جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4287
عدالت جنسیتی درقرآن کریم ازدیدگاه علامه طباطبایی وابن عاشور
نویسنده:
نویسنده:جهانبخش جعفری؛ استاد راهنما:فیروزه کرمی؛ استاد مشاور :زهرا خیراللهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این تحقیق شناسایی ابعاد عدالت جنسیتی در قرآن کریم از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن عاشور بود.روش اجرای این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از منظر روش انجام تحقیق تحلیل محتوای کمی وکیفی و مطالعه تطبیقی «جرج بردی» بود.اهم یافته های پژوهش به قرار زیر بود: برخی از موارد اشتراک دیدگاه علامه طباطبائی و ابن‌عاشور درتفسیرآیات عدالت جنسیتی، عبارت اند از:آفرینش مشترک بین زنان و مردان، در اصل انسانیت،درحقیقت بشریت وخلق نفس واحد یکسان هستند و به همسانی میان وحدت نوع و وحدت اعتقاد دارند. در تفاوت های میان زنان ومردان، ملاک ازدواج بین زن ومرد را توجه به ایمان دانسته ومعتقدند، زن با ایمان هر چند که کنیز باشد بهتر است از زن مشرک، ولو آزاد باشد ودر ورود به بهشت متناسب باصلاحیت های وتوجه به شایستگی فرزندان، همسران و دودمانشان، در صله ارحام هر دو اتفاق نظر دارند. در وظایف و مسئولیت های متقابل زنان و مردان، این دو مفسرمدت شیردادن فرزند راحق مادر وتا دو سال دانسته اند .همچنین به مشورت کردن وتوافق دوجانبه دراینکه فرزند را از شیر بگیرند و بدون اینکه یکى از دو طرف ناراضى و یا مجبور باشد،تاکید داشته‌اند. درآداب، مراسم و کارکردهای زنان ومردان هر دو مفسردر تحیت وسلام کردن هنگام ورود به خانه، و همچنین به مجاز بودن طلاق (جدایی)، وبی نیاز شدن زنان و مردان در امور مربوط به ازدواج، که همگی از آداب ومراسم اسلامی است، اتفاق نظردارند. ، و در آموزش بین زنان ومردان، هردو معتقدند، پسرودختر ازبدو تولد هیچ شناخت و معلوماتى نداشته اند واز طریق حواس پنج گانه به تدریج آنها راکسب کرده اند و به برتر بودن کسانی که می دانند بر کسانی که نمی دانند اشتراک نظر داشتند.برخی از موارد اختلاف دیدگاه علامه طباطبائی و ابن‌عاشور در تفسیر آیات عدالت جنسیتی نیز عبارت اند از:«دربعد آفرینش مشترک به نظرعلامه همه افراد بشر باید تقوای الهی را پیشه خود سازند واختصاص به مؤمنین ندارد درصورتی که ابن عاشور تقوا را پرهیز همراه با هشدار به مومنان می داند و همچنین علامه نشات گرفتن کل بشررا از آدم و حوا دانسته(نفس واحده)، درصورتی که ابن عاشور اشاره ای به این موضوع نکرده است. در توجه به تفاوت های میان زنان ومردان علامه به تحریم ازدواج با زن و مرد بت پرست توجه کرده و ملاک شایستگى را در ازدواج، ایمان دانسته است. اما ابن عاشور، ضمن حرام دانستن به ممنوع بودن ازدواج فرد مسلمان با زن مشرک و همچنین ازدواج زن مسلمان با مرد مشرک اشاره کرده است .در وظایف ومسئولیت های متقابل زنان ومردان علامه به وظایف ومسئولیت های متقابل زنان ومردان درزمینه طلاق اشاره دارد، علامه معتقد است، شوهران زنان مطلقه به طلاق رجعى در ایام عده سزاوارترند، اما ابن عاشور نظر دیگری دارد وآن این است که خداوند مدت عده را طولانی کرده تا شوهر نسبت به بازگشتن به همسرانش پشیمانی و رغبت نشان دهد.به علاوه علامه بیان می کند که دردین اسلام احکام له که به نفع زنان است با احکامی که علیه و بر ضد ایشان است مساوى در نظر گرفته است.درمراسم،کارکردهای زنان ومردان و فرزندان علامه آداب خوردن را به عنوان حقى برای مؤمنین به مقدارى احتیاج، نه به حد اسراف و افساد قائل شده است، اما ابن عاشور آداب خوردن را اشتراک عمومی در رفع تنگنا دانسته است . ودرآموزش زنان ومردان علامه زنان ومردان دانا ونادان را به عالمان و جاهلان تشبیه کرده است ولی ابن عاشور آنان را به مومن دانا (اهل ایمان) و کافرجاهل(مشرکان جاهل) مشابهت داده است.
بررسی توحید در ربوبیت در اندیشه علامه طباطبایی و اندیشمندان معاصر زرتشتی
نویسنده:
نویسنده:رضا ربیعی؛ استاد راهنما:عباس ایزدپناه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توحید در ربوبیت یکی ازبحث‌های مهم و با اهمیت در حوزه الهیات می‌باشد. زیرا که از منظر فلسفه اسلامی مسئله توحید، مهم‌ترین مسئله فلسفه اسلامی پس از اثبات واجب است.مسئله توحید در ربوبیت که یکی از مراتب توحید است، باور به کارگردانی و تدبیر باری تعالی و از مهمترین عوامل هدایت بشر در انتخاب و اختیار نوع زندگی است. دقت در زندگی بشر نشان می‌دهد که یکی از مشکلات اصلی، در پذیرش ربوبیت الهی است. بنابراین مساله اصلی این تحقیق، بررسی ماهیت و مفهوم توحید در ربوبیت و بررسی ابعاد آن از زاویه نگاه فیلسوف الهی علامه طباطبایی و اندیشمندان معاصر زرتشتی است. روش پژوهش در این مسئله، تبیینی-تحلیلی است که در ضمن استناد حداکثری به آثار هر دو اندیشه، به تبیین و تحلییل آن‌ها پرداخته شده است. خلاصه اندیشه علامه طباطبایی که برگرفته از آیات و روایات اسلامی در این بحث است، این است که ایشان این اصل اعتقادی را از لوازم فطرت انسانى می‌داند. و لذا فردى نیست که فاقد آن باشد، مگر بخاطر شبهه‏اى که عارضش شده و از الهام فطریش منحرف شده باشد. ایشان ربوبیت را ملازم با مالکیت حقیقی خداوند متعال و ایجاد الهی می‌دانند. ایشان با ابتناء بر مقدماتی من جمله انحصار علیت حقیقی و مالکیت حقیقی و خالقیت در خداوند متعال، براهینی بر این اصل اعتقادی اقامه کرده‌اند. درنگاه اندیشمندان معاصر زرتشتی نیز بالاترین مقام الوهی از آن اهورامزداست. پس از او سپنتامینو (روح مقدس وخرد پاک) قرار گرفته است و بعد از او شش وزیر که هر کدام بخشی از امور عالم را تدبیر می کنند، واقع شده اند. در نتیجه می‌توان هر دو اندیشه را در پذیرش توحید ربوبی متفق دانست.
اطلاق و نسبیت در فلسفه اخلاق ازدیدگاه کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:صادق شهرکی؛ استاد راهنما:حمید اسکندری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در اینجا ما به دنبال تبیین اصول اخلاقی و آموزه‌های اخلاقی و رابطه آن با بحث اطلاق و نسبیت اخلاق هستیم و با بررسی اصول اخلاقی کانت و مرحوم علامه طباطبایی دیدگاه های این دو اندیشمند را در ذیل این مساله توضیح می‌دهیم. همانطور که می دانید مبحث اخلاق دارای اهمیت فراوانی است و دیدگاه مختلفی در این باره بیان شده و اکنون ما به دنبال این هستیم که بیان کنیم مباحث اخلاقی چه رابطه ای با بحث مطلق گرایی و نسبی گرایی اخلاق و مبحث ارزش شناسی گزاره‌‌‌های اخلاقی و کارکرد عقل عملی دارد. در ادامه به صورت مختصر دیدگاه کانت و علامه طباطبایی را بیان می کنیم و با بیان محورهای اشتراک و افتراق این دو اندیشمند، نشان داده می شود که بسته به مفهوم احکام اخلاقی، آیا می‌توان هر یک از این دو اندیشمند را قائل به مطلق گرایی اخلاق یا نسبیت گرایی اخلاق دانست، زیرا هر دو اندیشمند برآن هستند که عقل عملی با معیارهای عقلانی خود می‌تواند خوبی و بدی اعمال را تشخیص دهد. در عین حال چنین به نظر می‌رسد که این دو اندیشمند عقل را به منزله منبع اصلی شناخت احکام ارزشی می دانند که باعث شناخت امور اخلاقی می‌شود. در اینجا باید گفت دیدگاه کانت بر اساس مطلق گرایی پایه گزاری شده و همچنین وی امر مطلق را به عنوان یگانه اصل اخلاقی می داند. در صورتی که در دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی چنین به نظر می رسد که وی اخلاق را به صورت نسبی می داند که از مقوله اعتبار است و تاکید می کند افراد بر اساس مقصد و هدف خود ، یک امر را خوب و یک امر را بد می دانند. در پایان به کاستی‌ها و انتقاداتی که به این دو دیدگاه وارد شده است می پردازیم و نتایج حاصل شده از بررسی این دو دیدگاه، کانت و مرحوم علامه طباطبایی در بحث اخلاق را نشان می دهیم.
تحلیل فلسفی لذت و الم از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سیده معصومه افتخاری؛ استاد راهنما:محمود صیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
لذت و الم دو مفهوم آشنا برای هر انسانی است که همواره در طول حیاتش با آن سر و کار دارد و شناخت این مسئله ، جایگاه مهم و نقش ویژه ای در زندگی دنیوی و اخروی و سعادت و شقاوتمان دارد. فلاسفه و علمای مسلمان چون فارابی، ابن سینا ، سهروردی و ملاصدرا به تبیین این مسئله مهم پرداخته‌اند و به نتایج گوناگونی در این مسئله رسیده‌اند. در این پژوهش به تحلیل فلسفی علامه طباطبایی که از تاثیرگذارترین فلاسفه معاصر اسلامی و صاحب آثار فلسفی، عرفانی و قرآنی بسیاری است در مورد لذت و الم و تعاریف و تقسیم بندی هایش میپردازیم. لازم به ذکر است این تحقیق از حیث هدف بنیادی می باشد و با توجه به پرسش ها و اهداف تحقیق روش توصیفی- تحلیلی در سه سطح مفهومی،گزاره ای و ساختاری به کار رفته است. علامه طباطبایی لذت را ادراک ملائم و مناسب با نفس و الم را ادراک منافی با نفس میداند و از جهتی که ادراک هستند آن را مندرج در مقوله کیف میداند. ایشان لذت و الم را به سه گروه حسی ،خیالی و عقلی تقسیم میکنند. علامه طباطبایی از آن جایی که در عوالم وجودی ، عقل را بالاترین عالم میان عوالم سه گانه میداند و آن را از لحاظ وجود و هستی نزدیک ترین به مبدأ اعلی و عالم عقول مجرد میداند ، عقیده دارد نظام عقلی بهترین و استوارترین نظام ممکن است چون فعلیت آن تام میباشد. در نهایت نتیجه اینگونه حاصل میشود که لذت و الم عقلی شدیدترین و قویترین نوع لذات و آلام است چون مجرد از ماده و دارای ثبات و دوام است.
بررسی تشبیه انسان به حیوانات در قرآن مجید با تکیه بر آرای علامه طباطبایی ره در تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:سیدعباس موسوی؛ استاد راهنما:علی‌ رضا محمد رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت و سعادت، برای رساندن پیام خود به انسان‌ها از بهترین تعابیر و شیرین‌ترین ترکیب‌ها بهره می‌برد. یکی از این تعبیرات و جلوه‌های جذاب زبانی، تشبیه است. البته آنچه در این نوشتار مورد بحث و تحقیق قرار می‌گیرد، تمام مصادیق تشبیهات قرآنی نیست؛ بلکه صرفا تشبیه‌هایی است که در آنها، انسان به حیوان شبیه شده باشد! یعنی قرآن وصفی را در برخی انسان‌ها می‌بیند، که برای ابراز نظر خود درمورد آنها، تصمیم می‌گیرد آن وصف را به حیوانی تشبیه کند، که این حالت در آن حیوان نمود بیشتری نسبت به دیگر حیوانات دارد. مثلا بدصدا بودن به الاغ، بی‌خبری از باری که می‌کشد نیز به همان حیوان، بی‌تفاوتی به گاو و گوسفند، ولع و حرص به شتر، سست‌بنیان بودن به عنکبوت و... تشبیه شده‌است. ولی چنین نیست که تمام اوصافی که قرآن در حیوانات یافته و برخی انسان‌ها را به آن تشبیه می‌کند، اوصاف ناپسند و ناهنجار باشد! بلکه بعضا اوصاف جالب و خوبی نیز در آنها دیده می‌شود! مثلا کنجکاوی در کلاغ برای قرآن جالب توجه بوده‌است. درکل قرآن در این اوصاف و این تشبیهات سعی کرده با یادآوری اینکه انسان از حیوانات برتر است و جانشین خدا بر زمین است، و اینکه مبادرت به انجام برخی گناهان و برخورداری از رذایل اخلاقی، او را از مقام برتری و خلافت خدا پایین آورده و هم‌ردیف حیوانات و حتی از آنها نیز پست‌تر می‌گرداند، او را به خود آورده و نصیحتش نماید. نوشتار پیش رو به این تشبیهات پرداخته و نظرات مرحوم علامه طباطبایی را نیز در این زمینه گرد آورده‌است.
روش‌های تهذیب نفس در قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:ناظم بابایو؛ استاد راهنما:مصطفی احمدی‌فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بر اساس آیات قرآن کریم، «تهذیب نفس» از مهم‌ترین راهکارهای نجات انسان از بدفرجامی و گرفتار شدن در گمراهی است. این پژوهش بر آن است با بررسی آیات قرآن کریم و بررسی آرای مفسران به ویژه علامه طباطبایی با روش تحلیلی، استنتاجی، مهم‌ترین روش‌های تهذیب نفس را مورد احصاء و بررسی قرار دهد تا از این طریق، گامی را در جهت نیل به ترسیم راهکارهای تربیتی از منظر قرآن کریم به دست آورد. بررسی مبانیِ تهذیب نفس نشان می‌دهد انسان موجودی است مختار و تربیت‌پذیر که می‌تواند با روش‌های مختلف به تهذیب نفس خود بپردازد. بر اساس یافته‌های پژوهش، تهذیب نفس دارای پیامدهای مؤثر فردی و اجتماعی است که البته در مسیر تحقق با موانع بیرونی و درونی نیز در رویارویی است. مطالعه و بررسی منابع تحقیق نشان می‌دهد، هر چند به صورت مستقیم، سخنی از «روش» تهذیب نفس در آن‌ها به میان نیامده است، اما روش‌های «یاد خدا»، «شناخت نفس»، «عبرت‌آموزی»، «یادآوری نعمت‌ها»، «انذار»، «تبشیر» و «یاد مرگ» از مهم‌ترین روش‌های تهذیب نفس به شمار می‌روند که از این منابع قابل استنباط و استنتاج هستند و در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی سه مکتب «روش انذار» دارای آثار بیشتر و مؤثرتری نسبت به «روش تبشیر» است و «یاد مرگ» یکی از مهم‌ترین روش‌هایی است که در زندگی انسان تأثیرگذار است. علامه طباطبایی بر این باور است که در مباحث اخلاقی سه مکتب رایج وجود دارد؛ مکتب متأثر از آرای اندیشمندان یونانی و حکمای الهی، مکتب انبیای پیشین و مکتب و روش قرآن. از این میان نیز روش قرآن در پرورش اخلاقی انسان شیوه‌ای منحصر به فرد و بدیع است.
بررسی حقیقت عالم امر از دیدگاه علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
نویسنده:عفت السادات هاشمی؛ استاد راهنما:علیرضا کهنسال؛ استاد مشاور :سیدمرتضی حسینی شاهرودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اگر چه قرآن کریم منبعی وحیانی است، اما با رعایت برخی قواعد دقیق عقلی، دارای قابلیت تفسیر از بعد فلسفی است. شاهد این مدعا، وجود موضوعاتی مانند امر و ملکوت الهی، خزائن، ملائکه، روح، أجل مسمی و.... در قرآن است که خارج از حوزه حس و تجربه‌اند و دستیابی به مفاهیم آنها نیازمند ژرف‌اندیشی، تحلیل‌های عقلانی و بهره‌گیری از استدلال‌های برهانی است در این راستا، بررسی حقیقت و چیستی امر تکوینی الهی به معنای خلق و ایجاد در آیات قرآن، محور اصلی پژوهش حاضر است. مهم‌ترین آیات در این موضوع، آیاتی چون یس/82 و83، قمر/50، حجر/21و در نهایت آیه 54 سوره اعراف است که در عبارت " الا له الخلق و الأمر"، امر به واژه خلق عطف شده و از این رو، از لحاظ معنایی نیز با این واژه پیوند خورده است؛ لذا یکی از دشوارترین آیاتی که در تفسیر آن، میان مفسران اختلاف پدید آمده، آیه 54 سوره اعراف است که با توجه به نقاط قوت و جامعیتی که تفسیر المیزان در همه ابعاد از جمله بعد فلسفی داراست، نظر علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه و نیز سایر آیات مربوطه و تبیین مراد از امر و خلق در آنها، از بعد فلسفی و وجودشناختی مهم می‌نماید. البته در پژوهش حاضر، اکثریت تفاسیر در رابطه با این موضوع بررسی شده‌اند و با تبیین دقیق نظرات پیشینیان و نیز وارد کردن اشکالات متعدد به آراء ایشان، مشخص شد که هیچ یک از آنها توانایی ارائه تفسیری صحیح و مطابق با واقع در باب امر، و نیز حقایق امری از جمله خزائن الهی، را ندارند؛ اما علامه طباطبایی به دلیل اتخاذ شیوه تفسیری قرآن به قرآن، توجه ویژه به أدبیات عرب و علوم بلاغی در تفسیر آیات، استفاده از استدلال عقلی و کلامی و بهره‌گیری از روایات به عنوان مؤید مطالب خویش، پاسخ مطلوب‌تری نسبت به سایرین به این مسئله داده است. از این رو، این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به تبیین و بررسی کلام علامه طباطبایی در باب امر و حقایق امری می‌پردازد. از جمله شاخصه‌های قرآنی که علامه برای آنها برمی‌شمارد، می‌توان به اختصاص به خداوند، منزّه از ویژگی‌های مادی مثل تغییر و تبدیل، عندالله بودن، واسطه بین خداوند و عالم مشهود در امر ایجاد و خلقت، کلمه الله بودن و .... اشاره کرد. البته ایشان در ارائه دیدگاه‌های تفسیری خود در این موضوع، به شاخصه‌ها و ویژگیهای عالم مجردات در فلسفه نیز توجه داشته است. طبق نظر ایشان، با توجه به برخی از آیات، امر یک حقیقت مقول به تشکیک است و لذا مفاهیم و حقایق مرتبط با آن از جمله روح، خزائن و ... نیز، مراتب و درجات گوناگون این حقیقت واحد هستند. بنابراین علامه ضمن اینکه اصل وجود عالم مجردات را بر طبق ظواهر برخی آیات پذیرفته، در تقریر و تبیینی نوآورانه، احکام و لوازم عقلی را با نصوص دینی پیوند زده است. ایشان بر مبنای اصالت وجود صدرایی و احکام و لوازم آن از جمله تشکیک در مراتب وجود، تقریری برآمده از نصوص دینی در باب امر الهی ارائه کرده است که در این نوشتار عنوان «عالم امر» را به مثابه دیدگاه فلسفی ایشان برگزیده‌ایم.
پژوهش تطبیقی آیات ولایت از دیدگاه علامه مجلسی و علامه طباطبایی (با تأکید بر روش و برداشت)
نویسنده:
نویسنده:حسن شم‌آبادی؛ استاد راهنما:کامران اويسي ؛ استاد مشاور :عليرضا کمالي
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
آیات ولایت در قرآن، همواره از آیات پربحث‏ و چالش‏برانگیز در تفسیر بوده‏اند، که با اعتقادات اسلامی به ویژه امامت نیز ارتباط تنگاتنگی دارند؛ ازاین‌رو، مفسران شیعه و اهل تسنن درباره آنها مباحث مفصل مطرح ساخته و با جدیت در صدد تبیین و تفسیر آنها برآمده‏ و به پاسخگویی از شبهات و اشکالهای وارده نیز پرداخته‏اند. آیات 3، 55 و 67 سوره مائده جزء مهم‏ترین آیات در موضوع ولایت در قرآن هستند که روایات فراوانی از شیعه و اهل تسنن درباره این آیات و ابعاد مختلف آنها وجود دارد. مفسران شیعی معتقدند این آیات دلالت قطعی بر ولایت امام علی (علیه السلام) و امامان معصوم (علیه السلام) دارند؛ اما مفسران اهل تسنن در تعامل با این آیات، معمولاً روش توجیه و انکار را در پیش گرفته و از پذیرش ولایت امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، با ارائه دلایل خاصی سر باز زده‏اند در حالی که تمام دلایل و شبهات آنان از سوی مفسران شیعه پاسخ داده شده است. علامه محمدباقر مجلسی و علامه طباطبایی دو تن از بزرگترین عالمان شیعی هستند که در حیطه‏های مختلف دست به تحقیق و نگارش زده‏اند و آثار متعددی از خود بر جای گذاشته‏اند که مباحث تفسیری نیز از آن جمله‏اند. در دو کتاب بحار الانوار مجلسی و المیزان طباطبایی، به شرح و تفسیر آیات سه گانه مذکور پرداخته شده است و البته با توجه به ساختار متفاوت دو کتاب، شیوه‏های تفسیری هر یک از این دو نفر نیز تفاو‏ت‏هایی با دیگری داشته است. علامه مجلسی در بحار الانوار در مورد این آیات در ابواب مختلف روایات فراوانی از منابع مختلف فریقین آورده است. وی معتقد است که این آیات دلالت روشنی بر موضوع ولایت حضرت علی (علیه السلام) و امامان معصوم دیگر دارند و روایات متواتر در شیعه و اهل تسنن بر این مسئله گواهی می‏دهد. شیوه علامه مجلسی در بحار الانوار در این موضوع غالباً نقل روایات و نتیجه‏گیری از آنهاست و توضیحاتی نیز گاهی در میان مباحث، مطرح ساخته است و در صورت لزوم و گاه به گاه اما مختصر، به تفسیر این آیات پرداخته است. علامه طباطبایی در المیزان با اهتمام و دقت خاصی به تأمل در مضمون این آیات پرداخته است و با واژه‏شناسی دقیق، با کمک سیاق و با توجه نقادانه به شأن نزول، شیوه تفسیر قرآن با قرآن به تفسیر و تبیین مقصود از آیات سه گانه پرداخته است و شبهات و اشکالهای مربوط به آنها را نیز پاسخ داده است. مقایسه شیوه تفسیری علامه مجلسی و علامه طباطبایی می‏تواند نقاط اشتراک و افتراق بین آنها را روشن نماید و در شناخت سبک تفسیری این دو عالم شیعی مؤثر باشد و در فهم بهتر آیات ولایت نیز کمک خواهد کرد. بهره‏گیری از روایات شیعه و اهل تسنن، نقد روایات در صورت نیاز، لغت‏شناسی، توجه به شأن نزول آیه و مسائل تاریخی پیرامون آیه، تفسیر قرآن با قرآن از نقاط اشتراک این دو مولف است. در شیوه علامه مجلسی، محوریت روایات جلوه خاصی دارد و معمولاً بر نقل و گزارش روایات تمرکز شده است. در شیوه علامه طباطبایی بهره‏مندی از سیاق آیات و تفسیر قرآن با قرآن جلوه بارزتری دارد.
بررسی و تحلیل اصول اخلاق جهانی در اندیشه علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
نویسنده:زهرا ذوفقاری؛ استاد راهنما:علی ارشدریاحی؛ استاد مشاور :غلامحسین توکلی,شهاب الدین ذوفقاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نیاز به پژوهش درباره اخلاق جهانی به عنوان مجموعه قواعد و اصول اخلاقی جهان‌شمول، در اثر چالش‌های جهانی‌شدن پدید آمده است. در این میان برخی همچون هانس کونگ و لئونارد سوییدلر، دو الهی‌دان مسیحی، با رویکرد اشتراک ادیان به ارزیابی اخلاقی جهانی‌شدن و ارائه اصول اخلاقی جهان-شمول پرداخته‌اند. هرچند این رویکرد در بستر تفکر غربی شکل گرفته است، اما در اندیشه برخی اندیشمندان مسلمان، همچون علامه طباطبایی، نیز ظرفیت ورود به این حوزه مشاهده می‌شود. پژوهش حاضر با هدف کاربست تحلیلی اندیشه‌های علامه طباطبایی در ارائه اصول اخلاق جهانی و به روش مطالعات توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. نخست اصول و مبانی اخلاق جهانی در رویکرد اشتراک ادیان با تکیه بر آراء کونگ و سوییدلر تبیین و تحلیل شده که از مجموع دیدگاه این دو متفکر هشت اصل اخلاق جهانی به دست آمده است: عدالت، برابری، آزادی، صداقت، عدم خشونت، کمک‌رسانی، مالکیت فردی و رابطه انسان با طبیعت. در ادامه، این اصول در آثار علامه طباطبایی مورد واکاوی قرار گرفته، سپس مبانی ایشان در طرح این اصول استخراج و تبیین و در نهایت از ارزیابی دیدگاه علامه (با نظر به رویکرد اشتراک ادیان) این نتیجه حاصل شده است که فطرت اخلاقی مبنای انسانیت واقعی است و همه انسانها فارغ از دین و مکتب خویش می‌توانند به اصول حاصل از آن پایبند باشند. از نظر علامه دین از طریق آموزه توحید، نقش حمایتی ویژه‌ای در این راستا ایفا می‌نماید. همچنین دیدگاه ایشان مبنی بر حفظ هویت فرد در عین پذیرش هویت جمعی او، زمینه مناسبی برای طرح اخلاق جهانی فراهم آورده است. بر این اساس، هر یک از اقوام و ملل گوناگون به مثابه افراد جامعه جهانی، می‌توانند در عین پایبندی به اصول فرهنگی و اخلاقی خود، با تکیه بر اخلاق مبتنی بر فطرت، در وحدت‌بخشی به جامعه جهانی و حل چالش‌های اخلاقی، ایفای نقش نمایند. در نهایت، با استفاده از این ظرفیت در اندیشه علامه طباطبایی، اصول اخلاقی (مبتنی بر فطرت) برای بیانیه اخلاق جهانی پیشنهاد شده است. این طرح پیشنهادی از ویژگی‌هایی همچون ارتباط با واقعیت، نفوذ به سطوح عمیق‌تر اخلاقی، جامعیت عام و قابلیت جلب اجماع برخوردار است.
تلقی علامه طباطبایی از فلسفه و پیامدهای آن در مقایسه با ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:رضیه سادات امیری؛ استاد راهنما:رضا اکبریان؛ استاد مشاور :علی فلاح رفیع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
نگرش متفاوت یک فیلسوف به موضوع فلسفه و قلمرو آن، بر گسترهو کارکرد دانش فلسفی اثرگذار است. نگاشتۀ حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با محوریت چیستی فلسفه، به این پرسش پاسخ می‌دهد که قلمرو هستی‌شناسی در نگاه علامه‌طباطبایی چه تفاوتی با قلمرو این علم نزد ملاصدرا دارد؟ در این راستا برخی پیامدهای استنباط شده از برداشت متفاوت علامه نیز ذکر می‌گردد. رهیافت به‌دست‌ آمده نشانگر توسعۀ دامنۀ فلسفه نزد علامه به نحوی است که می-توان برای هستی‌شناسی قسمی گسترده‌تر از الهیات بالامعنی الأعم تعریف نمود؛ قسمی که موضوع آن علاوه بر اصل هستی به نحو مطلق، تمام واقعیات اعم از «ظاهری»، «باطنی»، «انتزاعی»، «انضمامی» و «وجودات خاص و جزئی» را شامل ‌شود. روش به‌کارگیری ابزارها و منابع متعدد معرفتی در اثبات فرضیات فلسفۀعامه یا فلسفۀالهی نزد ملاصدرا و علامه‌طباطبایی نیز متفاوت است. ملاصدرا علاوه بر مسئله‌سازی، روشن‌سازی مسئله، کشف حد وسط و تأیید استدلالات، در مقدمات برهان نیز از منابع و ابزارهای وحیانی و شهودی بهره می‌برد، درحالی‌که علامه‌طباطبایی نه ‌فقط در مقدمات، بلکه در تأیید براهین فلسفی نیز از این شیوه استفاده نمی‌کند. هر چند آثار علامه در شاخه‌های دیگر فلسفه نشان می‌دهد نه تنها از مقدمات وحیانی و تجربی و...در براهین خود استفاده می‌کند، بلکه روش وی در این موارد منحصر به برهان نیست. به نظر می‌رسد نگرش متفاوت مذکور، دست‌کم سه ره‌آورد مهم در پی دارد. اولین آن‌ها گسترش میزان نقش‌آفرینی فلسفه در علوم است. برداشت علامه از فلسفه در حوزۀ موضوع، مسائل، هدف و روش، به خلاف برداشت ملاصدرا، امکان هستی‌شناسی پدیده‌های عینی و جزئی را فراهم می‌کند. شکل‌گیری نظریۀ اعتباریات و تبیین فلسفیِ کنش‌های انسانی را می‌توان دومین ره‌آورد قلمداد نمود. به نظر می‌رسد سومین پیامد امتداد علمی-عملی مهم‌ترین اصل حکمت نظری یعنی؛ «توحید» است. واژۀ «واقعیت» علاوه بر اثبات ذات احدیت به نحو مستقیم، قابلیت خلق مفاهیم مرتبط با رفتار و اعمال مرتبط با مخلوق را دارد؛ بنابراین واژۀ مذکور امکان پیوند نظر و عمل را بیش از پیش فراهم می‌کند و ظرفیت تبیین اصول عملی با محوریت مهم‌ترین اصل حکمت نظری؛ یعنی توحید را فراهم می‌سازد.
  • تعداد رکورد ها : 4287