جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4287
تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی در مورد عینیت ارزش های اخلاقی بر اساس نظریه اعتباریات
نویسنده:
نویسنده:رقیه اسدی؛ استاد راهنما:حسن مرادی؛ استاد مشاور :حسن مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: موضوع این پایان نامه عینی یا ذهنی بودن قواعد اخلاقی است. مساله ما این است که بر اساس نظریه ادراکات اعتباری از علامه محمد حسین طباطبایی، قواعد اخلاقی عینی هستند یا ذهنی. روش ما این است که ابتدا مفاهیم عینی و ذهنی بودن اخلاق را در حوزه فلسفه اخلاق بررسی کنیم و سپس نظریه ادراکات اعتباری را در پرتو مبادی فلسفه ی مورد قبول علامه در مورد انسان، خدا و جهان بررسی کنیم. در ادامه داوری خواهیم کرد که اعتباری بودن در نظریه ادراکات اعتباری همان ذهنی بودن مفاهیم و قواعد در فلسفه اخلاق است یا خیر. جواب ما خیر است زیرا ادراکات اعتباری در دنیا، مسبوق به امور حقیقی در جهانهای قبل از دنیا بوده و در جهانهای بعد از دنیا نیز اثر عینی دارند. یعنی برخلاف معنای ذهنی بودن در فلسفه اخلاق که به معنای ساخته و پرداخته شدن توسط ذهن انسان و در نتیجه بدون هیچگونه منشاء عینی است، اعتباری بودن به معنای ساخته و پرداخته شدن توسط ذهن اما با وجود منشاء عینی است. این منشاء، جهانهای علّی قبل از دنیاست که در ساخته شدن روح و جسم انسان نقش اساسی دارند. همچنین زندگی دنیوی انسان بر اساس این اعتبارات، تأثیر علّی دارد در بدن برزخی و اخروی و نیز روح انسان در عوالم بعد از دنیا. کلید واژه ها: محمد حسین طباطبایی، ادراکات اعتباری، عینی بودن، ذهنی بودن، اخلاق
بررسی مسئله تجرّد قوّه خیال از منظر علّامه محمدحسین طباطبایی و علّامه حسن حسن‌زاده آملی
نویسنده:
نویسنده:محمدابراهیم فلاح پجتی؛ استاد راهنما:رمضان مهدوی آزادبنی؛ استاد مشاور :فرشته ابوالحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله نفس و قوای آن موضوعی است که درباره‌ی آن مسائل زیادی مطرح است که فیلسوفان و متکلمین در جهان اسلام همواره پیرامون آن پژوهش و تأمل می‌نمودند در بحث از قوای نفس ، قوه خیال ازجمله موضوعاتی است که موردتوجه اندیشمندان مسلمان بوده است که تأملات درباره‌ی قوه خیال و تجرد آن سبب ارائه‌ی نظرات و دیدگاه‌های مختلفی به‌وسیله‌ی متفکران در جهان اسلام گردید شاید مهم‌ترین مسئله درباره‌ی قوه‌ی خیال مسئله تبیین تجرد آن است. برخی اندیشمندان به مادی بودن قوه‌ی خیال اذعان می‌نمایند و عده‌ای دیگر به تجرد آن اعتقاددارند و در دفاع از این دو دیدگاه پیرامون هر یک استدلال‌هایی را بیان می‌دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی و تبیین تجرد قوه‌ی خیال از دیدگاه علامه طباطبایی و حسن حسن‌زاده آملی است. در این رابطه محقق تلاش می‌کند با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه هریک از دو تفکر بزرگ جهان اسلام را مطرح نموده سپس مورد ارزیابی قرار دارد. با مراجعه به آثار این دو دانشمند نتیجه این پژوهش آشکار می‌سازد که هردو اندیشمند مذکور به تجرد قوه خیال اعتقاددارند و در دفاع از تجرد آن استدلال‌هایی را ارائه می‌نمایند. بحث از قوه خیال و تجرد آن ازاین‌جهت اهمیت دارد که برخی متفکران در جهان اسلام در تبیین مسئله وحی از قوه‌ی خیال کمک می‌گیرند لذا درواقع به‌طور غیرمستقیم بحث از قوه خیال و تجرد آن به بحث از وحی و کیفیت آن مرتبط می‌گردد. ازاین‌روی، از نتایج بحث از قوه‌ی خیال و تجرد آن بسترسازی برای فهم مقوله مهم دینی یعنی وحی است. بعد از بیان دیدگاه دو شخصیت برجسته مذکور در جهان اسلام، محقق سعی نموده است تا وجود تمایز در اندیشه آن‌ها را درباره‌ی قوه‌ی خیال و تجرد آن بیان نماید.
انگاره معنایی عقل از دیدگاه علامه طباطبایی و الجابری و نقش آن در معرفت دینی
نویسنده:
نویسنده:محمد رستمی؛ استاد راهنما:محمد حسین مهدوی نژاد؛ استاد مشاور :افلاطون صادقی,محمد عرب صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی گمان عقل در ایجاد و توسعه معرفت و بتبع آن در معرفت دینی نقش اساسی دارد اما اندیشمندان در چگونگی، حدود و ارتباط آن با معرفت وحیانی اختلاف نظر دارند. در این تحقیق، دیدگاه محمدعابد الجابری که از جمله جریانات فکری نوین معاصر است با دیدگاه علامه طباطبایی به صورت تطبیقی در این زمینه‌ها مد نظر بوده تا ظرفیت‌های هر کدام برای پاسخگویی به مسائل اجتماعی و سیاسی در حوزه دین سنجیده شود. براین اساس، موضوع پژوهش این چنین سامان‌ یافت؛ «انگاره معنایی عقل از دیدگاه علامه طباطبایی و الجابری و نقش آن در معرفت‌دینی» و با روش توصیفی- ‌تحلیلی در آثار هر دو اندیشمند پیش‌رفته و شاخصه‌های موثر در عقلانیت هر کدام را احصاء نموده و نقش عقلانیت هر کدام در معرفت دینی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که شاخصه‌های موثر در عقلانیت عبارتند از: حرکت، تقوی، توحید، عدل توحیدی، فطرت، وحی، الهام الهی و الهام ذهنی و.... محمد عابد الجابری قدرت عقل از زمان جاهلیت عرب تاکنون را نامحدود، بلامنازع می شمرد. هندسه معرفتی الجابری را چهار بعد در بر می‌گیرد؛ پارادایم ساختاری، تاریخمندی، تفکر انتقادی و تفکیک معرفت از ایدئولوژی. علامه طباطبایی قدرت عقل از هنگام آفرینش تا نهایت را تحت هدایت الهی دانسته و بر آن است که قدرتش را از خداوند دریافت می‌کند. هندسه معرفتی علامه را سه بعد در بر می‌گیرد: طرح و نقشه الهی، آفرینش موجودات و فطرت توحیدی. در اندیشه الجابری، فرهنگ، جامعه، تاریخ در تکون عقل اصالت داشته ومنحصر در آن هاست ولی در نگاه علامه طباطبایی، دین، وحی و فطرت توحیدی اصالت داشته و نقش فرهنگ، جامعه و تاریخ در تکون عقل در چارچوب دستگاه آفرینش و تحت هدایت الهی نقش ایفا می‌نمایند.
بررسی برخی ازدیدگاه تفسیری و فقهی سید کمال حیدری درباره جایگاه زن در اسلام و ارزیابی آن بر اساس دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:مریم ملک پور؛ استاد راهنما:علی غفارزاده آزادلو؛ استاد مشاور :حسین عزیزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
زنان، به عنوان نیمى از جامعه انسانى و نیز به عنوان یکى از دو رکن پدیدآورنده بنیان خانواده، نقشی اساسی در جوامع بشری دارند؛ از این رو، حقوق مربوط به آنان نیز بسیار مهم و قابل توجه است. در این میان، هر چند دیدگاه اسلام و قران به زن یک نگاه انسانی است اما چنان که تاریخی گواهی می دهد در گذشته، بسیاری از حقوق اینان، با سلطه فرهنگ مردسالارى تضییع شده است. اما در این میان، اندیشوران اسلامی، رویکردهای متفاوتی درحوزه مطالعات وحقوق زنان دارند: جریان عقلانی که تلاش می کند تفاوتها را تبیین نماید و نگاه سنتی را موجه جلوه دهد که علامه طباطبایی در این گروه قراردارد. گروهی نیز رویکرد نو اندیشانه دینی دارندکه بسیاری از تفاوتها را نپذیرفته وبه بازخوانی و بازنگری احکام و حقوق زنان با تکیه برآیات و روایات پرداخته اند،که سید کمال حیدری یکی از آنان می باشد. بیان و اشاعه نظرات گروه دوم موجب تحولی عظیم در حقوق زنان و افزایش روزافزون تمایل زنان به دین اسلام می گردد و افزایش زنان مسلمان به عنوان پرورش دهنده اصلی نسل بشریت، گسترش دین اسلام را به ارمغان می آورد. این تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی و به روش کتابخانه ای، دیدگاههای سید کمال حیدری را در چهارحوزه 1- جواز یا عدم جواز مرجعیت زنان 2- مرد محور بودن یا نبودن خطاب های قرآنی 3-حق طلاق 4-روایات نکوهش گر زنان مانند روایات دال بر ناقص العقل بودن زنان، آفرینش زن از مرد وآفرینش زن به خاطرمرد، با توجه به دیدگاه علامه طباطبایی مورد نقد و بررسی قرار داده است.
بررسی و ارزیابی تطبیقی مبانی فلسفی-کلامی علامه طباطبایی وشهید مطهری درباب حقوق زنان
نویسنده:
نویسنده:محدثه بهاالدینی؛ استاد راهنما:عبدالله نصری؛ استاد مشاور :محسن حبیبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آنچه که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است، مجموعه مبانی فلسفی وکلامی موجود در مباحث حقوق زنان از منظر علامه طباطبایی و شهید مطهری می‌باشد. که در آن به تاثیر تفکرات علامه طباطبایی، در آثار شهید مطهری درباب حقوق زنان اشاره نمودیم. و جدای از بررسی افتراقات مبنایی ورویکردی این دو متفکر، به تأثیر این مبانی در اتخاذ رویکردهای متفاوت علامه طباطبایی و شهید مطهری، در بررسی مباحث حقوق زنان پرداختیم. همچنین در این پژوهش به رویکرد دینی ناظر بر مباحث اعتباریات فلسفی علامه طباطبایی، و رویکرد فقهی_‌روایی و حدیثی شهید مطهری، ناظر بر دانش‌های اسلامی، در ارائه مباحث حقوق زنان در اندیشه این دو متفکر اشاره نمودیم. و علاوه بر آن، با بیان مباحث این دو متفکر در باب این حوزه، تاثیر مبانی فلسفی هریک از ایشان را در روش ارائه مطالب نشان دادیم. ودر آخر با ارزیابی و تحلیل مباحث ارائه شده، علاوه بر بیان لوازم، ثمرات و نتایج به دست آمده از این پژوهش رویکرد، همچنین به بیان پرسش‌ها و ابهامات موجود در این رویکرد‌ها نیز اشاره کردیم. امید است که این مباحث نقطه عطفی در بررسی مسائل حقوق زنان ناظر بر رویکرد‌های فلسفی در آینده گردد. و زمینه مناسبی را برای بررسی‌های میان رشته‌ای ناظر بر رویکرد‌های فلسفه اسلامی ایجاد نماید.
سیر تطور معنای آگاهی در مکاتب فلسفی
نویسنده:
نویسنده:عبدالفتاح صادقی مصلح؛ استاد راهنما:یارعلی کردفیروزجائی؛ استاد مشاور :علی رضا آل بویه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آگاهی از موضوعاتی است که در عصر حاضر هدف پژوهش بسیاری از علوم عقلی و تجربی قرار گرفته است. توجه به این موضوع در میان فلاسفه غرب و همچنین فلاسفه اسلامی با فراز و فرودها و اختلاف دیدگاه‌های زیادی همراه بوده است. اهتمام در تبیین چیستی آگاهی و ملاک آن و همچنین چگونگی تحقق آگاهی برای انسان در میان فلاسفه غرب از سابقه قابل‌توجهی برخوردار است و در میان فلاسفه اسلامی تا قبل از علامه طباطبائی بحث منسجمی پیرامون این موضوع ارائه نشده است و بیشتر مطالب مرتبط به بحث آگاهی از خلال مباحث پیرامون علم، علم حصولی و حضوری و نیز مباحث علم النفس قابل‌استفاده است. فیلسوفان تحلیلی غرب در شاخه فلسفه ذهن در خصوص آگاهی مطالب مهمی را ارائه کرده و نسبت به تبیین مفهوم و مصداق آگاهی اهتمام ویژه‌ای از خود نشان داده‌اند تا آنجا که به طور خاص آگاهی را در چندین کتاب و مقاله هدف پژوهش خویش قرار داده‌اند. این تحقیق با روشی تحلیلی توصیفی سیر تطور مفهوم آگاهی را در مکاتب فلسفی مورد بررسی قرار داده و این مطلب را روشن می‌سازد که هماهنگ با فرازوفرودهای صورت گرفته در فلسفه، مفهوم آگاهی نیز دچار دگرگونی‌هایی شده است و متناسب با مبانی فکری در هر مکتب برداشت‌های گوناگونی از آن به منصه ظهور رسیده است. در این تحقیق که موضوع مورد نظر در مکاتب فلسفی غرب و مکاتب فلسفه اسلامی صرف نظر از تقدم و تأخر زمانی فیلسوفان مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ روشن می‌گردد که در برخی مقاطع زمانی تبیین آگاهی در فلسفه غرب رنگ و بوی مادی به خود گرفته و در برخی مقاطع دیگر از مبنای عقل‌گرائی و یا تجربه‌گرائی تأثیر می‌پذیرد و در ادامه در فلسفه تحلیلی و فلسفه ذهن معاصر به یک مسئله چالش برانگیز مبدل می‌شود که برای تبیین آن دانشمندان و فیلسوفان زحمت زیادی را متحمل می‌شوند. در فلسفه اسلامی نیز آگاهی از دو جهت مورد بحث قرار می‌گیرد؛ در جهت اول که در قالب معرفت شناسی بیان شده است مباحثی پیرامون علم و معرفت مطرح شده و در جهت دوم آگاهی به عنوان یک مسئله در مباحث علم النفس فلسفه اسلامی مورد بررسی قرار می‌گیرد تا راهی برای جهان‌بینی فیلسوفان اسلامی مبنی بر تجرد نفس و اعتقاد به ماوراءالطبیعه باز نماید.
تحلیل تطبیقی – انتقادی ماهیت بداء و مسائل مربوط به آن از دیدگاه ملاصدرا، شعرانی، سید محمد کاظم عصار و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:طاهر کریم زاده؛ استاد راهنما:ابراهیم نوئی؛ استاد مشاور :عباس میرزایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل تطبیقی- انتقادی ماهیت بداء و مسائل اعتقادی مربوط به آن از جمله، رابطه بداء با علم، اراده و تقدیر الهی و امکان وقوع آن در علم معصومان (ع) از دیدگاه ملاصدرا، شعرانی، سید محمد کاظم عصار و علامه طباطبایی است. این پژوهش به روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی، دیدگاه این چهار حکیم متأله را بررسی کرده و یافته های آن از این قرار است: ملاصدرا از طریق نفوس جزئی فلکی که از دیدگاه او همان ملائکه عالم برزخ هستند، امکان وقوع بداء و نحوه اِسناد حقیقی آن به خداوند را تبیین می کند. شعرانی، بداء به معنای شایع آن در بین اندیشوران شیعی را رد کرده و آن را از باب تأثیر علل و اسباب بر حوادث می داند. از دیدگاه او اِسناد بداء به خداوند، مجازی و به شرط تأویل، جایز است. سید محمد کاظم عصار نیز با بهره گیری از مبانی عرفان نظری، بداء را به ظهور مظهری که در بطون بوده، تعریف و اِسناد حقیقی آن به خداوند را توسط بساطت حقیقت وجود، اثبات می کند. علامه طباطبایی، بداء را به ظهور امری از ناحیه خداوند بر خلاف مقدمات ظاهری آن تعریف کرده و آن را از طریق رابطه امور و حوادث برحسب اقتضای اسباب ناقص آنها تبیین می نماید. وی اِسناد بداء به خداوند را حقیقی دانسته و آن را به واسطه سلسله طولی علل و اسباب و مسبّبات، تحلیل می کند. تحلیل رابطه بداء با علم خداوند، از جمله ابداعات ملاصدرا در تبیین آموزه بداء است. وی رابطه بداء با علم الهی را از طریق تبیین مراتب علم خداوند و وقوع آن در مراتبی از این علم و رابطه آن با اراده خدا را نیز توسط تقسیم آن به اراده ذاتی و فعلی و وقوع بداء در اراده فعلی خداوند، تحلیل می کند. تطبیق اصطلاحات شرعی مانند قلم، لوح محفوظ، لوح محو واثبات و... بر اصطلاحات فلسفی مانند نفوس کلی و جزئی افلاک و...یکی از انتقادات وارد شده بر این دیدگاه است. از دیدگاه شعرانی، تمام صفات خداوند از جمله، علم و اراده او عین ذات و بسیط محض بوده و وقوع مراتب در آنها محال است؛ لذا وقوع بداء در صفات الهی، مساوی با وقوع تغیّر در ذات بوده و محال می باشد. بهره مندی از مبانی حکمت متعالیه در اثبات علم و اراده خداوند و عدول از آنها در نتایج بحث و عدم تطابق با احادیثی که علم الهی را به «منه البداء» و «فیه البداء»، تقسیم و وقوع بداء در قسم دوم را جایز دانسته اند، از جمله انتقادات اساسی وارد بر دیدگاه وی است. عصار در تحلیل رابطه بداء با علم الهی، تابع ملاصدرا است؛ ولی رابطه آن با اراده را با استفاده از مبانی عرفان نظری، مانند وحدت شخصی وجود، تشکیک خاصی و اصل ظهور و بطون، تحلیل می کند. علامه طباطبایی، مراتب علم الهی را بدون اشاره به نفوس افلاک که یکی از کاستی های دیدگاه ملاصدرا به شمار می رود، تبیین و رابطه بداء با آن را تحلیل می کند. از دیدگاه او وقوع بداء در اراده خداوند که از صفات فعلی خداوند به شمار می رود، جایز است. در تحلیل رابطه بداء با تقدیر الهی، ملاصدرا و عصار، وقوع بداء در قضاء را غیر ممکن دانسته و وقوع آن را در قدر، جایز می دانند. شعرانی، وقوع تغییر و تبدیل در تقدیر الهی را رد کرده و بداء را نه از باب تغییر در تقدیر، بلکه از باب قضاء سابق بر می شمارد. عدم تطابق با روایاتی که قضاء را به قضاء محتوم و غیر محتوم، تقسیم و وقوع بداء در قضاء غیر محتوم را جایز دانسته اند، از جمله کاستی های این سه دیدگاه است. علامه طباطبایی، وقوع بداء در قضاء فعلی که از ابداعات او در این بحث می باشد و نیز امکان وقوع آن در قدر را جایز می داند. ملاصدرا وقوع بداء در علم معصومان (ع) را پذیرفته و آن را با تقسیم بداء به بداء ثبوتی و اثباتی که از جمله ابداعات وی در تبیین حقیقت بداء است، تحلیل می کند. سید محمد کاظم عصار نیز این امکان را قبول داشته و آن را از طریق وحدت ذاتی و کثرت عنوانی انسان کامل، تحلیل می نماید. در مقابل ایشان شعرانی و علامه طباطبایی، وقوع بداء در علم معصومان (ع) را محال دانسته و دلایلی بر رد آن اقامه نموده اند. در فصل پایانی پژوهش، هر کدام از دیدگاهها تحلیل و دیدگاه مختار در هر بحث، مشخص گردیده است. به نظر می رسد دیدگاه علامه طباطبایی به خاطر جامعیت و تطابق بیشتر آن با آیات و روایات از امتیازات بیشتری برخوردار است.
آیه استخلاف از نظر مفسرین شیعه وسنی با تکیه بر نظرات علامه طباطبایی ومرحوم قرطبی
نویسنده:
نویسنده:فاطمه برزگری دهج؛ استاد راهنما:محمد سعید فیاض؛ استاد مشاور :محمد جواد کوچک یزدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشه مهدویت از جمله سنت‌های قطعی و تخلف‌ناپذیر اسلام است و از نظر ماهیت، جزو سنت‌های «مقید»، از نظر رویکرد جزو سنت‌های «تـبعی‌» و از‌ لحـاظ‌ کـارکرد، جزو سنت‌های «اجتماعی» به شـمار مـی‌آید؛ زیـرا‌ اولاً‌ تحقق اندیشه مهدویت و بروز و ظهور آن، متکی به رفتار و کردار بشر بوده و اراده و اختیار بشر در فعلیت‌بخشی به آن‌، نقشی‌ مؤثر‌ دارد. از آن‌جا که ضرورت اندیشه‌ مهدویت‌ در‌ پرتو ضرورت سنت «استخلاف» دست‌یافتنی است و سنت استخلاف به عنوان مـبانی و پایـه‌گذار‌ انـدیشه‌ مهدویت‌ تلقی شده و مهدویت به تبع آن‌ها به منصه ظهور مـی‌رسد، انـدیشه مهدویت تابع و فرع‌ آن‌ است‌؛ از این‌رو می‌توان سنت مهدویت را سنت تبعی خطاب کرد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی آیه استخلاف از نظر مفسرین شیعه و سنی با تکیه بر نظرات علامه طباطبایی و مرحوم قرطبی می باشد. روش اصلی تحقیق، توصیفی-تحلیلی بوده و اطلاعات نیز بر اساس روش کتابخانه ای و رایانه ای جمع آوری گردیده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ اهل‌سنت کوشیده‌اند مفاد آیه را به‌گونه‌ای تحلیل کنند که از یک سو این آیۀ شریفه فقط بر خلفا منطبق شود و از سوی دیگر به رد و ابطال هر نوع تحلیل و تفسیری که امکان تطبیق بر غیرخلفا وجود داشته باشد بپردازند. بنابراین، معتقدند که در عبارت (وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) خطاب به صحابه و حاضران در عصر نزول است. اما بر اساس مفاد آیه و احادیث شیعی هماهنگ با ظاهر آیۀ شریفه، قوم موعود، ائمۀ اطهار(ع) و امام مهدی(عج) و یاران آن حضرتند. این احادیث، وقوع این وعده در صدر اسلام را باطل می‌دانند و وعده را به عصر ظهور امام مهدی(عج) اختصاص می‌دهند.
تشکیک در وجود و موجودات واسطه از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)و نو افلاطونیان با تاکید بر دیدگاه پروکلس و افلوطین
نویسنده:
نویسنده:ریحانه مرادی‌پور؛ استاد راهنما:حسین کلباسی اشتری؛ استاد مشاور :حوران اکبرزاده,احمدعلی حیدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه ی تشکیک در وجود از جمله راهکارهایی است که نزد فلاسفه ی عارف مسلک به منظور حفظ وحدت در هستی وایجاد ارتباط میان واحد و کثیر از دیرباز طرح و مورد نظر قرار گرفته است. نوافلاطونیان به عنوان نماینده ی اصلی تفکر فلسفی – عرفانی غرب با طرح درجات و سلسله مراتب موجود، خود را از پیشگامان ورود این نوع نگرش در فلسفه مطرح کرده‌اند. نزد آنان احد بسیط، غیرقابل-شناخت و توصیف ناپذیربوده و هیچ محدودیتی را شامل نمی‌شود. بر این اساس، افلوطین و پروکلس به استعاره فیضان و صدور متوسل شده و تکثر موجودات را بر این‌مبنا توضیح می‌دهند وکثرات را فیضان احد و هستی را صادر از احد می‌دانند. از نگاه آنان هر موجودی به علت "واحد" موجود است وکثرات عالم طبیعت را تصویر احد نامیده و پایین‌تر از وجود می‌دانند. علامه طباطبایی به عنوان یکی از برجسته ترین نمایندگان حکمت متعالیه با تکیه بر اصالت وجود، همچون حکمای متعالیه مدعی است؛ واقعیت‌ یک‌ حقیقت‌ مشککه ذو‌ مراتب‌ می‌باشدکه‌ به‌‌واسطه قوّت‌ و ضعف‌، أوّلیت‌ و ثانویت‌، تقدّم‌ و تأخّر، اختلاف‌ دارند؛ اختلافی‌ که‌ به مابه الاشتراکشان بازگشت دارد؛ و چون غیر از این‌ حقیقت‌، حقیقتِ دیگری‌ نداریم‌؛ و هر چه‌ جز او فرض‌ شود، یا عین‌ اوست‌ یا غیر او؛ و غیرباطل‌ است‌ پس‌ عین‌ او خواهد بود. این‌رساله در پی آن است که در عین بررسی تشکیک در وجود با توجه به اوصاف و ویژگی‌های احد، در نهایت با بررسی و مقایسه ی دیدگاه افلوطین، پروکلس و علامه طباطبایی در مبحث ربط وحدت و کثرت قوت و ضعف نظریات ارائه شده را مورد ارزیابی قرار دهد.
نقد نظریه قانون طبیعی جان لاک بر اساس مبانی فلسفی علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:رضا احدپور؛ استاد راهنما:قاسم روانبخش؛ استاد مشاور :مهدی امیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از موضوعات مهم در مباحث فلسفی که به هویت انسان مربوط می شود، قانون است. فیلسوفان زیادی به تعریف قانون و جنبه های آن در زندگی اجتماعی پرداخته اند، یکی از این جنبه ها «قانون طبیعی» است که به عنوان معیاری به قانون وضعی تعبیر می شود. ضرورت توجه به مبانی فلسفی علوم انسانی در خوانش صحیح علوم انسانی و تمدن سازی براساس آن، ایجاب می کند که به هر تفسیری از این نظریه به طور نظام مند نگاه کرد. بر اساس نظریه جان لاک، قانون طبیعی موهبتی عقلی است که توسط خدا به انسان داده شده است که ناظر به وضع طبیعی انسان است که در آن وضع، ذات پاک انسان دارای امتیازاتی است که اساس حقوق طبیعی را شکل می دهند، از آن جایی که انسان از وضع طبیعی خارج می شود و امکان نزاع هست، باید به جامعه روی آورد و برخی از امتیازات طبیعی را به هیئت حاکمه اعطا کرد تا ضامن اجرای قوانین مبتنی بر قانون طبیعی باشد که صدقش با توجه به اثبات وجود خدا و صفات نیکوی او احراز شده است؛ و این امر براساس مبانی معرفت شناختی لاک و مبناگرایی تجربی او تبیین می شود. در مقابل، علامه طباطبایی به این باور است که انسان با توجه به بداهت و تجرد علمش به این نکته می رسد که عین الربط به خدای کامل مطلقی است که وجود انسانِ دارای بعد فردی و اجتماعی را حکیمانه آفریده است و انسان را به سوی هدف خلقت که ذات واجب تعالی است براساس قوانین عام خلقت که مبنای باز تفسیر قانون طبیعی از منظر علامه است راهنمایی می کند. در نتیجه، اساس قوانین وضعی اجتماعی برای زیست اجتماعی انسان که برایش ضروری می باشد، براساس قانون طبیعی گفته شده تبیین می شود و نظام تقنینی و سیاسی و حکومتی براساس مطالب گفته شده و در زیر عنوان ربوبیت تکوینی و تشریعی مطلق خدا شکل می گیرد. اهمیت لاک در تمدن غرب و تأثیر علامه بر تمدن اسلامی و ضرورت توجه به اسلامی سازی علوم انسانی و نقش آن در زندگی اجتماعی بر اساس این دو دیدگاه مجزا، نگارنده را مجاب به نگارش این رساله کرده است. امتیاز این تحقیق این است که ضمن توجه به مبانی فلسفی منتج به قانون طبیعی لاک، به بررسی و تبیین نظریه علامه در تبیین ماهیت فلسفی قوانین هنجاری اجتماعی پرداخته است. در این تحقیق ثابت شده است که علی رغم وجود شباهت هایی که بین این دو وجود دارد، خوانش لاک از قانون طبیعی با نقدهای مهمی مثل عدم خود بسندگی عقل بشر، ذاتی بودن زندگی اجتماعی حتی بدون لحاظ وضیعت نزاع و نسبی نبودن تمام گزاره های ارزشی و اجتماعی و عدم سکولار بودن قوانین اجتماعی مواجه است که اساس اندیشه فلسفی علامه طباطبایی را شکل می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 4287