ظاهرا هیوم اولین کسی است که مابعدالطبیعه را به گونه های مستدل انکار کرده است. روش وی در انکار مابعدالطبیعه بدین ترتیب است که ابتدا کلیه علوم را به دو قسم: "نسب
... بت بین تصورات" (ریاضیات و منطق) و "امور واقع" (علوم تجربی) تقسیم می کند، سپس هر چه را در دایره این دو نگنجد، بی معنی اعلام می نماید. تلاش این مقاله بر آن است که آرای هیوم را در مقابله با مابعدالطبیعه تبیین کند، سپس نشان دهد که آن گونه که گمان می رود نظریه "منشا تصورات" مبنایی ترین نظریه در فلسفه او نیست، بلکه "روند تشکیل علم" بر نظریه یاد شده و سایر نظریات او تقدمی مبنایی دارد. پس از آن می کوشد تا نشان دهد که هیوم با توجه با اصالت تجربه ای که آن را مبنای فلسفه خود قرار داده است، نمی تواند مابعدالطبیعه را انکار نماید؛ چرا که بر اساس مبانی مورد قبول خودش دچار تناقض غیر قابل حلی می شود که وی را وادار می نماید از انکار مابعدالطبیعه دست بردارد.
بیشتر