امروزه تعیین مرزهای علوم و مشخص کردن وزن دانش های نوپیدا، به عنوان علم جدید یا ادامة همان علم سابق، امری ناگزیر است. در مورد کلام قدیم و کلام جدید و رابطه آنها
... ا با یکدیگر، دیدگاه های گوناگونی میان اندیشمندان معاصر مطرح شده است. از یک سو، برخی آنها را دو علم جداگانه با دو هویت معرفتی مستقل می دانند که در همه اضلاع-حتی در موضوع و غایت - متفاوت اند و در نتیجه، تفاوت ماهوی دارند و از سوی دیگر، بیشتر دانشوران تفاوتی ماهوی میان آن دو قائل نیستند و کلام جدید را دنباله کلام قدیم و مرحله کمالی و تحول یافته آن، در برخی یا تمام اضلاع معرفتی می دانند. این پژوهش، با تأکید بر تفاوت میان کلام جدید و الاهیات جدید و خاستگاه متفاوت آن دو، با واکاوی و نقد رهیافت های کلام جدید، آنها را به شیوه ای علمی و منطقی بررسیده و کوشیده است نظریه ای را که در این بزنگاه به صواب نزدیک تر است بیابد. در نهایت، حاصل این کوشش، برگزیدن نظریه یکسان انگاری ماهویِ کلام جدید و کلام قدیم، با محوریت تجدد در برخی اضلاع معرفتی آن، بوده است.
بیشتر