جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 555
تصور خدا در اندیشه فوئر باخ و نیچه؛ بررسی انتقادی
نویسنده:
فریده کوهرنگ بهشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
لودویگ فوئرباخ و فردریش نیچه از فیلسوفان آلمانی هستند که در قرن نوزدهم زیسته‌اند. هر دو در دوران جوانی یزدان‌شناسی آموخته و از همان ابتدا دلمشغول مسائل یزدان‌شناسی و در رأس آن، مساله خدا بوده‌اند. آن‌ها خود در ابتدا از معتقدان به‌ مسیحیت بوده‌‌اند اما پس از مدتی از عقیده خود برگشته و به نقد دین، مسیحیت و خدا پرداخته‌اند. در بدو امر به نظر می‌رسد نگاه فوئرباخ و نیچه در مسائل انسان، دین و خدا بسیار به یکدیگر نزدیک است، اما با نگاهی عمیق‌تر درمی‌یابیم که در اساس و اهداف تفاوت‌های مهمی دارند. در باب دین هر دو دین‌گریزند و نه دین‌ستیز، اما در نیچه معنویتی مشاهده می‌شود که در فوئرباخ وجود ندارد. همچنین چون مسیحیت را درنظر گیریم نیچه برخلاف فوئرباخ، یک مسیحی‌ستیز واقعی است که حتی دیگر ادیان را در مقایسه با مسیحیت قابل ستایش می‌داند، در صورتی که فوئرباخ مسیحیت را برترین و کامل‌ترین دین در نظر می‌گیرد. در مورد مساله خدا نیز چنین است. هرچند هر دو می‌کوشند تا با مطرح کردن فرافکنی و خطا به عنوان خاستگاه‌های تصور خدا، ثابت کنند خدایی که افراد بدان قائلند، خدایی آفریده ذهن خود آن‌هاست، اما نیچه برخلاف فوئرباخ به این حد بسنده نمی‌کند و بی‌ارزشی تمام ارزش‌ها، و ایده‌های نوینِ اراده به قدرت و بازارزش‌گذاری ارزش‌ها را مطرح می‌کند. همچنین نیچه برخلاف فوئرباخ به هیچ‌وجه در طلب آن نیست که انسان را جانشین خدا کند و می‌توان گفت فوئرباخ در نظر وی در دسته واپسین انسان‌ها قرار می‌گیرد که نزد وی منفورترینند. همچنین هرچند نیچه خبر مرگ خدا را اعلام می‌کند، اما برخلاف بی‌خدایی فوئرباخ، بی‌خدایی او استعاری است و به هیچ‌وجه الحادی تعصب‌آمیز نیست. حتی از وجهی دیگر احوال بی‌قرار نیچه نشان از آن دارد که خوشحالی او از شنیدن خبر مرگ خدا، نه از روی اندیشه‌های الحادی، بلکه به سبب هموار شدن راه برای ساختن انسانی دیگر، و چه بسا خدایی نوین است.
انسان در تفکر نیچه
نویسنده:
سمیه ملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تلقی هر متفکری از انسان در مجموعه ی فلسفه ی او نقش اساسی دارد؛ معنای انسان و مراتب انسان ها در کل فلسفه ی نیچه جایگاهی محوری دارد؛ از آنجا که بنا بر نظر بسیاری از صاحبنظران، جهان کنونی جهان نیچه ای است به این معنا که همه ی ارزش-های گذشته در جهان امروز بی ارزش شده است و به نظر نیچه این انسان ها هستند که ارزش ها را بی ارزش کرده‌اند و به همین جهت " نیست انگار" نامیده می شوند؛ بررسی و مطالعه ی نظر نیچه در مورد انسان و توجه به تقسیم بندی او در مورد انسان ها به " انسانی بسیار انسانی" ، " انسان واپسین" ،"انسان برتر" و بطورکلی ویژگی نیست انگاری جهان که مربوط به دوران معاصرِ نیچه و حتی دوره ی خود ماست، می تواند به خودآگاهی ما و آگاهی ما نسبت به وضعیت تاریخی که در آن به سر می بریم یاری رساند. نیچه انسان را به دقت مورد بررسی قرار می دهد و تقریباً می توان گفت که او در تمام آثارش در پی دستیابی به این هدف است؛ او تشخیص داده بود که تفکر سنتی دینی و مابعدالطبیعی از اعتبار افتاده و خلأیی بر جای گذاشته است که علم جدید قادر به پر کردن آن نیست و به منظور رسیدن به حیات انسان اصیل که به عقیده ی او با خطر جدی روبرو بود، باید برای دیدگاه های دینی و فلسفی گذشته جانشینی پیدا کرد؛ برای این منظور، او به هنر یونانیان باستان روی آورد و به این عقیده رسید که کلید شکوفایی مجدد انسان، که از دلداری های دینی و اطمینان عقلی و عملی محروم شده است را باید در هنر جستجو کرد و این امر را به خوبی در نخستین اثرش، زایش تراژدی، نشان می دهد. نیچه، اندیشمندی است که دغدغه اش تقدیر انسان در دنیای معاصر است و در چنین گفت زرتشت این هدف را به صورت محوری و اساسی مورد بررسی قرار می دهد؛ او معتقد است که انسان معاصر به دلایلی، که مورد بررسی قرار -خواهیم داد، از جمله مرگ خدا ، دچار نیست انگاری شده است؛ مراد نیچه از " مرگ خدا " افول و نهایتاً مرگ اخلاقو دیدگاه مسیحی نسبت به زندگی و جهان است؛ او معتقد است که این جنایت عظیم ( یعنی کشتن خدا ) به دست آدمیان صورت گرفته و این در حالیست که خبرش هنوز به آنان نرسیده است. در فصول یک تا سوم مباحثی که در بالا بدان ها اشاره شد را بررسی خواهیم نمود. یکی از دلایلی که مسئله ی انسان را در نظر نیچه اساسی و بنیادی می کند می تواند این باشد که نیچه از انسان معاصرش و در واقع از انسانیت موجود در زمان خود ناراضی بود و در پی ظهور گونه‌ای جدید از انسان بود که فراتر از گونه های انسانی موجود در فلسفه اش از جمله " انسان های واپسین " و " انسان های برتر " باشد. انسان واپسین، انسانِ خنثایی است که نه می تواند در برابر ارزش های کهن ایستادگی کند و نه بگوید و نه می تواند به آن ها آری بگوید و آن ها را بپذیرد و این درحالیست که انسان برتر قدرت نه گویی دارد اما قدرت آری گویی ندارد و در واقع جنبه ی ایجابی اش ضعیف است؛ این مباحث بطور مشروح در فصل چهارم تحت عنوان " انواع نمادهای انسانی در تفکر نیچه " مطرح می شود و در فصل پنجم با عنوان " ابرانسان در تفکر نیچه " خواهیم دید که ابرانسان برخلاف نمادهای دیگر انسانی هم جنبه ی نه گویی و تخریبی قوی و سهمناک و هم جنبه ی آری گویی پرنشاط و مقتدرانه دارد.نیچه می خواهد با تمام وجود به هستی آری بگوییم و زندگی را با تمام رنج ها و شادی هایش به آغوش بکشیم و پذیرا شویم. به گمان او ابرانسان است که می تواند این زندگی جاودانه را تجربه کند و به شادی ابدی برسد. بشری که اراده ی معطوف به قدرت و بازگشت جاودان را توأمان می خواهد.
انتقاد نیچه از کانت با تمرکز بر نقد عقل محض
نویسنده:
خاطره سبحانیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله تلاش شده است تا فلسفه ی نقادی کانت، بویژه آموزه های کتاب نقد عقل محض، از نگاه نقادانه ی نیچه بررسی شود. برای این منظور، ابتدا مبانی اساسی اندیشه ی کانت و مولفه های اصلی تفکر نیچه(که به موضوع رساله مربوط می شوند)، مورد بررسی قرار گرفته و سپس وارد نقدهای نیچه به فلسفه نقادی کانت می شویم. معرفت شناسی، احکام تالیفی پیشینی، تفکیک پدیدار از شی فی نفسه و نقد متافیزیک از جمله مبانی بنیادی فلسفه نقادی کانت، و چشم اندازگرایی، حقیقت به مثابه پندار، نقد ریشه ای تقابل ها، نیست انگاری و بازگشت جاودان همان از جمله مبانی اساسی فلسفه ی نیچه به شمار می روند.به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفت شناسی، تفکر فلسفی را در آستانه ی مرگ قرار داد،چرا که به نظر نیچه، فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونه ای قانون گذاری به شمار می رود. نیچه، بر مبنای موضع خود که می توان از آن به " چشم اندازگرایی" تعبیر نمود، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سوال برده و بر همین اساس، آموزه های کانتی: احکام تالیفی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، تفکیک پدیدار از شی فی نفسه و اخلاق و هنر از منظر او را، به چالش کشیده است.نیچه جعل احکام ترکیبی پیشینی توسط کانت را از دروغ های بزرگ اما البته لازم فلاسفه، برای زندگی، به شمار می آورد. نیچه بعلاوه با نقد شی فی نفسه کانتی، آن را در امتداد سنت متافیزیکی ای می داند که با دوگانه انگاری و تقسیم جهان به دو قسمت حقیقی و پدیداری، این جهان را تهی از معنا ساختند. نیچه واقعیت را چیزی جز تجربه و تفسیر بشری نمی داند و هرگونه ادعایی در خصوص معرفت یا حقیقت مطلق را انکار می کند.واژگان کلیدی: معرفت، پدیدار و شی فی نفسه، چشم اندازگرایی، متافیزیک، احکام تالیفی پیشینی، تفسیر
نیچه به مثابه پیشرو فلسفه تحلیلی و منتقد آن (نقد و بررسی)
نویسنده:
اصغر فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده فلسفه ی معاصر شامل چندین جریان است . رایج ترین تقسیم بندی در فلسفه ی معاصر بدین شرح می باشد ، که در یک سو فلسفه ی تحلیل زبان انگلیسی است و در سوی دیگر فلسفه اروپایی زبان آلمانی و فرانسوی است که به متفکرانی مثل نیچه و هایدگر مربوط می شود . در قرن بیستم فلسفه ی غرب هم در وجه تحلیلی اش و هم در وجه اروپایی اش دچار چرخش شد که تحت عنوان "چرخش زبانی " معروف شده است . و این جریان از متافیزیک و نظام سازی فلسفی فاصله گرفت و به سمت زبان قدم برداشت ، لذا این پژوهش بر آن است که این چرخش از نیچه آغاز شد و روز به روز بر این آگاهی افزوده شد که همه ی پرسش ها چه فلسفی و چه غیر فلسفی در نهایت با نحوه ی بیان در زبان پیوند تنگاتنگی دارند و این فرآیند بعدها در فرگه و فیلسوفان تحلیلی به شکل جدی تر دنبال شد . از اینرو نیچه با فلاسفه ی تحلیلی دغدغه های مشترکی می تواند داشته باشد از جمله : دعوت فیلسوف به فراروی از مسائل فلسفی به شیوه تحلیل زبانی ، مسئله باز ارزش گذاری ارزش ها در نیچه و معانی زندگی در فلاسفه ی تحلیلی و ...... البته همان طور که از عنوان این رساله مشخص است نیچه نقدهای جدی به فلاسفه ی تحلیلی وارد کرده است از جمله : وی معتقد است که فیلسوف نباید به تحلیل زبان صرف در بر خورد با مسائل و مشکلات فلسفی خود را محدود سازد ، در واقع تحلیل زبان برای وی یک مقدمه است برای یورش بردن به مسائل دیگر فلسفی . همچنین وی این دیدگاه فلاسفه ی تحلیلی به خصوص ـ افرادی مثل - ویتگنشتاین را نقد می کند که این فلاسفه مسائل را با یک تحلیل زبانی از قبل به عنوان پیش فرض خود در نظر می گرفتند و با این دید به مسائل توجه می کردند . ازاینرو نیچه با توجه به این دلایل می تواند هم پیشرو فلسفه ی تحلیلی و هم منتقد آن باشد .کلید واژه ها : نیچه ، فلاسفه ی تحلیلی ، زبان ، پیشرو ، منتقد .
فلسفه نيتشه واثرها في الفكر العربي المعاصر : عبد الرحمن بدوي نموذجا
نویسنده:
رواء نحاس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
فلسفه العلو عند فريد ريش نيتشه
نویسنده:
صفاء عبد السلام علي جعفر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
دوران معاصر در اندیشه نیچه وهایدگر
نویسنده:
سیدحسن حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در نسبت میان فلسفه و زمان تا بدانجا پیش رفته اند که برخی گفته اند: فلسفهتجلی زمان در لباس اندیشه است.پس به سزا خواهد بود که از منظری فلسفی بپرسیم ما در چه زمانی به سر میبریم؟نیچه و هایدگر دو فیلسوف مطرح در اینرساله با مبانی فلسفی خودنکاتی را به عنوان ویژگیهایدوران معاصر برجسته دانسته اند. این رساله با تبیین این ویژگی ها میکوشد به این پرسشها پاسخ دهد:از نظر این دو فیلسوف ثجربه متافیزیک ما و نسبت بشر با وجود در پدید آمدن وضعیت فعلی چه نقشی داشته است؟و حقیقت ، علم، تکنولوژی، نیهیلیسم، مدرنیته، هنر و اخلاق در دوران معاصر از نظر آندو چگونه تحلیل میگردد. و ...
تطبیق بحث اراده در شوپنهاور و نیچه
نویسنده:
میر ابوطالبی، محمد حسین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
بررسی تطبیقی در باب زمان در فلسفه هایدگر و ملاصدرا؛ با تأکید بر هستی و زمان و اسفار اربعه
نویسنده:
رضا دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فلسفه تطبیقی الگوی تاکنونی رایج در جامعه فلسفی ایران بوده است و ذیل آن روشهای مختلفی ارائه شده است. این رساله سعی در گذر از این روشها می کند و به جای آن الگوی پژوهشی پولی ل.پ را ارائه می کند. پولی لوگ استانداردهایی دارد که در مطالعه موضوعات مختلف بایستی رعایت شود. با رعایت این استانداردها امکان فهم متفکران به دور از هرگونه داعیه مطلق انگاری به وجود می آید. هایدگر و ملاصدرا از جمله مهمترین متفکران دو سنت اسلامی و غربی هستند که برای تعامل و گفتگوی میان فرهنگی باید به همزبانی این دو در مسائل اصلی اندیشه ایشان رسید که از جمله این مسائل، مسئله زمان است. مسئله زمان در اندیشه هایدگر اهمیت محوری دارد. برای هایدگر زمان در نسبت با دازاین طرح می شود. معنای هستی دازاین پروا است و زمان مندی عین هستی دازاین است و متفکران در تاریخ مابعدالطبیعه فهمی مبتذل از زمان داشته اند. بنابر تعریف هایدگر از زمان مبتذل هرچند فهم ملاصدرا از زمان در نسبت با انسان است اما همچنان فهمی مبتذل است. اما اگر الگوی پژوهشی پولی لوگ را جایگزین الگوهای رایج کنیم، نتیجه ای دیگر حاصل می شود و امکان گفتگوی دو متفکر با شأن برابر در مسئله ای مهم فراهم می شود که در آن از هر گونه مقایسه شتابزده جلوگیری شده و به جای اراده معطوف به تفوق یا غیره، اراده معطوف به فهمیدن جایگزین می شود و می توان به فهمی مناسب رسید.
بررسی آراء نیچه در تأسیس مبانی جدید اخلاق
نویسنده:
صفورا رهبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف اصلی این رساله بررسی آراء نیچه در باب اخلاق با تکیه بر کتاب «تبارشناسی اخلاق» او است. این هدف به دو شکل دنبال شده است: (1)نشان دادن این‌که نیچه چگونه به تخریب اخلاق رایج می‌پردازد، (2) نشان دادن اینکه نیچه چگونه به تاسیس اخلاق جدیدی مبادرت می‌ورزد که به گمان او شأن انسان راستین است. رساله در سه بخش تنظیم شده است: در بخش اول با بررسی مبانی افکار و فلسفه‌ی نیچه زمینه برای تبیین نحوه‌ی نگاه وی به اخلاق و استدلال‌های وی فراهم می‌شود. در بخش دوم به تحلیل اخلاق مورد انتقاد نیچه و انتقادهای وی بر آن پرداخته می‌شود و استدلال‌های وی در این زمینه و هدف وی از اینانتقادها بیان می‌شود. آنگاه در بخش سوم با نگاهی تفصیلی به روش‌ تبارشناسی پرداخته می‌شود که برای اولین بار توسط نیچه در انتق.....
  • تعداد رکورد ها : 555