جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1681
کتاب الخزائن
نویسنده:
ملا احمد بن مهدی نراقي؛ محقق: حسن حسن زاده آملی؛ مصحح: علی اکبر غفاری
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کتاب الخزائن، نوشته ملا احمد نراقى، كشكولى است با موضوعات متنوع كه برخى از مطالب آن، به زبان فارسى و بعضى به زبان عربى است. انگيزه مؤلف از تأليف اين كتاب، گردآوردن مجموعه‌اى بوده است متنوع و مفرح كه مطالعه، آن غبار خستگى را از خاطر دانش‌پژوهان بزدايد و گره اندوه را از پيشانى آنان بگشايد. اين كتاب، دومين بار است كه توسّط آیت‌الله حسن‌زاده‌ى آملى، تصحيح شده و تعليقاتى بر آن نگاشته شده است و در سال 1376ش، به پايان رسيده است. كتاب، چون كشكولى از مطالب مختلف است، مطالب گوناگون بدون فصل‌بندى و باب‌بندى و بدون آن‌كه از نظم خاصى پيروى نمايند، پشت سر هم، ذكر شده‌اند. كتاب، حاوى بيش از شش‌صد نكته در اخلاق، تاريخ، نجوم، طب، حكايت، معما، شعر و... است. پاره‌اى از مطالب كتاب، فهرست‌وار، عبارتند از: حديث«طوبى لمن انفق ما اكتسبه فى غير معصية...»؛ اذا اردت مضروب عدد فى نفسه...؛ مطايبة نقلها الراغب(نقل الراغب فى المحاظرات، قال: كان بعض امراء بغداد يقال له كوتكين، اصابه قولنج و امره الطبيب بالحقنة، فقال: و ما الحقنة؟ فوصفها الى ان قال و توضع الانبوبة فى الاست، فانتفخت اوداج الامير و ظهرت آثار الغضب فى وجهه، فقال: فى است من؟ فخاف الطبيب و قال فى استى ايها الامير.)؛ دستورى براى بهداشت(سر بعد الطعام و لو خطوة. نم بعد الحمام و لو لحظة. بل بعد الجماع و لو قطرة.)؛ طريق شناختن چوب آبنوس؛ براى دفع سرعت انزال؛ ثواب قرائت قرآن از روى مصحف؛ دخول القرامطة فى مكة؛ نسبة السادات الطباطبائية؛ وجه تسميه شهر رى؛ اقسام العدد؛ تلامذة افلاطون ثلاث فرق؛ اشاره اجماليه به علم عقود انامل؛ برهان تساوى الزوايا الثلاث من المثلث لقائمتين؛ طريق دفع النملة؛ غزوات النبى(ص)؛ اولاد النبى(ص)؛ اولاد الائمة(ع)؛ طريق كشيدن آب از چاه به آسانى؛ سبب فرو نرفتن بعضى چيزها در آب؛ پاك شدن جامه ابريشم يا پشم هر گاه چرب شود؛ المصادر الجعلية؛ در طبيعت ستارگان؛ دستور نامه‌نگارى؛ عدد حروف و كلمات و آيات قرآن؛ شروط و آداب سالك... استاد حسن‌زاده آملى، تحقيقاتى ارزنده در مورد كتاب مزبور نموده و تعليقاتى ارزش‌مند در ذيل برخى از مباحث آن آورده و در اين زمينه، به پاره‌اى از كتاب‌هاى خود، از قبيل دروس آفاقى، هزار و يك كلمه، سرح العيون فى شرح العيون و هزار و يك نكته، ارجاع داده و از منابع مختلف، مانند كشكول شيخ بهايى، ابداع البدايع شمس گرگانى، اسطرلاب خواجه طوسى، خلاصة الحساب شيخ بهائى، الاتقان سيوطى، رياض العارفين مرحوم رضاقلى‌خان هدايت، زيج بهادرى مرحوم غلام‌حسين جونپورى، برهان قاطع، حواشى منطق حكيم سبزوارى، فصوص محى‌الدين، شفاى شيخ الرئيس، اسفار صدر المتألهين، شرح صحيفه‌ى سجاديه سيد على‌خان و ساير كتب نيز استفاده نموده است. پاره‌اى از حواشى مهمّ استاد، عبارتند از: فادزهر، معرب پادزهر است و آن را به عربى، حجر التيس گويند و تيس، باز باشد، خواه كوهى و خواه اهلى. شبانكاره، يكى از دهستان‌هاى يازده‌گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است. در عبارت «كلّه سر»، كاف، به كيميا، لام، به ليميا، هاء، به هيميا، سين، به سيميا و راء، به ريميا اشاره دارد كه همگى از جمله علوم غريبه‌اند. حسين بن منصور، ملقب به حلاج را بر دار زدند، نه پدرش منصور را و بسيارى از شعرا، در اشعار خويش به غلط منصور آورده‌اند. در تحفه‌ى حكيم مؤمن، در مورد«لفاح»، گويد: و از خواص اوست كه چون بيخ لفاح را با عاج، به قدر شش ساعت بجوشانند، نرم و مطيع گردد. حق اين است كه سحر در انبيا(ع) و اوصياى آنان كه حجج خدا بر مردمند، مؤثّر نيست و اخبارى كه در مورد سحر كردن مردم نسبت به آنان، نقل شده، دلالت بر مسحور شدن آنها ندارد، بلكه همين اندازه دلالت دارد كه ديگران، عليه آنان سحر كردند و طبرسى در مجمع البيان در شأن نزول سوره فلق، بعد از آن‌كه داستان سحر كردن لبيد بن اعصم يهودى، عليه پيغمبر(ص) را نقل كرده، سخنانى در عدم تأثير سحر بر پيغمبر اكرم(ص) دارد كه حائز اهميت است. اگر چه ادراك ذات بحت و هويت غيبيّه كه از اشارت و عبارت معرّا و از قيود و اعتبارات مبرا باشد، محال است و حق تعالى، به واسطه كمال رأفت و رحمت كه در شأن عباد دارد، ايشان را از تأمل در ذات خود، تحذير فرموده تا اوقات ايشان ضايع نشود، ولى در نزد صديقين كه با نظر در حقيقت وجود، استدلال بر صفات و آثار او مى‌نمايند كه در حقيقت نزد اين گروه، حق، جلوه‌گر و ظاهر و عالم، پوشيده و پنهان است، در اثبات عالم، احتياج به دليل است، نه در حق جل و علا. عطارد و زهره، در وسط استقامت و رجوع، هميشه مقارن با شمس باشند و چون در وسط استقامت، مقارن شوند، بعد از آن در جانب مغرب نمايان شوند و ايشان را مغربى و مسائى گويند تا آن زمان كه در وسط رجوع باز مقارن شوند. بعد از آن، از جانب مشرق نمايان شوند و ايشان را مشرقى و صباحى گويند و در غير اين دو وقت ديده نمى‌شوند، زيرا زهره از شمس، تا 47 درجه و عطارد از شمس، تا 27 درجه بيشتر دور نمى‌شوند. الياس، همان ادريس است. لاهيجى، در شرح گلشن راز شبسترى، تصريح مى‌كند كه چون بعد از انبيا، اولياء الله‌اند كه از طرف خداوند مؤيد به حالات و مكاشفات گشته‌اند كه باقى خلايق را دست‌رس بر آن نيست، لا جرم مى‌خواستند كه احوال اين جماعت از ديده كوته‌نظران كج‌بين نااهل مخفى باشد، چه اين طايفه، امناء الله‌اند و امانتى كه من عند الله پيش ايشان وديعه است، بنا بر غيرت الهى روا نمى‌دارند كه غيرى بر آن اطّلاع يابد، لذا اصطلاحاتى فرمودند كه هر گاه به غير از آن حالات و مقامات نمايند، آن كس كه اهل آن حال باشد، فهم آن همانى نمايد و هر كه از آن حال بى‌بهره باشد، از ادراك آن محروم مانده. مرحوم غلام‌حسين جونپورى، صاحب زيج بهادرخانى، در آن زيج گويد كه هر كوكب را از بروج خانه‌ى شرف است به درجه معين، چون در آن خانه نقل كند، قوت شرف او ابتدا نمايد و متزايد، تا به درجه شرف رسد و اين وقت، به غايت اين قوت رسيده باشد و به تدريج كمتر شود تا آن‌كه از بيت آن شرف بيرون آيد و شرف آفتاب در حمل به درجه‌ى 19 باشد پس خانه شرف آفتاب حمل شود. نافع بن عبدالرحمن بن ابى نعيم، يكى از قراء سبعه است و عيسى، ملقب به قالون و عثمان، ملقب به ورش از راويان او هستند. منجمان، ماه محرم را به حساب وسطى، سى روز مى‌گيرند و صفر را 29 روز و هم‌چنين ماه‌هاى فرد را سى روز مى‌گيرند و زوج را 29 روز و در زيجات بر اين نهج آورده‌اند، به دليلى كه در محلش ثابت است، ولى ماه قمرى در خارج از رؤيت هلال است تا رؤيت هلال ديگر و ممكن است كه تا چهار ماه متوالى سى روز، سى روز آيد بدون زياده و تا سه ماه متوالى بيست و نه روز، بيست و نه روز مى‌تواند باشد و زياده، نه، چنان‌كه در زيجات هر دو قسم با ادّله‌ى آن بيان شده است. با دقّت در حواشى استاد، معلوم مى‌شود كه بيشتر حواشى ايشان، درباره مسائل هيوى و نجومى است و اين، به خاطر تضلّع استاد، در علم هيئت و نجوم است. لازم به ذكر است كه حواشى استاد، خالى از مطايبه نبوده و از ابدع البدايع گرگانى لطيفه‌اى ذكر مى‌كند كه روزى مردى را گريان ديدند، از سبب پرسيدند، گفت: امروزه با كنيزكان قدرى دوغ خورده‌ام، از آن پس، قرآن تلاوت كردم تا اين آيه رسيدم «فاعتزلوا النساء فى المخيض(به خاء)» و نيز مردى با قرآن تفأل نمود، به خواهش زنى كه پسرش حسن، به سفر رفته و خبر به وى نرسيده بود، اتفاقاً اين آيه آمد: «طوبى لهم و حسن مآب». آن مرد، به تصحيف خواند كه حسن مات. زن بى‌چاره به مرگ فرزند، ماتم‌زده شد. ديگرى گفته كه پيغمبر عسل را در روز جمعه خيلى دوست داشت، معلوم شد، غسل را تصحيف كرده است. به طور كلّى مى‌توان گفت كه حواشى استاد، مشحون از مطالب نجومى، رياضى، روايى، ادبى، فلسفى، عرفانى، تفسيرى، طبّى است كه اين امر، بيان‌گر جامعيّت و تضلّع ايشان، در مسائل مختلف علمى است.
آفات اللسان
نویسنده:
عز الدين موسوي غريفي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
زهد
عنوان :
نویسنده:
محمد حسيني شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
دین النصیحة
نویسنده:
عباس كاشف الغطاء
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: دار العلوم,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
الدين النصيحة، اثر شیخ عباس کاشف‎الغطاء، بیان اهمیت و جایگاه نصیحت و خیرخواهی در دین اسلام می‎باشد که به زبان عربی نوشته شده است. کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل، تنظیم شده است. نویسنده در ابتدا، به تعریف لغوی و اصطلاحی واژه نصیحت پرداخته و ضمن بیان شروط نصیحت و ناصح و کیفیت و انواع نصیحت، نصیحت در فقه اسلامی را مورد بحث قرار داده و در نهایت، نصیحت در تطبیقات فقهیه را بررسی نموده است. در مقدمه، به اهمیت نصیحت کردن اشاره گردیده و این خلق نیک، یکی از مقومات مودت و والاترین لوازم محبت، دانسته شده است. در فصل اول، در سه بخش، ابتدا نصیحت از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعریف و سپس، فرق آن با تأنیب (نکوهش سخت)، مدارا، مداهنه و تقیه بیان شده و در انتها، آثار شرعی نصیحت، بیان گردیده است. نصیحت در لغت، به معنای خلوص بوده، اما در اصطلاح، کلمه‎ای جامع است که به‎وسیله آن، تعابیر زیادی اراده می‎گردد، از جمله، اراده خیر برای شخصی که نصیحت می‎شود. به عقیده نویسنده، از بررسی تعاریفی که برای نصیحت بیان شده، چنین برداشت می‎شود که این واژه، حول مصلحت، خیر، صلاح و عنایت به منصوح معنا می‎شود. این کلمه، گاهی به‎گونه‎ای به کار می‎رود که فقط شامل معامله و عمل (بدون قول) می‎شود؛ مثل: - خالص کردن نیت از شائبه فساد در معامله یا خالص کردن فاعل ضمیر خویش را در عملی که از وی سر می‎زند؛ - خالص کردن عمل از غش؛ - خالص کردن عمل از فساد. گاهی به‎گونه‎ای استعمال می‎گردد که شامل قول هم می‎شود؛ مثل: - گزینشی که صلاح قولی و فعلی در آن است؛ - معرفی کردن وجه مصلحت با خالص کردن نیت از شوائب مکروه؛ - اراده خیر برای غیر، بدان‎گونه که برای خویش اراده می‎گردد. نویسنده در بیان فرق بین نصیحت و تأنیب (نکوهش)، به این نکته اشاره نموده که نصیحت، احسان به نصیحت‎شونده، به‎صورت رحمت، شفقت و ملاطفت از سوی ناصح است؛ به‎گونه‎ای که پزشک عالم و مشفق با مریض معامله می‎نماید؛ درحالی‎که «تأنیب» و واژه‎های هم‎معنای آن، مستلزم اهانت و درشتی می‎باشد. در فصل دوم، در ضمن چهار مبحث، شروط نصیحت و ناصح و کیفیت و انواع نصیحت، توضیح داده شده است. از جمله شروط نصیحت، عبارت است از: اخلاص؛ اینکه نصیحت، برای حاجتی مربوط به حفظ مقاصد شریعت از قبیل دین، جان، عقل، آبرو و مال باشد؛ بسنده نمودن به مقدار لازم و نپرداختن به عیوب دیگر. نویسنده بر این باور است که از جمله شروط شخص ناصح، آن است که وی به برخی از علوم و آگاهی‎ها، مسلح باشد که اهم آن‎ها، عبارتند از: علم شریعت و علم به احوال مردم و اجتماع، مصالح، موقعیت مکانی و زمانی، علم ترجیح در صورت تعارض و تزاحم بعضی از امور با یکدیگر و... به اعتقاد وی، شایسته و سزاوار است که داشتن روحیه و حالت نصیحت صحیح، در جمیع احوال و حالات، همراه آدمی بوده و مردم یکدیگر را برحسب مقتضای حال و بر وجه شایسته و صحیح، نصیحت و ارشاد به خیر نمایند. وی در این فصل، انواع نصیحت را برشمرده و به توضیح آن‎ها، پرداخته است که عبارتند از: نصیحت برای خداوند (که مستلزم اخلاص اعتقاد در توحید و نفی شرک از خداوند و ترک الحاد در صفات است)؛ نصیحت برای قرآن (که ایمان به کلام خدا بودن آن و شبیه کلام مخلوق نبودن و حق تلاوتش را به‎جا آوردن و... است)؛ نصیحت برای پیامبر(ص) (که عبارت است از تصدیق رسالت ایشان و ایمان به تمامی فرمایشات آن حضرت و اطاعت از او، در امر و نهیش)؛ نصیحت برای اهل‎بیت(ع) (که شامل اتباع و پیروی از ایشان در تمامی امور زندگی می‎شود)؛ نصیحت برای پیشوایان مسلمین (که عبارتند از حاکمین عادل، فرمانروایان و علمای دین)؛ نصیحت برای عامه مردم (که عبارت است از ارشاد آنان به مصالح دنیا و آخرت و خودداری از آزار ایشان). در فصل سوم، در خلال چهار مبحث، نصیحت در فقه اسلامی، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در مبحث اول، در سه بخش زیر، به مقوله نصیحت از منظر ادله شرعیه نگریسته شده است: - آیات: که از جمله آن‎ها، عبارت است از آیه 93 سوره اعراف: فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ کَافِرِينَ‎؛ «پس [شعیب] از ایشان روى برتافت و گفت: «اى قوم من، به‎راستى كه پيام‎هاى پروردگارم را به شما رسانیدم و پندتان دادم؛ دیگر چگونه بر گروهى كه كافرند دریغ بخورم». - احادیث: که در چهار طایفه، تقسیم‎بندی می‎شوند: مطلق نصیحت؛ نصیحت مستشیر؛ اعانت مؤمن و حرمت خیانت مؤمن. - سیره متشرعه: نویسنده معقتد است که سیره متدینین و علمای روحانی بر عدم التزام به نصیحت به‎طور مطلق، مؤید استحباب نصیحت است. در مبحث دوم، مواردی مورد بحث قرار گرفته است که در آن‎ها، نصیحت مستلزم امر حرامی بوده، ولذا صحیح نیست؛ از جمله، نصیحتی که به غیبت، افشای سر دیگران و یا سخن‎چینی منجر شود. نصیحت در مذاهب اسلامی، از جمله مالکیه، شافعیه، حنفیه، حنبلیه و ظاهریه در مبحث سوم بررسی شده است. از آنجا که نصیحت، از جمله امور مستحبی می‎باشد، در مبحث چهارم، این مطلب بررسی شده که آیا اخذ اجرت و عوض در قبال آن، صحیح است یا خیر. در آخرین فصل، در هشت قسمت، نصیحت در تطبیقات فقهیه مورد بحث و بررسی قرار گرفته که عبارتند از: - نصیحت در افشا کردن اهل بدعت و کتب ضاله‎ای که مخالف کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و اهل‎بیت(ع) می‎باشند. - نصیحت مستشیر در بیان تفضیل بعضی از علما بر بعض دیگر. نویسنده، معتقد است که این مورد، غیبت محسوب نمی‎شود و در قرآن هم چنین تفضیلی آمده: وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً ﴿الإسراء: 55﴾؛ «و در حقیقت، بعضى از انبیا را بر بعضى برترى بخشیدیم و به داوود زبور دادیم». وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَاراً ﴿نوح: 14﴾؛ «و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است». - نصیحت در نسب: که دارای آثار شرعیه عاجل و آجلی است، مانند توارث، محرمیت، گرفتن خمس و نفقات و... - نصیحت در ازدواج: که هرچند به گفتن عیوب دیگری منجر می‎شود، اما به دلیل آگاه کردن مستشیر و جلوگیری از متضرر شدن او، مانعی ندارد. - نصیحت در معامله. - نصحیت در شهود. - نصیحت کفار و مشرکین و اهل کتاب. - نصحیت در ولایت.
تنبيه الخواطر و نزهة النواظر
نویسنده:
مسعود بن عیسی ورام؛ مقدمه نویس: محمدصادق بحر العلوم
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عراق/ نجف: المکتبة الحیدریة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تَنبیهُ الخَواطِر و نُزهَةُ النَّواظِر معروف به مجموعه وَرّام کتابی با موضوع مواعظ و حِکَم اخلاقی تألیف وَرّام بن ابی فراس حلّی (درگذشت ۶۰۵ق) که به زبان عربی نوشته شده و ترجمه‌هایی از آن به فارسی نیز موجود است. موضوع این کتاب اخلاق است. و آن مشتمل بر دو جزء است که هر دو با نظمی تقریبی فصل‌بندی شده‌اند. جزء نخست شامل ۶۶ عنوان مستقل است ولی مؤلف برای مطالب جزء دوم عناوینی مشخص نکرده است. مضامین عمده کتاب عبارت است از مواعظی در اخلاق عملی همچون سفارش به زهد و تهذیب اخلاق، بر شمردن صفات رذیله و شیوه‌های درمان آنها، ذکر فضائل و راه کسب آنها، مطالبی درباره آداب معاشرت و دیگر جزئیات زندگی، فصول متعددی درباره مرگ و حیات اخروی و وصف قیامت. در جزء دوم، خطبه‌هایی از پیامبر(ص) و امامان و مناظره‌های شیعیان نیز آورده شده است. در جزء اول، تأثیر احیاء علوم الدین غزالی بر کتاب آشکار است به حدی که می‌توان این جزء را گزیده‌ای از آن کتاب دانست. ورّام در بسیاری موارد نوشته‌های غزالی را عیناً یا با اندک تغییری ذکر کرده بی‌آنکه نامی از وی ببرد. به طور کلی رویکرد مؤلف را می‌توان اخلاق زاهدانه مبتنی بر قرآن و سنت دانست که با وسعت نظر خاصی همراه شده؛ چنان‌که در کنار احادیث و سخنان بزرگان دین، از شاهان و بزرگان ایرانی و صوفیه و اهل حکمت نیز سخنان و حکایاتی آورده است.
آداب النفس المجلد 1
نویسنده:
محمد عيناثي؛ محقق: کاظم موسوی میاموی
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
المکتبة المرتضویة,
اوبة إلی التوبة من الحوبة
نویسنده:
حسن حسن زاده آملي؛ مترجم: ابراهیم احمدیان
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: الف. لام. میم,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
الأوبة إلى التوبة من الحوبة و ترجمه (الأوبة إلى التوبة من الحوبة) رساله‌اى است عربى اثر علامه حسن حسن‌زاده آملى، كه در آن، موضوع «توبه» بررسى و تبیين و به همراه ترجمه فارسى آن، به قلم ابراهيم احمديان، منتشر شده است. اين رساله، در تكمله «منهاج البراعة في شرح نهج‌البلاغة» در شرح خطبه دويست‌وسى‌وپنجم نهج‌البلاغه، اثر نویسنده، تأليف شده است. كتاب با مقدمه مختصرى از نویسنده در اشاره به نام كتاب و انگيزه نگارش آن آغاز و مطالب در سيزده شماره و يك خاتمه، سامان يافته است. ترجمه كتاب نيز در ضمن سيزده فصل ارائه شده است. نویسنده در اين كتاب، مباحث فلسفى، اخلاقى و اجتماعى مربوط به مقوله توبه را مطرح ساخته و در خصوص هر مبحث، به احاديث، روايات و سخنان بزرگان علم و دين، اشاره كرده است. در اين اثر، متن عربى در ابتدا و ترجمه آن در انتهاى كتاب، به تفكيك ارائه شده است. در شماره نخست مباحث، مسأله توبه و تعلق به امور جسمانى، مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده معتقد است تعلق به امور جسمانى، موجب دورى نفس از معقولات و اشتغالش به مجردات بوده و شدت تعلق و غرق گشتن در عالم طبيعت، نفس انسان را از نيل به كمال، باز مى‌دارد. در شماره دوم كه به وجوب توبه اختصاص دارد، اين مطلب عنوان گرديده است كه بر همه بندگان خداوند، واجب است كه از جميع گناهان و معاصى خويش، توبه كنند. انطباق حكم عقل و شرع؛ فورى بودن توبه؛ تقسيم توبه به اعتبار انواع گناهان و شرط اداى حقوق خداوند و مردم براى صحت توبه از جمله مباحث اين قسمت مى‌باشد. در شماره سوم، به بررسى ادله قايلين به صحت توبه مبعضه (توبه از برخى گناهان) و منكرين آن پرداخته شده است. قايلين به عدم جواز، حجت آورده‌اند كه سبب توبه و پشيمانى، قبح فعل است و اگر جز اين باشد، توبه متحقق نمى‌شود و از طرفى، اين قبح در همه گناهان متحقق است و در همگى حاصل. پس چنانچه انسان از پاره‌اى گناهان توبه كند و پاره‌اى ديگر را به حال خود رها كند، معلوم مى‌شود كه توبه تائب به سبب قبح فعل نبوده است؛ چه اشتراك در علت، اشتراك در معلول را موجب است و چون در توبه تبعيض راه يابد، توبه نيز منتفى مى‌گردد. نویسنده ضمن بررسى اقوال مخالفين و موافقين، صحت توبه مبعّضه را همانند محقق طوسى، علامه حلى و شيخ بهايى پذيرفته است؛ زيرا وقوع هر فعلى، به حسب انگيزه و داعى آن است، چنانكه انتفاى آن فعل نيز به حسب مانع و صارفى است كه از وقوع آن ممانعت مى‌كند. حال اگر انگيزه و داعى، رجحان يابد، فعل نيز وقوع خواهد يافت. بنابراین ممكن است فاعل قبايح، انگيزه پشيمانى را بر آن قبايح ترجيح دهد، بدين‌وسيله كه امرى ديگر چون بزرگ بودن گناه، فزونى نهى‌هايى كه بر آن وارد شده و يا تنفر نزد عقلا را بر قبحش اضافه كند. مسأله جواز توبه موقت (مثلاً اينكه كسى توبه كرده كه فقط يك سال گناه نكند) در شماره چهارم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. عده‌اى معتقدند كه چنين توبه‌اى صحيح نيست؛ چه اين توبه، كاشف از آن است كه شخص تائب، از ارتكاب گناه، به جهت قبح آن پشيمان نشده است و گرنه پشيمانى او چنان بود كه تصميم مى‌گرفت ديگر هرگز بر گرد آن گناه، نگردد و حال كه سبب پشيمانى، قبح فعل نبوده، توبه‌اى نيز متحقق، نمى‌شود. نویسنده ضمن بيان ادله قايلين به جواز و بررسى آن، در نهايت قول به عدم جواز چنين توبه‌اى را پذيرفته است. در پنجمين شماره، وجوب توبه از گناهان بزرگ و كوچك بررسى شده است. گروهى از معتزله، معتقدند كه توبه، تنها از گناهان كبيره كه كبيره بودن آن‌ها معلوم و آشكار و يا مظنون است، واجب است. از اين‌رو، در گناهانى كه صغيره بودن آن‌ها معلوم است، توبه واجب نيست؛ زيرا سبب وجود توبه، دفع ضرر است و ضرر در گناهان صغيره حاصل نيست و عده‌اى ديگر گفته‌اند، در گناهانى كه قبلاً از آن‌ها توبه نموده است، توبه مجدد لازم نيست. اما به اعتقاد اماميه، توبه از جميع گناهان، چه صغيره و چه كبيره و چه پيشتر از آنها توبه كرده باشد، لازم است. در شماره ششم، به توبه تفصيلى و اجمالى پرداخته شده است. و در شماره هفتم، به مسأله يادآورى گناه اشاره شده است. نویسنده معتقد است توبه، تنها در جايى محقق است كه گناهى انجام پذيرد و اگر از كسى گناهى سرزند و سپس توبه كند و پس از آن، گناه را به يادآورد، نمى‌توان چنين عملى را قبيح دانست و اساساً گناهى به وقوع نپيوسته است تا توبه نيز لازم شود. در شماره هشتم، به مسأله عزم بر بازنگشتن بر گناه پرداخته شده و اين مبحث مورد بررسى قرار گرفته است كه اگر كسى مرتكب گناه شود و سپس از گناه خويش دست كشيده، توبه كند و بر آن شود كه هرگز چنين گناهى از او سر نزند، آيا فقط در صورتى‌كه بر انجام آن گناه قدرت داشته باشد، توبه‌اش صحيح است يا اينكه وجود قدرت در صحت توبه شرط نيست. مراد از قبول توبه، در شماره نهم توضيح داده شده است. به نظر نویسنده، مقصود از قبول توبه، ساقط شدن عقابى است كه بر گناه مترتب است. وى معتقد است سقوط عقاب به‌واسطه توبه، تفضل خداى تعالى است نه امرى واجب؛ چراكه اگر واجب باشد، سبب آن از دو حال خارج نيست: اول آنكه قبول توبه بر خداوند متعال واجب باشد كه اين فرض، ممنوع است. سبب آن است كه چنانچه كسى از ديگرى نافرمانى و به بدترين شكل ممكن نسبت به او بدى و ناسپاسى كند و سپس عذر آورده و طلب بخشش نمايد، بخش و قبول عذر او، نزد عقلا واجب نيست، به‌طورى‌كه اگر او بخشيده نشود، مذمت و نكوهش عقلا را در پى نخواهد داشت، بلكه به عكس، گاه عقلا عدم بخشش و عفو را نيك مى‌دانند. دوم آنكه سبب وجوب سقوط عقاب را كثرت و بسيارى ثواب توبه بدانيم كه اين فرض نيز ممنوع است؛ چراكه بناى اين فرض، بر تحابط مى‌باشد كه باطل است. در شماره دهم، ضمن بيان استحباب غسل براى توبه، به برخى گناهان بزرگ و كوچك، اشاراتى شده است. در شماره يازدهم، آداب توبه به نقل از رياض السالكين بيان گرديده است. در شماره دوازدهم، مطالبى پيرامون شتاب در توبه، به نقل از كتاب «رياض السالكين» و «كشكول» شيخ بهايى آمده و در آخرين شماره، به برخى آيات و رواياتى در تشويق بر توبه اشاره گرديده است. در خاتمه، خطبه دويست‌وسى‌وپنج «نهج‌البلاغه» ذكر و پس از شرح واژگان و بررسى اعراب اين خطبه، به معنا و ترجمه آن، پرداخته شده است. در ترجمه كتاب، مترجم شيوايى و رسايى متن را در اولويت قرار داده و لذا چنين به نظر مى‌رسد كه در برخى موارد، رعايت امانت در ترجمه، زياد مد نظر نبوده است و ترجمه‌اى تقريباً آزاد، ارائه شده است. به عنوان مثال، در متن عربى در صفحه شش، چنين آمده است: «و في الكافي للكليني(ره) في غوائل الذنوب و تبعاتها: عن أبي‌عبدالله(ع)قال: كان أبييقول...» اما در ترجمه فارسى آن در صفحه 75، فقط به اين عبارت اكتفاء شده است: «از امام صادق(ع) نقل است: پدرم فرمود...». البته اين در حالى است كه توضيح كامل اين مطلب و متن عربى حديث، در انتهاى فصل و تحت عنوان «يادادشت‌هاى فصل نخست» آمده است. ويژگى ديگر اين ترجمه، آن است كه مترجم، عنوان «فصل» را به جاى «شماره» برگزيده است. در انتهاى هر فصل، توضيح مطالب متن، كه در پاره‌اى موارد، مفصل مى‌باشد، تحت عنوان «يادداشت‌هاى فصل» آمده است.
مصباح الأنظار في المعارف و الأخلاق
نویسنده:
مؤسسة الامام المهدي علیه السلام؛ ناظر: محمدباقر موحد ابطحی
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 1681