آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 19
 بررسی اندیشه های اجتماعی در جزء دوم قرآن (با تأکید بر آیه 170 سوره بقره)
نویسنده:
طاهره توکلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسای حوزه: ,
چکیده :
نوشتار حاضر پیرامون بررسی اندیشه های اجتماعی در جزء دوم قرآن می باشد که به علت گسترده بودن نکات اجتماعی فقط با تأکید بر آیه 170 سورة بقره این مورد را متذکر می شود. این نکته که قرآن به واقعیت های زندگی اجتماعی انسان توجه دارد و دانستن نظر قرآن دربارة این واقعیت ها لازم می باشد، نگارنده بر آن شده است تا نگاهی بسیار کوچک و جزئی به اندیشه های اجتماعی قرآن که اساس دین و وحی است و یکی از منابع غنی اسلام به شمار می رود یک پژوهش قرآنی در رابطه با اندیشه های اجتماعی در جزء دوم قرآن بپردازد. رسالة مورد نظر در هفت فصل تدوین یافته شده است: فصل اول کلیات تحقیق را مورد توضیح قرار می دهد، عنوان آیه مورد پژوهش، مقدمه، طرح مسئله، روش تحقیق و... . فصل دوم، یکی از عواملی که موجب پیروی و همنوایی افراد با نیاکانشان می شود، اجتماعی و فرهنگی بودن انسان است که در فصل دوم آن را شرح می دهد. دومین عامل همنوایی افراد با فرهنگ جامعه را وجود کنترل های اجتماعی دانست که از سوی جامعه و گروههای تشکیل دهندة آن برای بقای جامعه و همچنین امکان پذیر نمودن یک زندگی سازمان یافته اجتماعی این کنترل صورت می گیرد و از مکانیسم های مختلف رسمی و غیررسمی، ارزشی و عاطفی و... استفاده می کند، و در نتیجه افراد به سادگی نمی توانند از فرهنگ و قواعد حاکم بر جامعه تخطی کنند. این عامل هم در فصل سوم مورد توجه قرار گرفته است. یکی از پیامدهای این واقعیت که انسان حیوانی اجتماعی است، این است که همواره، در حالتی بین ارزش های مربوط به فردیت و ارزش های مورد قبول جامعه به سر می برد و این عامل موجب انواع پاسخ به نفوذ اجتماعی از طرف افراد می شود، پاسخ هایی مانند متابعت، همانندسازی، همرنگی، نوآوری و...، که در فصل چهارم مورد بررسی قرار گرفته است. شرایطی که احتمال همنوایی افراد را در مواجهه با تغییر، کاهش و یا افزایش می دهد؛ در فصل پنجم تحت عنوان شرایط و محرکه های ایجاد تغییر و موانع ایجاد تغییر مورد توجه قرار گرفته است. در فصل ششم تحت عنوان حاشیه نشینی مطرح می شود که افراد حاشیه ای جامعه یعنی افرادی که فرهنگ و نظام اجتماعی گروهی را که در آن زندگی می کنند به طور کامل نپذیرفته اند و در آن گروه و اجتماع ادغام نشده زودتر و سریعتر از افرادی که کاملاً فرهنگ جامعه را پذیرفته اند و درونی کرده اند و جز اعضای اصلی جامعه به حساب می آیند حاضر به پذیرش تغییر و ناهمنوایی با جامعه هستند. در فصل آخر هم مطرح می شود که جامعه ای که افرادش عقایدشان را با دلیل و استدلال پذیرفته اند و در خود درونی کرده اند زودتر حاضر به تغییر عقیده و ناهمنوایی با جامعه هستند تا کسانی که اساس عقایدشان تقلید از نیاکان است.
نظام رهبانیّت در آئین بودایی
نویسنده:
طاهره توکّلی
نوع منبع :
مقاله , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده رهبانیّت از مهمترین اصول دستیابی به رست گاری در دین بودائی به شمار می رود؛ تا بدانجا که می توان گفت بودا رسیدن به نجات را بدون ترک زندگی معمول دنیوی و در پی ش گرفتن اعمال مرتاضانه ناممکن می دانسته است . "سنگهه" نمود عینی همین مفهوم است که از زمان خود بودا شکل گرفت و با تشکیل جمعی متحد و همسان جایگاهی را برای اجرای نظام و دستورات رهبان ی و نیز آموزش و انتقال دهرمه فراهم کرد. در اهمی ت بسیار سنگهه از جنبه اعتقادی همین بس که سنگهه به عنوان یکی از سه گوهر یا سه پناه بودائی در کنار دو گوهر دیگر یعنی "بودا" و "دهرمه" و همچون حافظ این دو اصل مطرح می شود . از بعد جامعه شناختی نیز سنگهه همچون هر نهاد اجتماعی - اعتقادی دیگری ، با وجود در برداشتن عناصر و کارکردهای مشترک خود در بعد فردی و جمعی ، در هر جامعه ای به صورت خاص خود در آمد . معرفی احکام و قوانین س نگهه و کتب مربوط به آنها، همراه با تحلیل و بررسی ویژگی ها و کارکردهای مشترک سنگهه موضوعات اصلی این نوشتار را تشکیل م یدهند.
صفحات :
از صفحه 9 تا 40
تطبیق ابعاد دینی حماسه عاشورا و بهگودگیتا
نویسنده:
نفیسه جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
انسان ذاتاً طالب کسب حقیقت، سعادت و جاودانگی است. دو حماسه عاشورا و بهگودگیتا، در نگاه خود به مقولات مهم زندگی انسانی، یعنی خدا، انسان و جهان، دارای وجوه اشتراک بسیاری هستند. علی‌رغم اینکه دو داستان در بستر متفاوتی شکل می-گیرند، اما رویکرد نهایی هر دو بر اصل عبور از دنیای مادی و پای نهادن در راه کشف حقیقت است. در هر دو حماسه، سالکان حق، با راهنمایی‌های انسان کامل یا وجه خدا و با پذیرش ریاضت و تربیت نفس و هم‌چنین ترک دنیا و ظواهر آن، پای در مسیر کشف و شهود حقیقت غایی می‌گذارد. در طی این مسیر که طبعاً با مشکلات خاص خود مواجه است، نقش وجه خدا و یا انسان کامل بسیار کلیدی می‌باشد و اساساً به‌واسطه فیض وجودی او، سالکان از عالم تکثرات عبور و به قرب توحید و فنای در حقیقت می‌رسند. در هر دو حماسه شأن سالک در پی دریدن حجاب‌ها و رسیدن به حقیقت وجودی ذات خداوند است. در نگاه این دو حماسه، جهان و ظواهر آن فاقد ارزش ذاتی هستند و انسان به‌واسطه انجام کارهای خود در دنیا مسوول است و پس از مرگ به-واسطه تأثیرات اعمالش در روند زندگی اُخروی خود، مورد بازخواست و عقوبت قرار می‌گیرد. بنابر این باید در پی پیدا کردن راهی برای رهایی از این عقوبت باشد. از این‌رو جهان در هر دو نگرش، محلی برای کشت نیکی‌ها و اصلاح نفس است. نهایتاً در پایان هر دو داستان، سالکان با فنای در ذات حق، جاودانی و ابدی می‌گردند.
مکتب عرفانی حسیدیسم
نویسنده:
طاهره توکلی ,رقیه صولت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
زنجان: دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان,
چکیده :
جریان عرفانی حسیدی را می توان سومین جریان مهم عرفانی در تاریخ یهود پس از دو مکتب مرکبه و قباله دانست. واژه «حسید» به معنای پارسا و نیک رفتار و مرد پرهیزگاری که در اخلاص و ایمان نسبت به خداوند پایدار است، به عنوان مفهومی عام در یهودیت به کار می رفت که بعدها به عنوان اسمی خاص برای نامیدن این جریان دینی–عرفانی استفاده شد. این جنبش در قرن هجدهم و تحت تاثیر شرایط نابسامان اجتماعی یهودیان توسط اسرائیل بعل شم طور معروف به «بشت» شکل گرفت. مرکز اولیه حسیدیسم در اوکراین و لهستان جنوبی قرار داشت که پس از اندک زمانی سراسر اروپای شرقی را فرا گرفت. تعالیم حسیدیسم متاثر از قباله بود و به جای مراعات شریعت ظاهری یهود، بر اهمیت عبادت باطنی خدا تاکید داشت، اما عام تر و فراگیرتر از قباله بود و به همین دلیل به یک جریان مردمی تبدیل شد. یکی از مهمترین دستاوردهای حسیدیسم اولیه، تثبیت رهبری کاریزماتیک یا نیروی معنوی و مقدس در جامعه یهود با عنوان «صدیق» بود که واسطه بین خداوند و بندگان است.
صفحات :
از صفحه 87 تا 118
قانون کرمه و رابطه آن با سمساره و موکشه در دین هندویی
نویسنده:
مریم اصغری مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله به موضوع تناسخ در دین هندویی پرداخته و به طور مبذول رابطه آن را با کرمه و موکشه مورد ارزیابی قرار داده و نیم‌نگاهی هم به موضوع سمساره داشته است. تناسخ در دین هندویی و دین‌ّهای دیگر هندی یک امر بدیهی و حقیقتی متعارف است. نظریه تناسخ به این فکر منجر شد که وجود انسانی گذری دائمی از یک حیات به حیات دیگر است. چندین اصل در تناسخ نقش مهم را ایفا می‌کند؛ روح و جاودانگی، جهل انسان، رهایی یا موکشه و اصل کرمه. تناسخ در اصطلاح عبارت از تعلق روح است به بدن دیگر. منظور از تناسخ این است که با مرگ ظاهری حیات انسان پایان نمی‌پذیرد بلکه پس از نابودی کالبد روح به گونه‌ای در کالبد دیگر به حیات خود ادامه می‌دهد و چگونگی حیات بعدی بستگی به کرمه در حیات قبلی او دارد. کردار انسان می‌تواند نحوه زندگی او را در تولد بعدی تعیین و نوع کالبد او را مشخص کند. نظریه کرمه نیز منحصراً اعتقادی به دستیابی سعادت همچون میوه کردار نیک نیست. اصل این نظریه این است که در حالی که بشر در حال حاضر ممکن است محصول گذشته خود باشد، تنها معیار آینده خود نیز هست. به عقیده‌ی هندوان، مقصود نهایی آدمی، آزادی از قید حیات است، یعنی رهایی و نجات از بازپیدایی‌های مکرر که این آزادی در موکشه متجلی می‌شود. اصل موکشه در فلسفه هند به معنای نیل به رهایی و آزادی از تولدهای بی‌پایان است.
نماد خاک و رستنی‌ها از دیدگاه عطار و مولوی
نویسنده:
سودابه خان‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
زییائی محض، نهفته در حقیقت مطلق است که به واسطه سمبل‌ها و نمادها در قالب شعر و ادبیات و عرفان قابل کشف است؛ تضادها و تفاوت‌هائی در طبیعت وجود دارد که هماننددیگر پدیده‌های زشت و زیبا، خوب و بد، خوشایند و ناخوشایند به چشم می‌آید؛ همین تفاوت‌هاست که جهان خلقت را دلنشین و خواستنی نموده است چرا که حقیقتِ نمادی را متبلورمی‌سازند که گویای جمال و جلال ذات باری تعالی است به عبارت دیگر طبیعت و مخلوقات خدا، صفات گوناگون حق تعالی را متجلی می‌سازند.جلوه‌های طبیعت، رازهای نهفته‌ای است حاوی مفاهیم معرفتی که باید آن‌ها را کشف کرد. نوعی بینش و نگرش ماورایی می‌خواهد که به کنه و ذات اشیاء برسد که حتی از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء و پدیده‌ها عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون بکشد؛ این بینش، بینش نمادین است که با زبان بی‌زبانی عظمت آفرینش را در پس معانی بلند حکمی و عرفانی به تصویر می‌کشاند. دو تن از عارفان و شاعران بنام فارسی زبان که دارای این بینش می‌باشند، عطار و مولوی هستند که آثار آن‌ها از لحاظ تاریخی اوج شعر عرفانی است. آن‌ها با تکیه بر جهان‌بینی عرفانی و فرهنگ‌های پیشین و آموزه‌های اسلامی و همچنین ذوق و ادب فارسی خود نمادهایی را به تصویر کشیده‌اند که از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء‌ و پدیده‌ها، عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون کشیده‌اند. البته در این بین مولوی دارای جایگاه و شأن ویژه‌ای است چون حتی او بر پنهانی‌ترین لایه‌های عناصر خاک و رستنی‌ها تعمق نموده و کنه ذات پدیده‌ها را به نظاره نشسته است و حکمت و معرفت در لوای تصویرهای عادی و معمولی را نشانه و سمبل برای حقایق معنوی قرار داده است و با ذوق هنری خود دشوارترین تجربه‌های عرفانی را در سمبل‌ها و نمادهای برگرفته از زندگی عادی بیان می‌کند.جنبه رمزی و سمبلیک در آثار عطار و مولوی نسبت به دیگر شاعران پیشین برجسته‌تر است. زیرا این ویژگی در آثار آن بزرگواران را در زمره آثار عرفانی قرار داده است اما نمادپردازی در آن‌ها به گونه‌ای نیست که آثار گذشتگان مشاهده می‌کنیم که مفاهیم تکراری بر نمادهای طبیعی حتی بر زیباترین تصاویر، آثارشان را ملال‌آور نموده است بلکه عطار و مولوی با تکیه بر ذوق هنری خود، سمبل‌های زیبائی را آفریدند که خاص تعابیر خود آنهاست و اگر تکرار و تشابهی هم مشاهده می‌شود، آن‌ها آن نماد تکراری را به طرزی زیباتر و هنری‌تر دوباره بازآفرینی کرده‌اند. آن‌ها نمادهای خاک و رستنی‌ها را برای زیبا جلوه دادن و احساسی نمودن آثارشان به کار نبرده‌اند، بلکه آن نمادها را صرفاً برای بیان حقیقت درونی خود و همچنین انتقال حکمت و معرفت و معانی بلند عرفانی و مخاطب تشنه خود ارائه کرده‌اند. عطار و مولوی هر یک دارای تجربه‌های روحانی خاص خود می‌باشند که بینش نمادین را در آن‌ها ایجاد نموده است اما تجربه‌های روحانی آن‌ها از نوع تجربه‌های عادی و مشترک میان افراد نیست؛ بلکه تجربه‌های روحانی آن‌ها ناشی از قابلیت‌های روحی هر یک است که در وحی و الهام و رویا و عوالم روحانی فعلیت می‌یابد. با این تفاوت که عطار با «درد» این واقعه را تجربه کرده است اما مولوی با «عشق». اما درد و عشق از یک سنخند: کسی که دردمند است عاشق است و کسی که طعم عشق را چشیده است طعم تلخ درد را نیز خواهد چشید. چنین انسانی می‌تواند جایگاه خود را در عالم و کل کائنات بیابد و به دیگران نیز جایگاه‌شان را متذکر شود. بنابراین یکی از ابزارهای معرفتی، نماد و نمادپردازی است؛ ابزاری که از حقیقت و هستی شیء سخن می‌گوید و معنای نهفته در آن را آشکار می‌سازد، به اشیاء روح می‌بخشد و آن را متعالی می‌سازد؛ ذهن و روح انسان را به کمال می‌رساند و او را به خالق یکتا پیوند می‌دهد و جهان و طبیعت را همچون ظهور و نشانه خداوند معرفی می‌کند. چرا که هدف از خلقت شناخته شدن ذات باریتعالی بوده است و خداوند خود این آیات و نشانه‌ها را برای درک اسرار در انسان به ودیعه گذاشته است و به انسان متذکر می‌شود که در وادی سرگردانی پرسه نزنند و عمل‌کنندگان به حکمت و معرفتی باشند که زیبائی گفتارشان شده است تا اینکه رستگار شوند.
چالش مفهوم زمان در آیین هندو
نویسنده:
هدیه دلگیر,طاهره توکلی
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
چکیده :
انسان همواره با پرسش از چیستی زمان و تاریخ مواجه بوده است؛ از خود می پرسد زمان و تاریخ چیست؟ و ما چه رابطه ای با آنها داریم. این پژوهش با رویکرد تحلیلی نظری به پاسخ به چنین پرسشی، در آیین دین هندو می پردازد. در این آیین، دو الگوی خطی و دوری به چالش کشیده می شود و در نهایت طرح دوری زمان(کاله)، بازنمایی بیشتری دارد. در زمان دوری، زمان چرخه ای است که درون آن حوادث الف، ب، ج و... وجود دارند. یک الگو از زمان دوری، الگوی تناسخ است که چرخه زندگی و مرگ است. در زروان نیز زمان دوری است، ولی همانند آیین هندو، به صورت بازگشت ابدی نیست، بلکه رجعت به مبدایی ابدی است. دوره کامل زمان کرانمند، که دوازده هزار سال است، پس از سه هزاره آخر رستاخیز تن روی می دهد و رجعت به اصل است. نوع دوم به زمان، خطی یا آفاقی است. نکته مهم انگاره خطی، نگاه رشته ای است، که همه چیز یک آغاز و یک پایانی دارند و این دو نمی توانند شبیه هم باشند و امکان جابه جایی آنها هم وجود ندارد. پژوهش حاضر به بررسی مفهوم زمان در ودا، اتهرودا و اوپه نیشد و تقسیمات آن و همچنین مکاتب فلسفی هند پرداخته، نشان می دهد که در نهایت تاریخ (ایتی هاسا)، معنای عام و متعارف و تعریفش در ادیان خطی را از دست داده است؛ زیرا هندوها به دنبال تجربیات تاریخی و حوادث گذشته نیستند، بلکه به دنبال معنا در متون و آموزه های دینی خود هستند.
فدیه در عهد جدید و مقایسه با شهادت در قرآن بنا بر تفاسیر عرفانی
نویسنده:
زینب احقر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با توجه به اهمیت بنیادین آموزه فدیه در مسیحیت و تأثیر و تاثرهایی که در نظام الهی این آیین داشته است بر آن شدیم که کلیات تعالیم مسیحیت را در رابطه با این آموزه بررسی نموده و به تعریف و توضیح فدیه و بسترهای تاریخی آن آموزه های مرتبط با فدیه و هم چنین نظریات متکلمان و مکاتب مختلف درباره فدیه و نقد آن نظریات بپردازیم . در رابطه به این آموزه مهم و اساسی در مسیحیت به شرح و تبیین مسئله کفاره بسترهای تاریخی آن و آنچه را که این آموزه مسیحی تحت تأثیر آن بود پرداخته شده است آموزه های دیگری به وفور در الهیات مسیحی وجود دارد که با فدیه در ارتباط اند. ماننده گناه (بخصوص گناه نخستین)، حلول، تجسم، غسل تعمید، تثلیث، عادل شمردگی، رستاخیز و غیره که به خاطر این ارتباط شرح داده شده‌اند. همچنین متکلمان بزرگ مسیحی در رابطه فدیه و کفاره نظریات مختلفی دارند که هم به نظر متکلمان اولیه و همچنین متاخران پرداخته ایم و برخی در بستر الهیات مسیحی مورد نقد قرار داده ایم که مهمترین و تاثیرگذارترین آنها نظر آنسلم است و شبیه ترین نظریه به دیدگاه اسلامی در این باب نظریه پیتر آبلارمی باشد که معتقد به «الگوی اخلاقی» در آموزه فدیه است.در بخش اسلام در مورد شهید و شهادت به تعاریف مختلف از دیدگاههای زبان شناسی فقهی و عرفانی اشاره شد. بهترین تعاریف از این آموزه ی اسلامی ارائه شد. بنابر قرآن آنچه را که خداوند در مورد شهادت گفته است و وجوه شهادت در قرآن را بررسی کردیم و در آخر سعی شد که به وجهی از شهادت در عرفان نیز بپردازیم.نتیجه گرفتیم که فدیه از جوانب مختلف در مفهوم شبیه به مساله ی مهم شهادت در اسلام است، از جهت فداکاری که در راه خدا در بطن آن صورت می گیرد فلذا در بحث تطبیق این دو آموزه اساسی از دو دین، برآمدیم.در نتیجه ی این تطبیق امید بر این است که تلاش برای تبیین این دو آموزه و مقایسه آن دو با یکدیگر شامل، کامل و جامع بوده باشد.
رهبری فکری ـ معنوی «صدّیق» در مکتب حسیدی
نویسنده:
طاهره توکلی,رقیه صولت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در تاریخ دین یهود سه جریان عرفانی عمده به ترتیب زمانی وجود دارد: مِرکبِه، قبّاله و مکتب حَسیدی. جریان عرفانی حَسیدی، در قرن هجدهم و توسط اسرائیل بَعَل شَمْ طوُوْ معروف به «بِشت» شکل گرفت. مراکز اولیة حَسیدیسم در اوکراین و لهستان جنوبی قرار داشت. بعدها این نهضت سراسر اروپای شرقی را فرا گرفت. تعالیم حَسیدیسم، شکل عمومیشده ای از قبّاله بود و به جای مراعات شریعت ظاهری یهود، بر اهمیت عبادت باطنی خدا تأکید داشت. یکی از دستاوردهای حَسیدیسم اولیه، تثبیت رهبری کاریزماتیک بود که توسط نیروی معنوی و مقدسی چون صِدّیق در جامعه حَسیدی یهود صورت میگرفت. در این مکتب عرفانی، هر گروهی برای خود یک «ربّی» دارد که به عنوان (Tzaddik) «صِدّیق» از او نام برده میشود. وی واسطة بین خداوند و بندگان است. تئوری صِدّیق در قرن هجدهم، یهودیت را با مفهوم جدیدی از رهبر مذهبی، که هم پرجذبه و هم عرفانی است، معرفی نمود که بر اساس آن، در هر نسل افراد نیکوکار و خالصی وجود دارند که با استفاده از عنایت خداوند و حالت عرفانی خاصشان، رابط بین زمین و آسمان اند و از طریق آنها، لطف و رحمت الهی به انسان ها افاضه میشود.
متافیزیک درحکمت دائویی و کنفوسیوسی
نویسنده:
طاهره توکلی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده ساختار فکری دو مکتب کنفوسیوسی و دائویی مشابه است؛ بدین معنا که هیچ یک از آن دو نه در پی وضع قواعد فلسفی - منطقی و اصول اعتقادی جزم آور بوده اند، و نه به مسائل انتزاعی و معقولات ثانوی و کلّیّات عقلی پرداخته اند؛ بلکه توجّه هر دو به امور محسوس و جاری در زندگی و هر آنچه که قابل تجربه برای انسان می باشد، بوده است. به همین جهت مفهوم "متافیزیک" نیز در چین کمی متفاوت است از آنچه که در فلسفه یونان باستان و سپس در عالم اسلامی شاهد آن هستیم. از مهمترین موضوعات متافیزیک، تبیین حقیقت غایی است که در بیشتر موارد دارای نوعی تقدّس برای انسان ها میِباشد . دو مفهومی که از این نظر در این دو مکتب قابل بررسی هستند عبارتند از تی ین یا آسمان و دائو. هردو مکتب به تثلیث آسمان، زمین و انسان توجّه داشته اند و بر ایجاد نوعی سازگاری و توازن میان این سه وجه تأکید دارند. امّا وجه تمایز آن دو بیشتر در نحوهیِ تفسیرشان از دائوست. کنفوسیوس به کمال اخلاقی انسان ها و حسن نظام اجتماعی نظر داشت و دائو را نیز در بطن سنّت و جامعه می شناخت. حال آن که در مکتب دائویی، دائو محور تفسیر هر چیز و حقیقتی ماورائی است که انسان باید جریان موزون آن را بپذیرد و خود را با آن هماهنگ کند . در نتیجه، سعادت انسان نه در جامعه بلکه در طبیعت معنا می یابد. طبیعت، در تفکّر چین هم پدیده های مادّی و هم امور غیر مادّی را در دو ساحت انسان و آسمان فرا می گیرد. در نهایت آن که می توان مکتب کنفوسیوسی را نوعی انسان مداری دانست که اگر به مسائل متافیزیکی توجه م یکرد، به جهت تأثیر آنها بر انسان و جامعه انسانی بوده است و مکتب دائویی را نوعی طبیع تگرایی می توان خواند که دارای رویکرد متافیزیکی است و نگرش انسان را به ماوراء محسوسات و ظواهر فرا می خواند
صفحات :
از صفحه 69 تا 95
  • تعداد رکورد ها : 19