جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی تطبیقی ثبوتات ازلی در نزد معتزله،صور مرتسمه در نزد ابن سینا و اعیان ثابته در نزد ابن عربی
نویسنده:
رقیه بدری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم خداوند به مخلوقاتش پیش از ایجاد آن‌ها، یکی از مسائل مهمی است که از دیرباز در میان متفکران الهی أعم از ‏متکلمان، فیلسوفان و عرفای اسلامی مورد توجه بوده است و در این زمینه بحث‌ها و کاوش‌های عقلانی صورت ‏گرفته است. هر یک از متفکران الهی در این زمینه بر اساس مبانی خود، پاسخ‌هایی به این سوال داده‌اند. متکلمان ‏معتزلی، که به عقل‌گرایی معروفند در این زمینه نظریه‌ی ثبوتات ازلیه را مطرح کردند. آن‌ها حقایق و ذوات اشیاء را ‏در حالت عدم دارای یک نحو ثبوت عینی می‌دانستند و می‌گفتند علم خدا پیش از ایجاد مخلوقاتش به این ذوات ‏تعلق می‌گیرد همچنین آن‌ها، این ذوات را در حال عدم دارای ثبوتی ازلی و ابدی و غیر مجعول می‌دانستند.‏‏از فلاسفه‌ی مشائی، فارابی و ابن سینا و پیروان آن‌ها بر این باور بودند که صورت‌های علمی و عقلی اشیاء از ‏ازل در ذات حق تعالی مرتسم هستند. به اعتقاد آن‌ها، خداوند به ذاتش علم حضوری اجمالی دارد و به اشیاء، قبل ‏از ایجاد آن‌ها علم حصولی تفصیلی دارد. صورت علمی تمام موجودات عالم از قبل در پیشگاه الهی است و خداوند ‏به تمام جزئیات اشیاء از قبل به صورت کلی و ثابت علم دارد و نحوه‌ی علم خداوند بدین صورت است که قبل از ‏پیدایش، حین پیدایش و پس از پیدایش ثابت است و تغییر نمی‌کند. به عبارتی، تغییر معلومات و جزئیات اشیاء ‏سبب تغییر در علم خدا نمی‌شود و همان علم منشأ پیدایش افعال و اشیاء می‌شود. علم عنایی خدا، علت صدور ‏افعال اوست، بنابراین خداوند فاعل بالعنایه است.‏‏ابن عربی نیز، با اعتقاد به این که تمام ماسوی الله ظهورات حق تعالی هستند، ماهیات اشیاء را در حضرت ‏علمیّه، دارای یک نحو ثبوت علمی می‌داند که این حقایق در پرتو تجلّی حق تعالی به منصّه‌ی ظهور می‌رسند. ‏متکلمان معتزلی، ابن سینا و ابن عربی هر یک بر اساس مبنا و نظام فکری خویش قائل به این نظرات شدند که با ‏مقایسه‌ی نظرات هر یک از آن‌ها در می‌یابیم علاوه بر وجوه مشترک، تفاوت‌هایی نیز وجود دارد از جمله اینکهابن ‏سینا، علم الهی به ماسوا را از طریق صور مرتسمه یا به عبارتی از طریق صورت‌های علمی اشیاء می‌داند که لوازم ‏وجود واجب الوجود هستند و از علم فعلی او نشأت گرفته‌اند ولی ابن عربی با اعتقاد به اینکه اعیان ثابته مظاهر یا ‏صورت‌های اسماء الهی‌اند, علم خداوند به اشیاء را از طریق اعیان ثابته می‌داند به گونه‌ای که اعیان ثابته از فیض ‏اقدس ناشی شده‌اند و از ذات حق تعالی که غیب الغیوب محض است تجلی یافته اند. به عبارت دیگر نظامی که ابن ‏سینا بدان قائل است، نظام علّی و معلولی است و در آن ترتیب وجود دارد. بدین صورت که ابتدا به صورت عقل ‏اول، سپس به صورت عقل دوم و ...، علم می‌یابد. به عبارتی نظام تشکیکی است. در حالی که در نظام ابن عربی ‏اینگونه نیست که صورتی پس از صورت دیگر واقع شود بلکه جهان صورت علم خداست و همه‌ی مراتب علم به ‏دو مرتبه‌ی غیب و شهود برمی‌گردد و علم الهی به ماسوا به صورت انطوای کثرت در وحدت است، به عبارتی ‏وحدت وجودی است.‏‏یکی از وجوه افتراق میان ابن عربی و معتزله نیز این است که ابن عربی، ثبوت اعیان ثابته را علمی و در تعیّن ‏ثانی و حضرت علمیّه می‌داند؛ یعنی مراد وی از اینکه اعیان ثابته در حال عدم ثابت‌اند این است که به وجود علمی ‏موجودند و به وجود عینی معدوم. در حالی که معتزله، قائل به ثبوت عینی و خارجی معدومات ممکن می‌باشند.از ‏وجوه ممیّز میان ابن سینا و معتزله نیز، این است که ابن سینا علم الهی به ماسوا را علم عنایی می‌داند و معتقد است ‏خداوند فاعل بالعنایه است، در حالی که معتزله، خدا را فاعل بالقصد می‌دانند.‏
رابطه وجود و ماهیت در فلسفه ارسطو و ابن سینا ‏
نویسنده:
رضا اکبریان، سهراب حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
رابطه معرفت با سعادت قصوی در فلسفه ملاصدرا
نویسنده:
فاطمه میرزاپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان مجموع کائنات، «انسان»، کانون توجه اندیشمندان، ف?سفه و عرفا بوده است. در این ‌بین، صدرالمتألهین، انسان را نسخه جامع جمیع عوالم، معرفی کرده، حقیقت او را نفس ناطقه‌اش می‌داند. هویت او را شأنیت وی بر تصاحب مقام خلیفه‌اللهی و سعادتش را در میزان وصول به این مقام برمی‌شمارد. او معتقد است حقیقت این عصاره خلقت به‌طور کامل، قابل‌شناسایی نیست؛ زیرا طبق حرکت جوهری، نفس، مدام، در حال تغییر و اشتداد بوده، آناً فآناً در حال شدن، و رسیدن به کمال مطلوب است، لذا ماهیت ثابت مشخصی برای او قابل لحاظ نخواهد بود. هرچند نفس انسانی ماهیت ثابتی ندارد، ولی رسیدن به مدارج بالاتر و مقام عندیت، غایت قصوای اوست.ملاصدرا با توجه به اصالت وجود، سعادت و معرفت را بر پایه وجود تعریف کرده، میزان سعادت را متناسب با سعه وجودی مکتسب از معارف حقه می‌داند. او معتقد است معرفت و سعادت نیز همانند وجود مشکک بوده و دارای مراتبی از ادنی تا اعلی درجه است. به‌طوری‌که هرچه میزان معرفت بیشتر باشد، برخورداری از سعادت نیز افزون‌تر خواهد بود. در نگاه او سعادت قصوی به عندیت در نزد حی لایزال، تعریف و تبیین می‌شود. راه رسیدن به این سعادت حقیقی از چشم‌انداز حکمت متعالیه، معرفت و دانش و عملکرد صحیح است که "المعرفه فی الدنیا بذر المشاهده فی الاخره". در ادبیات صدرا، معرفت، علم حضوری یقینی است که نهایتاً به ایمان منجر می‌شود. و سعادت یعنی خدا‌گونه شدن. لذا در نظام فلسفی او بین معرفت و سعادت قصوی رابطه علی برقرار بوده، به هر میزان که نفس عارف‌تر باشد، سعادتمندتر خواهد بود.در این نوشتار بر‌آنیم تا با روش تحلیلی ـ توصیفی، ضمن تبیین معنای سعادت در حکمت متعالیه و معرفت به‌عنوان عامل اشتداد وجود و شاه‌راه وصول به‌حق سبحانه، سعادت قصوی را مورد بررسی قرار داده و نتایج مترتب بر آن را ترسیم نماییم.
سیر تحول مفهوم کمال و کاربردهای آن در فلسفه و کلام اسلامی تا اول قرن ششم هجری قمری
نویسنده:
لیلا کریمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه و کلام اسلامی مفهوم کمال است. در معنای این واژه نوعی ترقی نهفته است. در یونان باستان مکاتبمختلف آن را در معانی متفاوتی بکار برده اند. ارسطو فضیلت را نوعی کمال دانسته وموجود کامل راواجد فضیلت خاص نوع خود می داند.افلاطون کمال انسان را تفکر در عالم مثل تلقی نموده است. رواقیان سعادت و کمال انسان را در سازگاری با طبیعت می دانستند. این واژهپس از انتقال به فرهنگ اسلامی رنگ دینی به خود گرفته و در حوزه فلسفه و کلام اسلامی کمال مطلق مفهومی است که برای معرفی واجبتعالی بکار گرفته میشود. فیلسوفان و متکلمان مسلمان در مباحث گوناگونی چون خداشناسی، اثبات صفات کمالی خداوند، نفس شناسی وحرکت شناسی به مناسبتهای مختلف از مفهوم این واژه بهره برده اند. دانشمندان مسلمان غایت آفرینش را به کمال رسیدن موجوداتدانسته و کمال انسان را رسیدن به مقام قرب الهی و بالاترین مرتبه آن را مخصوص پیامبران الهی می دانند. فلاسفه مسلمان حرکت را کمالاول برای جسم طبیعی قلمداد نموده ونفس را کمال بدن معرفی نموده اند .این واژه در دانش فلسف? اسلامی، کلام اسلامی و اخلاق اسلامیکاربردهای فراوانی دارد که در این نوشتار برخی از آنها مورد پژوهش قرار می گیرد.
تحلیل تطبیقی خداشناسی کندی با آراء متکلمان معتزلی
نویسنده:
اتابک رزمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به گواهی تاریخ، نهضت ترجمه آثار فلسفی یونان و اسکندریه در جهان اسلام، باعث رونق گرفتن روش عقلی در شناخت مسائل مختلف علمی شد. این روش در دو شاخه مختلف، یکی کلامی و دیگری فلسفی، در قرون دوم و سوم هجری رشد کرد و با حمایت دستگاه خلافت عباسی و ظهور اندیشمندان مختلف به حیات خود ادامه داد و به شکوفایی رسید. کندی نماینده روش فلسفی و معتزله نماینده روش کلامی در این دوره می باشند. از این رو برخی از محققین بر این باورند که ارتباط کندی و معتزله با دستگاه حکومت و رفت و آمد آنها به دربار و تشکیل جلسات بحث و مناظره از سوی خلفاء، زمینه ساز تبادل آراء و افکار دو گروه بوده است. بر این اساس به نظر می رسد که کندی و معتزله هم عصر وی در مسائل مختلف کلامی و فلسفی از هم تاثیر پذیرفته باشند. بحث از ذات، صفات و افعال خدا از جمله مسائل مهمی است که کندی و معتزله به آن پرداخته اند. تحقیق حاضر در صدد بررسی و مقایسه آراء خداشناسی این دو گروه می باشد. کندی همچون متکلمان معتزلی از برهان حدوث برای اثبات وجود خدا استفاده می کند و توحید و عدل الهی را که از اصول اساسی معتزله است از مهمترین صفات خدا می شناسد. علاوه بر این از نظر او جهان هستی که فعل خداوند متعال است حادث زمانی بوده و هدفمند آفریده شده است. و اینها همه بیانگر شباهت دیدگاههای او به طرز تفکر اعتزالی می باشد. حال با وجود این شباهت ها آیا می توان کندی را یک متفکر معتزلی نامید یا اینکه او یک فیلسوف مشّائی بوده و با آنها اختلاف نظر اساسی دارد؟ با تحلیل شباهت ها و تفاوت های آراء دو گروه و مقایسه آنها با هم می توان به این سوالات پاسخ داد.