جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 17
معرفی فلسفه اسلامی براساس کتاب پیتر آدامسون و ریچارد سی.تیلور
نویسنده:
مرضیه آجورلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
واکنش به درک محققان غربی از ماهیت و روند گسترش فلسفه‌ی اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. با توجه به ضرورت این مسئله، در این پژوهش پس از ذکر اقوال مختلف در زمینه‌ی چیستی فلسفه‌ی اسلامی، به بیان ماهیت حقیقی آن پرداخته شده است و تأثیرپذیری آن از سنت فلسفی یونان و سنت کلامی مورد بررسی قرار گرفته است؛ نهایتاً گزارشی از تلقی چند تن از اندیشمندان معاصر غربی پیرامون برخی فلاسفه و مکاتب اسلامی از جمله فارابی، اسماعیلیه، ابن‌سینا، غزالی و دو تن از فلاسفه‌ی آندلس – ابن‌باجه و ابن‌طفیل – ارائه شده و در مواردی چون سوء برداشت آنان از واقعیات فلسفه‌ی اسلامی، تعلیقاتی بر آن افزوده گشته است.
تأثیر کتاب «الایضاح فی الخیر المحض» در اندیشه فلسفی فیلسوفان مسلمان سده‌های نخست (تا انتهای قرن پنجم)
نویسنده:
معصومه صبورمقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب «خیر المحض» که خلاصه ای از کتاب «مبادی الهیات» پروکلس است، در اواخر قرندوم به عربی ترجمه شد. در پژوهش حاضر کوشش شده است تا تأثیرات این کتاب بر آثار فیلسوفان سده های نخست نظیر کندی، فارابی، ابوالحسن عامری و ابن سینا تبیین شود. تا بدین ترتیب بتوانیم یکی از منابع فکری این فیلسوفان مهم را بازشناسیم. تمام مباحث مطرح شده در کتاب «خیر المحض» را می توان به سه موضوع اصلیعلت اولی، عقل و نفس تقسیم کرد؛ به همین دلیل هم تمام فصول این پایان نامه در قالب این سه موضوع تنظیم شده است و مطالب مشابه به صورت زیر مجموعه های این سه موضوع آورده شده است. کتاب «خیر المحض» به طور کلی به مباحثی همچون خیر محض، استغنا و فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع یعنی انیت، عقل، خصوصیات و مراتب آن، نفس، خصوصیات و مراتب آن و تقسیم موجودات بر مبنای دهر می پردازد. که فیلسوفان اسلامی غیر از کندی در مسائلی چون استغنا و تمامیت یا فوق تمام بودن علت اولی، فیض، اولین مبتدع، وحدت و بساطت عقل و تجرد آن از ماده، نفس و اینکه به اجرام سماوی حرکت می بخشد و این حرکت مستدیر است با پروکلس توافق نظر دارند. در بررسی انجام شده، با توجه به تشابه عبارات در برخی از آثار فیلسوفان مسلمان، تأثیر کتاب «خیر المحض» بر آنها آشکار می شود.
نقد و بررسی تطبیقی نظریه آرمانشهر فارابی با اندیشه حکومت شیعی در زمان غیبت
نویسنده:
فرامرز تقی لو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پژوهش حاضر در پی کالبد شکافی تاریخی در صدر اسلام و یکی از مباحث مهم گفتمان اسلام سیاسی است . این پژوهش بر اساس شواهد تاریخی در زمینه سیره پیامبر(ع) و امامان شیعه (ع) بر آن است تا نشان دهد که چرا و چگونه الگوی مدینه فاضله فارابی در کتاب (( آراء اهل المدینه الفاضله )) در عین همخوانی با مدینه فاضله افلاطون درکتاب جمهوری ، با متن سیاست در اسلام ناسازگار است . این پایان نامه نشان می دهد که الگوی مدینه فاضله فارابی با الهام از شهر آرمانی افلاطون ، بر اساس نظامی سلسله مراتبی و اندام‌وار شکل گرفته است که در قالب آن پیامبر (ع) و امام شیعیان (ع) به جای فیلسوف شاه افلاطونی نشانده شده اند . این در حالیست که فیلسوف شاه افلاطونی در جایگاه حاکم با عقل انحصاری خطا ناپذیر به تصویر کشیده می شود که چنین تصویری با واقعیت حکومت در زمان پیامبر (ع) و امامان شیعه (ع) ناسازگار به نظر می رسد و علاوه بر آن در وضع حکومت شیعه در زمان غیبت امام معصوم (ع) با بحران مواجه می شود . روشن است که در این صورت باب حکومت شیعی ( اسلامی ) تا ظهور عقل خطا ناپذیر بسته خواهد بود و برقراری حکومت و فرایند سیاست و قضاوت منوط به وجود فردی با عقل خطا ناپذیر و معصوم خواهد بود . این در حالیست که بر اساس شواهد به دست آمده معلوم می شود که حتی در زمان حضور پیامبر و امام معصوم (ع) سازوکار سیاست و قضاوت بر اساس عقلانیت جهان شمول و شواهد عینی و معقول استوار شده است . این پژوهش ضمن بازخوانی آراء سیاسی فارابی نشان داده است که اساسا فلسفه سیاسی فارابی بر مبنای تفکری انتزاعی و غیر تاریخی با اسلام سازماندهی شده است. بر همین اساس مراجعه به شواهد تاریخی در صدر اسلام نشان می دهد که پیامبر (ع) و امام معصوم (ع) با وجود برخورداری از عصمت در حوزه ولایت الهی خود ، در عرصه ولایت سیاسی که حوزه سیاست و قضاوت است ، بر مبنای عقلانیت همگانی و شواهد عینی به سیاست و قضاوت پرداخته اند . بدین ترتیب، می تواننتیجه گرفت که در زمان غیبت نیز ، وجود عقل خطا ناپذیر یا فیلسوف شاه آرمانی مطابق بر تصویر فارابی از رئیس اول در مدینه فاضله، از ضروریات تشکیل حکومت نیست و از این رو آراء فارابی با سیاست عملی ، سیره و سنت نبوی و امامن شیعه (ع) در صدر اسلام قابل تطبیق نیست .
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت از دیدگاه افلاطون و فارابی
نویسنده:
محسن حافظی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم عدالت در تاریخ اندیشه سیاسی اهمیتی خاص دارد، چرا که عدالت از جمله مفاهیم بنیادین فلسفه‌های سیاسی قدم و اندیشه سیاسی جدید است . در نوشتار "بررسی تطبیقی مفهوم عدالت از دیدگاه افلاطون و فارابی" این مفهوم در گستره اندیشه دو تن از متفکرین برجسته یعنی افلاطون و فارابی مورد بررسی قرار گرفته است . افلاطون به طور مبسوط مفهوم عدالت را مورد بررسی قرار داده است تا به آنجا که با ارزشترین اثر خود یعنی جمهور را، "گفتگوهایی درباره عدالت " نیز نام داده است . فارابی نیز مجال بحث در این موضوع را رها نکرده و عدالت را از جمله مفاهیم اصلی و اساسی فلسفه خود دانسته است این دو اندیشمند هر دو، مفهوم عدالت را "هماهنگی و تناسب " (Harmony) معنا کرده‌اند و این معنا و مفهوم را چه در هستی و چه در فرد و اجتماع همواره مد نظر داشته‌اند. از این دیدگاه به "عدالت هندسی" تعبیر شده است که در مقابل عدالت عددی قرار می‌گیرد. این از ویژگی‌های فلسفه و سیاسی قدیم است که عدالت را همواره در ارتباط با نظم، تناسب و هماهنگی معنا نموده‌اند. نظمی که در مجموعه افرینش وجود دارد و بنابراین اگر اعتدالی که در نظام آفرینش وجود دارد، توسط رئیس مدینه درک و در اداره مدینه بدان اقتدا شود، می‌توان گفت که عدالت رعایت شده است . جهان هستی بر نظامی معقول استوار است و این برداشتی است که افلاطون و فارابی هر دو بدان توجه داشته‌اند. در بررسی کارکرد مفهوم عدالت در فرد، فارابی و افلاطون دیدگاه‌های اخلاقی خود را مطرح می‌سازند و وقتی کارکرد این مفهوم را در اجتماع بررسی می‌کنند دیدگاه سیاسی خود را بیان می‌کنند. آنچه در خور توجه است ارتباط تنگاتنگ اخلاق و سیاست در اندیشه این دو است . افلاطون نخستین بار تامل درباره سیاست را در منظومه ای از اندیشه فلسفی وارد کرد و در متن آن طرح کرد. این همان منشی است که فارابی نیز بدان اقتدا نموده است ، اما با این تفاوت که موضوع اصلی افلاطون در فلسفه "وجود مدنی انسان و مدینه" است ولی موضوع اصلی در فلسفه فارابی وجود خداست . خدایی که به ماهیات وجود بخشیده است . در تطبیق آراء افلاطون و فارابی پیرامون مفهوم عدالت به تفصیل به این موضوع پرداخته شده است .
بررسی تطبیقی نبوت از دیدگاه فارابی و اسپینوزا
نویسنده:
کبری محمدپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
باور به نبوت، بعد از اعتقاد به خداوند، مهم‌ترین تکیه‌گاه عقیدتی ادیان ابراهیمی است. از نظر فارابی و اسپینوزا نبوت و وحی حقایقی هستند که از عالم غیب به بشریت افاضه شده و برای اقناع و هدایت و به سعادت رساندن عامه مردم ضروری‌اند؛ زیرا عامه مردم مستعد خیال‌اند و توانایی درک عقلی و فلسفی بسیاری از مسائل را ندارند. کمال تخیل، مهم‌ترین ویژگی انبیاست وزبانِ آن؛ یعنی ‌تمثیل، استعاره و خطابه ‌برای توده‌ها مناسب‌تراست. از طرفی تعلیمات اخلاقی پیامبران موافق عقل سلیم است و از این ‌رو وحی و عقل(دین‌و‌فلسفه) متعارض یکدیگر نیستند. در نظر فارابی نبوت انبیا ناشی از کمال تعقل و تخیل آنان است، بنابراین انبیا هم فیلسوفند و هم نبی. انبیا، هم از راه قوه ناطقه و هم از راه قوه متخیله با مجاری فیض الهی در ارتباط هستند. از نظر اسپینوزا نیز نبوت یا وحی، معرفتی است که خداوند بر انسان نازل کرده‌است. در نبوت، حقیقت در قالب زبانی تخیلی در‌آمده‌است و از این‌ رو کارکرد نبوت مربوط به تخیل است. پیامبران از جهت داشتن قوه خیال شبیه قانونگذاران وسیاست‌مداران هستند. اسپینوزا انبیا را فیلسوف بشمار نمی‌آورد، یعنی انکار می‌کند که آنان واجد توانایی‌های عقلی برجسته‌ای باشند. بنابراین در نظر وی، کتب آسمانی تورات وانجیل را نمی‌توان متونی فلسفی قلمداد کرد. در نظر اسپینوزا انبیا نسبت به همه‌ چیز علم نداشتند، آنها بی‌تردید بشر بودند، با تمامی ویژگی‌ها و لوازم بشریت. و از این حیث علم و آگاهی آنها نسبت به مباحث نظری، حدود و ثغوری داشته‌است. آنچه که موجب تمایز این پیامبران از مردمان معمولی می‌شود، نه برجستگی‌عقلانی آنها، بلکه نیل به مقام دریافت وحی و پاکیزگی و تقوای اخلاقی‌شان است.
مقایسه اخلاق شهروند جهانی کانت و مدینه فاضله فارابی
نویسنده:
روح‌اله طراوت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش اصلی ما در این رساله پاسخ به این مسأله است که آیا از دل نظام فلسفی و اخلاقی کانت و فارابی می‌توان عناصری را برای دست‌یابی به اخلاق شهروند جهانی یافت؟در عالم فلسفه، اعم از فلسفه کلاسیک یونان و مکاتب فلسفی پس از آن، مفاهیم«جهان وطن‌گرایی» و «اخلاق شهروند جهانی» همواره متناسب با فضای فکری متفکران آن عصر مورد ارزیابی قرار می‌گرفته است. کانت نیز به سه طریق، که ملازم با یکدیگر هستند، به مبحث اخلاق شهروند جهانی و جهان وطن‌گرایی پرداخته است.او در روش نخست اصول اساسی نیل به اخلاق جهانی، که نشأت گرفته از قوانین اخلاقی او می‌باشد، را ارائه و سپس با توجه سومین اصل بنیادهای مابعدالطبیعۀ اخلاق، هر فرد انسانی را موظف به نوع خاصی از قانون‌گذاری می‌کند که برای یک شهروند جهانی در گسترۀ غایات طبیعی به منزلۀ قوانین تخطی‌ناپذیر اخلاق به شمار رود. در روش دوم، او تکالیف و وظایف حقوقی ـ اخلاقی شهروندان را مشخص و سپس به بحث پیرامون ایجاد نهادهایی که بتوانند افراد را به شهروندان جهانی در پناه یک صلح پایدار برسانند، می‌پردازد. کانت در روش سوم، با بسط نظریۀ دین عقلانی ـ اخلاقی خویش، حکومت دینی را ترسیم می‌نماید که در آن هر شهروند خود را در زیر بیرق خداوند و نهاد کلیسا احساس کرده و به همین جهت ساختار یک حکومت جهانی شکل می‌گیرد.در اندیشه‌های فارابی نیز به این نکته اشاره می‌شود که او چگونه براساس دیدگاه‌های شهروندان، مدینه‌ها را به فاضله و غیرفاضله تقسیم کرده است. براین اساس او برای مدینۀ فاضله نحوه‌ای از حکومت را قائل شده که در آن براساس معیارهایی، حکمرانی را انتخاب نموده و سپس هر کس به تناسب نسبت خود با این حکمران تکالیف و وظایفی را بر عهده می‌گیرد. به همین منوال او گستره‌ای از مدینه‌ها را مشخص کرده که در نهایت به شکل‌گیری مدینۀ فاضلۀ معموره منجر می‌شود و از همین روی شهروندان آن را شهروندان جهانی و اخلاق برآمده از آن را اخلاق شهروند جهانی می‌توان نام نهاد. در پایان پس از ارائۀ تمایزات اخلاق کانتی و مدینۀ فاضلۀ فارابی، این نتیجه‌ حاصل می‌شود که در دنیای کنونی و برای به‌دست آوردن اخلاق شهروند جهانی نه صرف اندیشه‌های کانت و فارابی که آراء دیگر فلاسفه نیز می‌بایست برای دست‌یابی به یک نظام واحد به طور واضح و متمایز مورد مداقّه قرار گیرند.
تاثیر اندیشه یونانی (افلاطون - ارسطو - فلوطین) بر تکوین اصول فلسفه مدینه فاضله فارابی
نویسنده:
فرناز ناظرزاده کرمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابونصر محمد فارابی (339-259 ه.) موسس فلسفه اسلامی و بنیانگزار اندیشه سیاسی در حوزه تفکر اسلامی که دیگر فلاسفه مسلمان بعد از او، جهان را به مشکوه او نگریسته‌اند، در کشور ما به درستی شناخته شده نیست و به جز چند اثر معدود، به این فیلسوف که مبدع آراء بدیع در متافیزیک ، اپیستمولوژی اخلاق، انتولوژی، علم النفس ، نظریه عقل و سیاست است ، کم پرداخته شده است . به ویژه نظریه مدینه فاضله که مخرج نهایی فلسفه او و عصاره اندیشه‌هایش در ابواب گوناگون منظومه فلسفی و نیز غایت قصوای آراء دیگر او است ، به کلی نامکشوف و مغفول مانده است و تاکنون هیچ کار جامعی که مستقلا" به اصول و فروع تئوری مزبور بپردازد و مصدر و غایت آن را باز شناسد و با دیدی تحلیلی به تفکیک و تفصیل، اصول و عناصر فلسفی آن را نمایان سازد و در سرهای متصاعد و متنازل رابطه علت و معلولی میان مفاهیم آن را روشن کند، نه تنها به زبان فارسی، بلکه تا آنجا که نگارنده تحقیق نموده به هیچ زبان دیگری در جهان انجام نشده است . این فقدان پژوهش و به ویژه اینگه هیچ کرونولوژی از آثار فارابی در دسترس نیست ، موجب گردیده که بسیاری از محققان فلسفه اسلامی به محض مشاهده اندک مشابهت میان ماهیت و اوصاف "رئیس اول" مدینه فاضله فارابی با "فیلسوف - پادشاه" افلاطونی و نیز با ملاحظه شرط حکمت در تحقق مدینه فاضله و نیز "پولیتیای" افلاطون، به سرعت حکم نمایند که : مدینه فاضله فارابی تقلیدی از پولیتیای افلاطون است که رنگ و جلای اسلامی خورده و فارابی با آمیختن مفاهیمی چون "وحی" و "نبوت " و "عقل فعال" و "امامت " عین نظریات افلاطون را مطابق ذائقه و فاهمه فرهنگ اسلامی عصر خویش درآورده است . فرضیه تحقیق حاضر این است که، فارابی در نظریه مدینه فاضله‌اش ، مبتکر و مبدع آراء بی‌سابقه و نوینی بوده اشت و این مدینه اگرچه از بسیاری جهات از آموزههای سلف یونانی ماخوذات و مقتبساتی داشته است ولیکن الگوی مدینه فاضله ماهیتا" یونانی نیست و مصدر و غایت آن اسلامی است و فارابی در واقع "فاعل" "صورتی" نوین از "ماده" یونانی برحسب "غایت " اسلامی بوده است . روش این تحقیق توصیفی، تالیفی و تطبیقی است . به نحوی که یک بار با انتزاع و انفکاک مفاهیم موجود در تئوری مدینه فاضله، ماهیت و تعاریف آنها جستجو شده و سپس یافته‌ها با آثار یونانیان تطبیق داده شده و چنانچه سابقه‌ای دیده نشده، بنا به ضرورت منطقی ابتکار آنها به فارابی مستند و منتسب گردیده است . سپس مفاهیم مزبور دوباره در کلیتی ترکیبی بازسازی شده تا رابطه علی میان آنها دریافت گردد و با ملاحظه و تامل در این هیات موئتلف ، مقصود و غایت فارابی از خلق نظریه مدینه فاضله ادراگ گردد. به این ترتیب ، این تحقیق ضمن اینکه حاوی توضیح خالصی از تئوری مدینه فاضله است ، نشان می‌دهد که عناصر یونانی این نظریه چیست و فارابی با اقتباسات خود از سلف یونانی، چه کرده، چرا کرده و چگونه کرده است . تحقیق مزبور دارای پنج بخش و بیست و یک فصل است . نگارنده کلیه متون و آثار هر چهار فیلسوف را به زبانهای عربی، انگلیسی، یونانی، و فارسی از نظر گذرانیده است . در پایان تحقیق نیز صفحاتی به دیاگرامهایی از نظامهای متصاعد و متنازل فلسفه فارابی و نیز آراء سیاسی او اختصاص یافته که نخستین کار در زمینه تلخیص فلسفه او به شکل نمودار است . در بخش آخر کتاب تحت عنوان "کتابشناسی" کوشش شده است که کلیه مکتوبات و تقریرات موجود در باره فارابی و نیز اصل عنوان تحقیق، ذکر گردد تا از این راه، فعالیت محققین بعدی تسهیل گردد.
بازخوانی امکان و امتناع الهیات سیاسی در اسلام بر اساس نظریه کارل اشمیت
نویسنده:
محدثه جزائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نوشتار پیش رو می کوشد با تعریف الهیات سیاسی در بستر الهیات مسیحی، روایت خاص اشمیت از این واژه را افاده نماید. اشمیت با به کارگیری مفهوم الهیات سیاسی در معنای جامعه شناسانه می کوشد نشان دهد چگونه مفاهیم مدرن نظریه سیاسی دولت، همان مفاهیم الهیاتی است که از بار الهیاتی خود تهی گشته است. در این معنا از الهیات سیاسی، که حد واسطی است میان سیاست دینی شده و کارکردهای سیاسی دین، اشمیت دانش و عقل نهفته شده در الهیات مسیحی را به جای ایمان می نشاند و الهیات مسیحی را سیاسی اعلام می نماید. با عنایت به تفاوت های شگرف اسلام و مسیحیت، با استفاده از روش پدیدار شناسی اشمیت و با شاقول الهیات سیاسی به بازخوانی اندیشه سیاسی در اسلام مبادرت ورزیده و امکان و یا امتناع چنین الهیاتی را به پرسش می کشد. با عطف به دو مساله پاسخ نظری به این پرسش، امتناع الهیات سیاسی در اسلام می باشد. اولا اسلام به عنوان دین الهی فاقد الهیات در معنای به کار رفته در پیشوند الهیات سیاسی می باشد. تفاوت مفهومی«امر قدسی» و «وحی» در انگاره مسلمانان با مسیحیان به تضعیف بنیان های الهیات در اسلام می انجامد. دوم آن که الهیات سیاسی از یک سو استقلال امر سیاسی به عنوان حوزه ای مستقل از الهیات و از سوی دیگر ابتنای آن بر عقل گرایی به جای ایمان باوری را مفروض می گیرد که این هر دو در اندیشه سیاسی اسلامی غائب است. فربه شدن علوم شرعی نظیر فقه و کلام هر گونه تلاش نظری در خصوص سیاست در اسلام را محدود و محصور نموده است.
بررسی مقایسه‌ای تقسیم‌بندی علوم از منظر ارسطو، فارابی، اخوان الصفا و ابن سینا
نویسنده:
مهدی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو نخستین کسی بود که مطلق دانش را مورد تقسیم قرار داد و براساس ملاک غایت آنها را به سه دسته، علوم نظری، عملی و تولیدی تقسیم کرد و پس از آن برمبنای موضوع به تقسیم هریک از این علوم پرداخت. اما فارابی برخلاف ارسطو رشته های علمی را تقسیم کردو علوم را براساس سودمندی، به دو بخش علوم ابزاری که علومی نافع میباشند و علوم غیرابزاری تقسیم کرد، که علوم ابزاری شامل زبان و منطق، و علوم غیرابزاری شامل علوم نظری و عملی میباشد.اخوان الصفا نیز همچون ارسطو مطلق دانش را مورد تقسیم قرار دادند، آنان در ابتدا علوم را به دو دسته صنایع علمی و صنایع عملی تقسیم میکنند، که صنایع عملی شامل حفّاری و نجّاری و غیره می‌شود. امّا صنایع علمی به سه دسته، علوم ریاضی، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسیم می شوند، خود علوم فلسفی شامل چهار قسم، ریاضیات، طبیعیات، الهیات و منطقیاتمیشود. در تقسیم بندی اخوان الصفا جایگاه نفس، سیاست، منطق و اخلاق متفاوت تر از جایگاه این مسائل نزد حکمای مشایی است، و ملاک آنان در تقسیم علوم بیشتر حول محور غایت علوم می باشد. اما ابن سینا در تقسیم علوم دونوع رویکرد دارد: ابتدا رویکرد ارسطویی که در آن به تبعیت از ارسطو به تقسیم علوم پرداخته، با این تفاوت که وی تنها علوم فلسفی را تقسیم میکند. رویکرد دوم ابن سینا دیدگاه شخصی اوست. ابن سینا در تقسیم ابتکاری خویش همانند فارابی دست به تقسیم رشته های علمی می زند و براساس آن علوم را به دو دسته علوم حکمی و غیرحکمی تقسیم میکند. بدین صورت او امور عامه را از الهیات بالمعنی الاخص تفکیک می نماید. ابن سینا در حکمت عملی نیز صناعت شارعه را وارد نمود و به این صورت تقسیمی رباعی در هر دو قسم حکمت نظری و عملی انجام می دهد. ابن سینا علاوه بر دو ملاک غایت و موضوع، علوم را از حیث دوام و کارایی نیز تقسیم کند، بنابراین می کوشد تا با ارائه تقسیم بندی جدیدی تا حدی از مشکلات نظرات پیشینیان بکاهد و علوم بسیاری را در تقسیم خویش بگنجاند.
شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان شرق و غرب جهان اسلام (فارابی، ابن سینا، ابن رشد)
نویسنده:
ابراهیم مجیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله به شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان اسلامی(فارابی، ابن سینا و ابن رشد )پرداخته ایم.در این رساله فلسفه سیاسی به مثابه پارادایم در نظرگرفته شده است. در واقع، با توجه به آراء و اندیشه های توماس کوهن و بازتاب آن در علوم سیاسی و فلسفه سیاسی بویژه شلدون ولین، به تبیین شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان جهان اسلام پرداخته شده است و فلسفه سیاسی هر فیلسوف را به مثابه یک پارادایم مطرح شده است:1-پارادایم تقارنی دیدن فلسفه سیاسی و فقه در اندیشه سیاسی فارابی 2-پارادایم سیاست شرعی در اندیشه سیاسی ابن سینا3 -پارادایم استقلال و هماهنگی فلسفه سیاسی و دین در اندیشه سیاسی ابن رشد.همچنین طرح شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان جهان اسلام نیز خود به مثابه یک پارادایم بوده است. فیلسوفان اسلامی در فلسفه سیاسی خود ،علی رغم داشتن نظام فلسفی متفاوت و به تبع آن فلسفه سیاسی متفاوت،به تبیین آموزه های سیاسی پرداختند و نظام سیاسی مطلوب را به گونه ای طراحی کردند که در راس آن پیامبر قرار دارد.در فلسفه سیاسیفیلسوفان مسلمان شریعت ضامن نظام و انتظام امور مدنی در مدینه اسلامی بوده است. فارابی با توجه به فلسفه در یونان، طرح جدیدی را بنا می نهد که در آن دین و فقه و شریعت بعنوان اساس مناسبات و روابط مردم و مدینه می باشد. در اندیشه ابن سینا، قانون زندگی را پیامبر آورده است و مناسبات و روابط را این قانون تنظیم می کند اما این به معنای خروج سیاست از فلسفه یا استقلال آن نیست بلکه ابن سینا در نظام دانایی خود سیاست را در شریعت می بیند. ابن رشد متفکری پسا غزالی است.از این رو سعی می کند تا نسبت فلسفه و دین را مشخص نماید. ابن رشد بر این باور است که اگر اختلافی بین فلسفه سیاسی و دین بوجود آید با تاویل است که فیلسوف می تواند دین را درون خود دین بفهمد. عالم دینی می تواند آنچه را که لازمه عقلانیت و منطق است را به قول و گفتار دینی ببخشد. در افق فکری ابن رشدحق با حق تضادی ندارد بلکه همراه آن و گواه آن است و حکمت دوست شریعت و خواهر رضاعی او است.
  • تعداد رکورد ها : 17