جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 558
زن در تفکر نیچه
نویسنده:
نوشین شاهنده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
نسبت حقیقت و هنر در فلسفه نیچه
نویسنده:
زهرا خیریّه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از آنجا که هنر و حقیقت در فلسفه نیچه از جایگاهی ویژه برخوردارند و او تقریباًٌ در تمامی آثارش به بررسی این دو مفهوم پرداخته، لذا هدف اصلی در این رساله مشخص نمودن نسبت میان حقیقتهنر در هر سه دوره‌ی تفکر او می‌باشد.ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش‌ها و فرضیه‌ها:پرسش اساسی مطرح شده در این رساله این است که حقیقت و هنر در دوره های تفکر فلسفی نیچه چه نسبتی با یکدیگر دارند.پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه‌ي مورد تحقیق، نمونه‌گیری و روشهای نمونه‌گیری، ابزار اندازه‌گیری، نحوه‌ي اجرای آن، شیوه‌ي گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها:هر بخش از رساله به بررسی یک دوره از تفکر نیچه اختصاص داده شده است. با توجه به اینکه هنر و حقیقت، دو مفهوم کلیدی در این رساله می‌باشند، لذا در هر بخش، در فصل‌هایی جداگانه به توضیح و بررسی هر یک از این دو مفهوم پرداخته ایم.در این رساله روش تحقیق و گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.ت. یافته‌های تحقیق:نیچه در دوره میانی اندیشه اش قائل به هیچگونه نسبتی میان حقیقت و هنر نمی باشد، امّا در نخستین و واپسین دوره های تفکر خویش هنر را برتر از حقیقت می‌داند- با ذکر این نکته که در تعاریفی که او از هنر و حقیقت در این دو دوره ارائه کرده، اختلافاتی اساسی و قابل توجه وجود دارد.ث. نتیجه‌گیری و پیشنهادات:هنر، در اندیشه نیچه از جایگاهی ویژه برخوردار است، آنچنان که می‌تواند نجاتبخش انسان در برابر هراس‌های زندگی باشد. امّا آیا واقعاً هنر چنین توانی دارد؟ شاید که چنین باشد. بد نیست گاهی در زندگی خویش هنرمند باشیم.
از خود واقعی تا واقعیت: کوششی معرفت شناسانه برای فهم تولید دانش نظری
نویسنده:
حمید عبداللهیان,اباذر توکلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع),
چکیده :
این مقاله در صدد طرح مسئله خود واقعی از طریق تعمق در شیوه طرح آن در جهان معاصر ایرانی است. ما این كار را با به كارگیری دیدگاه جهان دانشگاهی معاصر ایرانی انجام خواهیم داد. بر این اساس، مقاله ابتدا به این امر اشاره دارد كه واقعیت، تفسیر عینی خود واقعی انسان است و نشان می‏دهد كه تمامی واقعیت‏ها معطوف به معنایی است كه در درون انسان شكل می‏ گیرد. انسان معناساز و معنایاب است و واقعیت، معنایی بیش نیست. واقعیت، معنای اندیشیده شده ‏ای است كه توسط دانش و قدرت ساخته می‏ شود و در بستر تاریخ تثبیت می‏ شود، به طوری كه برای همگان طبیعی جلوه می‏ كند. منشا واقعیت‏ های ساختگی، نخبگان دانش و قدرت هستند كه به تدریج بر توده‏ های متراكم جامعه تاثیر می‏ گذارند. توده ‏های اجتماعی «خود واقعی» نا‏اندیشیده‏ ای هستند كه هژمونی مسلط دانش و قدرت مجال اندیشیدن را از آن ها می‏گیرد و تقلیدگری را بر آن ها تحمیل می‏ كند. به همین دلیل، واقعیت‏ها اعتبار ذاتی ندارند. تنها واقعیت معتبر، تجربه ‏های فكری و فرهنگی تك تك افراد انسانی هستند كه خود واقعی آن ها را تشكیل می‏ دهند. خود واقعی یك مدل سنجشی خود با دیگری در مقیاس های فردی و اجتماعی است. در پایان به تلاش های جهان دانشگاهی ایرانی اشاره می‏ كنیم تا نقص تولید دانش نظری را در دانشگاه ایرانی نیز مورد دقت قرار داده باشیم.
صفحات :
از صفحه 47 تا 67
تحلیل و بررسی مواجهه نیچه با اسلام و فرهنگ اسلامی
نویسنده:
محمد حاجی‌میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این مقاله برای بررسی مواجهه‌ی نیچه با اسلام در ابتدا با نگاهی به انتقادهای نیچه از مسیحیت، تلاش می‌کنیم نوع نگاه نیچه به دین خوب و بد را مشخص کنیم. همچنین کارهای متفکرانی که پس از نیچه تلاش کرده‌اند تا مسیحیت را با آرای نیچه سازگار کنند نیز در بخش دیگری بررسی می‌شود. سپس به بررسی درون‌مایه‌های مذهبی در آثار نیچه می‌پردازیم تا نشان دهیم که نیچه یک ملحد متجدد نیست و نسبت به دین نگاه متفاوتی دارد. سپس با نگاه ویژه به مفاهیم اخلاق خواجگان و اخلاق بندگان به مواجهه‌ی نیچه با اسلام خواهیم پرداخت و سعی می‌کنیم نشان دهیم انتقادهای نیچه از مسیحیت تاریخی به اسلام وارد نیستید. همچنین نشان می‌دهیم که تحسین نیچه از اسلام نقش مهمی در تفکر او دارد. در انتها نیز مفاهیم انسان کامل در عرفان اسلامی را با ابرانسان نیچه مقایسه خواهیم کرد.
دین در اندیشه نیچه
نویسنده:
محمدباقر شهریاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نیچه یکی از منتقدترین فیلسوفان غرب است وهمواره بیشترین نقدها را به دین و اخلاق مسیحی وارد می کند. وی منشأ مسیحیت را ترس می داند و آن را نتیجه دین یهود می داند. به نظر او مسیحیت ریشه در کینه ورزی دارد. نیچه معتقد است دین مسیحیت دربرابر ادیان و فرهنگ یونان باستان ایستاد. نیچه همواره ستایش گر یونان باستان قبل از سقراط است. به نظر او این فرهنگ به وسیله تراژدی توانست برجنبه های وحشتناک زندگی غلبه کند و به زندگی «آری» بگوید. نیچه اخلاق را به دو دسته سروران و بردگان تقسیم می کند. اخلاق سروران، اخلاق برجستگان است که فقط در یونان باستان یافت می شد. با آمدن مسیحیت این اخلاق از بین رفت وجای آن را اخلاق بردگان گرفت. نیچه معتقد است با ظهور ابرانسان می توان دوباره به اخلاق سروران بازگشت. از نظر وی محتوای ادیان اهمیتی ندارد بلکه اینکه آیا ادیان انسان را به سمت حیات وآری گویی سوق می دهند یا نه مهم است. نوع نگرش نیچه به انسان واخلاق ودین، پژوهش درباب فلسفه وی را ضروری می کند.. او حتی مسائلی راکه بدیهی انگاشته شده اند به چالش می کشاند. نیچه تمام دستاوردهای غرب را امری خطا می داند. لذا بررسی افکار وی بسیار مهم وضروری است. در رساله سعی شده است به نظر نیچه درباره مفاهیم اخلاقی و خدا و دین مسیحی پرداخته شود ومهم ترین پرسش رساله این است که منظور نیچه از اخلاق ودین چیست ودید وی نسبت به این موارد چگونه است.
نیست انگاری فعال نیچه
نویسنده:
ناهید فرح بخش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
نیچه و زبان
عنوان :
نویسنده:
محمدعلی محمدی ارهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، شایان ذکر است که وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که بررسی آنها نیز به نوبۀ خود ضروری می‌نماید. نیچه برای همۀ جهانیان فیلسوفی بارز و معروف به حساب می‌آید حال آن که آرای او در آنچه بعدها وی را فیلسوف برمی‌شمارد، تحت تأثیر تحصیلات و رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، بوده است. نگارنده سعی بر آن دارد تا در رسالۀ حاضر، تأثیر پذیری نیچه را از رشتۀ تحصیلی‌اش معلوم کند و مشخص سازد تا چه حد و اندازه‌هایی فیلسوفی چون نیچه در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاهخود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.نیچه بیشتر در مقام یک فیلسوف مورد توجه قرار گرفته و کمتر به آرای زبانی و دید زبانشناختی وی در فلسفه پرداخته‌ شده‌است. به اعتقاد نگارنده بررسی آرای زبانی نیچه و احتمالأ تأثیر آن در دیدگاه فلسفی وی ضروری به نظر می‌رسد. از آنجا که از این منظر به آرای نیچه پرداخته نشده‌ و تاکنون، دست کم از آنچه نگارنده در اختیار داشته ‌است، نوشته‌ای در دست نیست که معلوم کند زبانشناسی تا چه حد و اندازه‌ای در نگاه فلسفی نیچه تأثیر گذار بوده است، به نظر می‌رسد پژوهشی در این زمینه، هر چند ناقص، می‌تواند از اهمیت خاص خود برخوردار باشد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه‌ ها:از آنجا که اکثر آثار نیچه به فارسی ترجمه شده ‌است لذا مبنای کار بر اساس آثار او، نقدهای صورت گرفته از وی و همچنین کتابهای مرجعی چون مجموعه کتابهای راتلج و تاریخ فلسفه کاپلستون است. با توجه به موضوع تحقیق جمع‌آوری داده‌ها مستلزم شیوۀ کتابخانه‌ای است. نگارنده با استخراج آرای زبانشناختی نیچه از میان متون انتشار یافته از وی، این آراء را طبقه بندی می‌کند و به دنبال آن است تا معلوم کند بینش وی نسبت به زبان و مطالعۀ زبان چه بوده و چگونه در آرای فلسفی او تأثیر گذاشته است. روش گردآوری مطالب، آنگونه که پیش‌تر گفته‌ شد، کتابخانه‌‌ای است و نگارنده از روش توصیفی ـ تحلیلی در طرح مسائل و یافتن پاسخ برای پرسشهای خود بهره می‌گیرد.پژوهش حاضر مبتنی بر دو پرسش اصلی است:الف. آرای زبان‌شناختی نیچه کدام است؟ب. آیا آنچه نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش، یعنی فیلولوژی، آموخته است بر آرای فلسفی وی تأثیر گذار بوده یا نه؟پرسش های فوق بر پایه دو فرض اصلی مطرح شده اند که عبارتند از: الف.نیچه در زمینه زبانشناسی نگرش خاص خود را داشته است. ب.آموخته‌های نیچه در قالب رشتۀ تخصصی‌اش بر دیدگاه فلسفی وی تأثیر گذار بوده است.در پژوهش حاضر سعی بر آن است تا با توجه به دو فرض بالا به پاسخی مناسب برای دو پرسش اصلی این رساله دست یافته شود.ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: در تلاش برای تایید و بررسی فرض اول، در بخش دوم ازفصل چهارم با عنوان: منشأ زبان، ملاحظه گردید که نیچه همواره در آثار خود تضاد میان یک زبان « والا » و هنری را که از مصرف کردن روی نمی‌گرداند و زبان «گله » را که از سر احتیاج تولد یافته است نگاه می‌دارد. زبان اصلی -یعنی همان زبان احساسات و اصوات که نیچه آن را زبان جهانی می‌نامد- که با هر چه بیشتر انتزاعی شدن به زبان مفهومی تغییر یافت، باید به عنوان اسطوره‌ای تفسیر شود که دارای اهمیتی سنخ‌شناسانه است. از نگاه نیچه همواره و از پیش دو نوع زبان وجود داشته است: زبان "والا" و دیگری "زبان گله". نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین دربارۀ تکوین زبان بر این باور است که زبان به یکباره بسط نیافته است؛ برعکس، زبان نتیجۀ نهایی ادوار و فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی است، و در اینجاست که آن را با مسئلۀ تکوین غرایز قیاس می‌کند. حال آنکه ریشۀ زبان مفهومی را در نیاز به ارتباط می‌بیند. وی همچنین معتقد است ملتهایی با فرهنگ و تجارب متفاوت ممکن است زبانهای متفاوتی نیز داشته باشند که درک آن برای دیگری دشوار می نماید.در بخش چهارم از فصل چهار، تلقی نیچه از استعاره نوعی دگردیسی و از میان رفتن فردانیت است. وی دیگر به مفهوم ارسطویی آن اعتقادی ندارد چرا که باور دارد ذات اشیاء رازآلود و مبهم است و "جنس" و "نوع" -که ارسطو از آنها در تعریف خود بهره می‌برد- خود استعاره‌هایی تمامأ انسانی‌اند. استعاره در نگاه نیچه: تغییر شکل، تغییر، مستی، رهایی از خود و دگردیسی (که تنها هنگامی میسر است که مرزبندی‌های مشخص اجناس و انواع از میان برداشته شده باشند) و افزون بر آن تغییر شکلِ حقیقتِ هستی به زبان‌های نمادین است.در بخش پنجم از این فصل تعریف نیچه از "کلمه"، "مفهوم" و "زبان" عنوان می‌شود. نیچه شکل‌گیری کلمه را حاصل دو استعاره- در قدم اول محرک عصبی به یک تصویر انتقال می‌یابد: نخستین استعاره. آنگاه، این تصویر نیز به نوبۀ خود، به صوت بدل می‌گردد: دومین استعاره- و شکل‌گیری مفهوم را در نتیجۀ استعاره سوم، انتقال از مشابه به همانند و از همگون به واحد، می‌داند و در اینجاست که وی نظریه‌ای را که بر اساس آن نوعی پیوند "طبیعی" میان اشیاء و کلماتی خاص وجود دارد ( این نظریه در رسالۀ کراتیلوس افلاطون مطرح شده است) رد می‌کند؛ چرا که مفهوم با سه استعاره از ذات شیئ دور است. و سرانجام اینکه از دیدگاه نیچه "زبان دستگاهی است که همانندی‌های دروغین می‌سازد. از این رو همۀ همانندی‌ها، به ویژه آنهایی که از مفهوم پردازی‌ها پدید می‌آیند، تصویرهای وهمی و روشنایی‌های دروغین‌اند". با توجه به استدلالات ذکر شده در رسالۀ حاضر، در مورد فرض دوم، در بخش هفتم از فصل چهارم که تحت عنوان نیچه و معرفت شناسی به تدوین در‌آمد، نشان داده شد که نقد و اعلام بی‌کفایتی مفاهیم از سوی نیچه یعنی خالی کردن زیر پای علم و فلسفه و زبان و به تبع آن خالی کردن زیر پای حقیقت. اما نیچه از این همه نمی‌هراسد و آماده مواجهه با پیامدهای احتمالی این نقادی است و بر فلسفه، علم، زبان و حقیقت – یعنی دستگاههایی که ابزار کارشان مفهوم است به یکسان حمله می‌برد. اگر مفهوم حاصل یک استعاره یعنی اتصال غیر حقیقی با جهان است پس چگونه قادر است حقیقت علمی یا فلسفی یا زبانی را باز بتاباند یا اصلاً ابزار رسیدن به حقیقت باشد؟ در بخش هشتم از این فصل با عنوان متافیزیک زبان و هستی شناسی، نیچه هستی شناسی را با متافیزیک زبان، یعنی قائل شدن به یک فاعل ضروری برای یک فعل، مرتبط می‌داند و می-گوید خرد ما که نوعی متافیزیک زبان است از پیش فرض و باورِ به «من» حرکت می‌کند و هستی جهان را از آن استنتاج می‌کند که همان طور که قبلاً هم بیان کرده بود نوعی قیاس به نفس انسانی است. در همانجا نیچه حتی خاستگاه شاخة دیگری از متافیزیک، یعنی الهیات را هم به زبان و رابطة فعل و فاعل منتسب می‌کند. به گمان او این اعتقاد که در جمله هر فعل باید فاعلی داشته باشد به این اندیشه متافیزیکی منجر شده است که پس جهان به مثابه یک فعل و کنش باید آفریننده یا فاعلی داشته باشد. در همین رابطه است که می‌گوید: "می‌ترسم از دست خدا خلاص نشویم زیرا هنوز دستور زبان را باور داریم" (نیچه، 1381 الف، ص47). همانطور که در بخش‌های پیشین مرور کردیم، نیچه همۀ مفاهیمی که به یاریِ آنها شناخت و باز‌خوانیِ متن جهان را ممکن می‌نمود بی‌اعتبار کرد. در بخش نهم از این فصل، نیچه برای سیر و کاوش در واقعیت، وسیله‌ای دیگر پیشنهاد می‌کند که همانا "تفسیر" است. در این بخشنیز می‌توان تأثیر زبانشناسی تاریخی را در رویکرد "چشم انداز‌نگری" نیچه در دریافت معنی وحقیقت جهان، و اعتمادی که وی به رشتۀ تخصصی‌‌اش، یعنی زبانشناسی تاریخی، دارد مشاهده کرد. در بخش دهم از فصل چهارم، ریشه‌شناسی نیچه از مفاهیم اخلاقی چون "راست" و "دروغ" و "نیک" و "بد" نشان داده شد و اینکه وی با بهره‌گیری از دانش زبانشناختی خود دست به واژگون کردن این مفاهیم و ارزش‌گذاری مجدد آنها می‌زند.در بخش یازدهم معلوم گردیدکه نیچه منشأ پیدایش "عدالت" را با منشأ پیدایش "مفهوم" یکی می‌داند؛ یعنی همان فعالیت استعاری و از بین بردن فردانیت‌ها. در بخش دوازدهم رابطۀ اسطوره شناسی نیچه و تأثیرپذیری وی از ریشه شناسی واژگانی چون "میتوس" و "لوگوس" و "آپولون" و "دیونوسیوس" عنوان گردید که در نظر نیچه، به ترتیب نمادهایی از منشأ "دانش همگانی"، "اصل فردانیت"، "ایده‌آلیسم" و "رئالیسم" اند. و نهایتاً در بخش پایانی این فصل، امکان مرگ خدا در زبان، از دید نیچه مطرح شد؛ اینکه نیچه سعی دارد با دگرگون کردن نگرش خود به زبان و قواعد زبانی، کلی‌گرایی و جایگاه خداییِ حقیقت را به چالش بکشد. از تمامی آنچه بحث شد معلوم می‌گردد با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر می‌دانیم، وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که به عنوان نمونه می‌توان به مواردی از آن اشاره داشت: نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافته‌ای از مغز تلقی می‌شوند. وی همچنین به تکوین زبان در فواصل زمانی بی‌نهایت طولانی معتقد است و به زبان اصوات به عنوان یک زبان اصیل و آغازین باور دارد. نیچه در چنین گفت زرتشتخود نیز چنین می‌نویسد: "هر ملتی با زبان نیک و بد خویش سخن می‌گوید. از این جهت دو انسان که متعلق به دو فرهنگ متفاوت‌اند ممکن است سخنان یکدیگر را درک نکنند" (نیچه،1381: 72). یا در مقالۀ خود تحت عنوان دربارۀ حقیقت و دروغ به مفهوم غیراخلاقی ، نیچهدر خصوص اینکه کلمه چیست، می‌گوید ما در اینجا چندین استعاره داریم؛ یعنی ازتکانۀ عصبی به تصویر ذهنی جهش می‌کنیم و از این محتوای ذهنی به یک نام جهش می‌کنیم و این جهش یک شکاف پرنشدنی است و یک لفظ متعلق به حقیقت یک شی نیست (نیچه، 1389: 164-163). در همان جاست که نیچه نظریۀ افلاطون را –که بر اساس آن نوعی پیوند طبیعی میان اشیاء و کلماتی خاص برقرار شده- رد کرده می‌افزاید "هنگامی که زبانهای مختلف بشری کنار هم قرار می‌گیرند، آنگاه روشن می‌شود که نه پرسشِ حقیقت و نه پرسشِ بیانِ رسا ، هیچ یک ربطی به کلمات ندارند، که اگر جز این بود این همه زبانهای گوناگون وجود نمی‌داشت" (همان: 163).همچنین در ادامه و با بررسی مجدد آرای فلسفی نیچه معلوم ‌گردید فیلسوفی چون نیچه تا حد قابل توجهی در طرح مسائل فلسفی‌اش از نگاه خود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.
وجوه و معانی روانشناسی در اندیشه نیچه با نظر به آرای یونگ
نویسنده:
علی عزیزیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نیچه در عبارت معروفی در کتاب فراسوی خیر و شر روانشناسی را ملکه علوم می‌داند و به دنبال نشاندن روانشناسی به جایگاه اصلی خود در میان علوم است. همچنین می‌دانیم که نیچه پیوسته خود را روانشناس نامیده است. این روانشناس بودن نیچه به چه معناست؟ روانشناسی نیچه نوعی روانشناسی فیزولوژیک است که بر اساس تحلیل نیروها و تفسیر آنهاست. این نیروها با اینکه تمام نیروهای عالم را در بر می‌گیرند اما تفسیر علم فیزیک از آنها ناقص است و نمی‌تواند بیانگر آنها باشد. همچنین این نیروها بدون منشأ و اتم هستند ولی در عین حال به طرزی مکانیکی بر هم عمل می‌کنند. این را نیچه جمع دید افلاطونی و مکانیکی نامیده است.شناخت "من" و تفاوت آن با "خود" و سیر "من" به سوی "خود" و ایجاد رابطه‌ای مستحکم میان "من" و "خود" هدف کلی روانشناسی نیچه می‌باشد به این ترتیب که "من" تا آنجا که خود را تن نمی‌داند و از بدن جدا و بیگانه گشته است، ارتباط خویش را با "خود" که همان خرد بدن می‌باشد از دست داده است.لیکن این "من" و عالم خیال که توهم اراده آزاد دارد، به کلی نفی نمی‌شود. در اینجاست که نیچه با آرمان زاهدانه فاصله می‌گیرد. اما هر اراده آزادی نیز تأیید نمی‌شود. تنها آن اراده آزادی به راستی اراده آزاد است که "خواست قدرت" و "خواست بازگشت جاودان" همان را دارد.
نسبت میان هنر با ستیزه و جنگ در تفکر نیچه
نویسنده:
عبدالحسن پیروز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش کوشش شده است تا از طریق شناخت نسبت جنگ با هنر در آراء نیچه، جایگاه جنگ در فلسفه نیچه، در فلسفه هنر او تحلیل و تبیین شود.از آنجا که پیش شرط تحقق چنین مقصودی، روشن نمودن معنای جنگ و هنر در گستره تفکر نیچه است، مرحله اوّل و دوم این پژوهش به بررسی ماهیت هنر و ماهیت جنگ در نظر نیچه اختصاص یافته است. در مرحله اوّل و در جهت غرض اصلی این پژوهش، دو مولفه اصلی فلسفه هنر نیچه، شامل والائی و زیبائی، در پرتو نسبت آنها با معنای کمال در این فلسفه، مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در مرحله دوم، معرفت نسبت به ماهیت جنگ در فلسفه نیچه و ارتباط آن با معنای چیرگی، انواع جنگ، نسبت جنگ با فرهنگ تراژیک، ماهیت ستیزه و نیز معنا و مقام سلحشوری در تفکر نیچه، در کانون توجه بوده است. در مرحله آخر،‌ بواسطه امتزاج نتایج منبعث از دو مرحله‌ پیشین، اضلاع و ابعاد مختلف نسبت جنگ با هنر در تفکر نیچه، در قالب چهار محور، شاملِ جایگاه اثر هنری به مثابه نوعی جنگ، جایگاه تراژدی به عنوان ستیزه، نسبت هنرمند با سلحشوری و جایگاه سلحشور به مثابه اثر هنری، مطرح و تبیین شده است.
الأنوار والاستبداد، هابرماس قارئاً نيتشه
نویسنده:
فوزية ضيف الله
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ثقافات,
کلیدواژه‌های اصلی :
  • تعداد رکورد ها : 558