با گذر از نظام مطالعات زبانی مبتنی بر ساخت گرایی که تقابل گراست و همچنین پشت سرگذاشتن نظام روایی مطالعات معنایی که برنامه گرا می باشد و تولید معنا را تابع نظام
... می منطقی می داند، مساله رجوع به سرچشمه های ادراک حسی دخیل در تولید معنا مطرح می گردد که هدف آن در نظر گرفتن نوعی هستی شناسی تولیدات زبانی است. چنین هستی شناسی سبب می گردد تا جریان تولید معنا با شرایط حسی- ادراکی گره بخورد و دیدگاهی پدیدار شناختی در تولیدات زبانی مطرح گردد که پیش شرط هایی غیرزبانی را برای تولید معنا قایل است. از جمله این پیش شرط ها در نظر گرفتن مرکز یا پایگاهی است که از آن جا همه جریانات اصلی دخیل در تولیدات زبانی هدایت شوند. این مرکز با پایگاه حسی- ادراکی خود ایجاد کننده نوعی «حضور» است که بر اساس آن فضایی تنشی شکل می گیرد که از دو ویژگی مهم گستره ای و فشاره ای برخوردار است. یعنی این که هم دامنه حضور در آن می تواند از صفر تا بی نهایت در نوسان باشد و هم این که شدت حضور در آن می تواند از کم رنگ ترین تا پررنگ ترین متغیر باشد. همین امر سبب میگردد تا ما با لایه های متفاوتی از حضور مواجه باشیم که در یک سوی آن حضور پر یا اشباع شده قرار دارد و در سوی دیگر آن حضور تهی، محو و غایب. همین انواع حضور مرتبط با عملیات ادراک حسی که ما در این مقاله به بررسی شرایط شکل گیری و ابعاد آن ها خواهیم پرداخت سبب می گردند تا جریان تولید معنا به جریانی سیال و غیرکلیشه ای تبدیل گردد. برای روشن شدن هر چه بهتر موضوع با ارایه شعری از سهراب سپهری نشان خواهیم داد چگونه فضای تنشی در گفتمان ادبی منجر به بروز معنای سیال می گردد.
بیشتر