از جمله رویدادهای مهم فلسفی در فاصلهی بین دو جنگ جهانی تشکیل حلقهای فلسفی در وین بود که در آن بسیاری از حامیان علم درصدد برآمدند تا چالشهایی را که در آستانه
... ه قرن بیستم عارض اندیشهی پوزیتیویسم علمی شده بود، برطرف کنند. پوزیتیویسم منطقی حاصل و خروجی اندیشهای بود که در این حلقه پا گرفت و از جمله نمایندگان آن میتوان به کارناپ، آیر، شلیک و وایزمن اشاره کرد. پوزیتیویستهای منطقی دارای چند اصل عقیدتی عمده بودند: تمایز قاطع بین قضایای تحلیلی و ترکیبی که قدری از هیوم و قدری از ویتگنشتاین اخذ شده بود. اصل تحقیقپذیری که آن نیز گمان میرود از رسالهی ویتگنشتاین آمده باشد. و یک برنهاد فروکاهنده دربارهی نقش مشاهده در تعیین معناداری شناختی که خواستگاهاش را میتوان به تجربهگرایان کلاسیک از قبیل لاک و هیوم و تقلیلگرایی راسل رسانید. انکار متافیزیک، ماحصل اصلی به کارگیری اصول اساسی مذکور توسط پوزیتیویستهای منطقی میباشد. بنابراین، زمینههای فکری پوزیتیویستهای منطقی در نقد متافیزیک را هم میتوان در فلسفهی تحلیلی، مخصوصاً" نزد فیلسوفانی مثل ویتگنشتاین (در اصل تحقیقپذیری، اصل معناداری و اصل ضرورت این همانی است) و راسل وفرگه (در اصل منطقگرایی) و هم نزد فیلسوفان سنتی از قبیل هیوم و کانت (در نقد متافیزیک) ریشهیابی کرد. پوزیتیویستهای منطقی از میان همهی مکاتب فلسفی، متافیزیک را طرد و تخطئه میکردند، چرا که معتقد بودند احکام متافیزیکی بیمعنی بوده و هیچ طریقهی ممکنی برای آن که در تجربه به تحقیق برسند ندارند. همانطور که در مورد زمینههای فکری پوزیتیویستها در بالا اشاره کردیم، طرد و رد متافیزیک امری نو ظهورنبود، هیوم متافیزیک را سفسطه و مغلطه خوانده بود و ادعا کرده بود که از تعبیرات بی دلالت و بی مدلول استفاده میکند. کانت هم متافیزیک مشروع را از متافیزیک نامشروع فرق می نهاد. در حالی که منتقدان پیشین متافیزیک در صدد غیر علمی و بیفایده نشان دادن متافیزیک بودند، پوزیتیویستهای منطقی با استناد به رسالهی ویتگنشتاین، متافیزیک را فاقد معنی میشماردند و آن را به طور کلی انکار میکردند.
بیشتر