واقعیت‌های جدید را در خود دارند. این پیدایش وقتی می‌تواند اتفاق بیفتد که ما تجربه خود را بر حسب استعاره درک می‌کنیم» (همان: 175) و در جای دیگر چنین می‌‌نویسند: «شباهت‌ها مستقل از استعاره وجود ندارند» (همان، 180). تحقیق حاضر به بررسی نقادانه ادعای «افزونه معرفتیِ استعاره» از منظر جورج لیکاف و مارک جانسون و پیامد این دیدگاه در معرفت‌شناسی دینی می‌پردازد. توصیفات بسیار و به یک اندازه معتبر از امر محسوس وجود دارد. ... فیزیکالیزم و فنومنالیزم در یک ردیف و هر دو شیوه‌ای از توصیف و ساخت جهان‌اند و هیچ راهی برای نشان دادن اینکه کدامیک از این دو نظام معرفتی صحیح تر از دیگری است وجود ندارد. ریچارد رورتی فیلسوف پست‌مدرن آمریکایی نیز در این باره چنین می‌نویسد: «افرادی مثل گودمن، پاتنم و خودم -... می اندیشیم که هیچ شیوه مستقل از توصیفی، که [بر اساس آن] جهان موجود باشد، وجود ندارد.
تحلیل شناختی طرحواره‌های تصویری نامۀ 31 نهج البلاغه با تکیه بر نظریۀ جانسون و لیکاف
نویسنده:
عزت ملاابراهیمی ، رحمان نوازنی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
طرحواره‌های تصویری به‌عنوان الگوهای ذهنی، مفاهیم پیچیده را از طریق تصویرسازی‌های ساده و قابل فهم در ذهن انسان بازنمایی می‌کنند. در نظریه جانسون و لیکاف، این طرحواره‌ها ریشه در تجربه‌های فیزیکی و دنیای عینی انسان دارند و به‌عنوان ابزاری برای درک مفاهیم انتزاعی به‌کار می‌روند. نامۀ 31 نهج البلاغه، یکی از متون برجسته اسلامی که سرشار از آموزه‌های اخلاقی، اجتماعی و معرفتی است، دارای ویژگی‌های زبانی پیچیده و بلاغی خاصی است که در آن طرحواره‌های تصویری نقشی اساسی در انتقال مفاهیم شناختی ایفا می‌کنند. هدف این تحقیق، بررسی انواع طرحواره‌های تصویری و نقش آن‌ها در فهم و تبیین مفاهیم موجود در این نامه است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به تحلیل طرحواره‌های تصویری در نامۀ 31 نهج البلاغه پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که طرحواره‌های تصویری در این نامه نه‌تنها در تجسم مفاهیم انتزاعی نقش اساسی دارند، بلکه به‌طور خاص، طرحواره‌های حرکتی که بیشترین فراوانی را دارند، بر لزوم شناخت مبدأ، مسیر و مقصد حرکت انسان به سمت کمال و سعادت تأکید دارند. استفاده مکرر از حرف «مِن» در این طرحواره‌ها، بر اهمیت شناخت نقطۀ آغازین حرکت انسانی در مسیر تعالی تأکید دارد. در کنار آن، طرحواره‌های قدرتی از نوع «توقف» نیز اهمیت رفع موانع در مسیر تکامل انسان؛ از جمله «گناه»، «غفلت»، «حرکت بر مبنای جهل» را نمایان می‌سازند. همچنین، طرحواره‌های حجمی پس از طرحواره‌های حرکتی از اهمیت بالایی برای درک موقعیت‌های شناختی برخوردارند؛ از جمله طرحواره‌های «زمین خالی» و «قلب جوان» استعاره‌هایی برای شناخت بهتر ظرفیت‌های وجودی انسان برای نیل به سعادت هستند.
بررسی و نقد بدنمندی ذهن (با تاکید بر دیدگاه مارک جانسون و جورج لیکاف) بر اساس مبانی حکمت ملاصدرا
نویسنده:
محمودرضا قاسمی ، محمدعلی دیباجی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه بدنمندی ذهن را جانسون و لیکاف ،در پاسخ به مساله ذهن-بدن، و بر اساس نظریه استعاره اولیه مطرح کرده اند. مساله مقاله تعریف بدنمندی از طرف آن دو و نقد بر اساس مبانی صدرا می باشد . از نظر لیکاف و جانسون ذهن و کارکردهای آن به ویژگی های فیزیکی بدنی و سیستم عصبی وابسته است ، و مغز نقش علیت در پردازش های ذهن دارد . آنان بر ضرورت بدن به مثابه منشأ جسمانی ساختارهای فهم مثل طرح واره های تصویری تاکید می کنند. در دیدگاه ملاصدرا، اگرچه حیثیت هستی شناختی بدن و نفس در ابتدای تکوّن یکی است و کارکردهای نفس در آن محقق می شود، در بحث بلوغ صوری وادراکی نفس و تعامل نفس و بدن دیدگاهی فراتر از دیدگاه دکارتی ونوخاسته گرایی دارد، شباهت حدوث جسمانی ملاصدرا با نوخاسته گرایی در فراتر بودن هویت ذهن از ماده جسمانی و تفاوت آن دو در این است که در نهایت صدرا بدن را مرتبه نازله نفس و از شئون آن می داند نه برعکس. از دیدگاه او، نفس در ابتدای تکوّن بدنمند است با تعریفی متفاوت از بدنمندی جانسون ولیکاف ،آنگاه در روند استکمال، که با فاعلیت نفس برای بدن همراه است به نفسمندی بدن می رسد.
صفحات :
از صفحه 1047 تا 1063
بررسی شناختی طرح‌واره‌های تصویری داستان حضرت موسی (ع) در سورۀ قصص براساس نظریۀ لیکاف و جانسون
نویسنده:
عزت ملا ابراهیمی ، مصطفی قدنه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
زبان‌شناسیِ شناختی یکی از مهم‌ترین رویکردهای زبان‌شناسی مدرن به‌شمار می‌آید که میان زبان و اندیشه، ارتباط معناداری برقرار می‌کند و دامنۀ مباحث آن نظریه‌های مختلفی را دربرمی‌گیرد. ازجملۀ این نظریه­‌ها نظریۀ طرح­واره‌های تصویری است که در زبان‌شناسی شناختی، به‌عنوان ساختارهایی جسمانی‌شده برای بازنمایی مفاهیم انتزاعی شناخته می‌شوند. در قرآن کریم، مفاهیم انتزاعی بسیاری وجود دارد که در قالب مجموعه‌ای از مفاهیم عینی بیان شده‌اند. بررسی این مفاهیم به مخاطب در فهم و درک صحیح‌تر فرهنگ قرآنی یاری می‌رساند. پژوهش پیش رو داستان حضرت موسی(ع) در سورۀ قصص را از دیدگاه زبان‌شناسی شناختی و با تأکید بر نقش طرح­واره‌های تصویری تحلیل و تبیین کرده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که طرح­واره‌های حجمی مانند تصویرسازیِ دل مادر حضرت موسی(ع) و دیگر نشانه‌های الهی، طرح­واره‌های حرکتی مانند ترسیم مسیرهای رشد و تعالی و نیز طرح­واره‌های قدرتی­ چون نمایش موانع و حمایت‌های الهی موجب عمیق­‌تر شدن تأثیرگذاری پیام قرآنی بر ذهن و قلب مخاطبان شده است. همچنین پژوهش حاضر نشان‌دهندۀ هنرمندی بی‌­مانند قرآن در بهره‌گیری از مفاهیم حسّی برای تسهیل درک و فهم معنا و افزایش تأثیرگذاری آن بر شنونده است.
صفحات :
از صفحه 22 تا 42
بازکاوی استعاره‌های مفهومی «لباس» در قرآن و نهج‌البلاغه بر مبنای مدل لیکاف و جانسون
نویسنده:
محمد علیمحمدی ، روح الله محمدعلی نژاد ، فرزاد دهقانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پژوهش پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی و بر پایة نظریة شناختی استعاره که توسط جورج لیکاف و مارک جانسون(1980)، مطرح گردید؛ در نظر دارد، مفاهیم استعاری را که در قرآن کریم و نهج‌البلاغه به وسیلة حوزة ملموسِ لباس و پوشش برای مخاطبین عینی‌سازی و فهم آنها تسهیل شده، استخراج و روابط موجود میان دو حوزه را تحلیل نماید. یافته‌های پژوهش حاضر حاکی از آن است که به ترتیب در قرآن کریم مفاهیمِ: تقوا، گرسنگی و ترس، شب و ارتباط زناشویی و در نهج‌البلاغه مفاهیمِ: میانه‌روی، عزت، جهاد، کرامت، عافیت، تغییر احکام صحیح اسلامی و تواضع به عنوان حوزه‌های مقصدِ انتزاعی، توسط مفهومِ ملموسِ لباس و پوشش به عنوان حوزة مبدأِ محسوس که بشر تمام زوایا و ساختار آنها را می‌شناسد؛ برای مخاطبان عینی‌سازی و درک آنها تسهیل شده است . از آنجایی که متون دینی مفاهیم انتزاعی دارای بیشترین فراوانی است فلذا کاربردِ عملی پژوهش مذکور این است که امکان هنر دینی را اثبات می‌کند به گونه‌ای که با طرح‌واره‌های تصویری گوناگون می‌توان مفاهیم معنوی و انتزاعی عمیق را متناسب با ظرفیت مخاطبان ارائه داد.
صفحات :
از صفحه 197 تا 241
بازکاوی استعاره‌های مفهومی ماده «شَعَرَ» در نهج البلاغه بر اساس مدل لیکاف و جانسون
نویسنده:
روح الله محمدعلی نژاد عمران ، محمد علیمحمدی ، فرزاد دهقانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در گفتمان دینی همواره برای بیان امور انتزاعی از استعاره استفاده شده و مفاهیمی که درک آن برای بشر سنگین به نظر می‌آمد در قالبی ملموس و آشنا برای افراد تبیین شده است؛ استعاره از دیدگاه شناختی صرفاً یک مقوله زبانی نیست بلکه بوسیله استعاره می‌توان به نحوه تفکّر گویندۀ کلام و مؤلفه‌های ذهنی که موجب ایجاد ارتباط بین دو حوزه (مبدأ و مقصد) در ذهن گوینده شده است دست یافت. در استعاره‌های مفهومی، استعاری بودن زبان، ناشی از استعاری بودن اندیشه دانسته می‌شود و استعاره‌های زبانی بازتاب استعاره در فکر به شمار می‌روند. بر این اساس پژوهش پیش رو با روش توصیفی -تحلیلی و بر پایه نظریه شناختی استعاره به دنبال بررسی مفاهیم انتزاعی است که امام علی علیه السلام با کاربست ماده «شَعَرَ» در مشتقّات گوناگون با معنای «لباس زیرین» آنها را برای مخاطبین عینی‌سازی و درک آن را تسهیل نموده‌اند. یافته‌­های پژوهش حاکی از آن است که در کلام علی علیه السلام، لباس و پوشش زیرین به عنوان ابتدایی‌ترین مفاهیم ملموسی که بشر آن را شناخته و درک نموده است در چندین استعاره مفهومی به عنوان حوزه مبدأ برای عینی‌سازی و تسهیل حوزه­های مقصدِ اطاعت از خداوند، تقوا، محبت و رحمت، معارف قرآن، حزن و اندوه ممدوح، طمع، صبر، خوف و خشیت، تواضع و خواصّ به کار بسته شده‌است و براساس مؤلفه­‌های متفاوت و محسوسِ حوزه مبدأ برای مخاطبان، توانسته به چندین حوزه مقصد متفاوت نگاشت شود و مفاهیم والای انتزاعی و معنوی را به مخاطبان تفهیم و عینی­سازی نماید و برای کاربست آن­ها بعد از لمس عینی هیچ حجتی باقی نگذارد.
بررسی توصیفی نقش حروف جر در تنوع معنایی آیات قرآن کریم با تکیه بر رویکرد طرحواره تصویری حرکتی لیکاف و جانسون
نویسنده:
مریم مسلم جوی ، محمدحسن معصومی ، محمد جنتی فر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در میان حروف، حروف جرّ از آن رو که در جمله رابط فعل‌ و اسم‌ هستند، از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند؛ بدین ترتیب فهم رابطۀ فعل و اسم در گرو شناخت دقیق حروف جرّ و آشنایی با ماهیت و کارکردهای متنوع آنها است. هدف پژوهش حاضر بررسی سازو کار شکل‌گیری معنای ذهنی از طریق بررسی معنا‌شناختی نقش طرحواره‌های حرکتی در حروف جرّ قرآنی است. جستار حاضر درصدد پاسخگوی این پرسش می باشد که طرحواره‌های حرکتی حروف جرّ چگونه به روشنداشتِ معانی و بسط آنها در آیات قرآن کمک می‌‌کنند؟ بدین منظور ایدۀ کانونی پژوهش این است که طرحواره‌های حرکتی به مثابۀ پربسامدترین طرحوارۀ به ‌کار رفته در حروف جرّ مندرج در قرآن کریم، به برساختنِ طرحواره‌های تصویری از معانی انتزاعی یاری می‌رساند. بر این اساس، نویسندگان کوشیده‌اند که از طریق بررسی معناشناختی، نقشِ طرحواره‌های حرکتی حروف جرّ را در ساختِ معانی انتزاعی تبیین کنند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که حرف جرّ از نظر ماهیت چند حالت دارد و معنای نهایی آن را موقعیتی مشخص می‌کند که حرف در آن به کار می‌رود. روش تحقیق در پژوهش حاضر، تحلیلی- توصیفی و چارچوب نظری، نظریۀ طرحواره‌های تصویری لیکاف و جانسون، با تمرکز بر طرحوارۀ حرکتی است.
صفحات :
از صفحه 171 تا 201
مکانیسم زبان و عناصر روایی در بیان کرامات عرفانی
نویسنده:
حسین قربان‌پورآرانی , ناهید حیدری رامشه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
کاشان : دانشگاه کاشان ,
چکیده :
تبیین سازوکار زبان و عناصر روایی در بیان کرامات اولیا از مباحث مهم در سبک‌شناسی زبان عرفان است. کرامات اولیا از آن‌جا که متعلق به جهانی پیچیده و وصف‌ناپذیرند، راوی در زبانی متفاوت با زبان عادی می‌کوشد تا در قالب نقل روایاتی به بازسازی عالم لایُدرَک و لایُفهمِ کرامات بپردازد و این دیگر به هنر وی بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند به صحنه رؤیت‌شده شکل ببخشد. نوشتار حاضر می‌کوشد تا ضمن بحثی در باب مرز میان کرامات و خرافات و تفاوت باور به مسأله کرامات با خرافه‌پرستی و پرهیز از خلط میان این دو، ابتدا با ذکر شواهدی از مقامات عرفانی، به تحلیل پاره‌ای از شگردهای روایی و تأثیر آن در حقیقت‌مانندی کرامات بپردازد و سپس گرایش زبان این‌گونه روایات را از تمثیل به استعاره بازنمایی کند. برآیند این پژوهش آن است که راوی به نسبت هنر روایتگری خویش، می‌کوشد با بهره‌گیری از انواع شگردهای روایی، کرامات شگفت‌آور را باورپذیر و حقیقت‌مانند جلوه ‌دهد؛ ولیکن این کوشش در ادوار بعد به موازات انحطاط تصوف و آشفتگی‌های سیاسی-اجتماعی، به سستی و ابتذال در زبان و محتوا می‌گراید؛ چنانکه تدریجاً از زبان ساده و تمثیلی مقامات عرفانی در ادوار آغازین تصوف فاصله گرفته و به زبانی بیمارگون و استعاری در ادوار بعد بدل می‌گردد؛ اما نه استعاره‌های لفظی و زبان رمزی و نمادین که ناشی از نارسایی زبان در بیان تجارب عرفانی است؛ بلکه کاربرد استعاره‌های مفهومی در سطحی گسترده در جهت اهداف و منافع گوناگون.
صفحات :
از صفحه 157 تا 180
معنا در مركز منازعات فلسفی
نویسنده:
ضیاء موحد، رضا نیلی‌پور، آزیتا افراشی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
  • تعداد رکورد ها : 13