جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 133
جان هیک، کثرت گروی، منظری دیگر
نویسنده:
رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
مقایسه آراء فارابی و ارسطو درباره قوای نفس انسانی
نویسنده:
مریم شکیبامنش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم النفس از مهم‌ترین بخش‌های فلسفه و همواره مورد توجه فیلسوفان بوده است که موضوع آن شناخت طبیعت نفس و قوای آن است. در بحث نفس این امر مسلم است که تمام آثار ادراکی و غیر آن که در نبات، حیوان و انسان یافت می‌شود، ناشی از قوای نفس است. ارسطو در بحث خود از نفس برای آن سه مرتبه نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی را بر‌شمرد و در مورد نحوه ترتیب آنها چنین ابراز کرد که انواع مختلف نفس به گونه‌ای هستند که هر یک نوع پایین‌تر از خود را در بر می‌گیرد. پایین‌ترین مرتبه، نفس نباتی و بالاترین مرتبه، نفس انسانی است. وی وجود قوای متعدد در موجودات را امری مسلم دانسته و این قوا را از طریق افعالی که از آنها صادر می‌شود تعریف می‌کند.در حقیقت ارسطو کوشید تا در میان دیدگاههای مختلفی که تا آن زمان در مورد نفس وجود داشت دیدگاهی ارائه کند که بر اسلوب علمی و منطقی استوار باشد، اما وی در سخنانش گرفتار تعارض گردید. او از یک طرف نفس را صورت بدن و از سوی دیگر دست کم بخشی از آن را مفارق پنداشت، چنان که گویی پافشاری خود بر وحدت و بساطت نفس را از یاد برده بود. فارابی نیز همچون ارسطو برای نفس سه مرتبه قائل شد، اما وی سعی کرد تا از تعارضات و ابهاماتی که در سخنان ارسطو وجود داشت دوری گزیند. بنابراین اگر چه برخی آراء این دو فیلسوف در مورد قوای نفس، همچون حواس ظاهری و نحوه ادراک حسی بسیار به هم نزدیک است، اما فارابی در برخی مباحث چون قوه ناطقه از ارسطو فاصله گرفته و برای عقل مراتب سه‌گانه عقل بالقوه، عقل بالفعل (بالملکه) و عقل مستفاد را برمی‌شمارد و معتقد است که طی این مراحل و رسیدن از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل مستفاد نیازمند افاضه صور معقولات توسط عقل فعال به قوه ناطقه است. بنابراین او عقل فعال را امری مفارق و روحانی قلمداد کرده و برای آن ارزشی فراتر از آنچه ارسطو در داخل نفس ناطقه انسانی برای آن قائل بود به آن می‌دهد.
مقایسه اخلاق ارسطویی و اخلاق بر آمده از عرفان عملی با تکیه بر کتاب اخلاق نیکوماخوس و رساله لب اللباب علامه طباطبایی
نویسنده:
سعید آریانژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده:ارسطو و علامه طباطبایی به عنوان دو اندیشمند ومتفکر بزرگ به مسئله اخلاقپرداخته اند. مهمترین اثر ارسطو در اخلاق کتاب اخلاق نیکوماخوس است که مهمترین مولفه آن تاکید برفضایل می باشد . فضیلت ملکه ای اخلاقی است که به دور ازافراط وتفریط بوده ودر حد وسط واقع شده است . ارسطو از فضایلی همچون شجاعت، عفت، حکمت و عدالت سخن گفته است. آرای ارسطو براندیشمندان غرب و حیطه اسلامی اثر گذار بوده است.مهمترین اثر علامه طباطبایی در اخلاق رساله لب اللباب است که دربرگیرنده درسهای ایشان می باشدکه مهمترین مولفه آن توجه به خداوند واصلاح معرفت توحیدی است. براساس نظریه ایشان، درصورت اصلاح معرفت توحیدی تمام رذایل اخلاقی به یکباره ازبین می رود ولازم نیست یک یک رذایل اخلاقی رادرخود یافته وبرای ازبین بردن آنها تلاش شود . دیدگاه علامه نسبت به نظریه ارسطو ارجح است. برخی ازمهمترین اشکالات ارسطو عبارتند از : بی توجهی به تفاوت های فردی ،کم رنگ بودن نقش خداوند در اخلاق، سختی تشخیص نقطه حد وسط، فیلسوف انگاری تمام انسان ها.واژگان کلیدی: ارسطو، علامه طباطبایی، اخلاق، فضیلت،نقطه حد وسط، توحید.
بررسی آراء ویلیام جیمز در عرصه معرفت شناسی دینی و نقد آن بر مبنای علامه طباطبایی و شهید مطهری
نویسنده:
عباس حاج زین العابدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله رهیافت جیمز برای توجیه باور دینی مورد بررسی قرار میگیرد. برای این منظور ابتدا تحلیل وی نسبت به چگونگی تکون باور به طور عام و باور دینی بطور خاص ارائه میگردد، آنگاه آموزه اراده معطوف به باور او و نیز آموزه تجربه دینی وی در جهت توجیه باور دینی مورد بررسی قرار میگیرد. در آخرین فصل آراء جیمز در این حوزه براساس آراء علامه طباطبایی و استاد مطهری مورد بررسی و نقد قرار میگیرد
تأثیر تلقی ابن‌ سینا از نفس بر تصویر او از جاودانگی
نویسنده:
رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این مقاله نشان می‌دهیم که معاد جسمانی از دیدگاه ابنسینا آموزه‌ای خردگریز است؛ یعنی اثبات عقلی آن ممکن نیست و تنها باید آن را از طریق نقلی - که خود در نهایت مورد تأیید عقل است - پذیرفت. البته، ابن سینا معاد روحانی را به‌لحاظ عقلی قابل اثبات می‌داند؛ از نظر او ذات نفس، عقل است که مجرد بوده و دیگر قوا به دلیل تحققشان از ناحیه تعلق نفس به بدن بهعنوان امری مادی، غیر مجرد‌اند. از آن‌جا که قوّه عقل مجرد است و بعد از مرگ بدن باقی می‌ماند، می‌توان تبیینی فلسفی از لذات و آلام آن ارائه کرد. در نتیجه، معاد روحانی لذات و آلام قوّه عقل است که از ملکات حسنه و رذیله سرچشمه می‌گیرد. اما با توجه به این‌که قوای نباتی و حیوانی در بدن تحقق دارند، با جدایی نفس از بدن نابود شده و از این‌رو، ارائۀ تبیین فلسفی از لذات و آلام آنها - در نظام فلسفی ابن سینا- میسور نیست. در نتیجه، اثبات عقلی معاد جسمانی امکان ندارد. به نظر می‌رسد، این تواضع عقلی بهتر از تلاش‌های ناموفق برای اثبات عقلی معاد جسمانی است.
صفحات :
از صفحه 2 تا 17
بررسی رابطه عقل و دین از دیدگاه ابن سینا و امام محمد غزالی
نویسنده:
بهمن غلامی پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا و غزالی تأثیرات بسزایی در شکل گیری تفکّر و اندیشه‌ی اسلامی در مسئله رابطه‌ی عقل و دین داشته‌اند. ابن سینا به طور مستقیم وارد مبحث ارتباط بین عقل و دین نشده و لذا لازم است برای یافتن اندیشه‌ی وی در این زمینه توجیه‌های عقلانی را که وی برای اصول دین ارائه نموده بررسی کنیم. همچنین گرچه غزالی در برخی از آثار خود از رابطه‌ی بین عقل ودین سخن گفته اما برای انجام مقایسه‌ی بهتر، در این پایان‌نامه ابتدا نظرات وی در مورد اصول دین آورده شده و سپس برخی از نظرات وی در مورد معقولیت گزاره‌های دینی بیان شده است. ابن سینا با این که سعی در عقلانی کردن گزاره‌های اساسی دین داشته امّا به ناتوانی عقل در تبیین برخی از اصول دین اعتراف می‌کند. وی این ناتوانی را به علت وجود نقص در قوه‌ی عاقله‌ی انسان نمی‌داند بلکه آن را به واسطه‌ی اشتغال انسان به اموری می‌داند که مانع رسیدن انسان به مراتب عالیه‌ی کمال هستند. غزالی نیز با وجود این که معتقد است عقل توانایی فهم برخی از مسائل دین را ندارد اما نقش عقل را در دریافت حقایق دینی می‌پذیرد و از عقل به عنوان حاکمی که هرگز معزول نمی‌شود یاد می-کند. بنابرین می‌توان تشابه دیدگاه آن‌ها رادر اعتراف به ناتوانی عقل در فهم برخی از مسائل دینی دانست. اختلاف دیدگاه این دو در نوع نگاهی‌ست که به این ناتوانی داشته‌اند. ابن سینا معتقد است اگر عقل از موانع مادی عبور کند و به مراتب عالیه برسد می‌تواند با وحی که جلوه ای‌ازمراتب اصلی هستی است رابطه عینی داشته باشد اما غزالی بر عکس ابن سینا معتقد است حتی اگر عقل بتواند به مراتب عالیه تعقل برسد باز هم از فهم حقیقت همه‌ی مسائل دین عاجز است.کلید واژه:عقل، دین، عقل عملی، عقل نظری، ابن سینا، غزالی
ساختار معرفت از دیدگاه ابن سینا و مبناگرایی معاصر
نویسنده:
زهرا قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مبناگرایی یکی از رویکردهای مطرح در حوزه‌ی تبیین ساختار توجیه و معرفت است، که از لحاظ تاریخی بر سایر رویکردهای مطرح در این حوزه مقدم است و ارزش معرفت‌شناختی آن به عقیده‌ی بسیاری از معرفت‌شناسان بر سایر رویکردها اولویت دارد. بر مبنای این رویکرد ساختار باورهای موجه و معارف ما ساختاری دو لایه است؛ برخی از باورها مبنا و پایه برای سایر باورها هستند و سایر باورها برای توجیه خود بر این باورهای پایه مبتنی می باشند. به عقیده‌ی بسیاری از معرفت‌شناسان مسلمان، رویکرد ابن‌سینا به ساختار معرفت رویکردی مبناگرایانه است، آنان معتقدند که نظریه‌ی ابن‌سینا تقریری از مبناگرایی سنتی مطرح در معرفت‌شناسی تحلیلی است. در این پایان‌نامه ابتدا تقریرهای مختلف مبناگرایی مطرح در معرفت‌شناسی تحلیلی توضیح داده و سپس این مسأله تبیین می‌شود که رویکرد مورد تأیید ابن‌سینا به دلیل پذیرش خطاناپذیری و یقینی بودن مبادی معرفت و همچنین توجیه پیشین بدیهیات اولیه، تقریری از مبناگرایی سنتی و عقل‌گرایانه است، ابن‌سینا در تبیین ساختار معرفت به بررسی ساختار معارف تصوری و همچنین نقش "اصل عدم تناقض" در معارف ما نیز پرداخته است و از این جهت از مبناگرایی مطرح در غرب متمایز می‌شود.
اثبات وجود خدا: مقایسه دیدگاههای ابن سینا و سویین برن
نویسنده:
محمدتقی کرمی قهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله عقلانیت باورهای دینی از دیرباز یکی از مهم ترین مسائل فلسفی محسوب شده است. به طور کلی سه رویکرد قرینه گرایی، ایمان گرایی و عمل گرایی را می توان از دیدگاه های عام درباره عقلانیت باور دینی دانست. ابن سینا و سوئین برن دو فیلسوفی هستند که در سنت قرینه گرایی به مسئله باورهای دینی پرداخته اند. ابن سینا فیلسوفی است که با پذیرش مبناگرایی و قرینه گرایی، قرینه و شاهد لازم و کافی برای اثبات وجود خدا را استدلال قیاسی می داند. در استدلال قیاسی نتیجه یقینی است، از این جهت می توان حتی به یک استدلال برای وجود خدا اکتفا کرد. ابن سینا در مجموع سه برهان برای وجود خدا اقامه کرده است که مهم ترین آنها برهان معروف به صدیقین است. سویین برن فیلسوفی است که تلاش می کند با تطبیق روش علمی بر مسائل الهیاتی به اثبات وجود خداوند بپردازد. وی معتقد است بهترین روش برای اثبات وجود خدا استفاده از دانش زمان است، دلایل قیاسی برای اثبات وجود خداوند ناکافی هستند و باید از روش استقرایی برای اثبات وجود خدا استفاده کرد. از آن جا که استقراء چیزی بیش از احتمال را افاده نمی کند، برای توجیه استفاده از آن سویین برن به نظریه تأیید و قضیه بیزی متمسک می شود. سویین برن با در نظر گرفتن براهین متنوعی که به نفع وجود خدا اقامه شده است معتقد است در موازنه این براهین با شواهدی که به نفع الحاد اقامه شده است، باور به وجود خدا از باور به عدم وجود خدا محتمل تر به نظر می رسد. قرینه گرایی، اراده گروی غیر مستقیم، قرینه گرایی حیطه ای یا اجتماعی و وظیفه گروی در معرفت از اشتراکات این دو فیلسوف است. استفاده از روش قیاسی توسط ابن سینا و تجمیع براهین و شواهد توسط سویین برن، عدم توانایی علوم طبیعی در اثبات خدا از نگاه ابن سینا و تأکید بر روش تجربی برای اثبات وجود خدا توسط سوئین برن، رویکرد فلسفی به باورهای دینی توسط ابن سینا و رویکرد الهیاتی به باورهای دینی توسط سویین برن از نقاط افتراق دیدگاه های این دو فیلسوف می باشد.
تفاسیر ارائه شده از دیدگاه ابن سینا در خصوص شناخت انسان از وحدت و کثرت
نویسنده:
رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع) پردیس خواهران ,
چکیده :
از نظر ابن سینا کثرت نزد تخیل انسان ها و وحدت نزد عقل انسان ها اعرف است. این دیدگاه این گونه مورد اشکال قرار گرفت که اگر وحدت و کثرت به عنوان دو مفهوم کلی در نظر گرفته شوند، در عقل حضور دارند و اگر به عنوان آن چه در محسوسات حاصل اند ملاحظه گردند، در تخیل حضور دارند؛ از این رو تخصیص اعرفیت هر یک از آن ها به یکی از دو قوه خیال و عقل وجهی ندارد. با توجه به جایگاه والای علمی ابن سینا و دقت او در طرح مباحث، اندیشمندان بعدی به توضیح دیدگاه ابن سینا و دفع این اشکال پرداختند. نخستین کسی که به این اشکال پاسخ داد میرشریف جرجانی در شرح کتاب مواقف است. پاسخ جرجانی مورد مخالفت قوشچی در شرح جدید تجرید قرار گرفت. دوانی و دشتکی و دیگران نیز در پی تحلیل دیدگاه ابن سینا و پاسخ به اشکال قوشچی برآمدند. فیاض لاهیجی هم از جمله کسانی است که در توضیح دیدگاه ابن سینا دیدگاه جدیدی ارائه کرد. نتیجه این نزاع علمی پیدایش چهار ملاک برای توضیح اعرفیت وحدت برای عقل و اعرفیت کثرت برای خیال، در مقام فهم عبارت ابن سینا است. به نظر می رسد که نظریه ملاصدرا در توضیح دیدگاه ابن سینا، فهم صحیح تری از عبارت ابن سینا را ارائه می کند.
صفحات :
از صفحه 25 تا 43
تأثیر پذیری غزالی از ابن سینا در دو موضوع نفس و معاد
نویسنده:
رضا اکبری، عبدالرسول کشفی، نسرین سراجی پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشگاه امام صادق (ع) پردیس خواهران ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هر چند غزالی در کتاب تهافت ­الفلاسفه به نقد فلاسفه مشاء پرداخته، اما در هر دو نظریه ای که درباره معاد ارائه می دهد، تحت تأثیر نفس شناسی ابن سیناست. او در کتاب تهافت الفلاسفه نظریه بدن جدید را به عنوان یک امکان برای معاد جسمانی معرفی می کند که مبتنی بر وجود و تجرد و بقای نفس و نیز پذیرش نفس به عنوان ملاک این همانی شخصیت است که همگی نظریاتی مشایی هستند. نظریه دیگر او نظریه برانگیختگی است که نزد متکلمان، نظریه ای مرسوم بوده است و غزالی آن را در کتاب الاقتصاد فی الاعتقاد آورده است. در این نظریه نیز شاهد نقاط افتراق غزالی با متکلمان و تأثیر پذیری او از حکمت مشایی هستیم. در حالی که نزد اشعریان متقدم و معتقد به برانگیختگی، نفس مجرد جایگاهی ندارد، غزالی نظریه برانگیختگی را به گونه ای مطرح کرده که با تجرد نفس تنافی ندارد. از سوی دیگر، هر چند که او مانند غالب متکلمان متقدم حیات و مرگ را عرض می داند، اما در تحلیل این عرض با آن ها هم داستان نیست و مانند مشائیان این دو را به ارتباط و انقطاع نفس و بدن تفسیر می کند. تأثیر پذیری او از حکمت مشایی در مبحث عذاب قبر نیز مشهود است. مرور کتاب ها و رساله هایی هم چون معارج القدس، المضنون به علی غیراهله، کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین نیز نشانگر تأثیر پذیری او در مسئله معاد ازمباحث نفس شناسی در حکمت مشایی است.
صفحات :
از صفحه 77 تا 90
  • تعداد رکورد ها : 133