آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 11
بررسی سازگاری درونی صفات خدا در الهیات مسیحی بر مبنای پذیرش تاثرپذیری یا تاثرناپذیری خدا
نویسنده:
زینب سادات میرشمسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تعارض میان وجوب وجود ، اکتفای بالذات و تغییر ناپذیری خدا با علم مطلق و توجه خدا به بندگان و در نهایت عاطفه مندی خدا از موضوعاتی است که مورد توجه جدی فلاسفه و متکلمین قرار گرفته است . با توجه به اینکه در فلسفه عاطفه معاصر ، عاطفه به عنوان یک فرایند شناختی مستلزم آگاهی و ارزیابی است ، بهره مندی از آن جزء کمالات وجودی موجودات به حساب آمده و هر موجود آگاه ضرورتا در تعامل با سایر موجودات بوده وعاطفه منداست . متکلمین کلاسیک مسیحی تاکید میکنند،خدا متاثر نمیشود و لذا عاطفه مند نیست . نظریه تاثرپذیری خدا به عنوان یک نظریه ارتودکسی جدید در الهیات قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت . متکلمین نئو کلاسیک بر این باور شدند که نظریه تاثرناپذیری ریشه در کتاب مقدس ندارد. ایشان میان تاثرناپذیری و عشق الهی قایل به تعارض شدند .زیرا همدردی خداوند نشانه ای از عشق او به بندگان است. این مقاله با روش توصیفی – تطبیقی تلاش میکند ضمن تطبیق نظریات متکلمین کلاسیک و نئوکلاسیک مسیحی ، راه حل این مکاتب را در برون رفت از این چالش مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد . به نظر می رسد با توجه به تعریف شناختی – ارزشی از عواطف ، تحلیل نوین از علم ، زمان، خدای مطلق و تغییر پذیری می توان به تبیینی از خدا که در آن صفات مذکور به گونه ای با یکدیگر سازگاری داشته باشند نزدیک شد .
صفحات :
از صفحه 335 تا 359
عواطف به چه معنا شناختی هستند؟
نویسنده:
زینب السادات میرشمسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حالات عاطفی یکی از مهم‌ترین رفتارهای انسان هستند که به دلیل ویژگی خاصشان، در همه رفتارها و تصمیم‌گیری‌های او تأثیر می‌گذارند. مارتا کریون نوسبام یکی از فلاسفه معاصر غرب است که بررسی فلسفی عاطفه را در دستور کار خود قرار داده است. وی می‌کوشد در دنیای معاصر غرب، که اخلاق پایه‌های اصلی خود را از دست داده، عاطفه را که مؤلفه‌ای انسانی است به عنوان زیربنایی برای اخلاق معرفی کند. بدین‌منظور نظریه شناختی- ارزشی عواطف را پایه‌ریزی کرده، عواطف را به عنوان مؤلفه‌ای انسانی بررسی می‌کند. این مقاله عهده‌دار بررسی نحوه شناختی بودن عواطف است. مشخصات یا ویژگی‌های شناختی بودن عواطف چیست؟ آیا مراد از شناختی بودن آگاهانه بودن یا معقول بودن است؟ عواطف نه آگاهانه هستند و نه معقول؛ عواطف حاصل فعالیت اموری ناخودآگاه در اندیشه بشر هستند. هنجارهای اجتماعی، شرایط فیزیکی، باورهای متافیزیکی، زبان و عادات روزمره در کنار عواطف و ادراکات تاریخی شخص و دریافت‌های حسی او، ارزش‌هایی را برای فرد شکل می‌دهند که به صدور احکام ارزشیابانه می‌انجامد.
نقش "مفهوم آزادی" در صدور احکام و ارزش های اخلاقی با تکیه بر روش هستی شناسی پدیدارشناختی سارتر.
نویسنده:
زینب السادات میرشمسی ، نگار اظهاری جنکانلو ، منیره سیدمظهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف از اخلاق در نگرش اگزیستانسیالیستی شرح بهتری از انسان بودن است. سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیستی معتقدست، از آنجائیکه آدمی آزاد و مختار است، لذا در اخلاق به هیچ عنوان با قانونی کلّى روبرو نیست، از اینرو ارزش هاى ثابتی وجود ندارد و انسان صرفا سرچشمۀ ارزش ها و ضوابط اخلاقی است. مطابق چنین تفکری، ملاک انجام یک فعل و نیز حکمِ اخلاقیِ مربوط به آن، خود فرد است، چراکه خود فرد به واسطۀ آزادی که دارد، آفرینندۀ ارزش عملش است. سارتر نیز همچون هم مسلکان اگزیستانسیالیستی خود اخلاق مطلقی را که همگان معتبر می دانند، رد کرده و آن را با اخلاقی که به تنهایی برای فرد معتبر است، جایگزین می کند. درمقاله حاضر برآنیم با روشی توصیفی_تحلیلی، به بررسی ماهیت ارزش های اخلاقی با تکیه بر مفهوم آزادی از منظر سارتر بپردازیم تا از قبل آن بتوانیم نقش ارزش های اخلاقی را در چگونگی صدور احکام اخلاقی مشخص نمائیم.
صفحات :
از صفحه 31 تا 56
نسبت حالات نفسانی و عاطفی با احکام اخلاقی(خیراخلاقی) از منظر استاد جوادی آملی
نویسنده:
نگار اظهاری جنکانلو ، زینب السادات میرشمسی ، منیره سیدمظهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
می‌دانیم که حالات نفسانی ازجمله گرایشات عاطفی، نقش مهمی را در فرآیندِ رفتارو اعمال جوانحی و جوارحی نوع بشری که هریک حامل حکمی اخلاقی هستند، ایفا می‌نماید. درحقیقت چنین ساختاری از حالات نفسانی و گرایشات عاطفی، اهرمی است محرک که منجر به ‌نوعی برانگیختگی در انسان می شود و از قِبل چنین برانگیختگی، رفتاری ظهوریافته و حکمی اخلاقی صادر می‌شود. آنچه که به ضرس قاطع می‌توان بیان کرد، این است که علامه جوادی آملی صرفِ باور و اعتقاد به یک گزاره را برای بروز رفتار و اعمال و همچنین صدور حکم اخلاقی کافی نمی‌داند و پای عواطف را به عنوان حالتی نفسانی نیز به این صحنه می‌کشاند؛ بنابراین اینکه در دائره‌المعارف فلسفی و اخلاقی ایشان عواطف به عنوان حصه ای از ساحت گرایشات و همچنین بینش‌ها چگونه منجر به صدور احکام اخلاقی می‌گردند، پرسش اصلی این مقاله است که نگارنده با روشی توصیفی- تحلیلی سعی بر آن دارد تا با بررسی دقیق پیوند میان ساختار گرایشی با ساختار بینشی آدمی بر اساس مقدمات و ملزومات برگرفته از اندیشه‌های استاد جوادی آملی، نسبت هریک از مؤلفه‌ها با یکدیگر را تا حد امکان تبیین نماید.
صفحات :
از صفحه 9 تا 36
ارزیابی تحلیل لیبرالیستی مارتا نوسبام از مسئله عشق با تاکید بر دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
زینب السادات میرشمسی ، محمد رضا اخضریان کاشانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوسبام به دنبال ابتناء اخلاق بر عواطف است. به نظر می رسد که عشق به عنوان یکی از حالات عاطفی مهم علاوه بر اینکه حسد و انتقام را به همراه دارد با اصول اخلاقی لیبرالیسم نیز همخوانی ندارد. به زعم نوسبام اصول اخلاقی ای که عشق باید با آنها همخوانی داشته باشد تا گزاره های کلی اخلاق که بر عواطف مبتنی هستند صادق باشد، عبارتند از روابط متقابل، فردیت و شفقت. او به دنبال یافتن روایتی از عشق است که این اصول را به همراه آورد. به همین دلیل پس از بررسی روایات مختلف فلاسفه و نویسندگان مختلف درباره ی عشق، هر نوع استعلا در عشق را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است تنها راهی که از طریق آن می توان در روابط عاشقانه فردیت معشوق را محترم شمرد و احترام متقابل را رعایت کرد این است که از عشق ورزیدن به دنبال هدف دیگری نباشیم و معشوق را ابزار حصول آن هدف قرار ندهیم. به زعم او به این ترتیب شخص تنها به عمل معاشقه ی اندیشیده و به دنبال سلطه بر معشوق نیست، تا حسد و انتقام را به همراه داشته باشد. دراین مقاله تلاش کردیم تا با توجه به دیدگاه صدرالمتالهین که توجه به فردیت و واقعیت وجودی افراد و در نتیجه عشق غیر ابزار گرایانه را تنها در گرو عشق به وجود موجودات و مشاهده عین ربط بودن ماسوی میداند، دیدگاه مارتا نوسبام را مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم.
صفحات :
از صفحه 173 تا 200
بررسی نقش عاطفه به عنوان واسط عمل و نظر از منظر ملاصدرا
نویسنده:
زینب السادات میرشمسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر می شوند یکی از مسائل مهم درهر انسانشناسی ای است . به نظر می رسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است می توانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند . ملاصدرا به عنوان یکی از فیلسوفان مکتب ساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامع نگر به مسایل مختلف دارد ، رابطه میان عمل و نظر و چگونگی حصول فعل از نظر را مورد توجه قرار داده است . با این حال اگر چه با تکیه بر عقل عملی در صدد توجیه این رابطه است ، اما به عاطفه مستقیما توجه نکرده است . اومعتقد است که علاوه بر شناخت محض ، ادراکاتی وجود دارد که لذت و الم هستند . این ادراکات حاصل شناسایی ملایمت یا عدم ملایمت پدیده ها بانفس هستند و به همین دلیل ادراک محض را به عمل منتهی میکنند . حالات عاطفی یا نوعی لذت هستند و یا نوعی الم به حساب می آیند . پس عواطف واسط عمل و نظر هستند. از آنجا که عواطف شناختی – ارزشی بوده و متناسب با باورها و اهداف ما شکل میگیرند ، هم میتوانند افعالی را رقم بزنند که باطبع حیوانی متناسب است و هم افعالی که با طبع انسانی ما هماهنگی داشته و از اهداف و غایات والای ما ناشی شده است . پس اگرچه عواطف اموری شناختی هستند و همه انسانها از آنها بهره مند هستند ، اما لزوما اختیاری و معقول نیستند .
صفحات :
از صفحه 163 تا 173
گزارش و ارزیابی نسبت عاطفه با شناخت از دیدگاه مارتا نوسبام
نویسنده:
زینب میر شمسی، محسن جوادی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: دانشکده الهیات و معارف اسلامی,
چکیده :
عاطفه یکی از احوال وجود انسان است که نسبتی پیچیده با عمل و شناخت دارد. مارتا نوسبام عاطفه را از انحاء شناخت می‌داند و معتقد است که عاطفه شناسایی اموری است که در زندگی فرد از اهمّیّت زیادی برخوردارند و در عین حال در کنترل او نیستند. در نگاه او بر خلاف بسیاری از حالات مشابه، عاطفه ناظر به موضوع است. همین مسئله مؤیّد این نکته است که عاطفه نوعی شناخت است. مقصود بودن موضوع شناخت در عواطف باعث می‌شود که این نحوه از شناخت تفاوت‌هایی با سایر انواع آن داشته باشد. به این ترتیب، نوسبام این نظریّه را که از یک سو، با تأکید بر موضوع داشتن عواطف، شناختی است و از سوی دیگر، با مقصود دانستن این موضوع، ارزشی است، نظریّه شناختی‌ ـ‌ ارزشی عواطف می‌نامد.
صفحات :
از صفحه 199 تا 223
نسبت عواطف و کُنش های رفتاری انسان از منظر ملاصدرا و سارتر
نویسنده:
نگار اظهاری جنکانلو ، زینب السادات میرشمسی ، منیره سیدمظهری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عواطف به مثابۀ یکی ازساحات گرایشات نفسانی نقش مهمی دربرانگیختگی رفتارآدمی دارد. ملاصدرا معتقدست که انسان دارای ساختار بینش مندانه ایست که متشکل از اجزاء مرتبط با یکدیگر بوده که رو به سوی غایتی دارند. این غایات به لحاظ اعمال جوانحی و جوارحی سنخیتی عمیق با عواطف دارند.اینکه عواطف چه ماهیت و چه پیوندی با اعمال انسان دارد دوپرسش اصلی پژوهش پیش رواست. ملاصدرا با اثبات وجود، عشق و اختیار، عواطف راعملی باطنی میداند که آدمی رابرجذب یادفع امور وکنش های رفتاری متناسب با آنها تحریک می نماید لذابرای ماهیت عواطف نقش اکتسابی قائل است.درمقابل سارترفیلسوف اگزیستانسیالیستی معتقدست عواطف و احساسات انفعال صرف نیستند بلکه ساختار اگاهی انسان را تشکیل داده، هدفمند و معنادارند لذا هرعملی که انجام می دهیم(آگاهانه باشدیانه) متأثر ازعواطف اند و شرط تحقق این عواطف نیز همان عمل است. درواقع ایشان معتقدند عواطف همراه با باورمندی اند یعنی مثلا ازرفتاری شاد می شویم احساس سرزندگی میکنیم و به موجب این احساس کارخیری انجام میدهیم مادرقبال این رفتارمسئولیت داریم همین مسئولیت عواطف واحساساتمان هستند که ما رادچار عشق، تنفر، و...میکنند زیرا این مائیم که عواطفمان را انتخاب میکنیم. بنابراین درمقاله حاضربرآنیم تا باروشی توصیفی_تحلیلی، باتوجه به قرابت های دیدگاه ملاصدراوسارتر در شناختی بودن عواطف، ازیکسو تاثیر چشمگیر رویکرد این دوفیلسوف را که تا حدودی درپژوهش های موجود کمرنگ واقع شده است رانشان دهیم و ازسوی دیگر با مقایسه آراء شان، به وجه شباهت ها و تفاوت ها دست یابیم تااز قِبل آنها پاسخی قابل قبول به پرسش از چیستی نقش عواطف درکنش های رفتاری انسان دست یابیم.
صفحات :
از صفحه 191 تا 210
توجیه پذیری باور به وجود خدا تحت تاثیر عواطف از دیدگاه آیت الله جوادی آملی و سارتر
نویسنده:
نگار اظهاری جنکانلو ، زینب السادات میرشمسی ، منیره سید مظهری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بسیاری از فیلسوفان معاصر عواطف را اموری شناختی می دانند، لذا برخلاف تصور سنتی رایج که عواطف را یورشهایی غیر قابل کنترل و آنرا مربوط به جنبه حیوانی انسان می دانند، عواطف شناختی، قابل کنترل و معقول بوده و ارتباط تنگاتنگی با باورهای انسان دارد. بدین خاطر در کلام جدید نقش عواطف در تحقق باورهای دینی مورد توجه و بازخوانی قرار گرفته است. استادجوادی آملی معتقدند اشتیاق به کمال نامحدود که امری فطری است، به باور خدا می انجامد. همچنین چنین باوری مستلزم وجود خدا در عالم خارج است. از سوی دیگر سارتر اگزیستانسیالیستی با تبیین رابطه عاشقانه میان انسانها، عشق را سالب آزادی عاشق و معشوق و نیز غیرقابل توجیه می داند. همچنین از آنجا که خدا در رابطه عاشقانه فراتر از انسان است، به طریق اولی منجر به سلب آزادی انسان شده، و به این ترتیب باور به خدا به هیچ روی قابل توجیه نیست. این مقاله با بررسی تحلیل هر دو متفکر از عاطفۀ عشق با روشی توصیفی_تحلیلی به بررسی توجیه پذیری عشق انسان به خدا به عنوان مبنای باور دینی پرداخته و تلاش می کند تا نشان دهد آیا عشق به عنوان یک حالت عاطفی می تواند معیار مناسبی برای اثبات وجود خارجی خدا باشد؟
صفحات :
از صفحه 43 تا 65
چیستی انسان از دیدگاه ملاصدرا و هیدگر
نویسنده:
فاطمه قدیمی پاینده ، منیره سیدمظهری ، زینب السادات میرشمسی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آشنایی هر انسان با من خویش و درک آن همواره ذهن بشر را به خود مشغول می دارد زیرا پاسخ آن سبب معنا بخشیدن به زندگی و حیات آدمی می شود. این مقاله نیز در پی جستجو برای پاسخ به سوال چیستی انسان از نظرگاه دو فلیسوف مطرح، یکی در جهان اسلام و دیگری در دنیای غرب است. ملاصدرا و هیدگر هر دو از انسان و مسائل پیرامونی آن سخن گفته اند .هیدگر انسان را به قصد شناخت هستی و وجود، محور بحث هایش قرار می دهد ملاصدرا اما از معرفت انسان، معرفت خداوند به عنوان مطلق وجود و حقیقت وجود را قصد می کند. به عقیده ملاصدرا حقیقت انسان بدلایلی قابل شناخت نیست و از اینرو آنچه را حکما بیان می کنند حقیقت او نیست اگرچه بیانگر ویژگیهای انسان می تواند باشد. وی دو گونه تعریف ماهوی از انسان ارائه می کند در تعریف نخست به تبع فیلسوفان پیش از خود تعریف رایج حیوان ناطق را از انسان ارائه می کند و در تعریف دوم با مبنا قرار دادن اصول مهم حکمت متعالیه انسان را موجودی جامع همه عوالم وجودی تعریف می کند. اما هیدگر در تحلیلی که از انسان ارائه می کند به دو نکته اشاره می کند: اول اینکه سوال اصلی ما در باره انسان نباید چیستی انسان باشد بلکه باید پرسید انسان کیست در این صورت در باره وجود انسان سوال کرده ایم. دوم اینکه تعریف انسان به حیوان ناطق اگرچه تعریف نادرستی نیست اما به هیچ وجه نمی تواند برای بیان ماهیت انسان مناسب باشد. به عقیده هیدگر ذات انسان در اگزیستانس(وجود- آنجا)اوست. انسان تنها موجودی است که حالت اگزیستانس دارد یعنی گشوده بسوی وجود و جایگاه و مقام ظهور وجود است. به نظر می رسد آنچه که هیدگر در بیان کیستی انسان و وجه تمایز او از سایر موجودات ارائه کرده در برابر تعریفی که ملاصدرا از چیستی انسان بیان می کند، تعریف به تمام ذات نیست و همه خصوصیات انسان را در برندارد.
  • تعداد رکورد ها : 11