آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

آثار مرتبط با شخصیت ها | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 25
مفهوم قدرت در اندیشه میشل فوکو
نویسنده:
توحید میلانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
میشل فوکو(‏Michel Foucault‏)، متفکر معاصر فرانسوی در حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون فلسفه و علوم اجتماعی چهره‌ای ‏شناختهشده و مطرح می‌باشد. حرکت فکری او و چشم‌اندازی که وی به روی علوم انسانی گشوده است، تحول ‏شگرفی را در مبانی این علوم موجب شده است تا حدی که او را ویرانگر علوم انسانی به معنای متعارف و متداول آن ‏دانسته‌اند. یکی از حوزه‌های اساسی اندیشه‌ی فوکو و حتی به تعبیر برخی مفسرین، مهمترین دستاورد نظری او، تحلیل ‏مفهوم قدرت‎ ‎با رویکردی منحصر به فرد و در چهارچوب نوعی معرفت شناسی تاریخی است. وی در تعداد زیادی از ‏شاخه‌های علوم انسانی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، سیاست، روان‌شناسی، انسان‌شناسی و... وارد شده و در ‏نهایت همه مباحث را در راستای تحلیلی واحد و در جهت طرح ایده‌‌ی واحد و مرکزی قدرت پیش برده است. ‏بر اساس یک تقسیم‌بندی کلی دو دیدگاه و خط سیر مدرن و پست‌مدرن را در جریان شکل‌گیری فلسفه‌های ناظر ‏بر مقوله قدرت می‌توان شناسایی کرد: بر طبق دیدگاه مدرن، قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علی بیان و ‏بر حسب شاخص‌های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه‌گیری می‌باشد و نگرش به مقوله قدرت در این دیدگاه از دریچه-‏ی بحث‌های حاکمیت صورت می‌گیرد. این مدل، قدرت را ابزاری در مالکیت دولت می‌داند که برای تحمیل نظم بر ‏جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. در الگوی پست‌مدرن که با فوکو آغاز می‌شود و در اساس منکر وجود حیطه‌ای ‏خاص و عملکردی یک‌سویه برای قدرت است، شیوه‌ی نگرش مدرن به قدرت به معنی نادیده گرفتن ساختارهای ‏مدنی و چگونگی کاربست قدرت در نهادها و گفتمان‌های سراسر حوزه‌ی اجتماعی است. فوکو از قدرت به صیغه ‏جمع سخن می‌گوید و آن را در عرصه‌های گوناگون زیست جمعی انسان قابل‌ بحث می‌داند. قدرت در همه‌ جا ‏هست نه بدان دلیل که همه چیز را در‌بر‌می‌گیرد؛ بلکه بدان دلیل که از همه جا نشات می‌گیرد. بنابراین تحلیل آن به‌ ‏هیچ‌ وجه کلی، تاریخ‌گریز و مطلق نیست. به طورکلی هدف فوکو بر‌ملاساختن بی اعتباری حقیقت‌های مسلم، ‏درهم‌شکستن یکپارچگی‌ها و از مرکز انداختن قدرت و معرفت و تاکید بر بی‌همتایی عوامل موثر در پدیده‌هاست.‏
دیالوگ و دیالکتیک در گادامر و افلاطون (محاورات سقراطی)
نویسنده:
پدیدآور: طاهره تان ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد راهنما: سیدمجید صدرمجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
هدف اين رساله بررسي جايگاه و معناي ديالوگ و ديالكتيك از منظر افلاطون و گادامر است. ديالوگ و ديالكتيك قبل از افلاطون به صورت نظام‌مند و در كنار يكديگر طرح نشده بودند. افلاطون نخستين فيلسوفي بود كه چنانچه بايد به پردازش اين مقولات و آشكارسازي نقش آنها در رسيدن به معرفت ‌پرداخت. افلاطون براي طرح اين مقولات از شاخصه‌هايي چون استقراء، طنز و روش‌هاي جمع و تقسيم كمك مي‌گيرد. بعد از افلاطون، ارسطو به ديالكتيك در مفهوم منطقي آن توجه كرد؛ اما هگل آن را به عنوان عنصري ذاتي براي هستي در نظر گرفت. متفكراني چون بوبر و هامان نيز مقوله‌ي ديالوگ را در شرح رابطه‌ي بين خالق و هستي، و يا رابطه‌ي بين هستنده‌ها طرح كردند. اما هيچ يك از فلاسفه‌ي بعد از افلاطون جز هانس گئورگ گادامر، هردوي ديالوگ و ديالكتيك را بنياد فلسفه‌ي خويش قرار نداده‌اند. اگرچه گادامر بر بعد محاوره‌اي فهم تمركز بيشتري دارد؛ اما در شرح فهم از رخداد ديالكتيكي سخن مي‌گويد. او در ديالوگ ديالكتيكي خود بر تأثيرگذاري تاريخ، سنت و افق در واقعه‌ي محاوره‌ا‌ي فهم تأكيد دارد. هر دوي افلاطون و گادامر در فلسفه‌ي خود به هستي‌شناسي توجه دارند اما هدف افلاطون از طرح ديالوگ رسيدن به هستي انضمامي و محسوس نيست بلكه او از حقايقي نامحسوس سخن مي‌گويد كه در ديالوگ قابل توصيف نيست. بنابراين، اگرچه تأثيرپذيري گادامر از افلاطون انكارناپذير است اما رويكرد گادامر نسبت به افلاطون بسيار واقع‌گرايانه‌تر و انضمامي‌تر است.
بیلدونگ یا پایدیا در نزد گادامر بر اساس کتاب حقیقت و روش
نویسنده:
پدیدآور: جمشید حسن‌زاده ترشکوه ؛ استاد راهنما: علی رضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمود صوفیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
موضوعی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، بیلدونگ(ادب؛ تعلیم و تربیت ؛ تهذیب ؛ فرهنگ و ...) براساس کتاب حقیقت و روش گادامر می‌باشد که اشاره به تفاوت بنیادین تربیتِ هرمنوتیکی با تعلیم و تربیت مدرن و دیگر اندیشه‌های تربیتی دارد. هرمنوتیک فلسفی گادامر انسان را از منظر موقعیت انضمامی و تناهی و محدودیت تاریخی‌اش بررسی می‌کند.بنیادی‌ترین مفهوم در نزد گادامر توصیف نحوه وقوع رخداد فهم در انسان است. گادامر بیان می‌کند فهم، زبانی و تأویلی است و زبان به مثابه میانجی فهم است. او بر نقش اساسی پیش‌داوری‌ها در فهم تاکید می‌کند. گادامر نگرش منفی معرفت‌شناسانه به پیش‌داوری‌ها را دگرگون ساخت و او بیان کرد اساساً فهم بدونِ پیش‌‌داوری غیرممکن است. مطالعات در زمینه علوم انسانی با مطالعات در زمینه علوم تجربی متفاوت هستند. بطور مختصر بیلدونگ به معنی فرهنگ یا ساخت تربیتی و مربوط به فرآیند فرهنگ‌پذیری می‌باشد. کاربرد بیلدونگ به نوعی حاصل فرآیند«شدن» انسان است. گادامر این مفهوم را به صورتی متمایز از کاربردهای قبلی آن استفاده کرده است. بیلدونگ فرآیندی است که ترسیم کننده مسیر خودشناسی و خودتربیتی انسان‌ها است. بیلدونگ هدف و غایت خودش است و این فرایندی پایان‌ناپذیر می‌باشد.گادامر رویکردی توصیفی و پدیدارشناختی به مسئله تربیت دارد. لذا او از ارائه راهکار‌های گزاره‌ای و آموزه‌ای پرهیز می‌کند. در بیلدونگ هرگز آموزه‌هایی از بیرون بر فرد تحمیل نمی‌گردد، بلکه بیلدونگ نوعی خود‌شناسی و خود تربیتی است که در آن شخص تعاملی دیالکتیکی با محیط و افراد دیگر دارد.
هنر در نزد گادامر: با توجه به قسمت نخست کتاب حقیقت و روش
نویسنده:
پدیدآور: بابک زمین خیابانی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمد اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
هدف این پایان‌نامه، بررسی مفهوم هنر از دیدگاه هانس گئورگ گادامر، در هرمنوتیک فلسفی وی می‌باشد. این پژوهش سعی بر این ندارد که چیستی هنر و چگونگی پدید آمدن امر هنری یا زیبایی‌شناختی را توضیح دهد، بلکه مقصود نشان دادن چیستی فهم است. گادامر معتقد بر این است که فهم هرمنوتیکی است. او در کتاب حقیقت و روش در سه بخش به تبیین این اصل، یعنی هرمنوتیکی بودن فهم می‌پردازد و در نخستین بخش این کتاب، از هنر برای توضیح مقصود خویش بهره می‌جوید. از منظر وی، فهم امری روشمند نیست. حصول فهم یا بعبارتی دیگر حقیقت، بر طبق روش و ساختار و طی مراتب و مراحل بدست نمی آید بلکه دستیابی به آن عبارت است از گشودگی یا انکشاف. انسان در مواجهه با امر هنری، هرگز برطبق روشی خاص یا مبنایی واحد به فهم از اثر دست نمی‌یابد. بلکه درک زیبایی‌شناختی او از یک اثر رابطه‌ای لاینفک با سنت و تجربه‌ی زیسته‌ی تاریخی وی دارد. بر همین اساس، درک و فهم هر انسان از یک اثر هنری، عیناّ یکسان نیست. انتقاد اصلی وی از زیبا‌یی‌شناسی مدرن متوجه کانت است. زیرا او با سوبژکتیو دانستن حکم زیبایی‌شناختی، عملا اثر هنری را فاقد حقیقت دانست و قائل به تمایز سوژه- اوبژه میان اثر هنری و ناظر به آن گشت. درحالی که سعی گادامر همانند استادش هایدگر، بر رفع این ثنویت و یکه‌تازی سوبژکتیویته استوار است. او از مفاهیم و اصطلاحاتی مانند بازی، عید و نماد برای تبیین مقصود خویش از فهم هنری و رخداد فهم در مواجهه با اثر هنری استفاده می کند. از نظر او، هنر نه یک امر منفک از حقیقت و برخواسته از حس زیبایی‌شناختی سوبژکتیو، بلکه وجهی از حقیقت است که بر ما گشوده می‌گردد و انکشافی است از حقیقت.
تحلیل روش‌ و آسیب های مناقب‌نگاری علمای شافعی دربارۀ امیرالمؤمنین(ع)
نویسنده:
علیرضا آزادی، محمدحسن زمانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مناقب‌نگاری حضرت علی7 در بین همه مذاهب اهل‌سنت رایج بوده و علمای مذاهب چهارگانه نسبت به این امر اهتمام دارند. با جستجو در منابع و تحلیل اجمالی از منقبت‌‌نگاری امیرالمؤمنین7 در بین علمای مذهب شافعی‌ و بررسی سیر تطور آن در طول تاریخ، مشاهده می‌شود که از قرن سوم تا دوره معاصر، آثار علمای شافعی جزء بیشترین و با ارزش‌ترین مصنفات تدوین‌شده در عرصه مناقب‌نگاری علی7 می­باشد که با روش­های متنوع در شکل نگارش، محتوای نگارش و گونه نگارشی توسط علمای این مذهب به رشته تحریر درآمده است. با توجه به عدم بهره‌گیری مناسب علمای شافعی از مکتب اهل‌بیت: این آثار دچار آسیب­هایی از قبیل عدم‌جامعیت، نقل ناقص و متناقض مناقب حضرت شده­اند.
صفحات :
از صفحه 5 تا 29
نسبت میان دیالوگ، دیالکتیک و اخلاق در گادامر و حضور افلاطون در آن
نویسنده:
پدیدآور: حمیده ایزدی نیا ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد راهنما: حسن فتحی ؛ استاد مشاور: مجید صدر مجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
دیالکتیک از آغاز تاریخ فلسفه، دارای ویژگیِ سروکار داشتن با ضدین است و به معنای فرآیند تناقض میان ضدین است.‌ دیالکتیک به خود- متناقض بودن عقل اشاره می‌کند که به طور هم‌زمان می‌تواند یک گزاره را تأیید و انکار کند. گادامر در هرمنوتیک فلسفی خود، دیالکتیک را فرآیند اندیشیدن به تضادها می‌داند و به قدرت دیالکتیکی عقل اشاره می‌کند. قدرت دیالکتیکی عقل در عمل به صورت جدل و منازعه تحقق می‌یابد و از آن برای ابطال و انکار دیدگاه دیگری بهره می‌بریم. ما با قدرت دیالکتیکی عقل خویش، له و علیه واقعیت سخن می‌گوییم بدون این که به شناختی از آن دست یابیم، اما گادامر در عین حال، دیالکتیک را دانشی می‌داند که با آن به شناختی از واقعیت و خود شیء دست می‌یابیم و صرفا دارای جنبه‌ی سلبی نیست. در رساله‌ی حاضر نشان می‌دهیم که گادامر جنبه‌ی سلبی و ایجابی دیالکتیک را با یکدیگر ترکیب می‌کند و جمع آن‌ها در بستر دیالوگ تحقق می‌یابد. گادامر با تفسیر خاص خودش از ذاتِ اشیا، نگاهی وجودشناختی به دیالکتیک دارد. از نظر گادامر، هستی و واقعیت، دیالکتیکی است و دیالکتیک اندیشه نمایشی از دیالکتیک واقعیت است. جمع میان دیالکتیک واقعیت و دیالکتیک اندیشه در گفتگو تنها در صورتی ممکن است که طرفین گفتگو شرایط اخلاقی دیالوگ را رعایت کنند. سپس به توضیح و بررسیِ اخلاق دیالکتیکی در اندیشه‌ی گادامر می‌پردازیم تا نشان دهیم که دستیابی به شناختی از واقعیت و آشکارگی حقیقت برای ما به چگونه زیستن ما وابسته است و ارتباط تنگاتنگی میان نظر و عمل وجود دارد. در نهایت، نشان می‌دهیم که گادامر در بیان ارتباط میان دیالوگ و دیالکتیک و اخلاق متاثر از افلاطون است.
فهم در نزد گادامر
نویسنده:
پدیدآور: حمیده نیک‌فال ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: سیدمجید صدرمجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این رساله به توصیف فهم در نزد گادامر می‌پردازد.اهمّ تلاش ما در این رساله بررسی افکار و اندیشه های 4 فیلسوف آلمانی است که در پیشرفت وگسترش هرمنوتیک نقش به سزایی داشتند.درفصل اول رساله به بررسی هرمنوتیک معرفت شناختی و دیدگاه فیلسوفان پیش از گادامر و جایگاه فهم در نزد آنان پرداخته شده است.در فصل دوم رساله به هرمنوتیک هستی شناسی ومشهورترین طرفدار آن،هایدگر و نیز بررسی هرمنوتیک فلسفی گادامر که به توصیف فهم می پردازد پرداخته شده است.در بررسی دیدگاه گادامر در مورد فهم می بینیم که،گادامر فهم را اساسی‌ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی‌شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می‌دهد،‌اعلام می‌کند.او فهم را واقعه‌ای می‌داند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ می‌دهد.از نظر او فهم، واقعه‌ای دیالکتیکی،‌تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل،‌گفتگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است.فهم با عواملی همچون سنت،‌ افق،‌ زبان،‌ زمان،‌ تاریخ،‌ پیش‌داوری،‌ دور هرمنوتیکی،‌ کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین،تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند. برخلاف عصر روشنگری که پیش داوری را مانعی برای فهم در نظر می گرفته است،گادامر آشکار می کند که به چه صورتی پیش داوری لازمه و شرط تحقق فهم است.او به احیای مفاهیمی مانند پیش داوری و سنت بر حسب نقشی که در فهم بازی می کنند پرداخته است.
ردپای هرمنوتیک فلسفی گادامر در آرا نصر حامد ابوزید
نویسنده:
حمیده وثوق زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هرمنوتیک فلسفی جز تاثیرگذارترین فلسفه های عصر حاضر است که توسط هایدگر و شاگردش گادامر، پایه ریزی شده است. پایان نامه حاضر تلاشی است برای نشان دادن رد پای هرمنوتیک فلسفی گادامر در آرا نصر حامد ابوزید. به این منظور، ابتدا پیشینه هرمنوتیک معرفی و شرح داده شده است و اندیشه های هرمنوتیکیشلایر ماخر، دیلتای و هایدگر به طور اجمالی معرفی شده است. در فصل دوم مولفه های هرمنوتیک فلسفی گادامر، به تقصیل بیان شده است که از آن جمله می توان به زمانمندی، افق و پیش فرض اشاره کرد. فصل سومبه بررسی اندیشه های دینی-فلسفی ابوزید پرداخته است که رویکردی هرمنوتیکی دارد.دغدغه دینی و التزام به پاسخگویی در حوزه مسائل دینی معاصر، ابوزید را به حوزه هرمنوتیک کشانده است. وی به گفته خود، در جاهایی از هرمنوتیک گادامر تاثیر پذیرفته است ولی به وضوح می توان دید که گستره این تاثیر تا جایی ست که پاسخگوی مسائل دینی باشد. این دو متفکر در عین شباهت هایی که دارند در گستردگی و شمول مباحث و همچنین در دغدغه هایی که آنها را به این مباحث کشانده است تفاوت دارند
مفهوم «دیگری» در فلسفه ایمانوئل لویناس
نویسنده:
مهدی مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ایمانوئل لویناس یکی از معروفترین فیلسوفان اخلاق در جهان معاصر می‌باشد که به تعبیر خودش به اخلاق، اعتبار فلسفی دوباره‌ای بخشید. لویناس مواجهه با «دیگری» را شرط امکان اخلاق معرفی می‌کند.این پژوهش تلاشی در بررسی جوانب این مواجهه می‌باشد.در فصل اول «تاریخچه غیریت» مختصری آورده شده است.فصل دوم به بررسی مبانی اندیشه لویناس اختصاص داده شده است. در این فصل به توصیف طرح لویناس در اخلاق و معنای اخلاق نزد او، گذر لویناس از پدیدارشناسی و اهمیت بُعد یهودی اندیشه وی پرداخته شده است.فصل سوم جوانب مواجهه با دیگری مورد بررسی قرار گرفته است. در این قسمت ابتدا توصیف «من» قبل از مواجهه با دیگری بررسی شده و این‌که ما در هیئت «نامتناهی» و «چهره»، دیگری را ملاقات می‌نماییم. سپس اوصاف این مواجهه در قالب زبان به تصویر کشیده شده و جوهره اخلاقی زبان بیان گردید. همچنین در ادامه تلاش لویناس برای گذر از زبان هستی‌شناسانه برای مواجهه با دیگری و بررسیِ مسئولیت نامتناهی و مسئله عدالت و سیاستمورد بحث قرار گرفت. در آخر به بیان توفیق لویناس در بنیان نهادن یک اخلاق دیگر آیین با استفاده از پدیدارشناسی غیریت خاص خودش اشاره گردید و این‌که هرچند «ماسوای هستی» قدمی بلند به گذر ازهستی شناسی به ماسوای هستی است، اما به نظر می‌رسد سرنوشت لویناس همچون اولیس که به موطنش ایتاکا بازگشت، بازگشتی «ناخواسته» به موطن هستی شناسی خویش می باشد.
گادامر و هابرماس : بحثی در هرمنوتیک فلسفی
نویسنده:
پدیدآور: عمر پیغامی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمد اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
  • تعداد رکورد ها : 25