جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 191
طرح و نقد رویکردهای عرفان ستیز و عرفان گریز معاصر (نقد آراء دشتی، کسروی...)
نویسنده:
شکوفه نظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در تعریفی از عرفان (‌با توجه به اینکه جامع و مانع نیست‌) می توان گفت‌، عرفان جریانی است معرفت بخش که شامل تجربه‌هایی شهودی‌، همراه با کشف و اشراق است‌. این امر ادراکات و دریافت‌هایی را برای عارف در پی دارد که می توان آن را معرفت عرفانی نامید‌. معرفتی که مسیری متفاوت از علم را -که بیشتر با برهان و استدلال سرو کار دارد - طی می کند‌. بیان اینگونه تجربیات و دریافت‌ها و معارف عرفانی نیز از طریق زبانی غیر مستقیم (‌استعاری‌، رمزی‌، تمثیلی‌)‌، اشاری و روایی که از ویژگی‌هایزبان عرفانی است‌،صورت می گیرد‌.این جریان مانند هر جریان فکری دیگری‌، طرفداران و مخالفانی پیدا می کند که هرگونه افراط و تفریط از هردو سو‌، خواسته یا ناخواسته‌، می تواند آن را به بیراهه بکشاند‌. مخالفت و ستیز با عرفان و تصوف در دوران گذشته از جانب قدما (فقها‌، متکلمین و فلاسفه) همواره وجود داشته است و هریک به سهم خود و از دیدگاه فکری خود به مخالفت یا نقد آن پرداخته‌اند. در دوران معاصر و پس از مشروطه نیز با نقد‌ها یی روبه رو می شویم که با برداشتی اجتماعیاز عرفانو مخالفت با زمینه‌ها، شرایط‌، ویژگی‌ها و کارکرد‌های آن‌، این جریان را منحصر در نحوه بودن و ماهیت آن در دورانی خاصاز لحاظ تاریخی‌، فرهنگی و... بررسی کرده‌اند، بدون اینکه اصل وجودآن را در نظر بگیرند‌. بنابر این مطابق با آن شرایط خاص تعریفی از عرفان ارائه داده‌اند که این جریان را به نوعی تقلیل گرایی می کشاند‌. علاوه بر این، عده ای بدون آگاهی از منطق و معرفت و زبان ویژه عرفانو عدم آشنایی با نقش و کارکرد آن دچار بدفهمی یا کج فهمی در بعضی از مسائل این پدیده (از جمله بخش‌هایی که با عقل‌، علم‌، تجربه و آزمایش‌، تناسب و هماهنگی ندارد) شده‌اندو عرفان و عبارات عرفانی را بی‌معنا دانسته‌اند‌.بررسی‌های این منتقدان بر پایه رویکرد‌های علمی، ماتریالیستی، اجتماعی، روان شناختی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و‌... می‌باشد‌. هدف از نوشتن این رساله این است تا با معرفی زبان عرفان و تصوف‌، مانند هر جریاندیگری‌، تا کنون مورد جرح و نقد‌های بسیاری قرار گرفته است‌. عده ای به ویژه طرفداران و پیروان این جریان‌، چه آنهایی که حقیقتا عارف و صوفی بوده‌اند و چه کسانی که کم و بیش با عرفان آشنایی دارند و تعالیمش رامی پسندند‌، با نوعی سرسپردگی مطلق‌، تسلیم محض آن می شوند‌. عده ای نیز به حقیقت عرفان باور دارند اما معتقدند که باید نا خالصی‌هایی را که دامن این پدیدهرا به بعضی‌اندیشه‌های نا صواب آلوده است پاک کرد‌. بسیاری دیگر با تعصب و غرض ورزی‌، تنها به این دلیل که اعتقاد شخصی به این جریانندارند آن را مشربی می دانند که با ادعای حق برای تهذیب و تزکیه انسان‌، به راه باطل رفت‌. بنابراین به یکباره‌، تمامی این جریان را آمیخته از پندار‌های نا صوابی می دانند که به مقصدی جز وادی گمراهی منتهی نمی شود‌. این رساله بر آن است تا با بررسیآثار تعدادی از نویسندگان معاصر‌، که به نقد عرفان و تصوف پرداخته‌اند‌، جنبه‌ها و دیدگاه‌های آنها را که منجر به نوعی رویکرد خاص در نقد یا رد عرفان و تصوف می شود‌، مشخص کند‌. در این رساله‌، به تفاوتی که میان نقد‌های پیشینیان با جریان‌های انتقادی معاصر وجود دارد اشاره شده است‌. همچنین با اشاره به زبان عرفان‌، منطق عرفان و سایر خصوصیاتی که ما را ملزم میکند تا به عرفان از درون سیستم فکری و ساختاری مخصوص به خودش‌، برای فهم و درک آن توجه داشته باشیم‌، به مباحثی در حین نقد آراء پرداخته شده است که از این راه معایب و کاستی‌های این نقد‌ها و بررسی‌ها آشکار می شود‌.عرفان و چارچوب فکری و فرهنگی عرفا‌، نشان دهد که بعضی از منتقدان عرفان به دلیل نا آگاهی و شناخت ناکافی از حوزه عرفان و تصوف‌، نقد‌هایی غیر روشمند داشته‌اند.
بررسی تحلیلی مساله عقل و ایمان با گزارشی از کتاب reason and religious faith پرفسور پنل هام و نقد آن براساس آراء علامه طباطبایی
نویسنده:
اسحق عبادی خورشیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد و بررسی کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسأله ارتباط عقل و ایمان یکی از مباحث مطرح فلسفی در تاریخ تفکر به شمار می‌آید .زمانی دغدغه فلاسفه رابطه داده‌های وحیانی با یافته‌های عقلانی بود .اما اینک بحث از معقولیت و توجیه باورهای دینی می‌باشد. بنابراین جایگاه بحث در معرفت‌شناسی دینی قرار می‌گیرد. تلقی غالب در معرفت‌شناسی دینی قائل است، باورهای دینی صادق، معقول و موجه بوده و اعتقاد به آن به نحو واقعی پایه است. اما این بحث ناظر به ساحت معرفتی باور دینی است. و اگر انسان را دارای سه ساحت معرفتی، عاطفی و ارادی بدانیم باید به نقش این ساحات توجه کنیم. بنابراین در معرفت‌شناسی دینی معاصر علاوه بر ساحت معرفتی باور به ساحت عاطفی و ارادی آن نیز توجه می‌شود. آنچه در ساحات عاطفی و ارادی اهمیت دارد نقش این ساحات در ایمان است و اینکه این ساحات در تاثیر و تأثر متقابل یکدیگرند یا خیر؟ عده‌ای بر نقش موثر ساحات عاطفی و ارادی در ایمان تأکید می‌کنند و عده‌ای تنها بر نقش ساحت معرفتی تأکید دارند و عده‌ای نیز بر تاثیر ساحات غیر معرفتی بر ساحت معرفتی در ایمان قائلند. بنابراین نمی‌توانیم نقش این ساحات را در باور و ایمان نادیده بگیریم. اما متکران مسلمان به خاطر تأکید اسلام بر نقش عقل، بیشتر ساحت معرفتی ایمان را مورد توجه قرار دادند.علامه طباطبایی نیز اگر چه بیشتر بر ساحت معرفتی انسان در ایمان تأکید کردند، اما از ساحات عاطفی و ارادی غفلت نکردند. ایشان با تأکید بر جایگاه قلب و نقش موثر آن در ایمان، بر تأثیر ساحت عاطفی و با تأکید بر نقش اراده و اختیار در انسان بر تأثیر ساحت ارادی در ایمان توجه کردند. ایشان همچنین در بعد معرفتی، با تأکید بر تأثیر این ساحت، معتقدند میان عقل و ایمان هیچ گونه تعارضی وجود ندارد و باورهای دینی معقول و موجه هستند. بنابراین با توجه به این مباحث درصددیم تا اندیشه‌های متفکران غربی در این باب را مورد بررسی قرار دهیم و سپس با اندیشه‌های علامه طباطبایی تطبیق داد و مورد نقد قرار دهیم. روش ما نیز در این رهیافت کتابخانه‌ای می‌باشد.
عدالت در فلسفهء افلاطون
نویسنده:
زهرا مصطفی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پایان‌نامه حاضرکوششی برای ارائه گزارشی روشن از عدالت در فلسفه افلاطون است. در ابتدا اجمالاً از پیشینه بحث عدالت در فرهنگ یونانی و متفکران پیش از افلاطون بحث شده، سپس به عدالت از جنبه هستی شناسی و معرفت شناسی و جنبه اخلاقی و سیاسی نظر کرده‌ایم. از جنبه هستی‌شناسی، عدالت جزو مُثل و حقایق است که نسبت به محسوسات از برترین مرتبه هستی برخوردارند. و از جنبه معرفت شناسی چون بالاترین علم، شناخت به بالاترین حقایق است، مُثل و مِن جمله عدالت و عادل بودن را که افلاطون شرط شناخت مُثل (یا شناخت واقعی) می‌داند مورد بررسی قرار داده ایم. افلاطون شناخت مُثل را ضامنِ معرفت نظری و شرط لازم براینیل به سعادت فردی و جمعی بشر می‌داند. در وهله بعد به جایگاه عدالت در اخلاق فردی پرداخته وآن را در ارتباط بانفس و اجزاء نفس بحث کرده ایم. سپس از فرد به جمع توجّه نموده و بحث عدالت را درشهر و طبقات آن و عللِ شایستگی فیلسوف- پادشاهِ افلاطون را برای حکومت بررسی کرده‌ایم.
بررسی تطبیقی عقل و شهود از دیدگاه ملاصدرا و خردگرایان قرن 17(دکارت،لایب نیتس واسپینوزا)
نویسنده:
فاطمه اسدی شریفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این پایان نامه بررسی راههای شناخت حقیقت است.یکی ازمهم ترین منابع یاراههای معرفت،عقل است.اهمیت عقل به حدی است که،سقراط دراین باره می گوید:زندگی تادر ترازوی خردسنجیده نشود،ارزش زیستن ندارد. دراین نوشتار،بعدازذکرمختصری ازتاریخچ? معرفت شناسی ازقبل ازسقراط تاقرن هفده، دیدگاه سه فیلسوف خردگرای غرب؛ دکارت، اسپینوزاولایب نیتس وسپس فیلسوف اسلامی، ملاصدرابیان شده است.یکی دیگرازراههای مهم شناخت حقایق،شناخت شهودی است.معنای شهود،این است که ماواقعیت هاراچنان که هستند،بدون واسط?مفاهیم وصورذهنی درک کنیم. چنین معرفتی،معرفت حضوری،اشراقی ویامکاشفه ای نیزنامیده می شود. البتّه کاربردشهود،درفلسف?غرب،تاحدودی متفاوت ازفلسف?اسلامی است.دراین نوشتار،علاوه برعقل کاربردواژه شهودونیزنقش آن در معرفت شناسی،درآراءدکارت ودوفیلسوف کارتزین؛ اسپینوزاولایب نیتس وهمچنین ملاصدرا بررسی شده است.درضمنِ بررسی نظرات هریک ازاین فلاسفه،درخصوص عقل وشهودبه نقدوبررسی و مقایسه آراءایشان بایکدیگر پرداخته شده وهمچنین محدودیّتهاونقصهای هریک ازاین دوروش بیان شده است.
ارتباط علم حصولی با علم حضوری
نویسنده:
فاطمه حسناتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تقسیم علم به حضوری و حصولی از ابتکارات فلاسفه اسلامی است. اولین‌بار ابن سینا به این تقسیم اشاره کرد و پس از او شیخ اشراق به گونه‌ای شفاف بر این تفکیک تصریح کرد و از آن بهره برد. و واژۀ « حضوری» را برای قسیم علم حصولی وضع نمود. طبق تعریف معروفی که از این دو علم ارائه می‌شود، علم حضوری علمی است بدون واسطه صورت حاکی و شناختی است که در آن واقعیت معلوم نزد عالم حاضر می‌شود امّا علم حصولی معرفتی است با واسطۀ صورت حاکی. از همین جاست که مهمترین تفاوت این دو علم، رخ می‌نماید: خطاناپذیریی علوم حضوری و خطاپذیری علوم حصولی که ناشی از وجود واسطه در این قسم از علوم است. بدین‌سان معرفت حضوری، معرفتی یقینی و صادق خواهد بود امّا شناخت حصولی نیازمند احراز صدق و اثبات مطابقت با واقع است. به دنبال این مباحث، این پرسش در ذهن شکل می‌گیرد که آیا رابطه‌ای میان علوم حصولی و حضوری وجود دارد؟ و آیا می‌توان شناخت‌های حصولی و خطاپذیر و غیر یقینی را بر معارف حضوری خطاناپذیر و یقینی مبتنی کرد و از این رهگذر، صدق و اعتبار علوم حصولی را تضمین نمود؟ مرحوم علامه طباطبایی(ره)، اولین کسی بود که به این رابطه تصریح نمود و بحث «ارجاع علوم حصولی بر حضوری» را مطرح ساخت. در این پژوهش پس از ذکر مقدماتی برآنیم تا معانی و تفاسیر مختلفی که از «ارجاع علوم حصولی به حضوری» ارائه شده را بیان کنیم و همه روابط ممکن میان علوم حصولی و حضوری را به تصویر بکشیم تا ابتنای علوم حصولی بر حضوری را فی‌الجمله اثبات نموده و گامی در مسیر حل مسئله «مطابقت» در علوم حصولی برداریم.
ماهیت و اقسام کشف و شهود از دیدگاه ملاصدرا رحمة‌الله و ابن عربی رحمة‌الله
نویسنده:
زهراسادات مینایی الهیارلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کشف و شهود به عنوان ساحتی ورای طور عقل، یکی از منابع مهم معرفت است و از مسائلی است که هم در حکمت صدرایی و هم در عرفان ابن عربی، بر اساس مبانی هستی شناسی و تحلیل های علم النفسی از ابعاد مختلف، مورد توجه قرار گرفته است. به دلیل اهمیت این مسئله و خلأ محسوس پژوهشی در زمینه وجود یک تحقیق جامع و تطبیقی پیرامون این موضوع، با سبکی نوین، سعی در کشف، استخراج و ارائه منسجم آرای پراکنده این دو اندیشمند، با استفاده از شیوه کتابخانه ای و روش توصیفی، تطبیقی و تحلیلی، شده است. در این پژوهش، نخست به شناسایی حقیقت کشف و شهود و شاخصه های آن از دیدگاه این دو اندیشمند پرداخته و سپساقسام کشف و شهود، نظیر کشف صوری و معنوی و مکاشفات متناظر با مراتب نفس، بررسی گشته و آنگاه گزارشی از معیارهای صدق و سنجش کشف و شهود نظیر عقل و کشف معصوم ارائه شده است. از نتایج پژوهش، این است که می تواند با تبیین جایگاه رفیع کشف و شهود و تحلیل واقعیت معرفت زای آن، ساحت های جدیدی در معرفت شناسی گشوده و در بررسی تطبیقی بین حکمت متعالیه و عرفان، دیدگاه های قریب الافق مهمی را در این مسأله نشان داده و ابعاد آن را به صورتی روشن ارائه دهد.
روش شناخت اجتماعي در قرآن (با تأکيد بر تفسير نمونه و الميزان)
نویسنده:
فاطمه امین پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شناخت و روش شناخت اجتماعی، از موضوعات مهم و اساسی در حوزه علوم اجتماعی است که در دوره‌های مختلف تاریخی ـ از گذشته تا کنون‌ـ رویکردهای مختلفی نسبت به آن وجود داشته است. روش‌شناسی بنیادین، گونه‌ای از روش‌شناسی‌ است که در مقابل روش‌شناسی کاربردی قرار دارد و انواع مختلف روش‌های اجتماعی را می‌توان در ذیل آن قرار داد. روش‌شناسی بنیادین مبتنی بر مبانی هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی است و به لحاظ بنیادین به بررسی روش‌‌های اجتماعی می‌پردازد. در علوم اجتماعی با سه روش‌ بنیادین پوزیتویسم، تفهمی و رئالیسم انتقادی‌ سر و کار داریم. هر یک از این روش‌ها از مبانی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی خاص خویش بهره گرفته و در تقابل با یکدیگر قرار دارند. قرآن نیز ـ که محور اصلی در این رساله است ـ به واسطه برخورداری از مبادی هستی‌شناختی، انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی ویژه خویش، از روش‌ بنیادین «رئالیسم توحیدی» بهره می‌گیرد. «رئالیسم توحیدی» یعنی واقع‌گرایی بر مبنای یک حقیقت واحد؛ یعنی خداوند. ویژگی‌های خاص اندیشه قرآن روش‌شناسی قرآنی را از مکاتب روش‌شناختی مدرن متمایز می‌سازد. قرآن هستی را دارای دو بعد مادی و معنوی دانسته و آن را یکپارچه و با محوریت خداوند حکیم متصور می‌سازد. همچنین به انسان نگاهی خاص و ارزشمند دارد و کمال نهایی وی را در میزان قرب الهی می‌داند. قرآن به تمامی ابزارهای حسی، عقلی و وحیانی مرجعیت می‌بخشد، اما مرجعیت آن‌ها را در چارچوب مبانی خویش می‌پذیرد. همه چیز در اندیشه قرآن بر محور ایمان به خداوند قرار می‌گیرد. بنابراین قرآن به دلیل برخورداری از چنین ویژگی‌های روش‌شناختی، واجد کلیه رویکردهای تبیینی و توصیفی، خرد و کلان، تجربی، تفهمی و انتقادی می‌گردد، اما آنها را در چارچوب توحید و مبتنی بر یک عقبه الهیاتی بازتعریف می‌کند. این ویژگی ممتاز روش‌شناسی قرآن است که روش‌های سکولار فاقد آن هستند و به دلیل چنین فقر معرفتی، با تکیه بر یک ابزار سایر ابزارها را نفی می‌نمایند. علاوه بر این روش‌شناسی قرآن به دلیل بهره‌گیری از ابزار وحی، قابلیت‌های افزون‌تری نسبت به روش‌های مدرن داراست؛ قابلیت فهم و درک عمیق‌تر و دست‌یابی به ضرورت‌های بیشتری در واقعیت اجتماعی.‌
موانع معرفت از دیدگاه ملاصدرا و فرانسیس بیکن
نویسنده:
فاطمه ترکاشوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معرفت شناسی پایه و اساس هر نظام فلسفی یا نظام معرفتی است. یکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی راه های دست یابی به معرفت و شناخت موانع آن می باشد. بحث درباره موانع معرفت جایگاه مهمی در فلسفه به خود اختصاص داده است که اوج آن در مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» در اندیشه فیلسوف بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و هم چنین در اندیشه فلسفی فرانسیس بیکن تجلی یافته است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و معرفت بی واسطه انسان به خدا می داند، و در این راه بر تجربه عرفانی تأکید می ـ کند. از نظر او معرفت نوعی یقین و ثمره نوری است و این معرفت نوری کلید اکثر معارف است. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی، خطاهای ذهنی و باورهای غلط را مانع مهمی در رسیدن به معرفت می داند. او در این زمینه چهار مانع و بت را معرفی می کند. نگارنده در پژوهش حاضر سعی نموده است تا با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب نشان دهد که چگونه دغدغه های مشترک به تلاش در توجه دادن به شناسایی معرفت و موانع آن انجامیده است.
معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا و نسبت آن با معرفت‌شناسی رایج
نویسنده:
حسین همت‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علارغم اهمیت فضایل "عقلانی" (یا "معرفتی") در معرفت‌شناسی‌های افلاطون و ارسطو (از میان دیگر فیلسوفان)، بیشتر آثار اخیر در معرفت‌شناسی، متمایل به تمرکز بر روی سوالاتی از قبیل "معرفت چیست؟" و "چگونه فرد می‌تواند به آن دست یابد؟" می‌باشند. معرفت‌شناسان فضیلت‌گرا، این سوالات معروف را رها نمی‌کنند، بلکه به یک شیوه جدیدی – با تمرکز بر روی "فضایل عقلانی" و سپس با تمرکز بر روی "شخصیت فاعل عقلانی"-به آن مسائل می‌پردازند. آنها متفق‌القول‌اند در اینکه مفهوم فضیلت عقلانی، استحقاق داشتن نقش مهم و بنیادین در معرفت‌شناسی را داراست. با این حال، آنها پیرامون صفاتی که به عنوان فضایل عقلانی محسوب می‌شوند، منقسم شده‌اند. "وثاقت‌گرایان فضیلتی" فضیلت عقلانی را به عنوان (تقریباً) هر صفت موثق یا منجرشونده-صدق یک شخص درک می‌کنند. آنها به عنوان موارد نمونه‌ای فضیلت عقلانی چیزهایی از قبیل حافظه، درون‌نگری، ادراک حسی و دلیل را ذکر می‌کنند. در مقابل، "تکلیف‌گرایان فضیلتی" فضایل عقلانی را به عنوان اوصاف شخصیت عقلانی ممتاز – یا اوصاف یک عالِم یا محقّقِ موفق - درک می‌کنند، اوصافی از قبیل انصاف عقلی، ذهنیت باز و روشن، توجه عقلانی، کمال، شجاعت و ... . ما با توصیف مختصری از معرفت‌شناسی رایج آغاز خواهیم کرد، و سپس برخی از موضوعاتی که در معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا مورد بحث قرار گرفته‌اند را به اختصار شرح خواهیم داد. برخی از این موضوعات، موضوعاتی هستند که بطور عام ذهن معرفت‌شناس را مشغول خود ساخته‌اند، در حالی که دیگر موضوعات بطور خاص از معرفت‌شناسی فضیلت‌گرا ناشی می‌شوند.
مقایسه تطبیقی جایگاه عقل در روایات فریقین
نویسنده:
زهره منصوری‌آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقل به عنوان نیروی اندیشیدن و قوه ای که انسان را از سایر موجودات ممتاز می سازد، مورد قبول همگان است و در آیات و روایات متعددی بر حجیت و اعتبار آن تأکید شده است. با این وجود، در بازتاب این روایات در کتب روایی فریقین تفاوت فاحشی وجود دارد؛ در حالی که کتب روایی شیعه مملو از روایات ناظر بر عقل است، آمار این روایات در کتب روایی اهل سنت بسیار اندک است. مشاهدة این تفاوت ذهن انسان را درگیر چرایی این موضوع می کند. این پژوهش با به کارگیری روش آماری در صحاح شش گانه اهل سنت و مسند احمد بن حنبل از میان کتب روایی اهل سنت و کتاب کافی و 15 جلد اول بحار الانوار از میان منابع روایی شیعی و مطالعه و تحلیل مسائل سیاسی، رجــالی، فرهنگی –اجتماعی و اعتقادی، علل این تفاوت را مورد بــررسی قرار می دهد. بر اساس رهیافت این پژوهش، تعالیم قرآن کریم و آموزه های اهل بیت (ع) عوامل مؤثر بر توجه ویژة محدثان شیعی به روایات ناظر بر عقل و فراوانی این روایـــات در کتب روایی شیعی می باشد و از سوی دیگر، شرایط خاص فرهنگی حاکم بر عصر پیامبر(ص)، اجرای قانونِ ممنوعیت تدوین احادیث در میان اهل سنت، ایجاد قواعد خاص رجالی و گرایش اعتقادی محدثان اهل سنت به اصحاب حدیث، همگی علل کم توجهی محدثان اهل سنت به روایات ناظر بر عقل و اندک بودن این روایات در کتب روایی آنان است.
  • تعداد رکورد ها : 191