جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 35
حدوث جسمانی نفس؛ بررسی و مقایسۀ دیدگاه شارحان ملاصدرا
نویسنده:
ابراهیم مسلم پور انگرابی ، سهراب حقیقت ، منصورايمانپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا نفس را در مرحلۀ پیدایش، جسمانی و در مرحلۀ بقا، روحانی دانسته است. بعقیدۀ وی، مادۀ جسمانی با حرکت جوهری، بتدریج مراتب کمال را طی میکند تا به حد تجرد میرسد. این نظریه انقلابی در تاریخ فلسفۀ اسلامی محسوب میشد. با توجه به اهمیت موضوع، شارحان ملاصدرا نیز نسبت به شرح و تبیین جسمانیةالحدوث بودن نفس از منظر ملاصدرا، اهتمام ویژه نموده‌اند و هر¬یک با ¬توجه به نگرش و دریافت خودشان از موضوع، به شرح و تبیین این نظریه پرداخته‌اند و همواره اختلاف‌نظرهایی با یکدیگر داشته‌اند. بطور کلی، در تشریح معنا و ماهیت حدوث جسمانی نفس، شارحان آثار ملاصدرا را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: بعضی منظور از جسمانی در این نظریه را جسم طبیعی دانسته‌اند، برخی جسمانی را چیزی که تعلق شدید به جسم دارد، تفسیر کرده‌اند، و گروهی، معنای عامی از جسمانیت را بکار برده‌اند که شامل جسم طبیعی و موجود مجرد، هر دو میشود. تشریح دیدگاههای این سه گروه و بتبع آن، روشن ساختن معنای حقیقی حدوث جسمانی نفس، با روش تحلیلی‌ـ‌توصیفی، محور اصلی پژوهش حاضر است.
صفحات :
از صفحه 21 تا 34
بررسی تاثیر نفس شناسی ابن سینا در آرای ویلیام اوورنی
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله پژوهشها در عالم فلسفه، بررسی تاثیر و تاثر فلاسفه در یکدیگر می باشد. با ترجمه کتاب ششم طبیعیات شفا به زبان لاتین، نفس شناسی ابن سینا مورد توجه فلاسفه مدرسی قرار گرفت. ویلیام اوورنی جزء فیلسوفانی است که از نفس شناسی ابن سینا تاثیر پذیرفته است اما این تاثیر پذیری مغفول مانده است. می توان گفت نحوه مواجهه اوورنی با ابن سینا مسبب اصلی این غفلت است؛ چرا که این فیلسوف پاریسی تاثیرپذیری خود را از ابن سینا یا اظهار نمی کند و مطالب وی را به خود نسبت می دهد یا اظهار کرده و بعدا به اگوستین نسبت داده شده است و یا تحریف می کند. ویلیام اوورنی تحت تاثیر ابن سینا برای توجیه خودآگاهی و اثبات وجود نفس و تغایر آن با بدن فرضیه انسان معلّق را مطرح می کند ولی آن را به خود نسبت می دهد. همچنین بیان ابن سینا را در تجرد نفس ذکر می کند ولی این بحث امروزه به نظریه اگوستینیِ معروف شده است. در بحث بقاء نفس، اوورنی نظریه ابن سینا را، که به بقاء فردی نفوس قائل است، تحریف و نظریه وحدت نفوس را به ابن سینا نسبت داده است نظریه ای که با تصور مسیحیت از حیات اخروی ناسازگار بوده و در نتیجه، این تحریف منجر به مخالفت کلیسا با ترویج اندیشه ابن سینا شده است. بررسی نظریه اوورنی درباره نفس و احکامش و مقایسه آن با آرای ابن سینا با استفاده از روش تحلیلی- تطبیقی ساختار این پژوهش را تشکیل می دهد.
بررسی تطبیقی آرای ملاصدرا و ابن‌‌سینا در باب بداهت جهان خارج
نویسنده:
رضا حسن نورانی ، سهراب حقیقت ، غلامحسین احمدی آهنگر
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
فیلسوفان مسلمان «محسوسات»، یعنی قضایای ناظر به جهان خارج را «بدیهی ثانوی» تلقی کرده‌اند، از نظر ابن‌سینا بدیهیات ثانویه هرچند استدلال‌پذیر هستند، اما نیاز به استدلال ندارند و به همین جهت بدیهی‌اند؛ اما از نظر ملاصدرا، بدیهی واقعی منحصر در «اولیات» است، و بدیهیات ثانویه در واقع «نظری» هستند، از این رو ابن‌‌سینا وجود جهان خارج را بدیهی و ملاصدرا آن را نظری و نیازمند برهان می‌داند. در این پژوهش با اقامه دلایلی نشان داده‌ایم نظر ابن‌سینا هم تناقض‌آمیز و هم مستلزم نسبیت و تشکیک در بدیهیات است که هیچ کدام قابل دفاع نیست؛ لذا هم‌داستان با ملاصدرا معتقد هستیم که: بدیهیات ثانویه واقعا بدیهی نیستند و نظری هستند؛ تشکیک و نسبیت در بدیهیات درست نیست و بدیهی واقعی منحصر در «اولیات» است و «وجود جهان خارج» نظری و نیازمند برهان است. در این مقاله از روش تحلیلی- تطبیقی- انتقادی استفاده کرده‌ایم.
صفحات :
از صفحه 167 تا 180
بررسی تطبیقی برهان حدوث در اثبات وجود خدا از دیدگاه نظّام و کندی
نویسنده:
اتابک رزمی ، سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظّام معتزلی و کندی فیلسوف به عنوان یک مسلمان در مناظرات اعتقادی و آثار علمی خویش از برهان حدوث استفاده کرده‌اند. تاریخچه این برهان به یونان باستان بر می‌گردد و تا عصر نظّام و کندی دچار تغییرات اساسی شده به‌طوری‌که برحسب مقدمات خود، تقریرات مختلفی یافته و هر کدام از اندیشمندان مذاهب مختلف کلامی براساس دیدگاهی که در خصوص عالم و نحوه حدوث آن دارند به تقریر متفاوتی از آن پرداخته‌اند. این برهان از دلایل مهم اثبات وجود خدا نزد متکلمان است و استفاده کندی از این برهان دلیل بر معتزلی بودن وی نیست. این برهان براساس تقریر نظّام دارای دو جنبه سلبی و اثباتی و در نزد کندی دارای سه تقریر مختلف است. مسئله اساسی در تحقیق حاضر این است که این دو رویکرد، در عین تفاوت چه شباهتی با هم دارند؟ آیا کندی از نظّام تاثیر پذیرفته و معتزلی مذهب است؟ یا هر دو از منبع و اثر مشترکی تاثیر پذیرفته‌اند؟ جنبه سلبی برهان حدوث نظّام با یکی از سه تقریر برهان حدوث کندی مشابهت دارد اما جنبه اثباتی برهان وی با تقریرات کندی تفاوت اساسی دارد. در تحقیق حاضر در صدد هستیم تا با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی و با تکیه بر شباهت‌ها و تفاوت‌های براهین حدوث نظّام و کندی به بررسی مآخذ آن و نحوه تأثیر پذیری آن دو از یکدیگر بپردازیم.
صفحات :
از صفحه 325 تا 344
بررسی انتقادی دیدگاه سهروردی دربارۀ «وجود»
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
موضوع و دایر مدار مسائل در فلسفۀ مشاء وجود است. می‌توان گفت نظام فلسفی مشاء اعم از خداشناسی، جهان شناسی و وجود‌ شناسی مبتنی بر «وجود» است. سهروردی دیدگاه فلاسفۀ مشاء را دربارۀ وجود در پرتو رابطه آن با ماهیت تحلیل می‌کند. به نظر وی وجود به عنوان مفهوم کلی صرفا در مرتبۀ ذهن تقرر دارد؛ اما فلاسفۀ مشاء با عینی دانستن آن، احکام مفاهیم ذهنی را با امور عینی خلط کرده‌اند. لذا سهروردی معتقد است فلاسفۀ مشاء در بحث از وجود دچار مغالطه ذهن و عین شده‌اند که مالاً به ناسازگاری درونی در نظام فلسفی مشاء می انجامد. وی با اظهار این مغالطه به اعتباری بودن وجود می‌رسد و مسائل فلسفه را از وجود شناسی به نورشناسی تغییر می‌دهد. در این مقاله با روش تحلیلی و انتقادی ابتدا فهم سهروردی را از وجود و رابطه آن با ماهیت مطرح و سپس با تکیه بر نظر فلاسفه مشاء، سوء فهم سهروردی را از نظر ایشان بیان می‌کنیم و در مرحله آخر نظر سهروردی به تفصیل مورد نقد قرار می‌گیرد. سهروردی در فهم نظر فلاسفۀ مشاء در باب وجود دچار مغالطاتی شده است که از جمله آنها می‌توان به مشکلات معرفت شناختی در تصور و فهم وجود، خلط عرض با عرضی، خلط ماهیت من حیث هی هی با ماهیت بشرط شی، خلط عقل با ذهن، خلط انواع تمایز بین وجود و ماهیت و خلط معقولات ثانی فلسفی با منطقی اشاره کرد.
صفحات :
از صفحه 343 تا 370
دیالکتیک وجود و حضور در ساحت فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه گلی فروشانی ، سهراب حقیقت قره قشلاقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وجود و حضور دو اصل و مبنا در عرصه هستی­شناسی و معرفت­شناسی حکمت صدرایی است. ملاصدرا در بُعد هستی­شناسی بر اساس اصالت وجود، حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار می­دهد. گرچه وی در برخی مواضع مانند ابن­سینا از موجود بماهوموجود به عنوان موضوع فلسفه نام می­برد، اما در نهایت مسیر خود را جدا کرده و حقیقت وجود را به عنوان موضوع فلسفه برمی­گزیند. وی در اثبات موضوع فلسفه همچون فلاسفه پیشین، دو ملاک بداهت و کلیت را مد نظر داشته است. بداهت و کلیت وجود در فلسفه صدرا ناظر به حقیقتی است که عین خارجیت و مبدئیت اثر است، اما بداهت و کلیت موجود در فلسفه ابن­سینا ناظر به مفهومی است که با وسعت خود، تمامی موجودات عالم را به صورت تشکیک­وار در برمی­گیرد. موضوعیت حقیقت وجود در حکمت صدرایی و محوریت آن در مباحث و مسائل فلسفی مستلزم محوریت حضور در عرصه معرفت­شناسی این حکمت است؛ چرا که معرفت به حقیقت وجود جز از طریق فهم حضوری و شهودی امکان­پذیر نیست و آنچه از حقیقت وجود در محدوده ذهن و از طریق معرفت حصولی برای آدمی به دست می­آید، نمایی ضعیف از آن است. وجود مجلای حقیقت و حضور است و این تنیدگی وجود و حقیقت و حضور شاکله هستی­شناسی و معرفت­شناسی فلسفه ملاصدرا را تشکیل می­دهد.
صفحات :
از صفحه 173 تا 188
«من» و معیار تشخیص آن از «غیر» از منظر سهروردی، ملاصدرا، دکارت
نویسنده:
سکینه غریبی ، سهراب حقیقت ، منصور ایمان پور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پژوهش حاضر به بیان هویت و مصداق «من» و نیز ملاک تشخیص «منِ حقیقی» از غیر، از دیدگاه سهروردی، ملاصدرا و دکارت پرداخته است. از نظر این سه فیلسوف، «من» هویت ظاهر و خودپیدایی است که انسان با علم حضوری بدان خودآگاهی می یابد. مصداق منِ حقیقی نزد سهروردی نور مجرد است که با ظهور دائمی ذات، از خودآگاهی مستمر برخوردار میباشد. در فلسفه ملاصدرا، مصداق آن مرتبه یی از وجود است که در بستر حرکت جوهری دائماً متطور بوده و مملکتی ذومراتب است که هویتی ثابت ندارد، و نزد دکارت بُعد مجردی است که بنحو دائمی در حال اندیشیدن است. بنابرین، در واقع هر سه فیلسوف «من» حقیقی را منِ مدرک، عالم و اندیشنده میدانند. ملاک تمییز منِ حقیقی نیز نزد آنها یکی است، زیرا سهروردی و ملاصدرا علم مستمر و عدم غفلت از خود را که در واقع همان خودآگاهی است، ملاک تمییز منِ حقیقی میدانند، اما ملاک دکارت وضوح و تمایز است که بنظر میرسد همان أمری است که سهروردی و ملاصدرا آن را علم حضوری مستمر یا خودآگاهی مینامند. در نتیجه، میتوان گفت که ملاک تمایز «من حقیقی» از نظر هر سه فیلسوف یکسان است.
بررسی و نقد تحول معرفت شناسی در فلسفه سهروردی
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
معرفت شناسی فیلسوف مسلمان مبتنی بر نظریه وی درباره هویت نفس است. فلاسفه مشاء نفس را جوهر مجرد می‌دانستند. سهروردی نیز در ابتدای فلسفه ورزی به پیروی از فلاسفه مشاء نفس را جوهر مجرد می‌دانست اما بعد از تحول درونی و تغییر مشی فلسفه ورزی، نظریه مشاء را درباره هویت نفس نقد می‌کند و برای نفس هویت نوری قائل می شود. بر خلاف فلاسفه مشاء که با تکیه بر تجرد نفس، نظام معرفتی خود را بنیان نهادند سهروردی نور بودن نفس را محور معرفت شناسی خود قرار می دهد. می‌توان گفت سهروردی با این انقلاب در هویت نفس، معرفت شناسی اشراقی را بنیان می‌گذارد. وی با تکیه بر این انقلاب، معرفت شناسی فلاسفه مشاء را در تعریف علم، ملاک علم، اقسام علم و منابع علم مورد نقد و ارزیابی قرار داده و در نهایت مبتنی بر نفس به عنوان نور محض، نظریه معرفت خود موسوم به معرفت اشراقی را مطرح می‌کند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-انتقادی ضمن ارائه و ارزیابی انتقادات سهروردی بر معرفت شناسی مشایی، تحول فکری سهروردی در نظریه معرفت نیز مطرح شده و نهایتا به محدودیت های معرفت شناسی اشراقی اشاره می‌شود.
صفحات :
از صفحه 129 تا 150
چیستی و هستی حرکت توسطیه و قطعیه در فلسفه اسلامی
نویسنده:
پدیدآور: احمد شکیبایی ؛ استاد راهنما: منصور ایمانپور؛ استاد مشاور: سهراب حقیقت
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مبحث حرکت از دو منظر فیزیکی و فلسفی، یکی از مباحث پیچیده و همیشگی تاریخ فلسفه است و مباحث مختلفی در باب مفهوم و هستی آن مطرح شده است. پرسش اساسی در باب حرکت، به وجود و تحقق آن مربوط می‌شود و همین که در باب هستی و نحوه آن سخن به میان می‌آید حرکت موسوم به توسطیه و قطعیه به ذهن متبادر می‌شود. محل نزاع در باب نحوه وجود حرکت این است که متحرکی که حرکت آن را در واقع قبول نمودیم، حرکت به ما هو حرکت چگونه تحققی برایش دارد، به عبارت دیگر آیا حرکت امری بسیط است که در یک آن حادث می شود و فارق از اینکه عامل حرکت است یا خیر در طی حرکت باقی می ماند، و یا حرکت یک امر ممتد است؛ این امتداد خود محل نزاع دیگری است که آیا امتداد، حاصل از آنات متتالی و متلاصق هست یا اینکه امتداد، امری متصل و متصرم است که حدوث و زوالش در تزاحم با اتصالش نیست. بنابراین بحث از حرکت توسطیه و قطعیه، ناظر به عمق نحوه تحقق حرکت است. تاکید ابن‌سینا بر این بوده که مطابق مبانی علم طبیعی و فلسفی خود، هستی حرکت را به گونه‌ای تبیین نماید تا از اشکالات سهمگین مخالفان وجودِ حرکت به‌دور باشد و برای همین منظور، ابن سینا راه حل رفع ایرادات وارد بر حرکت را این دانست که همچون معلم علم طبیعیات یعنی ارسطو به هستی حرکت آنگونه که در واقع تحقق دارد نظر کند نتیجه این تعمق در نحوه وجود حرکت در نزد ابن سینا این بوده که ایشان بعد از تفکیک کمال برای حرکت به کمال اول و دوم و تعریف حرکت، توسط این دو کمال، به معرفی دو معنایی که از حرکت یک متحرک، در ذهن ایجاد می شود می پردازد، ایشان با معرفی حدود هشت ویژگی، معنای توسطیه را تعریف نموده و آن را همان حرکت موجود و همتای کمال اول معرفی می نماید. آنچه باعث اختلاف نظر در حکمای بعد از ابن سینا در این باره شده است این بوده که غیر ممتد دانستن حرکت توسطیه در عین ممتد و متصل دانستن حرکت توسط ابن سینا به ظاهر در تعارض می باشد، ولی در این تحقیق مشخص شد که ابن سینا به وجود امتداد متصل و غیر قار برای حرکت قائل است ولی معرفی یک امتداد قار به عنوان معنای حرکت قطعیه و عدم تاکید بلافاصله ایشان در قبول امتداد غیر قار، سبب ابهام برای حکمای آینده گردیده است، [هر چند اگر تمام طبیعیات شفاء توسط ایشان مطالعه می شد به قبول امتداد غیر قار برای حرکت در نزد ابن سینا اذعان می نمودند.] همچنین مشخص گردید که عدم تاکید شیخ الرئیس بر امتداد غیر قار حرکت به عنوان هویت حرکت این بوده که ایشان اتصال و امتداد را خارج از ذات حرکت می داند و حرکت را در ذات خود همان کمال اول می داند که مطابق با معنای توسطیه است. همچین محقق شد که علت تاکید ایشان بر امتداد قار به عنوان معنای قطعیه از حرکت رفع اشکالات وارد بر حرکت بوده است زیرا این معنای حرکت قطعیه امری ذهنی است و اشکالاتی که مبتنی بر فرض امتدادی متصل و قار برای حرکت است را از اساس بی اعتبار می نماید. در مطالعه دیدگاه حکمای بعد از ابن سینا این نتیجه حاصل شد که به دلیل تعارض موهومِ مذکور در دیدگاه ابن سینا حکمایی مانند بهمنیار و دوانی و خواجویی در عین قبول دیدگاه سینوی در مورد قطعیه، توسّع ای در تعریف توسطیه قائل شدند یا اینکه مانند میرداماد و ملاصدرا دیدگاه ابن سینا در مورد توسطیه را قبول نمودند، ولی حرکت قطعیه را ناظر به امتداد غیر قار از حرکت و موجود دانستند. در این رساله برای عدم خلط محل نزاع در تعاریف در توصیفات حکما به تفکیک و معرفی دو معنای توسطیه یعنی توسطیه عامل و غیر عامل و دو معنای قطعیه یعنی قطعیه قار و غیر قار پرداختیم و سپس سعی نمودیم تا تبیین شود اشکالاتی که بر هستی و چیستی حرکت توسطیه و قطعیه وارد شده است مربوط به کدام معنا می باشد و پاسخ های حکما ناظر به کدام معنا بوده است. همچنین تا حدودی تبیین شد که بحث از نحوه وجود حرکت از جهاتی مربوط به طبیعیات است و از جهاتی مربوط به ما بعدالطبیعه، و با ورود این بحث به قلمرو حکمت متعالیه، این بحث، رنگ و چهره‌ای دیگر بخود گرفت و حرکت توسطیه و قطعیه، دو اعتبار عقلی از هویتِ تدریجیِ وجود سیلانی قلمداد شدند. هرچند ملاصدرا مبتنی بر اصالت وجود، معانی توسطیه و قطعیه اعتباری از حرکت دانسته ولی به اثبات هستی آنها نپرداختند. علامه طباطبایی با اختلافی اندک در حیثیات بالذات و بالعرض بودن موجودیت توسطیه و قطعیه آنها را اعتباری از حرکت دانسته اند و تلاش مستوفایی درباره اثبات وجود حرکت که همان نحوه وجود قطعیه است، داشته اند. همچنین در این تحقیق علاوه بر آوردن این اثبات و بررسی ایرادات وارد به آن، به دو نحوه اثبات برای هستی قطعیه که همان اثبات هستی امتداد غیر قار برای حرکت است، پرداخته شده که یکی مبتنی بر اصول حکمت متعالیه است و دیگری مبتنی بر مبانی فیزیک جدید. همچنین در این تحقیق به تعمیم روش علامه در تعریف توسطیه و قطعیه پرداخته شده، در تعریف حرکت توسطیه و قطعیه توسط علامه طباطبایی به ریشه تفاوت این تعاریف، یعنی فرض اتصال یا عدم امکان فرض اتصال در نسبت میان متحرک و مسافت ارجاع داده شده.
برهان ابتکاری ابن سینا در اثبات وجود واجب‌الوجود
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مشهور است که ابن سینا برای اثبات وجود واجب‌الوجود سه برهانِ علیت، حرکت و وجوب و امکان را اقامه کرده است. با اندک تأملی روشن می‌شود که هیچ‌کدام از براهین مزبور، برهان ابتکاری ابن سینا نیستند و این سه برهان در آثار ارسطو، کندی و فارابی به‌وضوح مطرح شده‌اند؛ لذا برهان ابتکاری ابن سینا در اثبات وجود واجب‌الوجود، برهانی است که لازمۀ نظام فلسفی اوست؛ یعنی برهان مبتنی بر تحلیل عقلی «وجود»، که می‌توان آن را «برهان سینوی» یا «برهان ابن سینایی» نامید. ابن سینا با تحلیل عقلیِ وجود، به‌مثابۀ حقیقت معقول، وجود واجب و صفات و افعال واجب را اثبات می‌کند. حال آنکه در براهین سه‌گانۀ یادشده با پیش‌فرض وجود ممکن، به اثبات واجب پرداخته می‌شود. در این مقاله با استدلال‌ها و شواهدی نشان می‌دهیم که برهان اصلی و ابتکاری ابن سینا بر نظریۀ او دربارۀ وجود مبتنی است. وجود در اندیشۀ ابن سینا حقیقتی متافیزیکی و پیشینی است. تأمل در نظریۀ ابن سینا دربارۀ وجود، روشن می‌کند که برهان وی از جنس برهان وجودی آنسلم و دکارت نیست و در معرض انتقادات کانت قرار نمی‌گیرد. با این مبنا، ابن سینا اولین ارائه‌دهندۀ برهان وجودی است که ضمن تقدم بر فلاسفه‌ای چون آنسلم، تفاوت بارزی نیز با آنها دارد.
صفحات :
از صفحه 57 تا 75
  • تعداد رکورد ها : 35