چکیده :
ترجمه ماشینی :
این پایاننامه درباره ماهیت ادراکی تجربه زیباییشناختی و اهمیت طبیعت بهعنوان ابژه پارادایمی ادراک زیباییشناختی و تجربه زیباییشناختی به طور گستردهتر است.
به همین دلیل، همانطور که از مقاله مهم رونالد هپبورن با عنوان «زیبایی شناسی معاصر و غفلت از زیبایی طبیعی» بحث شده است، مورد توجه جدی فیلسوفانی است که در زیبایی شناسی کار می کنند.
اگر تجربه زیبایی شناختی چیزی باشد، حداقل ادراکی است.
این شیوهای از تجربه ادراکی است که نتیجه توجه و تمایز قائل شدن بین زیباییشناختی و غیرزیباییشناختی است و فضایی را برای تأمل و ایجاد ارتباط با فرآیندهای شناختی و عاطفی دعوت میکند.
ریشه یابی زیبایی شناسی در ادراک به ما این امکان را می دهد که تشخیص دهیم و درک کنیم که بر فعالیت های روزانه ما تأثیر می گذارد، نه اینکه محدود به نوع خاصی از شیء، دانشی که ممکن است در مورد آن داشته باشیم، یا به تجربه زیبایی شناختی شدید و کمیاب محدود شود.
اگر قرار است یک شی یک شی زیباشناختی باشد، لازم نیست یک اثر هنری باشد، در واقع، حتی میتوان استدلال کرد که طبیعت از منظری که نامشخص است، نه نتیجه نیت انسان، و از نقطهنظر وجودی، جذابتر است، یک شی زیباییشناختی.
از دیدگاهی که وابستگی ما به آن را تصدیق می کند.
بنابراین، در جریان بحث، در مقابل این ایده که تجربه زیباییشناختی هنر لزوماً بر تجربه زیباییشناختی طبیعت مقدم است، مقاومت میکنم.
گزارش ادراکی ارائه شده مبتنی بر گزارشی واقع گرایانه از ویژگی های زیبایی شناختی است که ویژگی های زیبایی شناختی را ویژگی های ادراکی می داند و تجربه زیبایی شناختی را از نظر ادراکی غنی می داند.
من آن را به ایده «کلی فرمالیسم» پیوند میدهم، روایتی ادراکی و زیباییشناختی که در این اندیشه گستردهتر نهفته است که ادراک زیباییشناختی، هرچند نه بهطور علّی، به دیگر ویژگیهای تجربه، مانند عواطف، و دانش مرتبط است.
بنابراین، تجربه ادراکی و زیباییشناختی به شرحی سختگیرانه از فرمالیسم زیباییشناختی خلاصه نمیشود.
این پایان نامه با تحلیل گزارش های تاریخی از ادراک زیبایی شناختی آغاز می شود که از افلاطون، ارسطو و آکویناس آغاز می شود.
این تحلیل با بازتفسیر مفاهیم اساسی در رشته زیباییشناسی، مانند بیعلاقگی و فرمالیسم که در قرن هجدهم سرچشمه گرفته و با ایده ادراک زیباییشناختی مرتبط است، استوار است.
سپس با پرداختن به بحث جاری در مورد شناخت گرایی و غیرشناخت گرایی در مورد تجربه زیبایی شناختی که طبیعت به آن مربوط می شود، ایده ادراک زیبایی شناختی را به روز می کند.
با ردیابی تاریخی ایده ادراک زیباییشناختی، نقش طبیعت را بهعنوان پارادایم تجربه زیباییشناختی در طول تاریخ نشان خواهم داد و اینکه طبیعت مخزنی برای تجربه غنی زیباییشناختی و درگیری تجربی غنی با آن است.
this thesis is about the perceptual nature of aesthetic experience and the importance of nature as a paradigmatic object of aesthetic perception and aesthetic experience more broadly conceived.
for this reason, it merits serious attention by philosophers working in aesthetics, as has been argued since ronald hepburn’s seminal essay “contemporary aesthetics and the neglect of natural beauty”.
if aesthetic experience is anything, it is at least perceptual.
it is a mode of perceptual experience that is the result of having been attentive to and having discriminated between, the aesthetic and non-aesthetic, and invites room for reflection on, and connections to be made with, cognitive and emotive processes.
rooting the aesthetic in perception allows us to recognize and understand that it has an impact on our daily activities, rather than being restricted either to a particular kind of object, to the knowledge we might have about it, or to intense, rarefied aesthetic experience.
if an object is to be an aesthetic object it need not be an artwork, indeed, one might even argue that nature is more interesting an aesthetic object from the perspective that it is indeterminate, not the result of human intentionality, and from an existential point of view, one that acknowledges our dependence on it.
in the course of the argument, i thus resist the idea that the aesthetic experience of art is necessarily prior to the aesthetic experience of nature.
the perceptual account put forward is based on a realist account of aesthetic properties that considers aesthetic properties to be perceptual properties and that considers aesthetic experience to be perceptually rich.
i link it to the idea of ‘whole formalism’, a perceptual, aesthetic account that is nestled in the wider thought that aesthetic perception relates, although not causally, to other features of experience, such as emotion, and knowledge.
perceptual, aesthetic experience is thus not reduced to an austere account of aesthetic formalism.
the thesis begins by analysing historical accounts of aesthetic perception, beginning with plato, aristotle and aquinas.
it builds on this analysis by reinterpreting crucial concepts to the discipline of aesthetics, such as disinterest and formalism that originated in the eighteenth century and are relevant to the idea of aesthetic perception.
it then brings the idea of aesthetic perception up to date by addressing the current debate about cognitivism and non-cognitivism about aesthetic experience where nature is concerned.
by tracing the idea of aesthetic perception historically, i will have also shown the role of nature as a paradigm of aesthetic experience through history and that nature is a repository for rich aesthetic experience and for rich experiential engagement with it.