فیلسوفان مسلمان به عنوان فیلسوفانی واقع گرا، در پژوهش های فلسفی خود همواره در صدد دستیابی به معرفت یقینی بودهاند. معرفت یقینی از دید ایشان عبارت است از «اعتقا
... اد به صدق گزاره همراه اعتقاد بالفعل یا بالقوه قریب بالفعل به امتناع صدق نقیض گزاره». به عبارت دیگر معرفت یقینی عبارت است از «اعتقاد صادق جازم ثابت» و چنین معرفتی منطقا تشکیک ناپذیر است. سوال اصلی معرفت شناسی در این جا این است که آیا منطقاً راهی برای دستیابی به اعتقاد جازم صادق ثابت در حوزه مسائل و گزارههای فلسفه اولی وجود دارد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است آیا این راه واحد است یا راههای مختلفی وجود دارد؟ به عبارت دیگر چگونه می توان به معرفت یقینی در حوزه فلسفه دست یافت؟ تقریبا اکثر فیلسوفان مسلمان و به خصوص فیلسوفان نظام ساز و مبتکر چون ملاصدرا و علامه طباطبایی به این سوال پاسخ مثبت داده و اساساً ایشان به دنبال دستیابی به چنین معرفتی در باب گزارههای فلسفی هستند. از نظر ایشان علم مساوی با همین قسم از معرفت است و مابقی اقسام معرفت شایسته علم نامیده شدن نیستند. در بحث از راه رسیدن به چنین معرفتی در حوزه فلسفه اولی البته دیدگاه دو فیلسوف مورد نظر یکسان نیست. ملاصدرا ضمن لمی شمردن براهین مورد استفاده در فلسفه به استفاده از روش شهودی و هماهنگی گزارههای فلسفی با وحی و شهود لااقل در اصول اساسی حکمت متعالیه (چون اصالت وجود، حرکت جوهری، حدوث عالم) تاکید دارد لذا می توان یقین مورد نظر ملاصدرا را یقین متعالی نامید یعنی یقین حاصل از برهان لم که با یقین حاصل از شهود و یقین وحیانی همراه و هماهنگ است. اما علامه طباطبایی مبتنی بر اصول خاص حکمت متعالیه چون اصالت وجود و کیفیت وجود مفاهیم فلسفی در ضمن مصادیق، متفاوت از ملاصدرا برهان مفید یقین در حوزه فلسفه را برهان انّ مطلقی میداند که در آن از یک ملازم به ملازم دیگر سیر میشود. علامه طباطبایی اساساً موافق استفاده از روش شهودی یا استناد گزارهای فلسفی به متون وحیانی در حوزه فلسفه نیست و جمع میان این سه را در قالب یک نظام معرفتی ناممکن میداند. به نظر میرسد مطابق اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، شناخت کنه واقعیت از دسترس عقل انسانی و از حوزه شناخت مفهومی برکنار باشد. این مطلب به معنای نفی شناخت یقینی از واقعیت که همان وجود است نمیباشد بر مبنایلزوم استفاده از برهان ان مطلق در فلسفه شناخت احکام کلی وجود به نحو یقینی میسر است که البته این شناخت با شناخت کنه واقعیت متفاوت است. این پژوهش بیشتر جنبه منطقی و معرفت شناختی دارد بدین منظور با رویکردی تاریخی و تحلیلی ابتدا به عنوان مدخل ورود به بحث به بررسی چیستی یقین و چیستی فلسفه پرداخته و در این مسیر با بررسی ساختار منطقی گزارههای فلسفی در نهایت به چگونگی حصول یقین در حوزه فلسفه اسلامی ودر چارچوب حکمت متعالیه مبتنی بر دیدگاه ملاصدرا و تحلیل و نقد آن بر اساس آراء علامه طباطبایی اقدام کردهایم.
بیشتر