«اعجاز قرآن» مفهومی پیچیده و نظریهای چندوجهی در تاریخ اندیشهی اسلامی است. برای درک هرچه دقیقترِ چنین مفهوم یا نظریهای، بیشک یکی از ضروریترین کارها بررسی
... ی اسباب و زمینههای شکلگیری آن مفهوم و آگاهی از تحولات فکری منتهی به آن نظریه خواهد بود. در این میان، گاه ظهور و انتشار نسخههای خطی مغفولمانده در گوشهی کتابخانهها به فرایند پژوهش دربارهی این تحولات کمک شایانی میکند. در مقالهی پیشِرو، نویسنده با بهرهگیری از برخی تألیفات تازهیافتهی معتزلیان بصره کوشیده است تا بر تکاپوهای فکری عالمان مسلمان در سدهی سوم و چهارم هجری پرتوی بیفکند. بر اساس این منابع، او از یکسو به اختلافات فرقههای گوناگون اسلامی دربارهی تلقی از نبوت توجه کرده و از دیگر سو به پاسخهای عالمان اسلامی به منکران نبوت پیامبر اسلام پرداخته و از این طریق کوشیده است تا فرایند تبدیل این استدلالها و جدلها را به نظریهای دقیق و سامانیافته یعنی «اعجاز قرآن» نشان دهد. ازجملهی نکات قابلتوجه مقاله تأکید بر این نکته است که نظریهی اعجاز قرآن بهدست اشاعره (ازجمله باقلانی) شکل نگرفته، بلکه مجموعهی تلاشهای گروهی از متکلمان معتزلهی بصره (ازجمله ابوعلی جبائی و حلقهی او) در قالب بحثهایی چون «تثبیت دلائل النبوة» نقطهی آغازی برای نظریهپردازی متکلمان بعدی در این باب بوده است.
مقالهی حاضر، اگرچه سیوچند سال پیش نوشته شده، همچنان حاوی نکات بدیع و جالبتوجهی دربارهی موضوع اعجاز قرآن و برخی نکات جنبی مرتبط با آن در علم کلام است، که در نوشتههای فارسی راجع به این قبیل موضوعات کمتر موردتوجه بوده است. ریچارد مارتین، نویسندهی مقاله، در حال حاضر استاد بازنشستهی مطالعات دین در دانشگاه اِموری ایالات متحده و صاحب تألیفات متعدد در حوزهی روششناسی مطالعات اسلامی و تاریخ اندیشهی دینی در اسلام است.
بیشتر