آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1126
پایان فلسفه و معنای تفکر در هیدگر
نویسنده:
علی فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده: پایان فلسفه برای هیدگر پایان متافیزیک است که البته نباید آن را به معنای کمال و دارای برترین کمالات شدن تصور کرد، چرا که به زعم او هیچ معیار و میزانی وجود ندارد که در باب کمال دوره‌ای بر دوره‌ای دیگر داوری کنیم. نمی‌توانیم تفکر افلاطون را کامل‌تر از تفکر پارمنیدس بدانیم یا تفکر هگل را بر تفکر کانت ترجیح دهیم، هر دوره‌ای در فلسفه ضرورت خاص خود را دارد. پایان فلسفه برای هیدگر مرحله‌ای است که در آن تمام تاریخ فلسفه در نهائی‌ترین امکان آن جمع و متمرکز گردیده است. تحول فلسفه با تکون و پیدایش و نضج علوم همراه بوده است، اما علوم در ادامه، راه خویش را از فلسفه جدا ساختند. امروزه علوم متکفل بسیاری از پرسش‌های گردیده که تا دیروز فلاسفه با آن درگیر بودند و امروزه به به حوزه علوم نقل مکان کرده است. هیدگر نشستن علوم در جایگاه فلسفه را نشانه‌ای برای تمامیت فلسفه می‌داند و در نظر و نگاه او متافیزیک دوره جدید همان خاکی است که علوم از آن نشئت یافته است. خصیصه و بارزه تکنولوژیکِ تفکرِ متافیزیکی در نقطه اوج و مرحله کمال خود به علوم جدید می‌رسد و این حاصل غفلت از وجود و پرداختن به موجودات است که در تاریخ متافیزیک و تاریخ وجود رخ داده است. اما پایان فلسفه به معنای مستحیل شدن فلسفه در علوم جدید نیست هنوز امکانی در درون آن مکتوم و مستور است که هنوز متحقق نشده و بسط و تفصیل نیافته است. از این روی به اعتقاد او باید فلسفه را در گستره و بسط تاریخی خود مورد تأمل و مداقّه قرار دهیم و هیدگر بر اساس همین همه آثار خود را بازخوانی تاریخ وجود قرار داده است و در این واکاوی تاریخ وجود به منشأ آغازین و نقطه سرآغازی می‌رسد که تفکر بالیدن گرفته است و آن نقطه خود وجود است، هیدگر نام این رهیافت خود را به وجود « تفکر» می‌نامد تا را خود را از متعاطیان متافیزیک و فلاسفه جدا کند. از برای این مقصود هیدگر تعریف دیگری از حقیقت ارائه می‌دهد که امکان حقیقت در معنای متافیزیکی در پرتو آن میسر می‌گردد و نیز با بن و بنیاد قرار دادن خود وجود و از رهگذر صفاتی همچون حضور، زمان، رویداد از آن خود کننده و ... که به وجود اسناد می‌دهد و از طریق استمداد از زبان شعر کوشیده است تا از متافیزیک و فلسفه عبور کند و راه دیگری را برای تفکر آینده فرا روی بشر قرار دهد. پس پایان فلسفه و متافیزیک فی‌الواقع برای هیدگر پایان یک آغاز و تمهیدی برای آغازی دیگر است. این رساله در حد بضاعت مزجات خود سعی دارد این ایده را در آثار هیدگر واکاوی کرده نشان دهد. واژگان کلیدی: پایان فلسفه، تفکر، وجود، رویداد از آن خود کننده، شعر، وارستگی، راز
ترجمه کتاب مابعدالطبیعـه اثـر هایـدگر
نویسنده:
محمدجواد صافیان اصفهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
ویتگنشتاین، هایدگر و مسئله ی زبان
نویسنده:
زکیه آزادانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از مسائل اصلی فلسفه در قرن بیستم، مسئله ی زبان بوده است. فلاسفه ی بزرگ این قرن هریک به نحوی به این موضوع پرداخته اند. در این میان می توان دو رویکرد عمده نسبت به زبان را تشخیص داد: رویکرد فلاسفه ی تحلیلی و رویکرد فلاسفه ی قاره ای. فلاسفه ی تحلیلی می کوشند از طریق تحلیل منطقی زبان، مسائل فلسفی را مورد بررسی قرار دهند. از سوی دیگر زبان از نظر فلاسفه ی قارّه ای ابزاری برای بیان مقصود نیست بلکه شکل دهنده و قوام بخش ساختار اندیشه است. این رساله به مقایسه ی رویکرد متقدّم و متأخّر فیلسوفی که معمولاً در ردیف فیلسوفان تحلیلی قرار می گیرد یعنی لودویگ ویتگنشتاین نسبت به زبان و یکی از مهم ترین فلاسفه ی قارّه ای یعنی مارتین هایدگر می پردازد. لذا پرسش اصلی این رساله آن است که این دو فیلسوف در چه مواضعی به یکدیگر نزدیک شده و در چه جاهایی از هم فاصله می گیرند. به نظر می رسد که تغییر رویکرد ویتگنشتاین دوّم در آثار متأخّرش از فاصله او با فلسفه ی قاره ای می کاهد و او را در برخی مواضع به هرمنوتیک هستی شناسانه و آراء هایدگر در مورد زبان نزدیک می کند.
درسگفتار هایدگر در ایران
مدرس:
بیژن عبدالکریمی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در تاریخ فلسفه، بویژه تاریخ فلسفه ی غرب، بالاخص فلسفه قاره‌ای، همیشه با دو گونه اندیشمند و فیلسوف روبرو هستیم. گروهی از فیلسوفان، نظام ساز بوده و اندیشه های خود را در قالب یک نظام فلسفی عرضه داشته اند و شاید بتوان شروع اینگونه فلسفه پردازی را از ارسطو در یونان باستان دانست که این سبک تفلسف تا به امروز هم ادامه داشته است. اما گروه دیگری هم از فیلسوفان بوده و هستند که اندیشه های خود را نه بصورت نظام فلسفی و نه سیستماتیک (در قالب مدرن) ارائه کرده اند که می توان اینگونه اندیشمندان را بیش از گروه دیگر در تاریخ فلسفه در غرب، مشاهده کرد. به جرأت می توان مارتین هایدگر را یکی از بزرگترین اندیشمندان و فیلسوفان معاصر، که اندیشه های خود را در قالب یک نظام فلسفی منسجم بیان داشت، نام برد. شاید به همین دلیل است که برخی از اندیشمندان از او به عنوان ارسطو معاصر یاد کرده اند. قطعا ورود اندیشه های این فیلسوف و اندیشمند وجودی به ایران آنهم به سبب اهمیت آثار و نوشته ها و همچنین بیان و بینش عمیق او نسبت به مسائل اگزیستانسیل معاصر هم بسیار پر پیچ و خم بوده و همچنین زبان دشوار او، باعث تفسیرهای متفاوتی از آثار او شده است. دکتر بیژن عبدالکریمی یکی از اساتید فلسفه است که تعلق فکری خاصی به این فیلسوف بزرگ دارد و اخیرا کتابی را با عنوان هایدگر در ایران، منتشر ساخت که در نوع خود بیان تازه ای از تفکر هایدگر و نحوه ی ورود آن به ایران است. در همین خلال شاید بتوان کلاس های او با همین عنوان را که سالها پیش در دانشگاه برگزار شد و به تقریر همین مباحث پرداخت، کمک شایانی برای آشنایی با تفکرات این فیلسوف بزرگ و نحوه ی ورود و تفسیرهای تفکرات او در ایران دانست.
پژوهشی تطبیقی در معانی «وجود» و «راه» در تفکّر هیدگر و دائویسم
نویسنده:
مرتضی گودرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحقیق حاضر پژوهشی تطبیقی است که بر دو مسئله‌ی کلیدی در فلسفه‌‌ی هیدگر و آیین دائویسم یعنی «وجود» و «راه» تمرکز دارد؛ پرسش اصلی هیدگر حول مسئله‌ی وجود، مبنا و محور تفکّر وی را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، «مسئله‌ی وجود»، موضوع بنیادین تفکّر در نظر هیدگر است. تفکّر نیز به طریقت نیاز دارد و از این رو هیدگر در پی گشودن راهی برای تفکّر است. از سوی دیگر، در تفکّر دائویی نیز، دائو(Dao) راه است. راهی که گشاینده‌ی «وجود» است، بنابر این در نگرش دائویی «راه» و «وجود» مفاهیمی اصیل تلقّی می‌شوند. مسئله‌ی این رساله واکاوی «وجود» و «راه» در اندیشه‌ی هیدگر و مکتب دائویی و مدّعای آن یافتن راه‌های جدید برای تفکّر در حیات بشری است به نحوی که از آن طریق بتوان بر برخی مشکلات و تنگناهایِ هم‌اندیشیِ غرب- شرق فائق آمد. درواقع این رساله می‌کوشد با نگرشی میان فرهنگی به هدف خود دست یابد.با اتکا به آثار هیدگر به ویژه در دوره‌ی متأخّر حیات وی و بازخوانی دو اثر اصیلِ تفکّر دائویی یعنی دائو ده جینگ و مکتوبات جوانگ‌زه، چارچوب اساسی در این رساله منطبق بر بررسی تاریخیِ واژگان و معناشناختی می‌باشد که به نحوی پدیدارشناسانه به مقصود می‌رسد و از مایه‌هایِ زیباشناختی بهره می‌برد. پرسش اصلیِ این رساله عبارت است از اینکه «وجود» و «راه» در اندیشه هیدگر و در دائویسم چه وجوه اشتراک و افتراقی دارند؟ و کاوش در این وجوه چه ره‌آوردهایی برای مفاهمه فلسفی و فرهنگیِ غرب و شرق دارد و چگونه می‌تواند زمینه‌ی گفتگو را برای متفکران غرب و شرق فراهم آورد؟ مهمترین فرضیّات عبارتند از اینکه فلسفه‌ی هیدگر به ویژه در دوره‌ی متأخرِ حیات وی قابلیّت برقراریِ ارتباط میان فرهنگی با شرق را دارد و دائویسم با توجه به ابعاد گسترده‌ی آن به عنوان یک تفکّر شرقی، می‌تواند به عنوان یک مدل برای تطبیق انتخاب شود. ویژگی‌هایِ مشترکی میان «وجود» در نظر هیدگر و «دائو» در تفکّر دائویی وجود دارد و در اندیشه‌ی هیدگر و تفکّر دائویی میان «هستی» و «نیستی» نسبتی وجود دارد که امکان بررسیِ تطبیقی میان آن دو را فراهم می‌آورد.وجه هستی‌شناختیِ «زبان» به منزله‌ی «شعر و تفکّر»، در اندیشه‌ی هیدگر و تفکّر دائویی، و مفاهیم مورد توجه در دو فلسفه، یعنی وارهایی و وارستگی، آزادی، در راه بودن، طبیعت و تکنولوژی، زیبایی‌شناسی، آشکارگی و ذات حقیقت، اصالت، پدیدارشناسی و رخداد، روشن‌گاه، تهیگاه، پرسشگری و گفتگو، امکانِ پژوهشی تطبیقی را فراهم می‌آورند. روش تحقیق در این رساله، کتابخانه‌ای بوده و مبتنی بر بررسی تطبیقی منابع دست اول در فلسفه هیدگر و دائویسم می-باشد. تعارف با روش فیلولوژیک به صورت استنتاجی بدست آمده است. مفاهیم مورد توجه در دو فلسفهکه در متونِ مربوطه مورد تفسیر و شرح قرار گرفته است به شیوه‌ی قیاسی، تاریخی مورد مقایسه قرار می‌گیرند، آنگاه به صورت تطبیقی مورد قیاس قرار گرفته اند. مستندات شارحان و تحلیل‌گران فلسفه‌ی هیدگر و حکمت دائویی برای تقویت نتایج تطبیقی مورد توجه قرار گرفته است.
آخرت شناسی در عصر سکولار: بررسی استفاده از آخرت شناسی در فلسفه هایدگر، بردایف و بلومنبرگ [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
John R. Lup, Jr
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : موضوع آخرت شناسی عموماً به حوزه الهیات محدود می شود. با این حال، این موضوع بر بسیاری از زمینه های دیگر مانند سیاست و تاریخ تأثیر گذاشته است. این پایان نامه به بررسی این سوال می پردازد که چرا آخرت شناسی موضوع بحث در فلسفه قرن بیستم باقی مانده است. مفاهیم مرتبط با آخرت شناسی، مانند پایان زمان و امید به عصر اتوپیایی در آینده، تا حد زیادی در میان روشنفکران در عصر مدرن پیش‌فرض باقی ماندند. اما مارتین هایدگر، نیکلای بردیایف و هانس بلومنبرگ در فلسفه های خود به صراحت به این موضوع پرداختند. انگیزه این مطالعه عبارت هایدگر است که «خود هستی ذاتاً معاد شناختی است» که نشان دهنده مرکزیت سوژه در درک او از هستی است. این بیانیه به این پرسش منتهی شد که آیا آخرت شناسی نقش بیشتری در تفکر غربی ایفا می کند؟ همچنین این پرسش را در مورد رابطه میان آخرت شناسی و موضوعات فلسفی دیگر مانند غایت شناسی مطرح کرد. به دلیل انبوهی از مفروضات مربوط به معنای آخرت شناسی، فصل اول تعاریف کاری اساسی را ارائه می کند. برای به دست آوردن درک کافی از موضوع و پرداختن به استفاده از این اصطلاح در میان سه فیلسوف، لازم بود ببینیم که آخرت شناسی در اندیشه غربی چگونه درک می شود و بر اساس آن عمل می شود. فصل دوم به تاریخ معاد شناسی در غرب می پردازد و به این نتیجه می رسد که دو جریان کلی از اندیشه آخرت شناختی وجود دارد که توضیح می دهد چرا همچنان موضوعی برای فیلسوفان معاصر باقی مانده است. فصل سوم تا پنجم به چگونگی استفاده از آخرت شناسی توسط هایدگر، بردیایف و بلومنبرگ می پردازد. هر یک از این موضوع به طرق مختلف استفاده کردند: زیرا آخرت شناسی هایدگر وجود دازاین را تشکیل می دهد. آینده نگری ("مسیر رو به جلو") شرطی است دازاین به عنوان یک کلیت. دازاین «به سوی پایان بودن» یا «به سوی مرگ» است. بردیایف سنت آخرت شناختی را با دستاوردهای فلسفی ترکیب می کند و «متافیزیک آخرت شناختی» را ارائه می دهد. او آخرت‌شناسی را از غایت‌شناسی که بر ضد غایت‌شناسی استدلال می‌کند متمایز می‌کند و خاطرنشان می‌کند که فقط یک آخرت‌شناسی «شخص‌گرا» می‌تواند مشکلات دوگانگی و عینیت‌سازی را حل کند. بلومنبرگ با هایدگر و بردیایف با ارائه یک ارزیابی منفی از باور آخرت شناختی در غرب که مدعی است عصر سکولار مدرن نتیجه یک معاد شناسی شکست خورده است، متفاوت است. نتیجه‌گیری این اثر به دنبال ادعای چارلز تیلور در «عصر سکولار» است که «احساس ما از جایی که هستیم تا حدی با داستانی از چگونگی رسیدن به آنجا تعریف می‌شود». نتیجه این است که آخرت شناسی، در بیشتر اندیشه های غربی، عمدتاً به عنوان پیش فرضی برای درک زمان و تاریخ عمل می کند. گذار از مفهوم خطی زمان به مفهوم چرخه ای تا حدودی عصر سکولار مدرن را تعریف می کند. مفهوم زمان آینده یک بعد مهم و اغلب نادیده گرفته شده از درک هرمنوتیکی است. تأثیر مستمر تفکر آخرت شناختی در تاریخ غرب توضیح می دهد که چرا فیلسوفان مورد بررسی در این اثر به معاد شناسی می پردازند و نشان می دهد که تأثیر آن بر اندیشه فلسفی احتمالاً در آینده کاهش نخواهد یافت.
بازخوانی تفسیر هایدگر از تفکر شاعرانۀ هولدرلین در پرتو روی‌آورندگی به غیر
نویسنده:
سید جمال سامع ، محمد جواد صافیان ، علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مقالۀ حاضر تأملات هایدگر را دربارۀ تفکر شاعرانۀ هولدرلین از منظر مسئلۀ اساسی روی‌آورندگی به غیر در نظر می‌آورد. پس از خارج‌شدن فلسفه‌های غربی از اطلاق اولیه‌شان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه می‌توان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جست‌وجوی راه‌های تازه‌ای در تفکر به قصد پی‌جویی سرآغازهای اصیل‌تر برآمدند. در این مقاله کوشش‌های هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانۀ هولدرلین» نامیده است، دنبال می‌کنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشۀ متافیزیکی که آن‌ را در مرتبه‌ای فروتر از مفهوم‌پردازی فلسفی قرار می‌دهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم می‌شود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطۀ غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطۀ سوژه-ابژه را دنبال می‌کند. مادام که غیر (دیگری) به‌مثابۀ ابژه‌ای بی‌روح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا می‌ماند، فقط شبحی رنگ‌پریده از دگربودگی است که به‌سختی نشانی از حقیقتِ دیگری دارد؛ بنابراین، پرسش‌های راهنمای مقالۀ حاضر این است که چگونه می‌توان در پرتو تفکر شاعرانۀ هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای روی‌آورندگی اصیل به غیر فراهم می‌آورد؟
صفحات :
از صفحه 55 تا 75
واکاوی بنیادهای تطبیق در اندیشه‌ی مارتین هایدگر
نویسنده:
سید جمال سامع ، محمدجواد صافیان ، علی کرباسی زاده اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده: با خارج شدن فلسفه‌های غربی از اطلاق اولیه‌شان این پرسش پیشاروی تفکر قرار گرفت که اندیشه‌ها چگونه می‌توانند با یکدیگر ملاقات کنند و نسبت آنها با یکدیگر چیست؟ این پرسش اساسی زمینه‌ساز آن نحو از اندیشیدنی شد که بعدها به مدد اندیشه‌ی متفکران متعدد فلسفه‌ی تطبیقی نام گرفت. اما فلسفه‌ی تطبیقی بیش از آن‌که یک روش یا یک الگو باشد، افقی بود که امکان ملاقات اندیشه‌ها را با یکدیگر بررسی می‌کرد. فلسفه‌ی تطبیقی در اساس خود بیشتر یک پرسش بود تا یک پاسخ و وروش؛ پرسش این است که شرط امکان روی‌آورندگی به غیر چیست؟ موضوع نوشتار حاضر بازخوانش مولفه‌ها و پاربن‌های اساسی تفکر هایدگر در جهت نشان دادن امکان‌های تطبیق در آنها و ذکر مختصر نمونه‌هایی است که هایدگر بر اساس این مولفه‌ها به دیگز متفکران روی آورده است. استدلال مقاله این است که هایدگر در دوره‌های متعدد فکری‌اش عمیقاً درگیر پرسش محوری فلسفه‌ی تطبیقی بوده است، وی با این‌که هرگز از عنوان فلسفه‌ی تطبیقی بهره نجست، فلسفه را عین مواجهه با دیگری لحاظ کرد. از نظر او وظیفه‌ی تفکر پی‌جویی مداوم سرآغازهای جدید برای اندیشه است؛ روی‌آورندگی اندیشه‌ی وی به پیشاسقراطیان، تفکر شاعرانه‌ی هولدرلین و مواجهه با سنت‌های شرقی شاید روشن‌ترین نمونه‌های این پی‌جویی‌ها باشند. پرسش راهنمای مقاله این است که آیا می‌توان بر اساس مولفه‌های بنیادین اندیشه‌ی هایدگر به طرحی برای فلسفه‌ی تطبیقی و پرسش محوری آن درمورد امکان مواجهه با دیگری رسید؟
صفحات :
از صفحه 169 تا 180
ابرانسان، بازگشت‌ جاودان همان و تکنیک
نویسنده:
رضا رنجبر ، اصغر واعظی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ابرانسان مشهورترین اندیشۀ نیچه است و شهرت آن محدود به فلسفه نیست. بااین‌حال و درست به همین‌ دلیل، برداشت از ابرانسان در بیشتر موارد برداشتی نادرست است. این برداشت‌های نادرست تنها به فرهنگ عمومی محدود نمی‌شود و تاحدی از دشواری و پیچیدگی طرح خود این اندیشه ناشی شده است. در این مقاله با پیگیری نوشته‌های نیچه –هماهنگ با خوانش هایدگر از نیچه- نخست به پیوستگیِ عمیق میان ابرانسان و «آموزۀ بازگشتِ جاودانِ همان» پرداخته‌ایم. آنگاه، جایگاه یکتایِ ابرانسان را در به‌‌هم‌رسیدنِ دو اندیشۀ سترگ نیچه -«بازگشتِ جاودان» و «اراده‌‌ به قدرت»- نشان داده‌ایم؛ ابرانسان و مطلقِ واقعیت برای نیچه این‌همان‌اند. پس از این، تفسیر هایدگر از این واقعیت و نسبت میان تکنیک و ابرانسان بیان شده است. بنابراین، با این تفسیر، ابرانسانِ نیچه و جهان تکنیکیِ هایدگر اندیشیدن به امری یگانه‌اند. در ادامه نشان داده‌ایم که چگونه «بازگشتِ جاودانِ همان» نیچه بیانِ متافیزیکیِ مصرف و بروزِ زمانمندیِ جهانِ تکنیکی است.
صفحات :
از صفحه 67 تا 91
فلسفه‌ی علم هیدگر و ادعای تقدم آن بر فلسفه‌ی علم کوون
نویسنده:
حسن میانداری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفه‌ی علم هیدگر محل اختلاف صاحب نظران است. برخی او را واقع­گرا می­دانند. یک دلیل آنها این است که او متعلَّق معرفت علمی را مستقل از روش‌های علمی می­دانست. برخی او را نسبیت­گرا می­دانند؛ چون به تعبیر آنها، هیدگر علم را تنها در افق دانایی هر دوران ممکن می­شمرد. برخی بین فلسفه‌ی علم هیدگر متقدم و متأخر وحدت می­بینند؛ چون او را در هردو دوره، واقع­گرا یا در هردو نسبیت­گرا می­دانند. برخی بین آن دو افتراق می­بینند؛ مثلاً به این دلیل که او در ابتدا، به استقلال موجودات از روش‌های علمی قایل بود؛ اما بعد این استقلال را رد کرد. برخی به دلایل مختلف مدعی­اند که هیدگر، پیش از تامس کوون، به آنچه او در فلسفه‌ی علمش «پارادایم»، «علم متعارف» و «انقلاب علمی» می­نامد، پی برده بود. برخی مخالف چنین ادعاهایی­ هستند. در این مقاله، آراء پنج صاحب نظر در این زمینه­ها شرح و تحلیل می­‌گردد.
صفحات :
از صفحه 69 تا 92
  • تعداد رکورد ها : 1126