جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 35
بررسی تطبیقی عالم مثال از دیدگاه سهروردی و علامه طباطبایی
نویسنده:
زینب اسلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عالم مثال (عالم برزخ) بین عالم مجرد محض و عالم ماده قرار دارد، از خصوصیات عوالم‌ فوقانی و تحتانی بهره‌مند است و در واقع عالم اوسط را تشکیل می‎دهد. این عالم، نخستین بار توسط شیخ اشراق سهروردی با نام، اشباح مجّرده و مُثُل معلّقه به فلسفه اسلامی راه یافته است. به عقیده وی عالم مثال، مجّرد مثالی و از سنخ جوهر است، زیبایی‏هایش فوق تصور، نغمات و روایحش غیر قابل توصیف و درک آنها به واسطه حواس ظاهری غیر ممکن است و دارای شهرهایی است که از آنها تحت عنوان جابلقا، جابرصا و هورقلیا یاد شده است. نظر شیخ اشراق سهروردی در باب مادی بودن قوهّ خیال، منجر به نفی مثال صعودی می‏شود و فقط به عالم مثال منفصل که در قوس نزول ایجاد شده است معتقد است. علّامه طباطبایی عالم مثال را مرتبه‎ای از وجود می‎داند که فاقد ماده مى‏باشد، اما آثار ماده از قبیل شکل، مقدار، وضع و غیر آن را دارد و در این عالم، صورت‏هاى جسمانى با اعراض و هیئت‏هاى کمالى جسمانى وجود دارد.
مفهوم وادلّه وجود خدا از دیدگاه ابن رشد
نویسنده:
ابراهیم مسلم پور انگرابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم وادلّهو جود خدا از موضوعات مهم در فلسفه و کلام است. در این باره نظرات متفاوتی از سوی فیلسوفان و متکلمان ارائه شده است. این پژوهش در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که رویکرد ابن رشد در مفهوم و ادلّه وجود خداوند چیست؟ ابن رشد- فیلسوف بزرگ مشائی- در مفهوم خدا بسته به مکتب های مختلف ارسطویی، فلسفه اسلامی و کلامی، مفاهیم خاص و مختلفی را برای خداوند به کار می برد. وی در خصوص مفاهیمی که از صفات خدا به دست می آیند علاوه برصفات ثبوتی نظرات بدیعی را در خصوص مفاهیم سلبی در مورد خدا ارائه می دهد.چرا که وی این مفاهیم سلبی را فقط برای اهل نظر و حکماسلبی محسوب می کند ولی برای مردم عوام به خاطر محسوس بودنشان و ذکر شدنشان در قرآن کریم ثبوتی محسوب می کند.ابن رشد در ادلّه اثبات وجود خدا دلایل متکلمان و صوفیه و برخی از فیلسوفان را مورد انتقاد شدید قرار می دهد. و علاوه بر مطرح کردن برهان محرِّک اول ارسطو، دلایل" عنایت" و "اختراع" را به دلیل مواجهه شدن با آموزه های دینی و در نظر گرفتن دانش مردم عوام مطرح می کند.ابن رشد در اثبات این دو دلیل به آیات قرآنی هم تمسک جسته است. امّا بر مقدمات، شیوه استدلال و قدرت اقناعی دلایل، انتقاد وارد می گردد.
بررسی تطبیقی حقیقت رؤیا از منظر ابن‌سینا و سهروردی
نویسنده:
زینب ابوالفتحی اصل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از اسرارآمیزترین موضوعاتی که همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده و انسان را برآن داشته که به بررسی عجایب آن برآید، رؤیاست. رؤیا مسأله‌ای است که هر فردی هم در خود آن را تجربه کرده است و هم از دیگران شنیده که چنین تجربه‌ای داشته‌اند و در رؤیا به عالمی راه یافته‌اند که ورود به آن با چشم برهم نهادنی ممکن می‌شود. حالت خواب زمینه‌ی تحقق رؤیاست و نعمت بزرگی است که خداوند به انسان بخشیده است که در این حالت (نفس)انسان از عالم مادی جدا شده و تعلقی به این عالم ندارد؛ بنابراین، وقتی انسان چشم‌هایش را می‌بندد، گاهی قدم به دنیایی می‌گذارد و چیزهایی را می‌بیند و یا می‌شنود، و تا زمانی که در خواب هست گمان می‌کند که آن ها اموری واقعی هستند(مثل چیزهایی در عالم مادی می‌بیند)ولی به محض باز کردن چشم‌هایش از آن عالم دور شده و آن‌ها را نمی‌یابد و فقط چیز‌هایی را به یاد می‌آورد. حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که این اصوات و صور از کجا ناشی می‌شوند؟ خواب و رؤیا یکی از مسائل مورد توجه دانشمندان و روانشناسان و فیلسوفان بوده است و آنان را برآن داشته که در باب کم و کیف آن به تحقیق بپردازند. در فلسفه موضوع خواب و رؤیا نیز مطرح بوده و هر فیلسوفی با توجه به نظام فکری خود به توجیه و تفسیر آن پرداخته است. از میان فیلسوفان یونان ارسطو به این مسأله توجه خاصی داشته و رؤیا را حاصل خیال و عمل ذهن می‌داند. در میان فلاسفه‌ی اسلامی، فارابی و ابن سینا و همچنین شیخ اشراق به بررسی خواب و رؤیا پرداخته‌اند و ما در این تحقیق نظرات این فیلسوفان را در باب رؤیا و چگونگی تحقق آن را بر اساس مباني فلسفي آنها بیان خواهیم کرد؛ فارابی(259ق/339ق) خواب را حالتی می‌دانست که در آن تمام حواس از فعالیت باز می‌ایستند و در آن حالت با فعالیت قوه‌ی متخیله و همچنین ارتباط نفس با ملائکه‌ی سماوی رؤیا تحقق می‌یابد. ابن سینا(370ق/428ق) نفس را موجود مجردی می‌داند که توانایی ارتباط با عالم غیب را هم در بیداری و هم در حالت خواب دارد و می‌تواند معارفی را از آن عالم کسب کند که اگر این ارتباط در حالت بیداری باشد «وحی» تحقق می‌یابد ولی اگر این ارتباط در حالت خواب رخ دهد، «رؤیا» محقق می‌شود، البته وی تحقق رؤیا را نتیجه‌ی سه حالتِ فعالیت قوه‌ی متخیله و ارتباط نفس با نفوس سماوی و همچنین افاضه‌ی عقل فعال بر نفس می‌داند و براي رو يا انواعي قائل است كه عبارتند از روياي صادقه و روياي كاذبه، همچنين خواب از نظر وی حالتی است که در آن ارتباط با جهان مادی به کلی قطع می‌شود ولی با این وجود انسان صوری را می‌بیند یا اصواتی را می‌شنود که همان حالت رؤیاست، و از نظر ابن سینا قوه‌ای که در حالت خواب بیشترین نقش یا به عبارت بهتر نقش اصلی را دارد، قوه‌ی متخیله می‌باشد. سهروردی(549ق/587ق) نیز رؤیا را صوری می‌داند که در حالت خواب مشاهده می‌شوند،و نفس با اتصال به نفوس فلكي به حقايقي دست مي‌يابد با این تفاوت که وی در بحث رؤیا نظریه‌ی عالم مثال را مطرح کرده و با این مسأله به تبیین رؤیا پرداخته است
بررسی مقایسه‌ای مبانی انسان‌شناختی اخلاق در ارسطو و ملا مهدی نراقی
نویسنده:
سمیه محبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث نفس‌شناسی یکی از مهم‌ترین مباحث مهم فلسفی است که مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. نوع تبیین فیلسوفان از نفس، تجرد یا مادیت نفس و قوای آن می‌تواند بر آراء اخلاقی فیلسوفان تأثیر مهمی داشته باشد. ارسطو، اولین فیلسوف بزرگ مشایی، با اختصاص یک کتاب مستقل به مسئله‌ی نفس اهمیّت نفس‌شناسی را به خوبی نشان داد. ارسطو نفس را صورت بدن می‌داند و برای آن قوای متعددی در نظر می‌گیرد که از دل این قوا فضائل و رذائل نفس بوجود می‌آید. نظریه‌ی طلایی ارسطو، حد وسط است که بر فیلسوفان بعد از او نیز تأثیر زیادی داشته است. سعادت دست‌یابی به برترین فضیلت است که در اخلاق ارسطویی تماماً در گروفعالیت عقل نظری است؛ اگرچه مواهب دنیایی نیز به عنوان علل معده در کسب سعادت نقش مهمی دارد. فیلسوفان مسلمان همواره تحت تأثیر آراء ارسطو و افلاطون قرار داشته اند. از این میان ملامهدی نراقی از جمله فیلسوفانی است که از این دو تأثیر پذیرفته است. تعریف نفس از نگاه نراقی یک تعریف دینی- فلسفی است و قوای نفس از نگاه او عموماً افلاطونی است. اما در نظریه‌ی حد وسط ارسطویی می‌اندیشد. به تبع قوای نفس در فضائل نیز قائل به قوای چهارگانه است. لذت‌های مادی در تفسیر نراقی از سعادت به عنوان یک فیلسوف مسلمان تا حد بسیار کمتری مورد توجه قرار گرفته‌اند و حتی پرداختن به آنها ممکن است نتیجه‌ی عکس داشته باشد. این نوشتار در پی بررسی تأثیر مبانی انسان‌شناسی بر آراء اخلاقی هر یک از این دو فیلسوف است. همچنین وجوه تفاوت و تشابه آنها بررسی خواهد شد
رابطه نفس با قوای آن از نظر ارسطو و ابن مسکویه
نویسنده:
مریم گماری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهدر این پژوهش می‌کوشیم دیدگاه‌های ارسطو و ابن مسکویه را در باب چیستی نفس و رابط? آن با قوایش را بررسی کنیم. ارسطو ابتدا نفس را به عنوان کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف می‌کند. بر این اساس نتیجه می‌گیرد که سه نفس نباتی، حیوانی و انسانی وجود دارد. ابن مسکویه برخلاف وی ابتدا وجود نفس را در انسان اثبات می‌کند؛ و سپس به بیان ویژگی‌های نفس می‌پردازد. از نظر او، نفس جوهری روحانی است. ارسطو برای نفس قو? غاذیه، شوقیه، محرکه، حساسه و ناطقه را نام می برد. قوای نفس از منظر ابن مسکویه، شهویه، غضبیه و ناطقه می‌باشد. در این بررسی روشن می‌شود که از نظر ارسطو قوا وجود جداگانه‌ای از نفس ندارند. بدین بیان ، قوای نفس، کارکردهای نفس می باشند. نفس در بدن‌های مختلف نسبت به همان بدن کارکردهای مخصوص به همان بدن را آشکار می‌کند و از این کارکردها تحت عنوان قوا برای نفس یاد می‌شود. هرچند ابن‌مسکویه نفس را جدا از بدن می‌داند، و برای نفس علاوه بر اعمالی که آمیخته با بدن است، اعمال دیگری را نیز برای خود نفس –جدا از بدن-لحاظ می‌کند، اما دربار? سایر اعمالی که آمیخته با بدن است، و از آن ها به عنوان قوا برای نفس یاد می شود، می‌توان گفت، آن‌ها نیز وجود جداگانه‌ای ندارند و همان کارکردهای مختلف نفس می‌باشند و ما از وجود این اعمال و کارکردها به وجود نفس آگاه می‌شویم. بنابراین از منظر هر دو فیلسوف –ارسطو و ابن مسکویه- قوای نفس امور جدا و از نفس نیستند و همان اعمال مختلف نفس می‌باشند.کلمات کلیدی: نفس، قوای نفس، ارسطو، ابن مسکویه
بررسی و نقد نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی و رابطه آن با نسبیت اخلاق
نویسنده:
سهراب حقیقت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
بررسی تطبیقی نبوت از دیدگاه سید حیدر آملی و ملاصدرا
نویسنده:
مریم صادقیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله مباحثی که اندیشمندان اسلامی بدان پرداختهاند و آن را مورد بررسی دقیق قرار دادهاند، بحث نبوت میباشد. ما در این نوشتار مباحثی پیرامون نبوت، امامت و ولایت مطرح نمودهایم و کوشیدهایم در هر مسأله‌ای نظر سید حیدر آملی و ملاصدرا را بیان نماییم و به تطبیق و بررسی آراء ایشان بپردازیم. سید حیدر آملی و ملاصدرا هر دو از متفکران شیعی مذهب می‌باشد. برای تشیع، پایان نبوت آغاز دوره جدیدی است که همان ولایت یا امامت است. در واقع امامشناسی که روشن ترین بیان آن همان ولایت است، مکمّل ضروری پیامبرشناسی می‌باشد. در این میان، نکته‌ای که در خصوص رابطه نبوت و ولایت و امامت به نظر می‌رسد این است که، هم از نظر سید حیدر و هم ملاصدرا، ولایت دارای دو مظهر می‌باشد؛ یکی نبوت و دیگری امامت. ولایت که در طول ولایت تامّه الهی است، در کسوت نبوت تجلی می‌نماید و امامت ائمه معصومین‌(ع) نیز ادامه همان حقیقت الهی است و این دو مظهر از یک حقیقت یعنی ولایت حکایت دارند. همچنین مورد دیگری که از این دو اندیشمند به چشم می‌خورد این است که، هر دو به لحاظ تاریخی از پیشینه عرفانی ابن عربی استفاده نموده‌اند. به علاوه ملاصدرا نیز تحت تأثیر سید حیدر بوده است. بنابرین ما در این نوشتار نظریات هر دو اندیشمند را در خصوص نبوت، امامت و ولایت مورد بررسی قرار می‌دهیم تا وجوه اشتراک و افتراق آراء ایشان را روشن نماییم.
معاد جسمانی از منظر غزالی و اشکالات وی بر ابن سینا
نویسنده:
رامین شیرعلی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسائل مربوط به معاد، به ویژه معاد جسمانی، دغدغه بسیاری از متفکران اسلامی از جمله ابن‌سینا و غزالی بوده است. در این میان، ابن‌سینا در رابطه با معاد جسمانی در آثارش به طور کلی سه نوع اظهار نظر کرده است؛ طوری که در کتاب‌های شفاء و نجات، معاد جسمانی را از طریق شریعت پذیرفته است و در کتاب مبداء و معاد در مورد گروهی از انسان‌ها، به یک نوع معاد جسمانی معتقد شده است، اما جسم آن را یک جرم فلکی دانسته است؛ و در نهایت در رساله اضحویه آن را از لحاظ عقلی انکار کرده است. غزالی نیز در باب معاد جسمانی در آثارش سه نوع اظهارنظر کرده است؛ اولین نظریه، نظریه بدن جدید است که در کتاب تهافت‌ الفلاسفه مطرح می‌کند که براساس این دیدگاه لزومی ندارد که در آخرت انسان با همین بدن دنیوی محشور شود؛ چرا که این امکان هست خداوند با قدرت لایتناهی خود، بدن جدیدی خلق کند. دومین نظریه، نظریه برانگیختگی است که در کتاب کلامی خودش یعنی الاقتصاد ‌فی ‌الاعتقاد بیان می‌کند که براساس این نظریه خداوند در روز قیامت با قدرت لایزال خود اجزای پراکنده بدن انسان را دوباره زنده می‌کند؛ و در نهایت در کتاب المضنون یک توصیفی از رابطه نفس و بدن ارائه می‌دهد و در نهایت معاد جسمانی را یک امر ممکن می‌داند. در این میان غزالی، ابن‌سینا را به دلیل انکار معاد جسمانی تکفیر کرده است؛ به احتمال زیاد، غزالی در تکفیر ابن‌سینا به رساله اضحویه توجه داشته است چرا که در آثار دیگرش، معاد جسمانی را از طریق شرع یا حداقل برای برخی از مردم اثبات می‌کند. البته می‌توان گفت که اشکالات غزالی بر ابن‌سینا و حتی تکفیر وی نمی‌تواند صحیح باشد چرا که ابن‌سینا با توجه به مبانی فلسفی و عقلی خود اعتراف می‌کند که از لحاظ عقلی نمی‌تواند معاد جسمانی را اثبات کند ولی از راه شرع، پذیرش آن را بر خود واجب می‌داند. پس می‌توان گفت که اشکالات غزالی بر مبنای عقلی نمی‌تواند وارد باشد چرا که اشکالات تناسخ، اعاده معدوم، شبهه آکل و ماکول و ... که از لحاظ عقلی امتناع آن‌ها روشن است، پیش می‌آید؛ اما اگر بحث پذیرش شریعت و پیامبر باشد، ابن‌سینا نیز از طریق پیامبر و شرع معاد جسمانی را می‌پذیرد، پس جایی برای تکفیر وی باقی نمی‌ماند.کلید واژگان: ابن سینا، غزّالی، معاد جسمانی، معاد روحانی، نفس، بدن
بررسی مقایسه‌ای تقسیم‌بندی علوم از منظر ارسطو، فارابی، اخوان الصفا و ابن سینا
نویسنده:
مهدی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو نخستین کسی بود که مطلق دانش را مورد تقسیم قرار داد و براساس ملاک غایت آنها را به سه دسته، علوم نظری، عملی و تولیدی تقسیم کرد و پس از آن برمبنای موضوع به تقسیم هریک از این علوم پرداخت. اما فارابی برخلاف ارسطو رشته های علمی را تقسیم کردو علوم را براساس سودمندی، به دو بخش علوم ابزاری که علومی نافع میباشند و علوم غیرابزاری تقسیم کرد، که علوم ابزاری شامل زبان و منطق، و علوم غیرابزاری شامل علوم نظری و عملی میباشد.اخوان الصفا نیز همچون ارسطو مطلق دانش را مورد تقسیم قرار دادند، آنان در ابتدا علوم را به دو دسته صنایع علمی و صنایع عملی تقسیم میکنند، که صنایع عملی شامل حفّاری و نجّاری و غیره می‌شود. امّا صنایع علمی به سه دسته، علوم ریاضی، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسیم می شوند، خود علوم فلسفی شامل چهار قسم، ریاضیات، طبیعیات، الهیات و منطقیاتمیشود. در تقسیم بندی اخوان الصفا جایگاه نفس، سیاست، منطق و اخلاق متفاوت تر از جایگاه این مسائل نزد حکمای مشایی است، و ملاک آنان در تقسیم علوم بیشتر حول محور غایت علوم می باشد. اما ابن سینا در تقسیم علوم دونوع رویکرد دارد: ابتدا رویکرد ارسطویی که در آن به تبعیت از ارسطو به تقسیم علوم پرداخته، با این تفاوت که وی تنها علوم فلسفی را تقسیم میکند. رویکرد دوم ابن سینا دیدگاه شخصی اوست. ابن سینا در تقسیم ابتکاری خویش همانند فارابی دست به تقسیم رشته های علمی می زند و براساس آن علوم را به دو دسته علوم حکمی و غیرحکمی تقسیم میکند. بدین صورت او امور عامه را از الهیات بالمعنی الاخص تفکیک می نماید. ابن سینا در حکمت عملی نیز صناعت شارعه را وارد نمود و به این صورت تقسیمی رباعی در هر دو قسم حکمت نظری و عملی انجام می دهد. ابن سینا علاوه بر دو ملاک غایت و موضوع، علوم را از حیث دوام و کارایی نیز تقسیم کند، بنابراین می کوشد تا با ارائه تقسیم بندی جدیدی تا حدی از مشکلات نظرات پیشینیان بکاهد و علوم بسیاری را در تقسیم خویش بگنجاند.
تأثیر مبانی فلسفی فارابی و ابن سینا در تلقی آن ها از معاد جسمانی
نویسنده:
لیلا رنگرزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از اصول اساسی دین اسلام، اصل معاداست. آن‌چه از آیات قرآن و روایات رسول اکرم(ص) به دست می‌آید دلالت بر معاد جسمانی دارد. اختلاف آراء فلاسفه اسلامی از همین جا شروع می شود؛ زیرا بحث از معاد و رستاخیز از جمله مباحث مهم فلسفی است. بعضی از فیلسوفان معتقد به معاد جسمانی بوده و با مبانی فلسفی خود آن را به اثبات می-رسانند؛ امّا برخی از فیلسوفان مانند فارابی و ابن سینا معاد جسمانی را با مبانی فلسفی خود ناسازگار می دانستند ابن-سینا تنها با استناد به شرع، معاد جسمانی را می‌پذیرد. آن‌چه که به لحاظ فلسفی در اندیشه‌ی فارابی و ابن سینا منجر به رد معاد جسمانی می‌شود، مبانی ایشان در زمینه هستی شناسی، نفس شناسی و معرفت شناسی است. این پژوهش بر حسب این مبانی، در سه بخش مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا به مبانی هستی شناسی فارابی و ابن‌سینا پرداخته‌ایم که شامل مراتب موجودات در عالم هستی، یعنی عالم مجردات و مادیات می‌باشد که در تلقی فارابی و ابن‌سینا از معاد جسمانی حائز اهمیت می‌باشد. سپس مبانی نفس شناسی و تأثیر آن را در نگرش به معاد جسمانی نشان داده-ایم. این مبانی از جمله تجرد نفس، مادی بودن قوه خیال و انواع نفوس و سرنوشت آن‌ها پس از مرگ است و در بخش آخر مبانی معرفت شناسی آن‌ها در زمینه ادراکات حسی و خیالی و رابطه عاقل با معقول و نفی اتحاد عاقل با معقول را مورد بحث و بررسی قرار داده و تأثیر آن را در رد معاد جسمانی نشان داده‌ایم.
  • تعداد رکورد ها : 35