آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1083
هایدگر و ارسطو: دوگانگی هستی [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Walter A. Brogan
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
State University of New York Press,
منطق زندگی: بازیابی هایدگر از مفهوم لوگوس ارسطو [کتابشناسی انگلیسی]
نویسنده:
Charlotta Weigelt (شارلوت وایگلت)
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
Almquiest & Wiksell,
چکیده :
ترجمه ماشینی : این یک دکترا است. پایان نامه. در کار مارتین هایدگر، جست‌وجو برای آغاز درست فلسفی با آگاهی از ماهیت «تاریخی» اندیشه است: وابستگی آن به آغاز فلسفه به معنای تاریخی. این مطالعه تلاش اولیه هایدگر برای ارائه فلسفه را با آغازی جدید با پرداختن صریح به میراث ارسطو، که به عنوان خاستگاه فلسفی تلقی می‌شود، بررسی می‌کند، که فلسفه نمی‌تواند بدون بی‌تفاوتی نسبت به شالوده خود از رویارویی با آن اجتناب کند. پروژه هایدگر در اینجا با توجه به چگونگی درک آن از مسئله عقل انسانی در نظر گرفته می‌شود، و در نظر گرفته می‌شود که با جاه‌طلبی هدایت می‌شود تا با یک ایده‌آل منطقی و نظری سنتی شناخت مواجه شود. هایدگر با عطف به ارسطو به‌عنوان مبتکر ادعایی این آرمان، بر مفهوم لوگوس تمرکز می‌کند و نقطه عزیمت خود را از تعریف کلاسیک ارسطو از انسان به عنوان zoion logon echon می‌گیرد که معمولاً به عنوان «حیوان عاقل» ترجمه می‌شود. این مطالعه به بررسی بازیابی هایدگر از مفهوم لوگوس ارسطو می پردازد. در این تعقیب، هایدگر با این فرض هدایت می‌شود که این مفهوم را باید در درک ارسطو از زندگی و پراکسیس ردیابی کرد، زیرا مبتنی بر تجربه‌ای از گفتار به‌عنوان ویژگی اساسی شناخت انسان است. نشان داده می شود که چگونه هایدگر بر اساس تفسیر خود از ارسطو سعی در ایجاد مفهومی از دلیل گفتاری یا گفتمانی دارد. بدین ترتیب، او امیدوار است بر ایده ای که در ارسطو نیز وجود دارد غلبه کند: این که شکل عالی دانش در درک ساده ی نووس موجود است. استدلال می‌شود که نکته این است که نشان می‌دهد بنیاد «عملی» مفهوم ارسطو از لوگوس در چارچوب تفسیر هایدگر از غایت‌شناسی ارسطو قرار دارد. یک فرض راهنما این است که هایدگر فکر می‌کند که مفهوم حرکت، تغییر، زمینه هستی‌شناختی تحقیق ارسطو در لوگوس را در اختیار ما قرار می‌دهد. نشان داده می‌شود که چگونه هایدگر استدلال می‌کند که ارسطو نمی‌توانست این را کاملاً تأیید کند، زیرا این فرض را داشت که وجود به معنای واقعی، حرکت نیست، بلکه انتلکسیاست، فعالیت تغییرناپذیر و کامل، که نه به لوگوس، بلکه متعلق به nous است.
هایدگر و مسئله فلسفه اخلاق مدرن [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Megan Emily Altman
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : سوال اصلی این پروژه این است که "چرا این که هایدگر از موضع اخلاقی خاصی دفاع نمی کند به عنوان نقدی به حساب می آید؟" انتقاد استانداردی که علیه هایدگر وارد می شود این است که از آنجایی که او هیچ چیز مثبتی در مورد نظریه اخلاقی پس از عصر روشنگری ندارد، چیزی برای کمک به فلسفه اخلاق ندارد و این نشان دهنده بزرگترین نقص او به عنوان یک فیلسوف است. چرا از هایدگر یا هر فیلسوف دیگری تقاضای نظریه‌پردازی درباره اخلاق می‌شود، در حالی که ما این انتظار را مثلاً برای زیبایی‌شناسی، الهیات یا حوزه‌های مختلف منطقه‌ای دیگر از زندگی بشر نداریم؟ چرا باید از هایدگر انتظار داشته باشیم که در مورد اینکه انسان ها باید چگونه باشند تا به فکر اخلاقی اهمیت دهند و درگیر آن شوند، نظریه پردازی کند؟ پاسخ به این پرسش‌ها مستلزم بحث گسترده‌ای از راه‌های فهم اخلاق در اندیشه فلسفی غرب و نیز دیدگاه خود هایدگر از اخلاق است. من با توضیح مفصلی از تغییر پارادایم از اخلاق پیشامدرن آغاز می کنم، زیرا مبتنی بر درک اخلاق (شکلی از زندگی با ابعاد عملی و هنجاری آن)، به مفاهیم مدرن اخلاق مبتنی بر فردگرایی روشنگری (1750-1850) است. و تمایز واقعیت- ارزش. این گزارش از تاریخ اخلاق در فلسفه تلاش می‌کند نشان دهد که گذار به مدرنیته با شکافی بین هستی (هستی‌شناسی) و باید (اخلاق) مشخص می‌شود که هرگونه توجیه اخلاقی پس از عصر روشنگری را غیرممکن می‌کند (و به ما کمک می‌کند تا ببینیم چرا هایدگر همیشه پروژه انجام یک اخلاق را مسخره می کند). هدف اصلی من اثبات این است که تصاحب هایدگر از اندیشه ارسطو نه تنها مفروضات متافیزیکی اساسی فلسفه اخلاق را به چالش می کشد، بلکه راه بازگشت به وحدت اخلاق و هستی شناسی را نیز به ما نشان می دهد. ادعای من این است که هستی و زمان اخلاقی است به همان صورتی که اخلاق نیکوماخوس یک اخلاق است: هر دو مبتنی بر درک اخلاق انسانی هستند و تلاش می‌کنند ویژگی‌های زندگی را نشان دهند که توسط «باید» ساخته شده است. این استدلال زمینه را برای کشف پیش فرض های اساسی حاکم بر دو ایراد برجسته ای که علیه هایدگر مطرح شده است، فراهم می کند: نقد اگزیستانسیالیستی و نیهیلیستی. من دریافتم که این نقدها بر فرض «فردگرایی هستی‌شناختی» استوار است. در مقابل این هستی‌شناسی فردگرایانه جهان اجتماعی، من استدلال می‌کنم که برای هایدگر، فردیت یک داده هستی‌شناختی یا زیست‌شناختی نیست. بلکه یک دستاورد نسبتا نادر از اعضای یک جامعه زبانی است. آنچه از نظر هایدگر مهم است این است که اخلاق، بستر هستی‌شناختی اخلاق است. این اخلاق اصول جهانی یا قواعد اخلاقی آن گونه که اخلاق مدرن به دنبال آن است به ما ارائه نمی دهد، اما مسیرها، راه های وجود و امکاناتی برای زندگی معنادار ارائه می دهد. در پایان، تنها چیزی که ما داریم، درک هایی از زندگی در حوزه های خاص (هنر، مذهب، عشق و غیره) است که ایده آل های شخصیتی را ارائه می دهد که همراه با اهداف و پروژه های معنادار برای کل زندگی ما، یک روحیه شکوفا را ممکن می کند. هدف ثانویه من این است که نشان دهم که هایدگر پیش فرض های غیرانتقادی بخش عمده ای از فلسفه اخلاق را زیر پا می گذارد و روایتی جایگزین از اخلاق ارائه می دهد که چوب را از سر دیگر برمی دارد. من تز خود را به‌عنوان بسط پژوهش‌های اخیر درباره آثار هایدگر، با این استدلال که تاکید هایدگر بر اخلاق انسانی، شیوه‌ای مناسب برای سکونت و خانه‌نشینی در جریان جوهر تاریخی یک جامعه را مطرح می‌کند، تدوین می‌کنم. آنچه در مورد اخلاق پسا انسان گرای هایدگر اصالت دارد این است که تمایز هستی-باید مدرن را انکار می کند و ما را به آمادگی و آمادگی برای ادعای وجود فرا می خواند. اخلاق هایدگر با امتناع از دادن موضع مطلق به انسان گرایی، تلاشی برای مشخص کردن چیستی کامل انسان بودن به معنای پاسخگویی است که درک از هستی دریافت می کند و باید وظیفه ادعای وجود را بر عهده بگیرد. . اگر درست بگویم، پس قضاوت درباره اخلاق هایدگر بر اساس این که آیا او در تدوین فهرستی از مسئولیت ها، حقوق و تعهدات افراد موفق بوده یا خیر، اشتباه است. در حالی که نظریه اخلاقی مدرن به ارائه رهنمودها و اصول بی طرفانه و بدون ارزش برای رفتار فردی می پردازد، هایدگر در مورد شرایط امکان دگرگونی نحوه زندگی می پرسد. این امر بار اثبات را بر دوش کسانی می گذارد که فکر می کنند چیز مهمی در مورد نظریه اخلاقی وجود دارد. مسئولیت اثبات بر عهده کسانی است که می خواهند ادعا کنند که راه درستی برای انسان بودن وجود دارد و زمینه ای مطلق، تغییر ناپذیر و بی زمان برای درک حق وجود دارد.
سوژه و جهان در ویتگنشتاین و هایدگر [پایان‌نامه انگلیسی]
نویسنده:
Shatil, Sharon
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی: ویتگنشتاین و هایدگر هر دو ادعا می‌کنند که گزاره‌ها، موقعیت‌ها و کنش‌ها فقط در یک دیدگاه اساساً درگیر معنا دارند. مفهوم «درگیری» اساساً به اهداف ارجاع می دهد، به طرح ها کمک می کند، بر خلاف نگرش نظری، که فقط به ویژگی های اشیایی اشاره می کند که یا قابل درک هستند یا به طور علّی به چیزهای قابل درک مرتبط هستند. دیدگاه آنها با مفهوم سنتی معنا در تضاد است، و آنها به مشکلات مختلفی در رابطه با آن اشاره می‌کنند که به عقیده من، در فلسفه تحلیلی پسا ویتگنشتاینی حل نشده است. هر دو متفکر موافقند که معنادار بودن درگیری به این معناست که به دلایلی صریحاً برای عاملی که آن را انجام می دهد، مورد تقاضا باشد. هایدگر استدلال می‌کند که برای امکان‌پذیر شدن این امر، باید کلیتی از دخالت‌های ممکن، که او آن را «جهان» می‌نامد، پیش‌فرض کرد. با این حال، چنین جهانی فقط برای موضوعی می تواند وجود داشته باشد که اساساً بر اساس این کلیت درگیر پروژه ای است. من استدلال می‌کنم که ویتگنشتاین با این دیدگاه موافق است، آن‌گونه که در ضد دکارت‌گرایی درک او از معنا و ذهن نشان داده شده است. من نتیجه می‌گیرم که محل توافق بین ویتگنشتاین و هایدگر برداشت آنها از انسان است که اساساً دارای آزادی هستند که در هر عمل معنادار مورد استناد قرار گیرند. این آزادی موضوع، جهان و رابطه اساسی بین آنها را خلاصه می کند. این آزادی به منزله امکان ورود (و خروج) به هر عمل معناداری مربوط به یک موقعیت است. این یک نتیجه ضروری از دلایل صراحتا خواستار برای ورود به یک مشارکت معنادار است. آنچه ویتگنشتاین و هایدگر موفق به نشان دادن آن می شوند محدودیت نگرش نظری است - ناتوانی ذاتی آن در توضیح معنا و ساختارهای الزاماً مرتبط با آن: سوژه درگیر، و کلیت درگیری معنادار احتمالی با موجودیت ها. این امر برخی از پیش فرض های متافیزیکی و هستی شناسانه و تلاش های علمی برای توضیح زبان، ذهن و رفتار انسان را مورد انتقاد قرار می دهد.
درسگفتار فلسفه هایدگر (سرآغاز اثر هنری)
مدرس:
محمود خاتمی
نوع منبع :
صوت , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سرآغاز کار هنری یا سرچشمه اثر هنری به آلمانی Der Ursprung des Kunstwerke یکی از آثار مهم مارتین هایدگر، فیلسوف معاصر آلمانی است که آنرا در سال ۱۹۳۵ منتشر کرد که در واقع متن سخنرانی های وی می‌باشد که بصورت رساله ای مستقل درآمد. هنر برای هایدگر، امری فراتر از معنای هنر مدرن که تنها با ادراک حسی انسان، قابل شناسایی است می باشد. درواقع، هنر در نزد هایدگر، در ذیل مقوله ی زیبایی شناسی که از مظاهر دوران مدرن می باشد نیست زیرا مسأله هنر، تنها مسأله حس نمی باشد. هایدگر، فیلسوفی است که به پرسش از وجود به عنوان راه حلی برای نیست انگاری در جهان معاصر می اندیشد و هنر را هم در پرتو وجود می بیند. فهم این رساله، نیازمند درک صحیحی از مبانی فلسفه ی مارتین هایدگر می‌باشد و فهم مستقل آن بدون توجه به مبانی فلسفی وی و همچنین تأثیرات و پیش زمینه های فکری هایدگر، به نحو مطلوبی میسور نخواهد بود. در این درس‌گفتارها، دکتر محمود خاتمی ، استاد دانشگاه و مدرس فلسفه، بویژه مکتب پدیدارشناسی، به اندیشه های این فیلسوف برجسته با محوریت کتاب سرآغاز کار هنری پرداخته است. خاتمی در این دوره، ابتدا به شرح تفکرات فیلسوفانی که بر شکل گیری اندیشه هایدگر، همانند ادموند هوسرل و … می پردازد و سپس قدم به قدم، با توضیح و شرح مبانی فلسفه ی مارتین هایدگر، به شرح این رساله می پردازد.
حضور ضمنی مفهوم فرونسیس (حکمت عملی) ارسطو در «وجود و زمان» هایدگر
نویسنده:
مهدی معین زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
قول به تقدم رویکرد عملی (پراتیک) بر رویکرد نظری (تئوریک) به عالم را می‌توان یکی از مؤلفه ‌های بنیادین اندیشۀ هایدگر در «وجود و زمان» دانست؛ چه از نظر وی، نخستین گشایش دازاین به عالم، نه گشایشی نظرورزانه که گشایشی مبتنی بر عمل است و بلکه دازاین خود چیزی نیست جز همان پراکسیس. از این منظر، تئوری صرفاً اشتقاقی از پراکسیس خواهد ‌بود. در«وجود و زمان»، هایدگر البته به تصریح از «فرونسیس ارسطو» سخن به میان نمی‌آورد. لیکن محتوای کتاب چنان است که به محققین شهیری چون «ولپی» این مجال را می‌دهد که وجود و زمان را ترجمه‌ای از اخلاق نیکوماخوس ارسطو بدانند. این مقاله تلاش خواهد کرد چهار ظهور ضمنی مفهوم فرونسیس در وجود و زمان را مستخرج و مدلل سازد که این هر چهار ظهور، خود بر مفهوم کایروس که هایدگر در درسگفتار پدیدار‌شناسی حیات دینی مورد تأکید بلیغ قرار داده، ابتناء دارند.
صفحات :
از صفحه 147 تا 176
فلسفة التواصل في عصر التقنية
نویسنده:
حسن مصدق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
أنطولوجيا اللغة عند مارتین هايدگر
نویسنده:
إبراهيم أحمد
نوع منبع :
کتاب , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
بررسی جایگاه فرد در اخلاق اگزیستانسیالیستی با محوریت هیدگر
نویسنده:
پدیدآور: توحید بخشنده گوده کهریز ؛ استاد راهنما: محسن جوادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
اگزیستانسیالیسم یک مکتب مهم فلسفی به شمار می رود در باب اگزیستانسیالیسم آثار متعددی وجود داردوفیلسوفان متعددی برای این مکتب نظریه پردازی کرده اند.دراین فلسفه تاکید ویژه ای بر "فرد" شده است و فرد محور اساسی این مکتب است.آثار متعددی در نقد واثبات اگزیستانسیالیسم به رشته تحریر آمده است ولی در کشور ما مولفه های اخلاقی فرددر اگزیستانسیالیسم شرح داده نشده است.فرد در فلسفه مفاهیم متعددی پیدا می‌کند. در برخی مکاتب فلسفی فرد صرفاً فاعل شناساست، اما در اگزیستانسیالیسم فرد علاوه بر اینکه فاعل شناساست، آغازگر کنش و مرکز احساسات نیز هست.کی‌یر کگور به عنوان اولین فیلسوف نظامند این مکتب مخالف سرسخت عینیت‌گرایی است و تفکر «سوبژکتیو» را برای فرد پیشنهاد می‌کرد. اما این دستیابی به امر سوبژکتیویته بسیار دشوار است زیرا معنایی ندارد که تقلا کنیم چیزی باشیم که هم اکنون هستیم؛ یعنی انسان فرید. از طرف دیگر هم «فرد» تمایل دارد که در دام یکی دانستن خود با چیزی دیگر گرفتار شود و فردیت خویش را در پذیرش حزب یا کیشی از دست بدهد و تباه شود. سارتر به رغم تمرکزش بر من هرگونه اصالت فرد را مهمل می‌شمارد. زیرا هر بخش از خودآگاهی‌ای که هر یک از ما از آن برخورداریم همراه با آگاهی ما از عالم، از دل آگاهی ما از دیگران حاصل می‌شود. «فرد» طرحی است که در درونگرایی خود می‌زید و برای این فرد لوح آسمانی مفاهیم اخلاقی وجود ندارد.هیدگر دازاین را در توضیح وجود انسان به کار می برد.وی معتقد است که ندای وجدان «فرد» را به پرسش از وضعیت خویش در چارچوب معمول زندگی اجتماعی رهنمون می‌شود. و در عین حال نباید اجازه دهیم که اوضاع و احوال اجتماعی موجود و نیز شیوه‌های معمول را که این اوضاع و احوال دربردارنده آنهاست تنها شیوه یا شیوه اجتناب ناپذیر زندگی به شمار آوریم.
  • تعداد رکورد ها : 1083